هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۹

اوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۱ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۲۵ سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 161
آفلاین
های لرد کبیر ، ارادت مندیم

این پست رو نقد میکنی پست 278


شناسه ی قبلیم که بعد از این ساختمش ولی دوباره برگشتم به این

اینه

عمرا اگه فهمیده باشی چی گفتم

چاکر همه بچه های قدیمی (کینگزلی شکلبوت ، پیوز ، رفوس ، زاخاریاس ، دادالوس دیگل و خیلی های دیگه که حال ندارم بنویسم اسمشون رو )



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 167 گورستان ریدلها،اسکورپیوس مالفوی:


نقل قول:
اصلا من کلا عضو بی خودیم همش وقت ارباب رو می گیرم.

شما عضو مفیدی هستین و وقت ارباب متعلق به مرگخواران فعالشه.کروشیو...


نقل قول:
اسکورپیوس تصمیم داشت که سریعا از محلی که جرم در آن اتفاق افتاده، خارج شود که صدای بلیز زابینی او را سر جای خود خشکاند!
-صبر کن عوضی! گروه فروش! من همه چی رو شنیدم!
اسکورپیوس در حالی که دستش بر دستگیره ی در بود، با شنیدن صدای بلیز لبخندی بر لب آورد و رویش را برگرداند و به صورت بلیز خیره شد.بعد از چند ثانیه لبخند اسکورپیوس خشکید و علائم عصبانیت در صورتش پدیدار شد و فریاد زد:آواداکداورا!

برخورد بین مرگخوارا رو خوب توضیح دادین.گرچه عکس العملهای بلیز کمی نسنجیده بود.فریاد کشیدنش،اونم درحالیکه آمادگی دفاع کردن از خودش رو نداره.کشته شده مرگخواری مثل بلیز نباید به این سادگی ها صورت میگرفت.


نقل قول:
سرانجام چوبش را پایین آورد و تسلیم آن چشم ها شد. فریاد بلندی کشید و بلند بلند هق هقی سر داد!

احساسات و دیالوگهای اسکورپیوس بعد از اون همه ادعا، کمی اغراق آمیز به نظر میرسه.حتی اگه طرف مقابل مادرش هم باشه اصولا نباید تا این حد متاثر میشد.


نقل قول:
با صدای بغض آلودش گفت: هرگز فکر نمی کردم تو، مادرم، جلوی به قدرت رسیدن منو بگیره!

مادرش هنوز حرکتی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن اسکورپیوس انجام نداده بود.شاید بهتر بود قبل از گفتن این جمله درگیری یا حداقل جر و بحث کوتاهی بین این دو نفر صورت میگرفت.


نقل قول:
فردای آن روز،قبرستان ریدل

تیترها رو مشخص کنین.قاطی بقیه نوشته نشه.


جمله های خوبی دارین که متاسفانه درست نوشته نشدن و همین از قدرت و زیباییشون کم کرده:
نقل قول:
اسکورپیوس نگاه را از زمین بر گرفت و نگاهش را به سوی مقابل دوخت.

اسکورپیوس نگاهش را از زمین بر گرفت و به سوی مقابل دوخت.

نقل قول:
ارباب نیز با چشم های مار مانندش به او در دلش جوانه ی ترس را می رویاند!

چشمان مار مانند ارباب که او خیره شده بود(نگاه میکرد)در دلش جوانه ی ترس را می رویاند!
یا:
نگاه چشم های مار مانند ارباب نیز در دلش جوانه ی ترس را می رویاند!
نقل قول:
این گورستان ریدل بود که در ازدحام کامل به سکوت مرگبار فرو رفته بود!

این گورستان ریدل بود که با وجود ازدحام کامل، در سکوتی مرگبار فرو رفته بود!
گاهی تصویر زیبایی در ذهن داریم ولی نمیدونیم چطوری اونو به بهترین شکل ممکن در قالب کلمات بیان کنیم.اینجور موقعها انتخاب کلمات مناسب کمی سخته.با خوندن نوشته های دیگران و آشنا شدن با روشهای مختلف توصیف یک صحنه میتونین این مهارت رو تقویت کنین.

نقل قول:
اسکورپیوس سرش را به نشانه ی منفی تکان داد! صدای لرد از همیشه بیشتر برای او وحشت آور بود! نمی توانست تا تمام عمر با آن چهار روح زندگی کند و نمی خواست از قدرت دست بردارد! آستوریا که قیافه ی وحشت زده ی او را دید با خود اندیشید شاید از عذاب وجدان دیوانه شده است! پس تصمیم گرفت آرام آرام او را آرام و نرم کند و به او دلداری دهد! بقیه ی مرگخواران هم از حرکات اسکورپیوس متعجب شده بودند! این گورستان ریدل بود که در ازدحام کامل به سکوت مرگبار فرو رفته بود!

