هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
سلام بر تمام كارگاهان عزيز . اول از همه با بحث عضويت شروع ميكنم . روونا رينكلاو تاييد شد و اميدوارم كه توي دفتر فرماندهي كاراگاهان موفق باشه . من توي فرم عضويت ايشون ، ديدم كه درخواست آرم مخصوص براي دفتر كردند و همون طور كه توي تاپيك مشاهده ميكنيد ، ماركوس عزيز زحمت كشيده و براي ما يك لوگو طراحي آماده كرده و من هم ازش تشكر ميكنم و فعلا از لوگويي كه ماركوس آماده كرده استفاده ميكنيم تا موقعي كه من يك آرم ، كه اسمتون روش باشه براتون آماده كنم . من يك درخواست ازتون دارم و اون اينه كه لطفا به سوژه ي اصلي توجه كنيد و پست هاي قبلي رو خوب بخونيد . من تو پست هاي شما اشتباهات زيادي ديدم و ازتون تقاضا دارم كه خوب به پست هاي قبلي دقت كنيد .


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

ماركوس فلينتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۳ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۵ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
از ايفاي نقش حالم بهم ميخوره
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 316
آفلاین
من نمیخوام ادامه رول رو بنویسم، بلکه میخواستم یه لوگو برای این گروه پیشنهاد کنم:
تصویر کوچک شده











ویرایش:

با تلاش های بسیار اینجانب:

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط مارکوس فلینت در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۴ ۱۶:۱۳:۴۵
ویرایش شده توسط مارکوس فلینت در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۴ ۱۶:۱۴:۱۸

تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
-عالیه و لی راضی کردن همه ساکنین هم وقت میبره هم سخته ولی نقشه خوبیه ... حالا کیا میخوان برن؟!!هووم؟!

سيريوس كه حوصله اش سر رفته بود از روي صندلي بلند ميشه و آمادگي خودشو اعلام ميكنه، بعدش نارسيسا بلند ميشه و بعد روفس.

- خيله خب. حالا چجوري ميخواين بينشون شورش ايجاد كنين.

همه در فكر فرو ميروند.
سيريوس رويش را به مينروا ميكند و ميگويد:

- كاغذ داريم؟

-آره، چطور؟

- فكري دارم.

سيريوس كاغذ هارا ميگيرد و ميرود پشت ميز و چيز هايي روي يكي از آن ها مينويسد ولي از ديد بقيه پنهان ميكند، بعد با چوبدستي بر روي بقيه كاغذ ها كپي ميكند.

- خيلي خب، تموم شد. نارسيسا و روفس بيايد بريم.

در هاگزميد

سيريوس: بيا اين 30 تا مال تو روفس، اين 30 تا هم مال من، اين 40 تا هم مال تو نارسيسا.

- با اينا چيكار كنيم؟

اينارو يواشكي از لاي در رد ميكنيم تو و اگر هم اضافه اومد توي هر خونه دو سه تا ميندازيم. قرارمون جلوي دوك ها ي عسلي. بريد.

بدين ترتيب آنها شروع به انداختن اعلاميه از لاي درب خانه ها كردند.

نيم ساعت بعد، روبروي فروشگاه دوك هاي عسلي

نارسيسا: همه رو انداختم.

روفس: منم همينطور.

- آفرين، كارتون خوب بود، برميگرديم دفتر فرماندهي.

صبح روز بعد، هاگزميد


مردم با سردرگمي و حيرت به اعلاميه ها نگاه ميكردند و آنرا به همديگر نشان ميدادند.

سردسته ي اوباش گفت:

- صبح بخير فرانك، آگهي رو ديدي؟

- نه، كدوم آگهي؟

- بيبينم اصلا" تو ديشب تو نبرد بودي؟

- نه، راستش با خانواده رفته بوديم سينما، فيلم جديد اومده، اثري از پرسي ويزلي.

- فيلماي اين كارگردانه خوبه، از سبكش خوشم مياد، حالا اسمش چي بود؟

- كوييديچ، ورزش محبوب من. داشتي يه اعلاميه ميگفتي؟

- آره بيا بيگير.

