جلوی خانه گریندل والددر با صدای قیژی باز شد و مرگخواران با دلهره ی بسیار وارد فضای خاک گرفته ی خانه ای شدند که تکان خوردن در آن باعث ایجاد صدایی می شد که حتی یک ماگل را مطمئن می کرد جادو وجود دارد. وگرنه امکان نداشت خانه فرو نریخته باشد.
- لوموس ماکسیما!
نوری از چوبدستی لودو که حالت بسیار خفنی گرفته بود بیرون رفت و اتاق رو روشن کرد. درواقع مجموعه ای از تار عنکبوت ها، آشغال ها، ....
-جیــــــــــغ! ســــــــــــوســـــــــک! جیـــــــــغ!
درحالی که لینی به جیغ کشیدن ادامه می داد مرگخواران به آرامی وارد خونه شدند و به بررسی اتاق های مختلف پرداختند.
- جیــــــــــغ! من تو این خونه نمیام! جیــــــ... وایسا ببینم من واسه کی دارم جیغ میزنم؟!!!
در خانه- بلا بیا اینجا رو ببین. این اتاقا انگار به ترتیب خاصی شماره گذاری شدن. نگاه کن. از دو تا 12 ستاره رو پیدا کردم.
بلا که با نگاهی موشکافانه درحال نگاه کردن به ستاره ها بود گفت :من پیشنهاد میکنم از هم جدا بشیم و کم کم خونه رو بگردیم. بلاخره یه گروه پیداش میکنه. البته به شرطی که تو خونه باشه...
- هممم ولی من نمیفهمم. بابام میگفت توی هر ستاره ای باید یه هوموگلوسورمات باشه. عجیبه!
- باشه. خب تقسیم میکنیم. آنتونین، تو با ایوان برید اتاق شماره 12. لودو و لونا برن اتاق 11. اسکورپیوس و...
کمی بعد- رز و من هم میریم اتاق شماره 1. صبر کن ببینم. اتاق شماره 5 کجاست؟
بلا با تعجب به فضای خالی بین دو اتاق زل زد. در این حین رز به آرامی شروع به لمس کردن دیوار کرد.
- هی اینجا یه دستگیره هست. ولی قفله. روشم نوشته Priv.
و در همین حین با فشار دادن دستگیره به سمت پایین چند کلمه روی در ظاهر شد : نکو نب
- هان فهمیدم. نکو نب. برعکسش میشه بن و کن. رمز بن و کنه.
صدایی از در بیرون آمد: واقعا فکر میکردی انقدر بی مزه باشه؟
بهت پیشنهاد میکنم با این مخ بیخیال باز کردن من بشی.
و صدایی خشن و ترسناک از پشت ادامه داد : مگر اینکه شخصا با من کار داشته باشی؟
بلا به آرامی برگشت و با گریندل والد رو به رو شد.
بلا :
در همین حین- هی آنتونین چرا تو همیشه انقدر عجولی؟ خب بیکار بودیم زودتر اومدیم؟ یکم به لونا میخندیدیم خب. ندیدی چطوری داشت ستاره ها رو مطالعه می کرد؟
- ساکت باش ایوان. ما باید دفترچه رو پیدا کنیم تا پیش لرد عزیز بشیم.