پایان پستتون خوب بود ولی داستان بعد از این جای کار نداشت.به نظر من اینجا باید داستان تموم میشد.با برگشتن چهار روح برای انتقام و دیوانه شدن اسکورپیوس!این پایان قشنگی برای قدرت طلبی اسکورپیوس بود.

خوب بود.

موفق باشید.
________________________________

رز

نقل قول:
چی؟ آوداکدورا؟ آواداکداورا! البته من که عددی نیستم لرد باید یادت بدنند... ایشون در این کار قهارن...

سخت نگیرین...اسکورپیوس سن و سالی نداره!مدتها طول کشید تا موفق شدیم طلسمهای ممنوعه رو یاد پدر و پدربزرگش بدیم چه برسه به خودش!ظاهرا خودش ویرایش و اشتباهش رو اصلاح کرده.
جنابعالی هم لینک پست اسکورپیوس رو برای نقد به ارباب دادین!!
لینک پستها رو جدا جدا و درست بدین که ارباب سردرگم نشه.

دو پست آخر گورستان ریدلها رویک پست خانه گانتها رو نقد میکنم.امیدوارم منظورتون همینا بوده باشه.


بررسی پست شماره 171 گورستان ریدلها، رز ویزلی:


نقل قول:
نگاه اسکورپیوس به بدن بی جان رز در کف اتاق دوخته شده بود.

با توجه به اینکه سوژه جدیدی دادین، شروعتون خیلی ناگهانی بود!شوک وارد کرد به خواننده اصولا خوبه ولی نه تا این حد که در خط اول با یک جسد روبرو بشن!بهتر بود کمی عقبتر میرفتین.مثلا اسکورپیوس وارد خونه میشد.رز رو پیدا نمیکرد و با نگرانی دنبالش میگشت یا یه همچین چیزی.اینجا مشخص نست اسکورپیوس چرا و در چه حالتی جسد رو پیدا کرده.

نقل قول:
و به شدت رز را تکان داد. دستش را بالا آورد و دید که دستش پر از خونه. رز را برگرداند

وسط جمله رو به شکل محاوره ای نوشتین که با بقیه جمله هماهنگ نیست.بهتر بود مینوشتین:و دید که دستش پر از خون است.


نقل قول:
هر کسی که این نامه را میخوانی، بدان که من تنها برای این جون این دخترکو گرفتم چون در مقابل من ایستاد و نخواست من جون پسری به نام اسکورپیوس را بگیرم. او اسکورپیوس را بهترین دوست خود خواند و از او دفاع کرد. من فقط به دنبال اسکورپیوسم. همون کسی که پدر و پدر بزرگش تموم خوانواده ی منو در غالب مرگخوار از بین بردند. من به دنبال انتقام بودم اما نمیخواستم این وسط کسی قربونی شه. و حالا از این کار دست برداشتم. چون این دخترک منو متوجه اشتباهم کرد.من این نامه رو فقط به این منظور مینویسم که شما، هر کسی که هستید، به اسکورپیوس خبر دهید که تا وقتی زنده اس مدیون این دخترباقی میمونه.من..ب..هستم.لطفا از قول من به اسکورپیوس بگید :اسکورپیوس از تو معذرت میخوام و میخوام که برای انتقام سراغ من بیای. چون من از پشیمونی قادر به اجرای جادو و خودکشی نیستم.

نامه کمی عجولانه نوشته شده.احساسات نویسنده رو نمیشه تشخیص داد!خواننده اول بی رحمی رو حس میکنه و بعد خشم رو و بعد پشیمونی و در آخر عذاب وجدان!بهتر بود همه نامه با یک لحن و یک هدف نوشته میشد.توضیحات نویسنده طولانی و غیر ضروری بود.کل این منظورش رو میتونست بصورت خیلی کوتاهتر بیان کنه.من سعی کردم بدون تغییر دیگه ای قسمتهای غیر ضروریشو سانسور کنم:

ای کسی که این نامه را میخوانی، بدان که من تنها برای این جون این دخترکو گرفتم که در مقابل من ایستاد و اجازده نداد من جون پسری به نام اسکورپیوس را بگیرم.کسی که پدر و پدر بزرگ مرگخوارش تموم خوانواده ی منو از بین بردن. من به دنبال انتقام بودم اما نمیخواستم این وسط کسی قربونی شه.این دخترک منو متوجه اشتباهم کرد.من این نامه رو فقط به این منظور مینویسم که شما، هر کسی که هستید، به اسکورپیوس خبر دهیدکه برای انتقام سراغ من بیاد. چون من از پشیمونی قادر به اجرای جادو و خودکشی نیستم.


