هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۲ دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بارتی...می بینیم که سرو وضع آواتارتونو مرتب کردین!

چه لینک کوتاهی!
ولی ما هیچ زنگ زدگی ای در نوشته شما مشاهده نکردیم!

بررسی پست شماره 343 زندگی به سبک سیاه، بارتی کراوچ:


نقل قول:
دودی سیاه رنگ از پشت سر اژدها شروع به منتشر شدن کرد، اژدها نعره ای بلند کشید و در حالی که به دور خود میچرخید شروع به سقوط به سمت جمعیت کرد. مرگخوارها و محفلی ها همه جیغ کشان متفرق و تا حد امکان از مسیر سقوط اژدها دور شدند به جز وینکی که همچنان با مسلسش به سمت اژدها شلیک میکرد!!

پست قبلی در قسمت هیجان انگیزی تموم شده...صحنه حمله اژدها و وحشت ملت!
ولی در کنار این صحنه جالب یه مشکلی وجود داشت و اونم این بود که سوژه اصلی در حال فراموش شدن بود. و اینم چیزی نیست که هدف ما باشه! در چنین موقعیتی برای باز کردن گره ماجرا احتیاج به کمی تجربه و مهارت داریم. اینجا نباید هیجان ماجرا رو از بین برد. همونطور که شما از بین نبردین. صحنه حمله اژدها رو به شکل جالبی توصیف کردین. بدون اینکه ذره ای از جذابیت و هیجانش کم بشه. صحنه ای که همه فرار کردن ولی وینکی همچنان در حال شلیکه صحنه خیلی جالبی بود. ولی در کنار حفظ هیجان باید تا جدی که ممکنه سوژه رو اصلاح کرد! و این کار خیلی مفید دیگه ایه که شما انجام دادین. شما از همین سقوط اژدها برای برگردوندن داستان به مسیر اصلیش استفاده کردین:
نقل قول:
لرد ولدمورت که از همه اتفاقاتی که گذشته بود آگاه بود ناگهان بوسیله تلپاتی مخصوصش با اسنیپ ارتباط برقرار کرد:
-سیوروس...از فرصت استفاده کن، چند نفر از اون بی مصرف ها رو جمع کن تا محفلی ها حواسشون پرته گیلبرتو بگیر و برام بیار... راکوود و کراب روبروتن پشت یه تخته سنگ پناه گرفتن.

کار اولتون خوب بود...ولی این یکی عالی بود.


در سوژه های طنز زیاد دنبال جملات ادبی نیستیم. مثلا "شروع به سقوط به سمت جمعیت کرد" جمله درستی به نظر نمی رسه. چون سقوط کردن یه کار غیر ارادیه و از "شروع کرد" برای کارهای ارادی استفاده می کنیم. برای همین شاید ترکیبشون درست نباشه. ولی همونطور که گفتم برای توصیف یه صحنه طنز دنبال جمله ها و اصطلاح های صد در صد درست و ادبی نیستیم. همین که منظورتونو درست به خواننده برسونین و طرز نگارشتون خوندن و فهمیدن ماجرا رو براش سخت نکنه کافیه.


نقل قول:
اسنیپ در حال که ردای خود را میتکاند به زمین شطرنج از هم پاشیده و اژدهایی که کنار آن نقش زمین شده بود نگاه کرد و سپس شانه اش را بالا انداخت و با خود گفت:
-حداقل دیگه لازم نیست مهره های وزیرشو از بین ببرم

دیالوگ اسنیپ کاملا متناسب با شخصیتی بود که ازش شناختیم. شکلکش هم همینطور. شخصیت های شما کار خاص و فوق العاده ای انجام ندادن. ولی تو همین فرصت کمی که داشتن خودشونو به بهترین شکل ممکن نشون دادن. توصیف شخصیت های قدرتمند مهارتیه که سخت کسب می شه. منظورم از این قدرتمند بودن واضح بودن ویژگی ها و شخصیت هاشونه. لودوی شما لودوئه! کراب شما کرابه. حتی وقتی که دارن یه جمله ساده رو بیان می کنن. این خیلی مهمه که شخصیت ها بتونن خودشونو نشون بدن. ولی این موضوع در مورد شما اهمیت بیشتری پیدا می کنه. با ارزش تر می شه. چون شما قبلا عضو سایت بودین و الان بعد از مدتی دوباره برگشتین. اینکه به این سرعت شخصیت ها رو شناختین و ازشون استفاده کردین واقعا باارزش بود.