فرانك آنرا ميگيرد و شروع به خواندن ميكند:

توجه توجه

آيا از دست رييس خود خسته شده ايد؟

آيا از اين رييس خوشتون نمياد؟

اصلا" تا حالا رييس خود را ديده ايد؟

پس بگذاريد برايتان شرح دهيم:

(اين قسمت از نوشته من تحريم شده است، در حالي كه من واقعيت را گفتم، ولي افسوس كه بايد اطاعت كرد و واقعيت خيلي تلخ است.)

اين ارباب در آخر همه را ميكشد، من خودم فيلمش رو ديدم، فيلم خاطرات دامبلدور، اثري از پرسي ويزلي با همكاري دين توماس.

پس بشتابيد به الف دال و محفل ققنوس.
امروز ثبت نام كنيد و بر عليه لرد شورش كنيد كه فردا دير است.
در داخل هر اعلاميه 10 گاليون وجود دارد و مطمئن باشيد كه اصل اصل است.
پس بياييد به سمت ما، ما امشب هم براي شما سكه ميفرستيم ولي شرطي دارد:

امروز شورش كرده و به سمت ما بياييد.

اگر بيايد به شما (( چيز )) اصل و درجه يك هم ميدهيم كه در سيلو هاي عالي برادر مورفين گانت جا افتاده است.

با تشكر، سازمان حمايت از اوباشان باخانمان


فرانك:

- خوندي؟ اوي فرانك؟

- چي؟ ... آهان، آره آره.

- خب نظرت چيه؟ ملحق شيم؟

- ببينم، واقعا" چيز داره؟

- آره بابا، من خودم يه بار سيلوهاشونو ديدم.

- پس بريم.

- بقيه اوباشا، خوندين؟

يكصدا: بله.

- پس بريم؟

- بله.

- پيش به سوي مرگخواران، براي شورش.




امتیاز : 5


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۴ ۱۷:۰۴:۱۸
ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۱:۵۱:۰۲
ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۵ ۱۱:۵۴:۲۵
ویرایش شده توسط تره ور در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۴ ۱۴:۵۲:۲۷

تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۰ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
فرم عضويت :
1 - نام و نام خانوادگي :

روونا ريونكلاو

2 - انگيزه ي شما براي عضو شدن در اين گروه :

پيچيدن به پرو پاي وزارت !

3 - به طور خيلي خلاصه ، يك كاراگاه رو توصيف كنيد :

شيك و پيك ، با وقار ، اپيرينس ( ظاهر ) ترجيحا و الزامن سياه ، صورت پر از چاله چوله و بسياري كه در اين پست مجال نمي دهد !

4 - انتقاد يا پيشنهاد :

براي ملت آرم مخصوص بزاريد . اگه اسمشونم روش باشه ديگه خيلي عالي مي شه !


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
طلسمها فضای هاگزمید رو روشن و کارگاهان با کمک ارتش دامبلدور و تعدادی از ساکنین منطقه در مقابل مرگخواران و اوباش دفاع می کردند.

رفوس در حال دوئل با سه نفر بود و به نظر پیروز دوئل میامد اما در وضع به گونه ای دیگر می گذشت ؛ در بیشتر دوئل ها مرگخواران پیروز میدان بودند و اوباش بیشتر طلسمهای به مغازه ها و خانه ها میفرستادند.

تارسیسا در گوشه ای گیر افتاده بود و چندین نفر اورا احاطه کرده بوند به نظر کارش تمام شده می امد اما مارکوس با جف پا رفت تو دهن بلا که روبروی نارسیسا ایستاده بود وتوجه همرو به خودش جلب کرد ، نارسیسا هم از این فرصت بیشترین استفاده رو کرد و دو مرگخوار را هلاک کرد.

گودریک وحشیانه به همه ضربه میزد و راهش را باز میکرد در چند قدمی او ترورس که به شکل فجیهی از سرش خون میامد در حال دوئل با لسیوس مالفوی بود .