دلیل نویسنده نامه برای انتقامجویی از اسکورپیوس اصلا قانع کننده نیست.پدر و پدر بزرگش خانواده اون شخص رو کشتن.و اون شخص اینجوری در بدر دنبال اسکورپیوس میگرده؟کاش به دلیل دیگه ای برای این کارش اشاره میکردین.


نقل قول:
اسکورپیوس سریع جغدی برای رزرو قبر فرستاد. بالای سر رز برگشت. دستی به صورت او کشید و نتوانست از ریزش اشک های داغش جلوگیری کند.

اون عبارت"رزرو قبر" حالت طنز آمیزی به این قسمت داده که برای اینجا مناسب نیست.این قسمت باید خواننده رو غمگین و ناراحت میکرد.احتمالا این اشاره شما برای ربط دادن ماجرا به گورستان بوده ولی اونقدرا ربط داده نشده که ارزششو داشته باشه این قسمت رو فدای اسم تاپیک کنیم.رز در گورستان دفن میشه و سوژه به راه خودش ادامه میده.گورستان نقش خاصی این وسط نداره.


سوژه ای که شما دادین خوب بود.ولی وقتی سوژه ای میدین بهتره کمی برای ادامه دهنده ها روشنترش کنین.سوژه شما کمی مبهم باقی مونده.نفر بعدی هزاران راه برای ادامه دادن داره.این هزاران راه در نظر اول نکته مثبتی به نظر میرسه ولی اینطور نیست.وقتی مسیر رو به درستی برای خواننده روشن نکنیم ممکنه نتونه تصمیم بگیره که با سوژه شما چیکار کنه و کلا از ادامه دادنش منصرف بشه.

________________________________________

بررسی پست شماره 173 گورستان ریدلها،رز ویزلی:


نقل قول:
اسکورپیوس با گام های محکم پیش میرفت. او حتی برای سوالات شتاب زده ی ایوان و برای جیغ های وحشتناکی که از اتاق رز می اومد صبر نکرد.

شروعتون خوب بود.مصمم بودن و بی اعتنایی اسکورپیوس به هیاهوی دور و برش به خوبی نشون داده شده.


لحن جمله تون رو مشخص کنید.در یک جمله بطور همزمان از دو کلمه کتابخونه و کتابخانه استفاده کردین.قبل از نوشتن تصمیم بگیرین که با چه لحنی راحتتر میتونین منظورتونو برسونین.علاوه براین بعد از نوشتن یکبار دیگه نوشته خودتونو بخونین.اینجوری ناهماهنگیهای موجود در جمله ها بهتر خودشون رو نشون میدن.


نقل قول:
خود به خود آپدیت میشدند

به روز میشدند.کلمه آپدیت کل پاراگرافتونو خراب کرده.


سوژه به قسمت پیچیده و سختی رسیده بود.تصمیم برای اینکه اسکورپیوس جستجو رو از کجا شروع کنه.مخصوصا با توجه به اینکه سرنخهای زیادی نداشت.با بردن اسکورپیوس به کتابخانه مجهز خونه خودشون سوژه رو به خوبی هدایت کردین.


نقل قول:
آنتونین دالاهوف بن بستالیوف!

ظاهرا تو همه سوژه ها قراره اسکورپیوس آنتونین رو بکشه!
این "بن بستالیوف" اشاره خلاقانه و جالبی بود.گرچه عجیب غریب و باورنکردنی...ولی در مقابل کل ماجرا اونقدرا مهم نبود که بشه گفت غیر قابل قبوله.البته بهتر بود اسکورپیوس با کمی تحقیق به اسم آنتونین میرسید.مثلا کمی در کتابها جستجو میکرد و در اوج ناامیدی متوجه رابطه آنتونین و بستالیوف میشد.