نقل قول:
این صدای نیمه چپ لودو بود که پخش بر زمین زیرپای آنها افتاده بود، اسنیپ با بدبینی پرسید:
-تو از کجا میدونی اینو اونوقت؟؟

اشک در چشم لودو حلقه زد و پاسخ داد:
-چون نیمه راستمم باهاش اون زیر گیر کرده. تو رو مرلین سریعتر برو دارم له میشم

استفاده از سوژه های پست های قبلی یه جور احترام به کار گروهیه. ولی اینکه از این سوژه ها چطور استفاده کنیم و این استفاده چقدر در نوشته ما موثر باشه بر می گرده به استعداد و مهارت ما.
طنزی که برای نیمه چپ و راست لودو بکار بردین و با استفاده از همون طنز به سوژه هم جهت دادین خیلی ظریف و دلنشین بود. شما تلاش خاصی برای خندوندن خواننده ندارین. شاید همین باعث شده طنزتون ساده و دوست داشتنی از آب در بیاد. سوژه رو به مسیر اصلیش برگردوندین و در حین انجام این کارا یه پست سرگرم کننده زدین. پست شما گذشته از خوب بودن، بسیار مفید بود!


موفق باشید.

__________________________

بررسی پست شماره 143 فرهنگستان ریدل، مورگانا لی فای:


نقل قول:
مورگانا از انفجار خشم چند دقیقه قبلش که بلاخره با نام لرد خاتمه یافته بود، تا همین لحظه که همه در آن بودند، همچون سایه ای سکوت کرده و تنها کارش این بود که شیطان کوچکی را در آغوش بگیرد.

این جمله های طولانی و پیچ در پیچ رو تازگیا زیاد می بینم...نمی دونم دلیلش چیه. ولی کمتر پیش میاد که همچین جمله ای رو بشه راحت و بدون اشکال تا آخر خوند! وسط جمله مغهومش گم می شه! اینجا درباره یه داستان ادبی حرف نمی زنیم. اگه یه متن سنگین نوشته بودین نوشتن جمله های سنگین و طولانی اشکالی نداشت. ولی در رول شما جمله ها بهتره کوتاه تر و ساده تر باشن.


نقل قول:
- اصلا چه نیازی هست که این همه آدم اینجا باشن، وقتی قراره مجوز بگیریم؟

نیازی نیست!
و همین نبودن نیازه که سوژه های طنز رو برای ما ایجاد می کنه...اگه این شرایط رو تغییر بدیم همه اون سوژه ها از دست می رن!
خیلی از نویسنده ها وسط سوژه فراموش می کنن که قراره چیکار کنن و هدف چیه. یهو شروع می کنن به حل کردن مشکلات! در حالی که این فقظ ظاهرا مشکلات رو حل می کنه. برای ادامه سوژه با مشکلات بزرگتری مواجه می شیم.ایده مهمونی بد نبود...ولی همین سوژه ای که داشت پیش می رفت به مراتب بهتر بود.جای کار زیادی داشت.این ایده رو می شد اجرا کرد...ولی وقتی که از تمام سوژه های اصلی و فرعی بی فرهنگ بودن مرگخوارا استفاده شده بود. نه الان که خیلی برای تغییر سوژه زود بود.
فراموش نکنین که ما نمی خواییم که همه چی خوب پیش بره. نمی خواییم مشکلات به سادگی حل بشن. برای مهمونی و انتخاب اعضا هم می شه مشکلاتی ایجاد کرد ولی به اندازه سوژه قبلی جای کار نداره.


اصطلاح فشن خوار اصطلاح بسیار جالبی بود. این حتی می تونه یه سوژه جدید باشه. مرگخوارا جایی به اسم فشن خوار تاسیس کنن و فرهنگ خودشونو آموزش بدن!


نقل قول:
- به زودی برای تولد دخترمان جشنی برگذار میشه. حالا کنار بایستید تا ما بتونیم انتخاب کنیم.

ایده جشن و جشن تولد خیلی تکراریه. و معمولا هم روند جالبی نداره. ولی این بار یه فرقی با قبل داره و اونم اینه که مرگخوارا قراره فرهنگ خودشونو نشون بدن! یعنی هنوز جای امیدواری داره!


نقل قول:
وچرخید تا روی کرسی مخصوصش بنشیند و مرگخواران را برای لحظاتی آزاد بگذارد، تا با فرمت به یکدیگر خیره شده و در اعماق افکارشان، مورگانا را که با آرامش کنار یک ستون از گل رز ایستاده بود، نفرین کنند.

