سوژه جدید
سال دویست بعد از میلاد عله!وزیر مجهول النام: عزیزانم! من شما رو به وزارت پرستی و ارتش دعوت می کنم، محفل کیلو چند؟ به نظر من یه محفل رو هم بیاریم زیرمجموعه وزارت، نظرتون چیه؟
دامبل: عجب، هوش و زیرکی! تو بیجا کردی!
وزیر یه لبخند موزیانه می زنه و با نگاهی عاقل اندر سفیهانه سعی می کنه دامبل رو تا حد امکان ساکت کنه.
دونگ دیف دشت پـــــــــق ( افکت دعوا)فوقع ما وقع
سال دویست و پنجاه بعد از میلاد عله.تمامی اعضای محفل دور هم جمع شدن و در آغوش گرم دامبل! جای دارن. همگی با همکاری و وحدت و ... عصرونه درست می کنن و به سخنان دامبل گوش میدن.
- انتخابات نزدیکه! دوران وزارت (...) رو که یادتونه؟ به شدت دخالت هاش روی محفل تاثیر میذاشت. به همین دلیل یه فکری کردم...
همه ی محفل دارن گوش میدن.
- ما از بین خودمون سیفیت ترین رو انتخاب می کنیم و می فرستیم برای وزارت!
- آآآآآآآآآه! دومبل ، خیلی حماسی شده بود! بوقیدی به دیالوگ!
- چرا نمی فهمین! ما باید یه کاری کنیم. محفل در خطره.مگه جمله ی مرلین کبیر رو فراموش کردین : " توصیه ی من به شما محفلی ها، داشتن ارتش شونصد میلیون نفریه!"
همه میرن توی حس و برای تد کف و سوت و هورا می کشن و به روح مرلین درود می فرستن و ... .
- یه مورد، مگه محفل زمان مرلین بوده.
- هوووم... نه ، این جمله رو مرلین به پسرش میگه و همین جور سینه به سینه می چرخه و میرسه به ما. این از پیشگویی های مرلین بوده.
ملت: عجب!!
دامبل که کمی از ایده ی خودش پشیمونه با لحن فکورانه ای میگه: خوب، یه ایده ی بهتر دارم. ما باید توی پادگان یه گارد آنتی وزیر راه بندازیم تا حال وزیری که مطابق میلمون نیست رو بگیریم.
- من موافقم ، خیلی خوبه.
....
پادگان نظامی محفلیه عده از محفلی ها لباس نظامی پوشیدن و درحالی که سعی می کنن و دوشادوش هم برن،به طرف در پادگاه در حال حرکتن.
- آه دومبل! این ریشت همه ی کلاس گروه رو میاره پایین، تیریپ بن لادنی شدیم!
- برو بابا! شبیه اون یارو (...) شده!
- هووووم... شاید!
و بالاخره به در پادگان می رسن. دامبل در حالی که سعی می کنه محکم راه بره، به سمت در میره و در می زنه. هیچ خبری نمیشه. دو تا لگد میزنه و باز هم هیچ خبری نمیشه. با تمام وجود خودش رو به در می کوبونه. جوابی شنیده نمیشه.
تد: باب دامبل! اینجا رو ببین، آیفون تصویری داره. محفل چه قدر باکلاسه.
همه ی ملت در بزرگداشت این کیفیت محفل، سه چهار بار بندری می زنن و به این صورت (
) در میان.
( در راستای تنوع شکلک های پست!)
دینگگگگگگ...بعد از اینکه در عمل زیر پای محفلی ها علف سبز میشه ، بالاخره یه نفر جواب میده: هان؟ کیه؟
- پسر جان! مثل اینکه سنی نداری، این چه طرز صحبت با منه؟
- بوق... مرتیکه من با بابام هم همین جوری حرف می زنم. تو دیگه کی هستی؟!!
- من آلبوس دامبلدور رئیس محفل هستم.
- خوب باش!
- در روز باز می کنی یا به زور بیام تو و دو بار کلاس خصوصی باهات بگیرم؟!
جیییییییییینگ... ( افکت باز کردن در)
نیم ساعت بعد...!دامبل فردی که جواب آیفون رو می داده پیدا کرده و برای مدتی از نظر ها ناپدید شده. بنابراین ملت بدون دامبل به راه خودشون ادامه میدن .
- تد ، نگاه کن بالاخره یه آدم دیدیم! اونجاست.
ملت با عجله به طرف فرد مذکور میرن.
- آهای. وایسا ببینم.... ما از محفل اومدیم بازدید. ببینم، اینجا چند نفرید؟
- 10 تا سرباز و 42 تا آشپز.
- هان؟ چند تا آشپز؟ برای ده تا سرباز، مگه هتله؟!!
- خوب ما به تغذیه ی خوب نیاز داریم که بتونیم با لرد و مرگخوارا مبارزه کنیم.
- حتما با این شونصد کیلو وزنی که داری، می تونی!!
در گوشه ای دیگر... صفحه به طرز مشکوکی سیاهه که ناگهان صدای زنگی به گوش میرسه.
صدای دامبل: الو... موبایل دامبله، کیه؟
- منم گرابلی. ( تذکر: گرابلی به دلیل وظیفه ی خطیرش یعنی مسئول اعلانات و اطلاع رسانی کل نیروهایی سفید- اعم از الف دال ، محفل ، وزارت و کلا هر گروهی که فکرش رو کنید-، توی محفل مونده و نیومده.
)
- چیه؟
- الان طبق آمار رسمی، تعداد رای های (...) خیلی بالاست کلا خیلی ناجوره.
- شیت! اینکه فاجعه است. من که الان کار واجب، تو یه زنگ بزن به ملت که کل پادگان رو جمع کنیم بریزیم تا ستاد (...) خراب کاری.
- هوووم... همون گروه آنتی وزیر منظورته؟ اوکی عجب ایده ای.
راستی، به نظر میاد که این یارو از رنگ سبز خیلی خوشش میاد.
- بوق زده! اصلا از فردا در اسلی رو تخته کنین!!
...