سعی کنین پستتون رو طوری تموم کنین که خواننده ترغیب به ادامه دادن بشه.مثلا اینجا به نظر من پست باید قبل از آپارات کردن اسکورپیوس تموم میشد.باید تصمیم رو به عهده خواننده میذاشتین که چیکار کنه و چه نقشه ای بکشه.اینجا کمی ماجرا بی هدف شده.اسکورپیوس آپارات کرد پیش آنتونین.انتخابهای زیادی وجود نداره.باید با هم بجنگن و یا این بمیره و یا اون.بدون هیجان یا نکته جالب توجهی.مگه اینکه اسکورپیوس موفق به پیدا کردن آنتونین نشه.که حتی در اونصورت هم سوژه یه چیزی کم داره.یه سوژه فرعی.یه نکته ای که بتونه کمی جالبترش کنه.
_________________________________

بررسی پست شماره 105 خانه گانتها، رز ویزلی:


نقل قول:
- ببینم جیمز دوست داری یه کم بریم بیرون چرخ بزنیم؟
جیمز سرخ شد. انتظار هر چیزی به جز اینو داشت. با خجالت گفت:
- باشه بریم.
رز دست جیمز رو گرفت و نزد لرد اپارات کرد.

یکی از مهمترین اشکالات نوشته های شما اینه که ماجرا خیلی سریع پیش میره.این ربطی به طرز و روش نوشتن شما نداره.بعضی جاها صبر میکنین.آروم جلو میرین و به خوبی توضیح میدین.ولی بعضی قسمتها رو شدیدا سانسور میکنین.اینجا هم یکی از اون قسمتهاست!


نقل قول:
- ببین جیمز... اینجا خونه ی ارباب جدیده منه. تو باید اینو بدونی و بفهمی. من مث شما نیستم.من نمیخوام با اون احمق ریش دراز کار کنم.من....

رز خیلی معصومانه و شاید بشه گفت ساده لوحانه همه چیز رو برای جیمز توضیح داد.بدون هیچ احتیاط یا نگرانی از اینکه جیمز نقشه رو قبول نکنه یا رز رو لو بده.این حرکت کمی خام و نسنجیده بود.


نقل قول:
-درواقع تو واسه من کاری میکنی که پدرت بیاد اینجا و لرد اونو بکشه؟

با وجود این جمله های رک و بی رحمانه جیمز خیلی ساده قانع شد.قبول کردن چنین خیانت بی رحمانه ای از یه مرگخوار هم بعیده...چه برسه به جیمز که هم محفلیه و هم بچه.حتی با وجودی که پای عشق در میون بود.کلا همه چیز اونقدر خوب پیش رفت که قابل باور نیست.در سوژه نباید همه چیز دست به دست هم بدن که سوژه به خوبی و خوشی پیش بره.کمی برای سوژه مانع ایجاد کنین.جیمز میتونست قبول نکنه.رز میتونست نقشه رو به جیمز نگه و سعی کنه گولش بزنه.

لرد از رز فقط یکی از بچه های هری پاتر رو خواسته بود و حرفی از ادامه نقشه خودش (که کشتن هری بود)نزده بود.با این همه رز از جیمز خواست که پدرش رو فدای لرد بکنه.

این پستتون کمی درمورد سوژه اشکال داشت.

______________________________
بررسی پست شماره 169 گورستان ریدلها،آستوریا گرینگرس:


آن...تو...نین....آنتونین!


نقل قول:
با اینکه مصمم بود کار صحیح را انجام دهد،احساس ضعف میکرد.باید بیشتر فکر میکرد

احساس ضعف در عین مصمم بودن غیر ممکن به نظر میرسه.میتونستین بگین که کمی بعد تصمیمش متزلزل شد.برای اینکه احساس میکرد باید بیشتر فکر کنه.


نقل قول:
-کسی که لرد رو کشته،روح لرد و ارواح کسایی رو که کشته رو بعد از حدود دوازده ساعت میبینه،اسکور اونو دوازده و نیم کشت و الانم که ساعت دوازدهه.

توضیح خوب و قانع کننده ای بود.ولی بهتر بود کمی شاخ و برگش رو بیشتر میکردین.صرفا دیدن روح کشته شده ها زیاد فجیع و دردناک نبود.مثلا بهتر بود میگفتین که بعد از طی شدن مدت زمان مشخصی طرف توسط ارواح(یا همون طلسم)کشته خواهد شد.اینجوری تصمیم آستوریا برای منصرف کردن اسکورپیوس و اعتراف حقایق باور پذیرتر میشد.


نقل قول:
با اینکه برای خدمت به لرد،رحم و شفقت را در وجودش کشته بود،ولی تحمل دیدن ضجه های پسرش را نداشت.