صحنه در عین توصیف جدی تون با مزه بود! این "گل رز" برای مورگانا سوژه خوبیه... ولی اگه بی دلیل و بدون خلاقیت تکرار بشه می تونه برای خواننده اعصاب خرد کن بشه! یه حالت تحمیلی پیدا کنه. تنها راه جلوگیری از این اتفاق اینه که خلاقیت به خرج بدین...گهگاهی استفاده های مختلف( و اگه ممکنه ظنز) از این سوژه بکنین که تازگیشو حفظ کنه.


موفق باشید.

__________________________
بررسی پست شماره 144 فرهنگستان ریدل، آگوستوس راک وود:


نقل قول:
صندلی ها با صدای زیبا و گوشخراششان، روی زمین کشیده می شدند.

ترکیب زیبا و گوشخراش، مخصوصا چون در اول پست قرار داره زیاد جالب نشده. نه طنز طنزه و نه جدی جدی! یه جورایی مونده بین این دو تا. یکی از جنبه ها رو باید تقویت می کردین.مثلا می تونستین مثالی برای صدا بزنین که جمله کلا طنز بشه...یا بی خیال" زیبا" می شدین و جمله رو به شکل جدیش می نوشتین.


نقل قول:
از هر طرف... شنل های سیاه رنگ، در هوا پیچ میخوردند.

سه نقطه می تونه مکث رو نشون بده...ولی مکثش کمی طولانیه. وسط جمله اگه مکث طولانی ای نباشه از ویرگول استفاده کنین.


نقل قول:
عده ای در دهانشان بود

چی در دهانشان بود؟
این اشکال در پست قبلیتون که(تو تالار خصوصی) نقد کردم هم وجود داشت. مهم نیست که خواننده می تونه متوجه بشه که منظور شما غذاست...جمله باید کامل باشه.


نقل قول:
میز خالی شده بود اما نه... راک وود همچنان روی میز نشسته بود.

این "اما نه" که اونجا نوشته شده پای نویسنده رو می کشه وسط! خواننده ای که داشت صحنه رو تو ذهنش تجسم می کرد یهو با یه راوی مواجه می شه که داره داستان رو براش تعریف می کنه. معمولا بهتره این اتفاق نیفته! اینجا هم همین حالت وجود داره:
نقل قول:
جماعت برگخوار... ام ببخشید... مرگ خوار قدمی بر پس خویش نهادند.



پستتون شدیدا دچار حالتی شده که قبلا هم یکی از پست های شما دچارش شده بود...ولی در نوشته های بعدی پست هاتونو نجات داده بودین!
خندوندن خواننده به هر قیمتی! اصرار برای طنز بودن تک تک جمله ها!
این کار خطرناکیه. خیلی زود خواننده رو خسته و زده می کنه. تاثیر عکس داره. بهتره جلوشو بگیرین.


نقل قول:
پوز خندش ابتدا به ساکن حرف ماقبل مکسور همراه حروف جازمه، به خطی بر روی چهره اش تبدیل شد و سپس بوی گل رز سیاه، در هوا پیچیده شد.

اینم مثل موردیه که درباره "گل رز" به مورگانا گفتم. استفاده بی دلیل و تکراری از این سوژه می تونه برای خواننده یه حالت آزار دهنده و تحمیلی پیدا کنه.


نیمه دوم پستتون یه حالت گنگ و نارسا داره. نه فقط به دلیل لحن خاصش. جمله ها، روند پیش بردن داستان و حرکات آشفته شخصیت ها یه جور شلوغی و بی نظمی بوجود آوردن. از اون لحن ادبی طنز آمیز می تونین استفاده کنین. ولی توصیه من اینه که محدودش کنین. مثلا یک تکه کوچک(در حد یکی دو جمله) از یک پست. که هم تاثیرش رو بذاره هم خسته کننده نشه. یا می تونین کلا پستتونو به همین سبک بنویسین که هر کی نخواست کلا نخونه! البته در این صورت بهتره پستتون یه پست تکی باشه.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳

آگوستوس راک وود old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۶ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب .... ( سایشون جهان گستره خوو ...)
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 118
آفلاین
سرورا ....

چنین پستی در هم از هر نوع نثر را نقد می فرمایید ؟


آخرين فرصت ماست ....




