دافنه...یک مرگخوار هرگز عاجز و ناتوان نمیشه.
بررسی پست شماره
113 فرهنگستان ریدل، دافنه گرینگراس:
نقل قول:
میدونم بیشتر میشد کشش داد.اما طولانی میشد.(گفتم خسته نشید برام اینو بنویسید.)
نخیر...خیلی هم اشتباه میکنین شما.قصد نداشتم اینو بگم.شرایط خیلی باید خاص باشه تا ترجیح بدیم پست طولانی تر از این بشه.اینجا شرایط خاصی مثل اصلاح سوژه وجود نداشت.
تا شما باشی سعی نکنی حرکات و حرفهای ارباب رو پیش بینی کنی.
نقل قول:
تام ریدل میره و میره و میره و میره و همین جوری میره و میره. هوا آفتابی بود و تامی(!) هم داشت به خورشید نگاه مییکرد تا ثابت کنه از پس همه چی بر میاد که خورد به یک دیوار.ناگهان سری از سوراخ وسط دیوار در اومد وگفت:
این قسمت میتونست کمی واضحتر باشه.تام قرار بود بره با لرد صحبت کنه.اینجا میره و میره و میره...تا میرسه به دیوار مجهولی که وسطش سوراخ داره و دلورس آمبریج از توش درمیاد!خب...خواننده هم حق داره کمی گیج بشه.
نقل قول:
من وزیر آینده هستم و تاییدم.در ضمن این دوتا شعار هم اصلا واسه هوکی و مورف نبوده.من خودم درستش کردم.میخوام رد بشم.
این قسمت خوب بود.استفاده از سوژه ها و شخصیتهای سایت مخصوصا اگه درست و بجا و به موقع باشه تاثیر خوبی روی کل پستتون میذاره.
نقل قول:
لب و لوچه دلورس آویزون شد و گفت:
-مستر معما، یکی از خبرنگاران من میخواد باهاتون محاسبه، ببخشید، مصاحبه کنه.البته شما میتونین این دیوار رو دور بزنین.
سوژه ای که شما دادین خوبه...ولی این خوب بودن مال وقتیه که سوژه دیگه ای در جریان نبوده باشه.خواننده اینجا سوژه قبلی و اصلی رو فراموش میکنه.اگه سوژه ای داشتین که به نظرتون میتونین وارد سوژه قبلی کنین(مثل همین جریان دلوروس و مصاحبه)، بهتره قبل از ورود به این سوژه، داستان قبلی رو ادامه بدین.یعنی اشاره کنین که تام داره میره که با لرد حرف بزنه ولی در مسیرش به دلوروس برمیخوره.
نقل قول:
تام ریدل گفت:
-اول باید بگم که من تا نفهمم شما تو کدوم بیمارستان کار میکردی و کفشات رو از کجا خریدی؛ به چیزی جواب نمیدم.
اینم از اون قسمتهایی بود که از سوژه سایت به خوبی استفاده کردین.گرچه فقط مرگخوارا میتونن درکش کنن.ولی اونقدرا مهم و اساسی نیست که بقیه احساس کنن چیزی رو از دست دادن.
این "مستر ریدل" کمی روی اعصاب بود...حداقل برای من اینطور بود.
پستتون خیلی مرتبه و در نتیجه خوندنش هم خیلی راحته.این مرتب بودن میتونه طولانی بودن پستها و حتی گاهی خسته کننده بودنشونو تا حدودی جبران کنه.
نقل قول:
و تام باز هم در آن برهوت راه رفت و راه رفت و راه رفت * تا این که یادش اومد میتونه آپارات کنه!
تام با خوشحالی در خانه ریدل را به صدا در آورد
قسمت اول جالب بود.اینکه گاهی ما (کسایی که مینویسین)یادمون میره که شخصیت هامون جادوگرن.مثلا مینویسیم طرف میخواست تسترال کباب کنه ولی کبریت نداشت!ماجرا همینطور ادامه پیدا میکنه تا وقتی که یکی یادش بیفته که این یارو جادوگره!این نوع طنز با وجود اینکه زیاد تکرار شده، هنوزم جالبه.
در جمله آخر یه پرش ناگهانی(آپارات)به خانه ریدل شده.تام یادش اومد میتونه آپارات کنه.ولی این کارو نکرد.از جمله ها فاکتور نگیرین(خلاصه نکنین).
نقل قول:
تام با خوشحالی در خانه ریدل را به صدا در آورد.بعد با راهنمایی بلاتریکس به اتاق لرد رفت.تام در را بست و گفت:
وقتی درباره یک فاعل حرف میزنین، تا وقتی که شخص دیگه ای کاری انجام نداده همه جمله هاتون به همون شخص برمیگرده.برای همین تکرار "تام" در جمله آخر اضافی بود.اون بلاتریکس اون وسط کاری انجام نداده.تام با راهنمایی بلاتریکس به اتاق لرد رفته.اونجا هم تامه که کاری انجام میده.این اشکال در پستهای قبلیتونم وجود داشت.