جای خالی احساسات کم و بیش در پستتون حس میشه.خواننده میخواد درباره حس و حال آستوریا و اسکورپیوس بیشتر بدونه.هیجان و استرس آستوریا با دیالوگهای بدون وقفه و پشت سر هم به خواننده منتقل میشه ولی احساساتی مثل همین خط آخر باید بیشتر تشریح میشدن.


پایان پستتون خوب بود.آستوریا تصمیم گرفت و بطرف پسرش رفت.سوژه رو برای پایان به خوبی آماده کردین.

خوب بود.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲ ۱۴:۴۶:۴۸



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۱۲ جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
درخواستهای نه چندان کوتاه یک نقدکننده:


طرف صحبتم نه کسایی هستن که تو پستای قبلی درخواست نقد کردن و نه کسایی که تو پیام شخصی درخواست میکنن.طرف صحبت همه اعضایی هستن که از این به بعد قصد دارن همچین درخواستی داشته باشن.

تعداد درخواستهای نقد خیلی خیلی زیاد شده!

الان من بطور متوسط (با احتساب پیام شخصی ها)روزی حداقل 5-6 تا پست نقد میکنم.بدون استثنا!نقد کردن کار وقتگیریه.اونم با این روشی که من نقد میکنم و نقد هر پست به اندازه نوشتن سه تا پست(و گاهی بیشتر) زمان میبره.میتونین امتحان کنین.شیش تا پست رو نقد کنین و ببینین بعدش انرژی براتون میمونه که از روی صندلی بلند بشین؟...چه برسه به پست زدن و فعالیت کردن!مخصوصا با توجه به این موضوع که برای نقد کردن باید چند پست قبلی درخواست کننده و همچنین سوژه ای رو که توش پست زده بطور کامل بخونین که بفهمین چه اشکالاتی داشته و چه پیشرفتی کرده.حالا اگه یه روز نقد نکنم این تعداد دو برابر میشه و باید دوازده سیزده پست رو یکجا نقد کنم وگرنه باز به تعدادشون اضافه میشه.
من با کمال میل حاضرم این کارو بکنم ولی اینجوری نه وقتی برای نظارتم میمونه، نه فعالیت و نه ماموریت.اگه یه شخصیت عادی داشتم میتونستم همه فعالیتمو محدود به همین نقد کردن بکنم ولی با وجود شناسه لرد نمیتونم این کارو بکنم.لرد مسئولیتهایی داره که باید بهشون برسه.
میدونم که هدف بیشتر درخواست کننده ها پیشرفت کردن و بهتر شدنه.ولی قبول کنین که وقت و انرژی منم محدوده.برای همین:

1-لطفا دو تا دو تا درخواست نقد نکنین.این مورد رو قبلا هم توضیح دادم.
شما درخواست نقد میکنین که متوجه اشکالات کارتون بشین، نه اینکه نظر منو درباره پستتون بدونین!اگه اینطوره که بخونم و در یک جمله بگم خوب بود یا بد بود...ولی اگه نقد رو برای اصلاح اشتباهاتتون میخوایین، نقد همزمان دو پست فایده ای براتون نداره.چون اشکالاتی که من در نقد پست اول میگم نمیتونه تو پست دوم(که قبل از نقد شدن اولی زده شده )اصلاح شده باشه.برای همین نقد کردن پست دوم کار کاملا بی فایده ایه.
2-برای خونده شدن پست درخواست نقد ندین.من به عنوان ناظر همه پستهای انجمنم رو میخونم.البته در حالت عادی میخونم،نه الان که روزی هشتاد تا درخواست نقد دارم و سررشته همه سوژه ها از دستم در رفته و نمیدونم تو تاپیکا چه خبره!
3-خیلیا درخواست نقد میکنن.اگه نقدشون مثبت بود میرن درخواست مرگخوار شدن میدن و اگه منفی بود یه پست دیگه میزنن و دوباره درخواست نقد و ....همینطور ادامه پیدا میکنه.
از رد شدن درخواست مرگخواری نترسین.با رد شدن چیزی از شما و تواناییهاتون کم نمیشه.درخواست بیشتر این مرگخوارایی که میبینین بارها رد شده تا تونستن مرگخوار بشن.(البته مرگخوارایی که توسط من مرگخوار شدن)...شما وقتی درخواست میدین مطمئنا پستاتون خونده میشه.اونم نه یکی.من معمولا با یه پست قضاوت نمیکنم.حداقل ده تا پست ازتون میخونم.گاهی هم بیشتر.البته معنیش این نیست که لزوما باید بیشتر از ده پست داشته باشین.با دو پست هم میشه قضاوت کرد.ولی برای سنجش احتمال مرگخوار شدنتون از نقد استفاده نکنین.
4-بهتره بین دو درخواست نقدتون چند پست زده باشین.این که یکی برای هر پستی که میزنه درخواست نقد کنه زیاد جالب نیست.احتمال خیلی کمی وجود داره که اشکالات شما با یه پست رفع شده باشه.پیشرفتتون رو در مدت زمان طولانی تری بسنجین.این جوری هم سر من خلوتتر میشه و هم نقدهای شما مفیدتر.
5- قبل از درخواست، به این موضوع فکر کنین که شما واقعا احتیاج به نقد دارین؟نقد من ممکنه تاثیری روی نوشته های شما بذاره؟شما میتونین روش نوشتنتون رو عوض کنین؟اگه جواب مثبت بود درخواست بدین.