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
اربابا
میشود این داستان را نظاره کرد و نقد و بررسی اش بفرمایید؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۲ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۲ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۴
از ایفای نقش حالم بهم میخوره
گروه:
کاربران عضو
پیام: 39
آفلاین


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 342 زندگی به سبک سیاه، کرنلیوس آگریپا:


نقل قول:
این حرف از ته کوچه میومد.

البته حرف از جایی نمیاد...اون صداست که میاد.(یا به گوش می رسه.)


نقل قول:
وقتی‌ که همه با تعجب برگشتن تا ببینن که چه کسی‌ این طور مانع شروع مسابقه شده ، دیدن که سیوروس اسنیپ با وقار وزارت تازه کسب شدش و با کلاهی این شکلی‌ (کلاه خراب تر از این نداشتین بدین به وزرا؟) جلوی آگوستوس ویساده بود.

جمله خیلی طولانیه...همین طولانی بودنش باعث می شه احتمال اشتباه بالا بره. همونطور که شما هم اشتباه کردین. زمان فعل هاتون با هم هماهنگ نیستن. اگه همین متن رو با جمله های کوتاه تر می نوشتین شاید این اتفاق نمیفتاد. مثلا:
همه با تعجب برگشتن تا ببینن که چه کسی‌ این طور مانع شروع مسابقه شده! سیوروس اسنیپ رو دیدن که با وقار وزارت تازه کسب شدش، با کلاهی این شکلی‌ (کلاه خراب تر از این نداشتین بدین به وزرا؟) جلوی آگوستوس وایساده.

ایده وارد کردن سیوروس در این مرحله که بحث از "وزیر" شد فوق العاده بود. این ایده ها خیلی مهمن. نوشتن رو می شه یاد گرفت. ولی این جزو چیزاییه که خودتون باید حداقل یه ذره استعدادشو داشته باشین...که خوشبختانه دارین!


نقل قول:
خواصی

خاصی!...اینو قبلا هم گفته بودم ها!


نقل قول:
اسنیپ که داشت از ورود غیر منتظرش لذت خاصی‌ می‌‌برد رداشو صاف کرد و با تکبر خواصی به راکوود نگاه کرد.
- تنها وزیر سحر و جادو من هستم ! ...البته سیریش هم هست اما فعلا بهش کاری نداریم ! من نمیتونم اجازه بدم که کسی‌ به غیر از من و سیریش نقش وزیر رو تو این مملکت ایفا کنه در نتیجه این مهره را از بازی شطرنج حذف می‌کنم!

این دیالوگتون عالی بود. شخصیت اسنیپ نه در کتاب و نه در سایت شخصیت چندان شوخی نداره. اضافه کردن طنز به این شخصیت(با وجود سوژه ساز بودنش) کار ظریفیه. شما این کار رو به خوبی انجام دادین. شکلک هایی که وسط جمله زدین لازم بودن. وظیفه شونو به خوبی انجام دادن و حالت اسنیپ رو به خواننده منتقل کردن.
حذف کردن مهره وزیر هم یکی از همون ایده های خیلی خوب بود.


حضور صوتی (!) لرد و به هم خوردن مسابقه حرکت به جایی بود! سوژه اصلا ربطی به شطرنج نداشت...به این سمت منحرف شد و سوژه اصلی کم کم فراموش شد. یه حرکت مفید دیگه ای که می تونستین انجام بدین این بود که در پایان پستتون سوژه اصلی رو یاد آوری کنین که نفرات بعدی مسیر درست رو ادامه بدن.


نقل قول:
و با گفتن این حرف سوار شاهینش شد و در حالی‌ که شاهین به زحمت نفس نفس میزد و سعی‌ میکرد که وزن اگ را حمل کنه از محل حوادث دور شد.

این صحنه عالی بود. شاید اولین بار بود که از شاهین آگوستوس به این خوبی و خلاقیت استفاده شده بود. استفاده تون از شخصیت وینکی و مسلسلش هم خیلی خوب بود. اگه روزی اژدهایی به جایی حمله کنه عکس العمل وینکی چیزی جز این نمیشه!


پست شما خوب بود. طنزش خوب بود. شخصیت هاش خوب بودن. سوژه رو خوب پیش بردین و تا جایی که ممکن بوده اصلاحش کردین. برای راحتی بقیه اگه دوباره به مسیر اصلی برش می گردوندین شاید بهتر می شد .چون سوژه داره فراموش می شه. ولی به همین شکل هم به اندازه کافی کار مفید انجام دادین!


خوب بود.


موفق باشید.