چندیدن ساختمان بر اثر اصابت طلسم فروریخت و علاوه بر طلسمها که فضا را پر کرده بود گردوخاک هم اضافه شد.

استن سطل اشغالی را بلند می کند و بر روی سر رئیس اوباش می اندازد ، مرد به سرعت به سمت استن می اید و طلسمی به سمت او روانه میکند ولی استن به موقع جاخالی نمدهد و روی زمین میافتد رئیس اوباش پیروز مندانه فریاد میزند با لای سر استن می ایستد و دست چپش که کنده شده بود را نشان میدهد.

-تمومه کارت جقله

- اواداکدورا

طلسم سبزی در هوا جای میشود ولی استن هنوز زنده بود نگاهی به پشت سرش انداخت و ترورس را دیدی که لبخند تلخی بر لب دارد.

دفتر فرماندهی کاراگاهان

همه جنگجویان درون دفتر جمع شده اند و از فرط خستگی توان هیچ کاری ندارند.

مینروا:اونا نصف هاگزمید رو تطرف کردند ما باید بازم حمله کنیم.گ

-الان جنگ بین دو سمت هاگزمید شده نصفش شده مقر ائنا نصفش شده مقر ما.

ترورس که ابرویش به شکل فجیهی شکسته بود گفت : یک فکر بکر دارم ؛ چند نفر از ما باید بره سمت منطقه اونا و ساکنین اون منطقه رو راضی کنه که علیه اونا شورش کنن بعد این طوری از داخل منطقه اونها شورشی رخ میده و در موقع ما می تونیم به راحتی به یک حمله اونا رو نابود کنیم.

-عالیه و لی راضی کردن همه ساکنین هم وقت میبره هم سخته ولی نقشه خوبیه ... حالا کیا میخوان برن؟!!هووم؟!


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۹:۱۹ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

ماركوس فلينتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۳ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۵ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
از ايفاي نقش حالم بهم ميخوره
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 316
آفلاین
فردا صبح، هاگزمید،مخفیگاه کارآگاهان و الف دالیون


مارکوس با حالتی نعشه میگوید:
-اوی شیریوش،بدو بژو اون منقلو بیار.

و مارکوس و سیریوس و گودریک و روفوس میشینن پای منقل، ملت:


ناگهان مینروا در رو محکم باز میکنه و داخل میشه.مینروا با حالتی شبیه به لرد فریاد میزنه:
-شما بی عرضه ها نشستید دارید سیگار میکشید؟خجالت نمیکشید شما؟

رفوس هم که ناگهان جنبه فرماندهی اش گل میکنه فریاد میزنه:
- حق با جناب وزیره، همه خبر دار، به چپ چپ، به راست ...

اما فرصت نمیکنه که جمله اش رو تموم کنه چون طلسمی بهش برخورد میکنه و اون رو بیهوش روی زمین میندازه، سیریوس جیغ میکشه و میگه:
-مرگخوارا حمله کردن

وزیر هم فرماندهی اوضاع رو بدست میگیره و فریاد میزنه، همگی صف آرایی کنید، تو مارکوس با سیریوس میرید اون سمت و جناح راست هاگزمید رو حفظ میکنید، گودریک تو هم با الف دالی ها میری به جناح چپ، بقیه کار آگاها هم اینجا باشن، راستی بادیگارد من تره ور هم باید توی جناح وسط پیش من باشه.رو!

و درگیری آغاز شد.


تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۹:۱۵ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
خلاصه ي سوژه :
----------------------------------------------------------------------------------
دفتر فرماندهي كاراگاهان ،‌ پس از چن هفته دوباره شروع به كار كرده است و داراي هدفي واحد و مشخص ميباشد . هدفي كه كاراگاهان به دنبال او هستند ، مختل كردن تمام گروه هاي اوباش و تمام دسته هايي است كه براي مردم مشكلاتي به وجود مي آورند . بزرگترين دسته ي اوباش ، دسته ي اوباش هاگزميد ميباشد كه كاراگاهان به دنبال فروپاشي اين گروه هستند . براي همين در روز دفن جسد باداراد ريشو ، كه سركرده ي گروهك منافقين ... ببخشيد اوباش بود ،‌ كاراگاهان طي يك حمله ي انتحاري به قبرستون ، توانستند كه عده اي از اوباش را دستگير كنند . در ميان دستگير شده ها اسم زنوفيلوس لاوگود به چشم ميخورد . سر انجام طي بازجويي هايي كه از زنوفيلوس به عمل مي آيد ، متوجه ميشوند كه بادراد نه تنها زنده است ، بلكه خود را به جاي مونتگومري ، شهردار هاگزميد جا زده است و درحال انجام برخي كارها ، برعليه وزارت خانه ميباشند . درضمن زنوفيلوس قرارگاه اوباش را هم به كاراگاهان لو ميدهد پس كاراگاهان براي دستگيري اوباش ، سعي ميكنند به قرارگاه اوباش نفوذ كنند . هنگامي كه در مقر اوباش قرار دارند ، با چند نفر كه داراي نقاب هستند ، به جنگ مي پردازند و طي اين مبارزات ، نارسيسا مالفوي ( كه هنوز رول نزده ! ) كه جزو كاراگاهان ميباشد ، به شدت زخمي ميشود . در همين حين ، روفوس كه در حال بازرسي مقر اوباش است ، متوجه دخمه اي ميشود كه در آن بسته است بنابراين در را باز ميكند و در آنجا بادراد را ميبيند كه به شدت خوني است و از يك طناب آويزان است . بادراد مرده بود و او در مشت بادراد كاغذي را پيدا كرده بود ، كه گواه حمله ي مرگخواران را به هاگزميد ميداد . بنابراين كاراگاهان تصميم ميگيرند كه در هاگزميد ، مراقب ها و ماموران مخفي قرار دهند و در همين حين ، كارگاهان موفق به دستگيري بلاتريكس لسترنج ميشوند . ماركوس كه وظيفه ي بازجويي از بلاتريكس را دارد ، با اجازه از روفوس بلاتريكس را آزاد ميكند و منتظر ميشود تا به مقر مرگخواران برود و در آنجا همه ي مرگخواران را دستگير كنند . روفوس ، استن و ترورس را مامور براي پيدا كردن محل دقيق مرگخواران مامور ميكند ولي درحين جاسوسي استن و ترورس ، استن توسط مرگخواران دستگير ميشود ولي ترورس فرار ميكند . روفوس متوجه ميشود كه با اينكه بادراد مرده ولي عده اي از اوباش ، با مرگخواران همكاري ميكنند . روفوس سعي ميكند كه از اداره هاي ديگر كمك بگيرد ولي هيچ اداره يا گروهي به جز ارتش دامبلدور حاضر به همكاري با آنها نيست و همچنين عده اي از كاراگاهان بدون اجازه ، به تعطيلات و مسافرت رفته اند . مرگخواران هم در تلاش اند تا از استن اطلاعاتي بگيرند ولي استن هيچ اطلاعاتي به آنها نميدهد بنابراين لرد كبير ، لرد بالامقام ، لردولدمورت تصميم ميگرد كه كار را يكسره كند و صبح زود به هاگزميد حمله كند ...
----------------------------------------------------------------------
از همه ي دوستان تقاضا دارم از سوژه ي اصلي دوري نگيرند .


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۴ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
در دفتر فرماندهي

روفس با چهره اي غم زده وارد اتاق ميشود و ميگويد:

- هيچ كدوم از مديرا حاضر نشدن باما همكاري كنن.فقط ارتش دامبلدور حمايتش رو اعلام كرده.

سيريوس: خب اينكه خيلي خوبه و ... خيلي بد.

ماركوس: حالا چكار كنيم؟

روفس: نميدونم.

روفس رويش را به ترورس ميكند و ميگويد:

- در حال حاضر ما چند كارآگاه داريم؟

- بذار ببينم ... ماركوس، كينگزلي، سيريوس، خودم، و ... ديگه همين .

- همين؟!!!!!!!!!!!! واقعا" جاي تعجبه. بقيه كجان؟

- رفتن تعطيلات.

