1. به نظرتون هرمیون کارای گروه ت.ه.و.ع رو به چه شکل ادامه داد؟ (5 امتیاز)والا این بچه اول شروع کرد به گیر دادن به ملت. هر تسترالی رو که توی هاگوارتز میدید هی آویزونش می شد و قسم و آیه و التماس که جون عمه کوچیکه ی مادرت بیا عضو این تشکل ما بشو.
بعد که دید فایده نداره همایش هایی رو برگزار کرد، کاملاً به صورت رایگان و به صندلی های محترم توضیحاتی رو ارائه داد.
حتی خود جن های خونگی هم نیومدن عضو این انجمنش بشن و خودش تک و تهنا هویجوری به کار خودش ادامه داد تا وقتی که شوهر کرد و شوهرش گفت فک نکن اینجا خونه آقاته که بخوای پولایی که من جون می کنم در میارم رو بکنی توی حلق این جن های خونگی. و از اونجا بود که این انجمن ملغی شد.
2. تاریخچه ی زندگی جن های خونگی از گذشته تا به الان رو شرح بدین!(10 امتیاز)آخ جون دوباره باید داستان بگم.
بشینید عزیزانم... لینی بشین! بچه حرف نزن. اوی مگه با تو نیستم چشم سفید؟
خب بچه ها، داستان ما از اونجایی شروع میشه که یه بابایی به نام «ادوارد خونگی» که از جادوگران معروف اون زمان بود رفته بود توی کوه و کتل و هی داشت برای خودش اکتشافات ارزشمند و اینا می کرد.
بـــــــعد، یهو رسید به یه مجموعه غار هایی که یه سری جن هویجوری هی داشتن در و دیوار رو می سابیدن و غذا درست می کردند و مثل اسب جون می کندن.
این یه فکری به سرش زد و اینا رو برداشت و آورد شهر خودشون و به اسم جن های ادوارد خونگی شروع به فروختن اونا کرد. که بعد ها به مرور زمان این اسم از جن های ادوارد خونگی به جن خونگی تغییر یافت.
این بدبختا داشتن برای خودشون حال می کردن و بذت می بردن و مثل بچه ی آدم کار می کردن که یهو این دختره خل شد و یه تلاش هایی کرد ولی به هیچ نتیجه ای نرسید.
اینگونه بود که کل الیوم تلاش هاش به درد لای جرز دیفال هم نخورد.
3. از چه زمانی دنیای جادوگری و ساحرگی، از دنیای مشنگ ها جدا شد؟ دلیل این جدایی چی بود؟ (10 امتیاز)والا این مشنگ ها آدم های بیخودی هستن کلاً. بندگان خدا این جادوگر ها رو گیر می کشیدن و هی ازشون می خواستن براشون جادو جمبل کنن.
حالا اصلاً به شعورشون نمی رسید بابا جان، مثلاً فلانی تغییر شکلش خوبه، نمی تونه برای تو پیشگویی کنه، یا فلانی دوئلش خوبه ولی عرضه ستاره شناسی که نداره.
دیگه کار به جایی کشیده بود که اینا رو اصن گروگان می گرفتن می گفتن یا کاریو که میگیم می کنی یا دهنتو سرویس می کنیم.
برای همین مشکلات دیگه گفتیم آقا ول کنین ما رو جون عمه کوچیکه ی آقاتون.
4. وزارت سحر و جادو در مقابل چه چیزهایی باید از دنیای جادوگری و ساحرگی حفاظت کنه؟ 2 تا مثال بزنین! (5 امتیاز)اولیش که همین بود که گفتم دیگه. هی اذیت و آزار می دادن جادوگرا و ساحره ها رو.
دومیش هم این بود که بعضی از مشنگ ها کلاً از قدرت جادوگران می ترسیدن و به همین دلیل یه سری حرفا در آوردن براشون و پشت سرشون زدن که مثلاً جادوگر ها فلانن و اینا.
برای همین بعضی از مشنگ ها اصلاً به خون جادوگران تشنه شدند و می خواستن بکشننشون.