_______________________________________
بررسی پست شماره 312 گورستان ریدل ها، مارمولک!:


این سوژه خوبه...ولی احتیاج به کمی تکون خوردن داره! بعضی از سوژه ها به این مرحله می رسن که ملت دور خودشون می چرخن و کسی جرات نمی کنه قدم بعدی رو برداره. اینجا باید دل رو به دریا زد و اون قدم رو برداشت!


نقل قول:
هکتور دوباره شروع کرد به پر کردن لیوان ها و پشت سر هم اونا رو میچپوند دست اشخاصی که دور و برش بودن.
صدای خرخری به گوشش رسید. به پشت سرش نگاه کرد و جز چند اشکال مبهم از اشخاص ، چیزی ندید.
- بچه ها؟ ... شماها یه صدای خرخری نشنیدین؟

چند شکل مبهم یا اشکال مبهم!... چند اشکال اشتباهه.

این صحنه جالب بود. اونقدر که خواننده آرزو می کنه به این سرعت ازش رد نمی شدین. هکتور می تونست کمی بیشتر با زامبیا حرف بزنه! یا حتی با خودش. هکتور شخصیت جالبیه. به تنهایی هم می تونه سرگرم کننده باشه.


ترولتون خوب بود...به جای یه پاراگراف از یه شکل استفاده کردین. و من فکر می کنم این کارتون اون صحنه رو بهتر از جملات منتقل کرده. یه کار جدید در جای مناسبی انجام گرفته و نتیجه خوبی هم بوجود اومده.


نقل قول:
چشمانش را بست و سعی کرد خونسردی خودشو حفظ کنه.
- لرد ولدمورت از الفاظ توهین آمیز استفاده نمی کنن!

معمولا از اینکه جمله هایی که در قسمت های غیر ایفای نقش گفته می شه در رول ها استفاده بشن استقبال می کنم...ولی اینجا...شاید بهتر بود اینقدر مستقیم گفته نمی شد. مثلا لرد به جای اینکه اینو به زبون بیاره بهش فکر می کرد. فکر می کرد که لرد از الفاظ توهین آمیز استفاده نمی کنه و خشمش رو کنترل می کرد. اگه یه سفید اینو نوشته بود احتمالا ایراد نمی گرفتم.


زنده شدن مرده های گورستان ریدل قبلا هم اتفاق افتاده. تفاوتی که شما ایجاد کردین اینجا بود:
نقل قول:
از بنیانگذار محفل تا آخرین عضو پذرفته شده همگی مقابل لرد تعظیم کردن.

اینکه جسد بنیانگذار محفل تو گورستان ریدل ها چیکار می کرد یا آخرین عضو پذیرفته شده چرا کشته شده، همه قابل توجیه هستن...اتفاقا می تونن سوژه های خوبی رو هم ایجاد کنن. نفرات بعدی می تونن از این سوژه های کوچیک و فرعی استفاده کنن و درباره شون توضیح بدن.

سوژه رو خوب پیش بردین. از ترولتون هم خوب استفاده کردین.از شخصیت مارمولکی آشا هم می شه برای سوژه های گورستان استفاده کرد. در سوژه هایی که موقعیتش وجود داره این کارو انجام بدین.


خوب بود.

مارمولک باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳

آشاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۷ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
از طرز فکرت خوشم اومد!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 162
آفلاین
درود ارباب!
میشه اینو نقد کنین ارباب؟
اولین بار تو عمرم ترول ساختم اونم اینجا استفاده کردم تصویر کوچک شده
...


....I believe I can fly

تصویر کوچک شده



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۳

کرنلیوس آگریپاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
سلام بر لرد بزرگ سایت امروز تصمیم گرفتم که شطرنج رو به هم بریزم نظرتون در مورد این چیه؟




ارزشی بی‌ بکارت


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 39 نوری در تاریکی:، روونا راونکلاو:


با پست جدی شروع کردین. قبلا چند تا ازپست های شما رو نقد کردم...و به شکل عجیبی این پست جدی شما ملایم تر از پست های طنزتون به نظر می رسه. اون حالت تند و تیزی رو که گاهی هم آزار دهنده می شد نداره.


در نگاه اول پست شما کمی پراکنده به نظر می رسه. دلیلش اینه که بین هر خط یه فاصله گذاشتین. فاصله همیشه لازم نیست. مثلا وقتی تام کاری انجام می ده و بعد دیالوگش رو می نویسین لزومی نداره فاصله بذارین. مثلا:
تام از روی صندلی بلند شد و قدم زنان به کنار پنجره رفت.
-امشب ماه چقدر نورانی شده!