دیالوگ آخر تام و پایان پستتون خوب بود.جواب لرد و حتی تلاش احتمالی تام برای راضی کردن لرد رو گذاشتین به عهده نفر بعد.
اشکال خیلی مهمی نداشت.فقط در بخش اول(قسمت مربوط به دولوروس) سوژه کمی دچار پراکندگی شده بود.
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره
114 فرهنگستان ریدل، اما دابز:
این ادامه پست قبلیه...من این جمله رو قبلا هم گفته بودم...من دچار دژاوو شدم!!
نقل قول:
لرد ولدمورت چشمانش را ریز کرد، به طوری که او را متفکر و شکاک جلوه میداد.
خیلی خوب بود.شما با جمله های کوتاه و درست منظورتون رو خیلی خوب میرسونین.بدون هیچ تغییر و توضیحی پست قبل رو ادامه دادین.این کاریه که در همچین موقعیتهایی باید انجام بدیم.سوژه اصلی سوال تام و جواب لرده.پست شما در همین قسمت شروع میشه و برای همینه که ظرفیت توضیح و تفسیر نداره.
نقل قول:
لرد ولدمورت به آرامی از صندلی چرمیش بلند شد و به سمت طاقچه ای روی دیوار اتاقش رفت.
-پسر بابا!میدونستم روی بابا رو زمین نمیندازی...چقد بابایی دوست داره!
در این قسمتهایی که شخص گوینده کار خاصی انجام نمیده میتونین اسمشو جلوی دیالوگش بنویسین و گوینده رو مشخص کنین.البته اینجا که فقط دو نفر در صحنه حضور دارن، نوشتن به این شکل هم مشکلی ایجاد نمیکنه.چون خواننده به راحتی میتونه بفهمه کی گوینده و کی مخاطبه.
نقل قول:
لرد ولدمورت یک پرونده از روی صندوقچه ی روی طاقچه برداشت و به جای اولش برگشت. همان طور که به اسناد نگاه میکرد رو به پدرش گفت:
پدر جان شما به اون استخون های پوکت اعتماد کردی رفتی کاندید شدی، یا به خون جادوگریی که نداری؟
برخورد لرد با پدرش خیلی خوب بود.متفکر، خونسرد و پر از کینه!یعنی همونطوری که باید باشه.ولی لحن و طرز حرف زدن تام کمی اشکال داره.زیادی بچگانه و راحت حرف میزنه.لرد به هر حال لرده!پدرش هم شخصی نبود که لرد ازش بترسه.تام میتونه نقش پدر رو بازی کنه.ولی کمی محتاطانه تر!
نقل قول:
-یعنی در اصل شما باید از مورفین اجازه بگیرین!...اگه اجازه داد اونجا موقتا تا پایان انتخابات میشه ستاد شما!
هوووووم....خیلی خوب بود.شاید بهترین مسیر و شکلی که میشد به این سوژه داد.یاد گرفتن این موضوع گاهی خیلی طول میکشه.اینکه بتونیم تشخصی بدیم سوژه رو بهتره به کدوم طرف هدایت کنیم.کدوم مسیر میتونه ضمن حفظ اصل سوژه، اونو جالب تر و جذاب تر و غیر قابل پیش بینی تر کنه.ظاهرا شما در مدت کوتاهی اینو یاد گرفتین.
شکلکهاتون کم ولی خیلی خوب بود.از این ابزار به خوبی و در جای مناسب استفاده میکنین.
نقل قول:
ارباب شوخی شوخی ورمیداره 7 تا هورکراکس درست میکنه، یه آدم خوارو آشپز مخصوصش میکنه، همه ی مرگخوار هاشو از روی سرسره ی آماندا سر میده، یه اتاق تو شیروونی خونه ی ریدل بهت میده که طبقه ی هشتمه، بعد میاد برای اینکه تو سختت نباشه میبرتش هشت طبقه زیر زمین،
یعنی کل تاپیک صحبت با ارباب رو در همین چند سطر خلاصه کردین!!عجب استعدادی.ارباب میخواد شما رو به عنوان خلاصه کننده مخصوص تاپیکهای خانه ریدل استخدام کنه.بعدا در مورد شرایطش صحبت میکنیم.
پست قبلی مال دافنه بود.بهش گفته بودم پستش جای خوبی تموم شده:
نقل قول:
دیالوگ آخر تام و پایان پستتون خوب بود.جواب لرد و حتی تلاش احتمالی تام برای راضی کردن لرد رو گذاشتین به عهده نفر بعد.
احتمال خوبش این بود که نفر بعدی سوژه رو هدر نده.از قسمت راضی کردن لرد هم استفاده کنه.احتمال بدش این بود که نفر بعدی این قسمتو سانسور کنه و از همون اول بره سراغ جواب.شما احتمال خوب رو انتخاب کردین.کارتون خوب بود.
موفق باشید.