سه ساعت بعد- میدان گریمولدلودو خسته و کوفته در میدان کنار جوب آب کثیفی نشسته و با بی حوصلگی به رفت و آمدها خیره شده بود.کتاب
"جلد اول محفل ققنوس" از دست راستش آویزان مانده بود.
- یکی نیست بگه من از کجا مقر اینارو ببینم؟اینجا گفته بین شماره یازده و سیزده ولی اینجا اصلا چنین پلاکی نیست.حتما شهرداری پلاکارو عوض کرده.کتابم قدیمیه خب!پس چرا جواب نمیدن؟
نکنه از دیدن پتانسیل ارباب بودنی که در پس چهره م نهفته ست ترسیدن؟ممکنه اصلا خونه نباشن.شاید رفتن مسافرت.هرچی نباشه تابستونه ملت میرن تفریح مثل ما قشر زحمت کش نیستن که از صبح تا شب دنبا انجام ماموریتیم و هی کروشیو می خوریم.
شایدم صدامو نشنیدن.شاید اسباب کشی کردن از اینجا رفتن هرچند می خوان کجا برن بهتر از اینجا با این وضعیت مالی...
نگاه لودو با حسرت به عبور مادر و فرزند مشنگی که از مقابلش می گذشتند خیره ماند.بستنی قیفی شکلاتی بزرگی که در دستان پسربچه مشنگ خودنمایی می کرد به او یادآوری کرد که از صبح تا به حال چیزی نخورده است.
- اوخ...وای...آخ!
علامت شوم روی دست لودو شروع به سوختن کرده بود.ظاهرا صبر لرد رو به اتمام بود.
- وای اربابه...من الان برم چی بگم؟
نگاه گرسنه لودو بار دیگر روی بستنی شکلاتی قفل شد.
- من سرورمو ناامید نمی کنم...من الان با دست پر بر می گردم مقر.گرسنگی هیچ تاثیری روی ماموریتم نمی ذاره...به هیچ وجه من اهداف بستنی قیفی رو فدای سرورم نمی کنم. :hyp:
همان لحظه- خانه ریدللرد برای بار چهل و ششم با علامت شوم لودو تماس گرفت و عین چهل و شش مرتبه پیش این پاسخ را شنید:
-علامت شوم مشترک مورد نظر خاموش می باشد.لطفا بعدا تماس بگیرید!لرد:لودو!می کشمت!ریزریزت می کنم!می ندازمت جلوی تسترالام شایدم جای این پیرزن دفنت کردم!کارت به جایی رسیده که علامت شومتو روی سرورت خاموش می کنی؟نکنه رفتی اونجا با این فسیل ریش دار همدست شی مارو سرنگون کنی؟
کندرا از زیر دست آشا جیغ کشید:
- هوی کچل!در مورد پشمک کوچولوی من درست صحبت کنا!
- قبل از اینکه به سرنوشت هر روزه ایوان مبتلات کنیم خودت زبان به کام بگیر پیرزن نفرت انگیز کپک زده!هرچند در مقایسه با ایوان می ترسیم دیگه نشه هیچ رقمه جمع و جورت کرد.
آشا در همان لحظه کرم دیگری را از پشت گوش کندرا شکار کرد.
- اوممم...ارباب میشه یه چیزی بگم؟
لرد:همین الان یه چیز گفتی آشا پس حق نداری چیز دیگه ای بگی!
آشا:فقط می خواستم بگم شاید لودو نتونسته به مقر دسترسی پیدا کنه چون خودتون می دونین که اونجا نمودار ناپذیره.ممکنه تجربیات سیو بتونه تو این زمینه کمکمون کنه.
نگاه لرد بی اراده چرخید و بر روی اسنیپ ثابت ماند که همچنان در حال پاسخ دهی به سیل نامه های اعتراض آمیز ملت به تغییر شخصیت و نحوه ایفای نقشش بود و هر لحظه که می گذشت حالت موهایش بیش از پیش به موهای بلاتریکس شباهت می یافتند.