و در آخر

کسایی که درخواست نقد میکنن به هیچ عنوان احساس مزاحمت،عذاب وجدان یا همچین چیزایی نداشته باشن.برای من خیلی باارزشه که میبینم کسایی هستن که نظر منو درباره نوشته شون میخوان و برای حرف من ارزش قائل هستن.همیشه سعی میکنم هر چی به ذهنم میرسه در مورد پستاتون بگم و نمیخوام تعداد زیاد نقدا باعث بشه که این روش رو عوض کنم و برای از سر باز کردن شما یه چیزایی سرهم کنم و تحویلتون بدم.

پس فقط کافیه همین بالاییا رو رعایت کنین.


همین فعلا.

ارباب تشکر میکنه.میتونین متفرق بشین.


شش درخواست قبلی به اضافه درخواستهای پیام شخصی در اولین فرصت نقد خواهند شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱ ۱:۲۷:۱۹



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
من بازم مزاحم شدم تا بگم دو تا پست منو توی گورستان ریدل هارو نقد کنین.
زنده باد لرد سیاه.درود.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹

آستوریا گرینگرس old1


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 267
آفلاین
سلام ارباب

گفتم حالا که بازار آواداکداورا ها گرمه،منم بیام یه درخواست نقد بدم که تا دستتون گرمه منم بکشین برم پی کارم.

ممنون




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
درود بر لرد بزرگ .
میخواستم که دوباره مزاحم شم و بگم اینو

با ایننقد کنین. قبلش میخواستم دوباره یه چیزی بگم. اسکور میخوای یه دوره ی خصوصی طرز استفاده از ورد قتل برات بذارم؟
نقل قول:
یه آواداکدورا بخونین من برم پی کارم!


چی؟ آوداکدورا؟ آواداکداورا! البته من که عددی نیستم لرد باید یادت بدنند... ایشون در این کار قهارن...


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۹ ۱۷:۵۲:۱۸


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
ارباب!

روم به دیوار دوباره نقد! اصلا من کلا عضو بی خودیم همش وقت ارباب رو می گیرم. یه آواداکداورا بخونین من برم پی کارم! خب اینم یه پست دیگه که می خوام شما برام نقد کنین!

با تشکر از ارباب!


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۹ ۱۷:۳۷:۴۶

هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
ارباب میخواد قبل از نقد یه توضیحی در مورد کشته شدن شخصیتهای ایفای نقش در تاپیکهای مختلف بده.(شبیه عنوان پایان نامه شد!)

طبق قوانین نانوشته سایت(حالا شایدم نوشته شده باشه،ارباب ندیده)کشتن یک شخصیت در ایفای نقش ممنوعه.ولی دلیلش چیه؟

اون قدیم ندیما...سالها قبل که اینجا نظم درست و حسابی هم نداشت، ملت جادوگر در تاپیکهای ایفای نقش با هم کل کل میکردن.مثلا هری میومد میگفت ولدی بده.بد بد...ولدمورت هم میومد جواب میداد که خودت بدی، عینکی بی ریخت!...بعد اون وسطا که کل کل اوج میگرفت یکی میومد میگفت :آواداکداورا...هری تو دیگه مردی.نمیتونی حرف بزنی!هر چی این بیچاره میومد ثابت کنه که هنوز زندس و اصولا میتونه حرف بزنه کسی حرفشو قبول نمیکرد.میگفتن مُردی که مُردی.تموم شد و رفت!دیگه نمیتونی تو کل کل شرکت کنی!علاوه بر این، معمولا هر عضوی فقط درباره خودش مینوشت.یعنی تا شخصیت خودشو وارد داستان نمیکرد ماجرا رو ادامه نمیداد و سعی میکرد هر طور شده خودشو بندازه وسط داستان.برای همین کشته شدن تقریبا مساوی بود با محروم شدن فرد از شرکت و فعالیت در تاپیکها.