اینجا اگه فاصله نذارین پستتون منسجم تر و مرتب تر به نظر می رسه. خوندنش هم راحت تر می شه.


در پست قبل تام داشت سعی می کرد سالگو رو تحریک کنه که خودش و قدرتش رو بهش ثابت کنه. شما هم همون لحن کنایه آمیز تام رو ادامه دادین و خیلی محتاطانه به سالگو اجازه دادین عصبانی بشه. بهترین کار شما این بود که این حالت رو به آرومی و قدم به قدم ایجاد کردین. همین کارتون خواننده رو با شما همراه می کنه.
دیالوگ هاتون ساده و کوتاهن ولی احساسات و حالت شخصیت ها رو به خوبی منتقل می کنن. عصبانیت پنهانی سالگو و ترس و احتیاط تام به خوبی مشخصه.


نقل قول:
پیرمرد دهان باز کرد تا به پسر نوجوان پاسخ دهد.اما سپر مدافعی که برای تام فرستاده شده بود،مجالی به او نداد:

استفاده از سپر مدافع برای پیام رسانی چیزی نیست که در پست ها زیاد باهاش برخورد داشته باشم. این کارتون با توجه به سوژه و جدیتش خیلی مناسب بود. حتی این که شکل سپر رو توضیح ندادین در یک سوژه طنز می تونست یه کمبود محسوب بشه. ولی اینجا یا نباید توضیح داده می شد و یا به شکلی توصیف می شد که جدیت سوژه رو از بین نبره. انتخاب شما روش اول بود.


نقل قول:
-سلام تام!من و آلبوس تورو گم کردیم.منتظر پاترونوست هستیم.لطفا ما رو از محلی که در اون هستی مطلع کن!

حضور این دو نفر در این سوژه رو نه از نظر زمانی و نه از نظر منطقی نمی شه توجیه کرد. مخصوصا دامبلدور رو. البته در بیشتر سوژه های طنز به دنبال منطق نیستیم. ولی این سوژه هم جدیه و هم مربوط به دوره ایه که تام برای یاد گرفتن جادوی سیاه شروع به سفر و آموختن می کنه. حضور این دو نفر در این سوژه تاثیر مثبتی روش نمی ذاره. البته شما اینا رو وارد نکردین. توضیح دادم که در مورد سوژه های جدی دیگه تا جایی که ممکنه سعی کنیم این موارد رو رعایت کنیم.
شما به شکل تاثیر گذاری دوباره اینا رو وارد سوژه نکردین. یه اشاره کمرنگ بهشون کردین و رد شدین. این کارتون خوب بود. هم به پست های قبلی احترام گذاشتین و هم مسیر سوژه رو عوض نکردین.


نقل قول:
باور این مسئله برای پسر نوجوان غیر ممکن بود.درختانی که به رقص در آمده بودند!جای شکی باقی نمی ماند.او سالگو بود!

این قسمت جالب بود. این که سالگو سعی می کنه نیروی خودشو ثابت کنه و در عین حال وانمود می کنه براش مهم نیست که تام حرفشو باور می کنه یا نه. ولی این قسمت به کمی توضیح بیشتر احتیاج داشت. اینجا جاییه که خواننده هم باید همراه تام تعجب کنه. کمی توضیح بیشتر می تونست به خواننده فرصت تعجب بده. مثلا:
برای چند ثانیه تام فکر کرد اتفاقی نیفتاده. ولی صدای وزش بادی که از پشت سر به گوشش می رسید باعث شد با دقت بیشتری به اطرافش نگاه کند...(اینجا فاصله می ذاریم و می ریم سر خط که خواننده کمی مکث کنه)
باور این مسئله برای پسر نوجوان غیر ممکن بود.(اینجا هم یه مکث لازمه که حالت مرموز جمله حفظ بشه)
در فاصله ای نه چندان دور درختان جنگل به رقص در آمده بودند!
جای شکی باقی نمی ماند...او سالگو بود!


اینجوری خیلی بهتر شد.


نقل قول:
سالگو نیز قامت راست کرد.تام پیش خود اندیشید چرا این مرد را کوتاه قد پنداشته؟

جمله های شما به شکل تعجب آوری درست، زیبا و رسا هستن. تنها چیزی که می تونه باعث پرورش این توانایی شده باشه مطالعه زیاده. و همین نکته اس که باعث می شه که شما توانایی جدی نویسی هم داشته باشین. خیلی از نویسنده هایی که دو برابر سن شما رو دارن هم نمی تونن به این شکل بنویسن. این مزیت خیلی مهمیه.