- جدي؟ كي بهشون اجازه داد؟ مگه من رييسشون نيستم؟

- ا ... خود وزير بهشون اجازه داده، به ما هم گفت ولي قبول نكرديم.

- وزير؟!!! قضيه مشكوكه.

در جلوي دفتر وزير


- آقاي محترم بهتون كه گفتم، وزير تشريف ندارن.

روفس: ميشه بگين كجان؟

- من چيزي نميدونم.

- خيلي ممنون.

در دفتر فرماندهي

روفس: بچه ها آماده باشيد، خودمون بايد بريم.

سيريوس: آخه چرا؟ مگه شما با وزير صحبت نكردين؟

- نه، وزير نبود.

- كجا بود؟

- منشيشم چيزي نميدونست.

ماركوس زير لب با خود زمزمه ميكند:

- مرخصي، اوباش، وزير نيست، مرگخواران ...

در خانه ريدل


ولدمورت: اون كارآگاه رو بياريد.

مرگخواران كشان كشان استنلي شانپايك رو نزد اربابشون ميبرن.

استن: از من چي ميخواي ... كچل.

ولدمورت: كچل باباته ... موهاي ما فقط كمي كم پشت است.

- نه، تو كچلي، كچل كچل كچل.

- گفتم كم پشت.

- كچل.

- كروشيو!

- آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآِيييييييييييييييييييييييييي باشه باشه باشه، كم پشت.

- حالا بهتر شد. امشب براي چي به هاگزميد اومده بوديد؟

- تفريحي بود.

- كه اينطور ... كروشيو!

استن از درد به خودش ميپيچد و فرياد هاي مهيبي ميزند.

- ارباب.

- چيه؟ نكنه تو هم دلت ميخواد.

- نه ارباب، به نظر من آزادش كنيم بره.

- چي؟ يك كارآگاه رو آزاد كنيم بره؟ كروشيو!

لرد آن قدر به اين كار ادامه داد تا ديگر نايي براي استن نماند.

- ببريدش.

دو مرگخوار استن را از زمين بلند كردند و به زير زمين خانه بردند.

لرد: بلاتريكس، نيرو هارو آماده كن، فردا حمله ميكنيم.



Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸

استن شانپایک old4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۶ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸
از کنار شما دوست عزیز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
مرکز فرماندهی اوباش,اتاق بازجویی
شپلق
مشتی محکم به صورت استن که به صندلی بسته شده بود خورد.مردی که صورت خ.د را پوشانده بود به استن نزدیک شد.و یقه ی پیراهن او را گرفت.وگفت:یالا جواب بده.بگو و هاگزمید چی کار می کردید؟
استن که از دید به خودش می پیچید به سختی چشمانه ورم کرده اش را باز کرد و گفت:من چیزی نمی دونم.

بلاتریکس که خونش به جوش آمده بود برای بار چهارم چوبدستی اش را بلند کرد و گفت:کروشیو !!!یالا جواب بده و گرنه می کشمت.زود باش.
استن:من چیزی نمی گم.نمی تونید از زیر زبونم حرف حرف بکشین.
مرد نقاب دار با لگد به پهلوی استن زد و گفت:ببرینش به اتاق شکنجه...


دفتر کاراگاهان
سیریوس:لعنتی!حالا سر استن چه بلایی میاد؟
ترورس که به سختی بر روی صندلی نشسته بود گفت:
باید اونو نجات بدیم.اون نباید بمیره.
ناکهان در باز شد و روفوس با عصابانیت وارد دفتر شد.و رو به ترورس کرد و گفـت:جای اون کاراژو به من نشان بده؟
مارکوس که تا این لحظه ساکت بود گفت:باید از اداره های دیگه هم کمک بخوایم.به تنهایی از پسشون بر نمیایم.
روفوس با عجله شنلشو برداش و گفت من میرم پیشه بقیه مدیرا ببینم میتونن بهمون نیرو بدن یا نه؟


خانه ریدل

بلا:قربان.ما 1 دونه از کاراگاهانو گرفتیم.اسمش استنلی شانپایکه.