اینجوری شد که کشتن شخصیتها در ایفای نقش ممنوع اعلام شد.

ولی الان شرایط تغییر کرده.از کل کل مستقیم در ایفای نقش خبری نیست.علاوه بر این طرز نوشتن اعضا عوض شده.برای بچه ها فرقی نمیکنه که خودشون هم باشن یا نه.علاوه بر اون حتی اگه شخصیتشون تو داستان کشته بشه هم میتونن با همون شخصیت مرده یا روحش یا حتی بدون اون به نوشتن ادامه بدن.برای همین ارباب معتقده که دیگه موردی برای ادامه این ممنوعیت وجود نداره و میشه به راحتی شخصیتها رو کشت.فقط کافیه موقع کشتن شخصیتها سعی کنیم اولا منطق رو(البته تا حدودی...نذارین جلوی خلاقیتتونو بگیره) فراموش نکنیم.دوما داستان و روند ماجرا رو با کشتن شخصیت عوض یا خراب نکنیم.مثلا شخصیت اصلی داستان رو(هر کی که هست)نکشیم.

این از این!


بررسی پست شماره 166 گورستان ریدلها،آنتونین دالاهوف:


نقل قول:
زبانم لال، دور از جان، لرد ولدمورت بدرود حیات گفته و آنتونین جانشینش میشود.

دقیقا...گاز بگیر اون زبونتو!


نقل قول:
هری در افکار خود: _ هوووم ... اووووم ... ... جینی رو چیکار کنم؟ حالا که رون مرده و هرمیون بیوه شده چیکار کنم؟ کیو انتخاب کنم؟

اینجا کمی مبهمه.انتخاب برای چی؟از اونجایی که این فقط یه نقشه اس، لازم نبود هری نگران جینی و بقیه باشه.با این همه نشون دادن تردید هری در اجرای نقشه نکته خوبی بود.هری دامبلدور نیست که چشم بسته به همه اعتماد و همه حرفاشونو قبول کنه.استفاده از مثال اسنیپ برای قانع کردن هری سلاح خیلی خوبی بود.


نقل قول:
هری: آخــــی نه گناه داره، نمیشه یه جور دیگه بکشیمش؟
اسکورپیوس: یعنی با اکسپلیارموس؟

علاقه شدید هری به اکسپلیارموس سوژه جالبیه که تو بیشتر پستهای شما دیده میشه و تکرار مداوم این موضوع باعث میشه این سوژه به خوبی برای بقیه جا بیفته و جالبتر بشه.


نقل قول:
اسکورپیوس: اوکی پس راه بیفت بریم تا یواشکی شما رو داخل خانه ریدل کنم و با کمک هم سر آنتونینو زیر آب کنیم!

قسمت اول نقشه اینجا حذف شد.قرار بود اینا وانمود کنن اسکورپیوس هری رو کشته و براش مراسم تشییع جنازه هم بگیرن.بعد وارد مقر مرگخوارا بشن و آنتونین رو بکشن.چون ماموریت امشب اسکورپیوس کشتن هری بود.اینجوری کارشون کمی سختتر میشه ولی به هر حال آسیب قابل توجهی به سوژه زده نشده.


نقل قول:
اسکورپیوس که قبلا با چند تن از مرگخواران هماهنگ کرده بود، شبانه هری را مخفیانه داخل خانه ریدل کرد و باتفاق هم تا بالای سر آنتونین که در تختخوابش بود رفتند ...

این قسمت هم به نظر من کمی سریع پیش رفته.البته کند پیش بردن بیش از حد سوژه هم درست نیست.چون تجربه ثابت کرده در اینجور مواقع سوژه وسطا منحرف و از مسیر اصلی خارج میشه.ولی بهتره خیلی هم ماجرا رو سانسور نکنیم.ورود مخفیانه هری و اسکورپیوس به خانه ریدل و رسیدنشون به اتاق آنتونین میتونست سوژه های جالبی داشته باشه.


قسمت اکسپلیارموس هری و خلع سلاح شدن آنتونین و از خواب پریدنش عالی بود.توجیه هری برای خلع سلاح کردن هم جالب بود!


نقل قول:
و اینطور شد که آنتونین به آرزویش رسید و به پیش اربابش کوچ کرد.