سوژه رو زیاد پیش نبردین. کل پستتون به گفتگوی سالگو و تام اختصاص پیدا کرده. کارتون خیلی خوب بود. این سوژه ایه که باید کند پیش بره. حرف های رد و بدل شده بین این شخصیت ها خیلی مهم تر از اینه که تام چی رو و چطوری یاد می گیره!


خوب بود.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۲۳ ۲۳:۳۸:۳۹



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 47 افسانه لرد ولدمورت، مورگانا لی فای:


شروع خوبی داشتین. یا استفاده از نکته بی اهمیتی مثل گربه ارتباط پستتونو با پست قبلی حفظ کردین.
فقط یه نکته ای هست:
نقل قول:
و گربه سیاه زرد چشم گویی از صاحب فریاد ترسیده باشد، از پنجره نیمه باز اتاق لرد که اکثرا به خاطر نجینی به آن شکل باز می ماند، عملا بیرون خزید!

اینجا این گربه از پنجره رفت بیرون. دو خط پایین تر دوباره تو اتاقه. این نکته ها موقع نوشتن جلب توجه نمی کنن...ولی موقع خوندن می تونن خواننده رو گیج کنن.


نقل قول:
مورگانا تا حدی گیج و کلافه به نظر می رسید. یعنی چه که کتاب را از زیر چاپ بیرون بیاور؟ زیر لب غر زد.
- کی تا حالا عالم بالا ما و آن مثلا شوهر مثلا پیغمبرمان را ول میکند، وحی را توی آغوش وجود نداشته ارباب تلپ میکند؟ خوب من الان دقیقا چه غلطی بخورم؟ ای بمیری جی کی با این کتاب نوشتنت. خوب از همون اول ارباب رو.... کتاب؟ من گفتم کتاب ساتین؟

غر زدن مورگانا و کلافگی شو خوب نشون دادین...اعتراضش به این که چرا وحی برای لرد فرستاده شده و حرف زدنش با ساتین...در حالیکه مخاطب واقعی، خودشه! اینجوری هم می تونین از سوژه گربه استفاده کنین و هم به مورگانا فرصت می دین که احساسش رو ابراز کنه.


نقل قول:
یک نفر در عالم بالا پراند.
- خسته نباشی!

کل پست شما یه حالت جدی و کلافه داره...همین یه تیکه این فضا رو تلطیف و ملایم کرده.تیکه کوتاهیه...ولی وظیفه شو به خوبی انجام داده.


نقل قول:
- اوه نه قرنطینه کتاب های رولینگه! نمیذارن کسی بره تو انتشارات تا موقع چاپ کتاب! میگن کلی هم نگهبان و تله و این چیزا کار گذاشتن!

چشم های مورگانا گرد شد.
- قرنطینه؟ نگهبان؟

قرنطینه ایده خیلی خوبی بود.
در نقد پست آگوستوس درباره هدفدار کردن سوژه های بی سرو ته توضیح دادم. اینجا سوژه ما کمی هدفدار شده. یعنی خواننده علاوه بر موضوع های فرعی باید مسئله قرنطینه و رسیدن به کتابا رو حل کنه...ولی این که آیا این هدفدار شدن آسیبی به سوژه زده یا نه؟...به نظر من نزده. این سوژه می تونه به هر شکلی ادامه داده بشه. بستگی به نظر و سلیقه نفرات بعدی داره.


ارتباط مورگانا با عالم بالا خیلی خوب بود.این سوژه می تونه بعدا هم به متعادل کردن شخصیت سیاه و سردش کمک کنه. از گربه هم خوب استفاده کردین. به عنوان یه شخصیت فرعی نقش خوب و قابل قبولی در پشت صحنه ایفا می کنه!


موفق باشید!
_________________________

بررسی پست شماره 46 افسانه لرد ولدمورت آگوستوس راک وود:


بعضی از سوژه ها حالتی دارن که باید جدی گرفته بشن. نمی شه زیاد از مسیرشون خارج شد. کسایی که داستان رو ادامه میدن مجبورن یه روند خاصی رو در پیش بگیرن.اینجور سوژه ها معمولا در ماموریت ها داده می شه و راستش زیاد هم دلچسب نمی شن. چون جای مانور ندارن.
بعضی سوژه ها بر پایه مسخره بازی داده می شن! سوژه مسخره اس...شخصیت ها مسخره هستن! هیچ منطقی وجود نداره.این سوژه ها باید به شکل مسخره ای ادامه داده بشن. هرگز نباید سعی کنیم این سوژه ها رو به شکل منطقی در بیاریم. بهترین و سرگرم کننده ترین سوژه ها هم همین سوژه های به ظاهر مسخره هستن. تو این سوژه ها آزادی خیلی زیادی دارین.