لرد:خوبه خیلی خوبه




Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
استن و ترورس به ارامی و با کمترین صدای ممکن در حال تعقیب
بلا بودند و چوب هایشان را در دست میفشردند.

بلا پس از مدت زیادی حرکت بالاخره ایستاد و به داخل گاراجی بسیار بزرگ رفت.

استن که به گاراج به شکل اجیبی نگاه میکرد پرسید:مگه اون نمیخاست بره پیش مرگخوار یا همون خونه ریدل پیش اربابش.

ترورس:موضوع فرق داره استن بوی تبانی میاد تنها راه اطمینان اینکه دزدکی وارد گاراج بشیم.

استن در حالی که به وضوح مشخص بود از این کار خوشش نمی اید قبول کرد.

دو مرد به ارامی به سمت در گاراج حرکت کردند و از ان به داخل پریدند ، به دلیل سیاهی شب انها قابل دیدن نبودند .

مردانی ژنده پوش دور اتشی گرد هم امده بودند و در حال خوش گذرانی بودند.

نگاه استن به انتهای محوطه جلب که نوری از داخل ساختمانی بیرون میزد ؛ به ترورس نور را نشان داد و دو مرد به ارامی به سمت ساختمان حرکت کردند.

در کنار پنجره ایستاده بودند و در حال دیدن وقایع داخل ساختمان بودند.

مردی که سبیل هایش تا گوشهایش میرسید سخت داد میزند و بلا هم میخندید در کنار او لسیوس مالفوی ایستاده بود به همراه سوروس.

سوروس با لحن سنگینی گفت:قرار نبود موضوع درز پیدا کنه و شماهم دارین هی عقب میندازین حمله به هاگزمید رو و ممکنه ارباب از کمک به شما پشیمون بشه.

مردی که سبیل های پر پشتی داشت کمی خودش را جمع جور کرد و گفت:نه نه اخر هفته این حمله صورت میگیر و هاگزمید میفته دست اوباش و بله ارباب شما هم سهمی زیادی از این هاگزمید دارن.

ترورس و استن نگاهی به انداختند و به این نتیجه رسیدند هرچه میخواستند بدست اورده اند پس شروع به خارج شدن از گاراج کردند همین طور که از میان نگاه بانان میگذشتند ناگهان پای استن به قوطی کنسروی خالی خورد و همین یک صدا کافی بود تا لو بروند .

نورهای زیادی محوطه را روشن کرده بود و ترورس در گوشه ای سنگر گرفته بود و استن را پشت یک گاری دید که سنگر گرفته است.

یک طلسم محکم به صورت ترورس برخورد کرد و اورا عقب راند ولی باز کنترل خود را بدست اورد در همین حال یلا که از پشت سر امدئه بود استن را بی هوش کرد.

ترورس که اوضاع را تمام شده میدید چوبش را بالا گرفت و تسلین شد.

-کثافتای اشغال حالتونو میگیرم .

- مواظب باشید اونی که رو زمین افتاده یه وقت اپارات نکنه.

ناگهان ترورس راهی را برای فرار پیدا کرد.

ترورس برای تشکر از مرد سبیل دار یا همون سر دسته اوباش گفت:هی اقا من از شما به خاطر این هم فکری تون ممنونم.

تـــــــــــــــــــــــــــــــــــق

داخل دفتر رفوس

همه نشسته بودند و به اتش شومینه چشم دوخته بودند که صدای تقی انها را به خود اورد.

-چی چی شد ترورس کو استن؟! تو چرا صورتت اینجوریه؟

-اوباش اونا با مرگخوارا دست به یکی کردن ... استن گیر افتاد ... اوباش رئیس پیدا کرده ... اخر هفته حمله میکنن ... مرگخواراهم یاری شون میکنن.

و این را گفت و بی هوش بر روی زمین افتاد.

رفوس با تعجب به ترورس نگاه کرد و گفت:اوباش ... مرگخوارا ... حمله... نمی شه ، ما مقابلشون کم میاریم !

-استن دست اوناست باید کاری کرد ...


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.