باز شما خودکشی کردی؟


نقل قول:
اما اسکورپیوس متوجه یک موضوع نشده بود. آن شب آنتونین قبل از خواب به بلیز زابینی و آستوریا گرینگورس دستور داده بود که بدلیل بی احترامی به او تمام شب را زیر تختخواب او بمانند و جیک هم نزنند تا تنبیه بشوند ...

آنتونین ناموس نداره؟این چه جور مجازاتیه دیگه؟!!
سوژه قبلی رو تقریبا منهدم کردین و سوژه دیگه ای وارد داستان کردین.الان دو مرگخوار خیانت اسکورپیوس رو دیدن.این میتونه موضوع جدید و جالبی باشه.مخصوصا با توجه به اینکه بعد از مرگ هری سوژه قبلی دیگه به درد نمیخورد.


نقل قول:
روم به دیوار ... صد تو من میشه.

شما امشب قبل از شام-تاکید میکنم قبل از شام- تشریف بیارین اتاق ارباب...من دویست تومن تقدیمتون میکنم.

خوب بود.

موفق باشید.


______________________________________
بررسی پست شماره 104 خانه گانت ها، ویکتور کرام:


نقل قول:
اگه خواستین هم یه پس گردنی یا رو گردنی بهم بزنین ارباب

ارباب هر وقت مایل باشه پس گردنی میزنه...فکر کردین به همین سادگیاس؟پس گردنی ارباب مقدسه.


نقل قول:
فلش بک :

پست رو با فلش بک شروع کردین.این کار شما ارتباط خواننده رو با پست قبلی قطع میکنه.بهتر بود اول حداقل یکی دو خط ماجرا رو ادامه میدادین و به به فلش بکتون میپرداختین.البته خوشبختانه در قسمت مناسبی (از کل ماجرا) این کار رو انجام دادین.


نقل قول:
کمی نگذشت که جیمز از آن سوی پارک به سمت رز آمد

خیلی ناگهانی شخصیتهای مجهولتون رو معرفی کردین.به نظر من بهتر بود یا قبلش عنوان میکردین که دختری که داره گریه میکنه رزه...و یا هویت جیمز و هم برای مدت کوتاهی مخفی میکردین.مثلا میگفتین پسری بطرف دخترک اومد... و بعد تو دیالوگها شخصیتها برای خواننده آشکار میشد.


نقل قول:
جیمز پسری خجالتی بود و رفتارش گونه ای نشان میدهد که انگار عشق رز وجودش را فرا گرفته است

رفتارش گونه ای نشان میدهد اشتباهه :رفتارش به گونه ای بود که...یا رفتارش اینطور نشان میداد که...


نقل قول:
رز گلویش را بغض فرا گرفته بود.هر لحظه ممکن بود بغضش را بشکند.

بغض گلوی رز را فرا گرفته بود و هر لحظه ممکن بود بشکند.
جمله هاتون کمی نیاز به اصلاح داره.بعضی جاها اشتباه نوشته شدن و گاهی منظورتونو خوب نمیرسوننن.


طرد کردن درسته، نه ترد کردن.


نقل قول:
جیمز از گفتن این حرفش پشیمان شد و آرزو میکرد که هرگز این حرف را نمیزد.عجب حرف احمقانه ای زده بود اما این جرقه ای بود که در سر رز زده شد تا بلکه زندگی اش تغییر کند.

جمله جیمز و جرقه ای که در ذهن رز زده شد خیلی خوب بود.شما داستان اصلی رو رها کردین و به توضیح این ماجرا که چطور رز به مرگخوار شدن علاقمند شده پرداختین.کار خوبی کردین.شاید بهتر بود کمی بیشتر این قسمت رو شرح میدادین و علاقه عمیق رز رو توجیه میکردین.چون این علاقه در حدی بود که رز حاضر شد خانواده و دوستانشو فدای مرگخوار شدنش بکنه.


با توجه به نوشته های قبلیتون خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۵ سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹

ویکتور کرام old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
از من بدبخت تر تو دنیا،تویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
ارباب،
پلیزاینو نقد کنید.
اگه خواستین هم یه پس گردنی یا رو گردنی بهم بزنین ارباب


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
ارباب جسارتا تقصیر شخص شخیص خودتونه که ما هی میایم تقاضای نقد میکنیم. بالاخره یه جادوگر ماه و بهترین عضو سایت که بیشتر نداریم که اینقدر خوب نقد میکنه. روم به دیوار ... صد تو من میشه.
لطفا اینم نقد کنید.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.