این سوژه هم یکی از همین سوژه های بی منطقه!

پست اولش رو جیمز زده(سوژه رو داده) و به نظر من پست فوق العاده ای زده! یه پست طولانیه که وقتی تموم می شه آرزو می کنی کاش همچنان ادامه پیدا می کرد.این پست رو می شه به عنوان الگو و یکی از بهترین نمونه های این سبک در نظر گرفت. خیلیا به این سبک می نویسن...ولی کمتر کسی پیدا می شه که به این سبک بنویسه و موضوع رو پیچیده نکنه...مفهوم نوشته هاشو همه متوجه بشن. این یکی همچین نمونه ایه.

درباره این سبک توضیح دادم که وقتی به همچین سوژه هایی رسیدین که ظاهرا مسخره و بی معنی بودن سعی نکنین یه مسیر جدی بهش بدین.سوژه های هدف دار زیاد سرگرم کننده نیستن!
(شما این کارو نکردین...توضیحاتم برای آینده بود!)


اول پستتون لرد از خواب بیدار می شه. یه مدت مد شده بود که هر نویسنده ای که از سوژه خوشش نمیومد در پست خودش وانمود می کرد که همه چی خواب بوده و داستان جدیدی رو از صفر شروع می کرد...اول فکر کردم شما هم همچین کاری انجام دادین. ولی خوشبختانه اصل داستان رو حفظ کردین. اینکه در شروع به رولینگ اشاره کردین خوب بود. همین باعث می شه سوژه اصلی از بین نره.


نقل قول:
- مررررررررررلینمان ؟ مورگانااااااااااایمان ؟

خارج از رول مرگخوارا رو اینجوری خطاب می کنیم...ولی داخل رول لردتون کمی باید لرد تر باشه! البته تعجب مرلین و مورگانا و حرکت بعدی لرد این اشکال جزئی رو اصلاح کرده و نشون داده که لحن لرد در اون لحظه عادی و مثل همیشه نبوده.


نقل قول:
مورگانایش و مرلینش ، به حضور مبارک حضرت لرد تشریف فرما شدند .

این "ش" که به آخر مورگانا و مرلین چسبوندین هم دیالوگ قبلی رو قابل قبول تر می کنه.حالت کنایه دار جمله هم " حضور مبارک حضرت لرد" رو توجیه می کنه. چون در حالت عادی توصیه می کنم احساسات خودتون رو در متن بروز ندین...ولی اینجا اشکالی نداشت!


نقل قول:
فریاد لرد ستون های عمارت ریدل را لرزاند . همه در مشرق عالم ، از خدم و حشم و ندیمان تا مغرب عالم ، از ارتشی و وزیر و رئیس جمهور از این فریاد بر تن و سر خود لرزیدند .

اغراقتون خیلی خوب بود...حتی می تونستین بیشترش هم بکنین. مثلا کمی بیشتر وارد جزئیات بشین و توضیح بدین که در اثر این فریاد چه اتفاقایی افتاده! ذکر یکی دو مورد کوتاه می تونست جالب باشه.


نقل قول:
طنابی سیاه و خاردار [ آپشن خار رو خود لرد اضافه فرمودن ! ] دور بدن مرلین پیچیده شد .

این قسمت و ابتکار لرد( که البته ابتکار شما بود) جالب بود.


وسط دیالوگ نرین سر خط. این کار خوانده رو به اشتباه می ندازه که گوینده عوض شده!


نقل قول:
با بسته شدن دوباره در ، ساتین هم که به هوا خواسته بود ، روی مبل میو میو کنان و براق شده ، فرود آمد

این قسمت هم جالب بود...شما قادر هستین صحنه های ساده ولی جالبی خلق کنین.
سوژه رو دستکاری نکردین! فقط سعی کردین بهش جهت بدین. به نظر من کار درستی هم انجام دادین. نفر بعدی یه سوژه تمیز و دست نخورده برای ادامه دادن داره!

بدون دخالت زیاد یه تکون کوچیک به سوژه دادین! کارتون خوب بود.


شما هم موفق باشید!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.