سوژه جدید-ببخشید پروفسور! ما الان داریم اینجا چیکار می کنیم؟
-فکر می کنم داریم به سبک سیاه زندگی می کنیم فرزند...و این اصلا درست نیست. ما یک عمر در هاگوارتز به این مقوله پرداختیم که زندگی به سبک سیاه، سبکی بسیار منفور و پلید است!
-اونو نمی گم...تو این جشن چیکار می کنیم؟
پروفسور مک گونگال به فکر فرو رفت. البته زیاد هم فرو نرفت. فقط وانمود کرد فرو رفته است. چون جوابی برای این سوال نداشت. نگاهی به تابلوی درخشان جلوی در سالن مجلل انداخت.
مراسم رونمایی از آخرین هورکراکس لرد سیاه!با خودش فکر کرد " واقعا ما داریم به کدام سو می رویم؟" ...بلافاصله متوجه شد که آرسینوس باعصبانیت به او خیره شده...شاید آرسینوس هم در ذهن خوانی پیشرفت کرده بود.
سالها قبل،حتی صحبت درباره هورکراکس ها ممنوع بود. اساتید و مدیر هاگوارتز هرگز اجازه نمی دادند دانش آموزان درباره چنین جادوی سیاهی کنجکاو شوند...همان تام ریدل برای هفت پشتشان کافی بود. ...و حالا...زیر سایه وزارتی که نیمش سیاه بود، برای رونمایی از چنین محصول شرم آوری مراسم برگزار می کردند.
درمیز دیگری ریموس لوپین معجون گرگ خفه کنش را جرعه جرعه می نوشیدن و حرص می خورد!
مرگخواران با غرور و افتخار به جزئیات مراسم رسیدگی می کردند. رودولف کاملا مراقب بود که به تک تک ساحره ها خوش بگذرد.
و بالاخره...لحظه موعود فرا رسید!
میز بسیار زیبایی از چوب بید کتک زن(که ظاهرا قربانی این مراسم شده بود) و دستمالی بزرگ و سفید رنگ که میز را از دید مهمانان پنهان می کرد...و البته لرد سیاه که روی تخت سلطنتش نشسته بود.
رودولف که فرصت را برای خودنمایی مناسب دیده بود اجرای مراسم را برعهده گرفت. چند ضربه روی میکروفونش زد و شروع به صحبت کرد.
-با سلام خدمت حضار محترم...سیاهان عزیز، دانش آموزان دوست داشتنی، اساتید بعضا محترم،
و سفیدا...ضمن خوش آمد گویی از شما دعوت می کنم به آخرین شاهکار دنیای جادویی که با تلاش ها و خباثت ها و جنایات بسیار دقیق خلق شده توجه کنید. این شما و این هم جدیدترین هورکراکس لرد سیاه!
داداداداااااام!صدا از ارکستر نبود...به دلیل کمبود امکانات افکت مورد لزوم را آرسینوس جیگر با دهانش اجرا کرده بود. رودولف دستمال روی میز را با یک حرکت سریع به هوا بلند کرد و میز نمایان شد!
صدای سوت و کف زدن فضای سالن را پر کرد.
-چقدر زیبا!
-خیره کنندس.
-چه تراش های هنرمندانه ای. همه اشکال حساب شده و دقیق هستن.
-آفرین بر این سلیقه.
رودولف متوجه اشتباه شد!
-هی...ملت..چی رو دارین تحسین می کنین؟ اینجا رو نگاه کنین. هورکراکس در دست منه.
ملت تازه متوجه شدند که هورکراکس مورد نظر، دستمال روی میز بوده و به دلیل کج سلیقگی عوامل، از ابتدای مراسم رونمایی شده بوده! رودولف دستمال را روی میز گذاشت و ادامه داد:
-حالا به افتخار و احترام این واقعه تاریخی یک دقیقه خاموشی!
ملت جادوگر با یک دقیقه سکوت آشنا بودند...ولی تعجبی نداشت که در مراسمی که میزبانانش اعضای ارتش تاریکی بودند احترام با خاموشی نشان داده شود.
ثانیه ها به کندی می گذشتند...و بالاخره با کف زدن حضار یک دقیقه به پایان رسید و مشعل ها روشن شدند. رودولف تعظیمی به لرد سیاه کرد و مجددا به میز اشاره کرد.
-حضار محترم، ازتون خواهش می کنم این محصول ارزشمند رو یک بار دیگه تشویق...محصول ارزشمند...محصول...مح...
همه نگاه ها به طرف میز برگشت...میز خالی بود!
آرسینوس شتاب زده جلو رفت.
-به نام قانون کسی از جاش تکون نخوره! به عنوان بازپرس ویژه آزکابان هورکراکس مسروقه رو پیدا می کنم!
___________________
اصولا برای سوژه ها نباید تعیین تکلیف کرد. ولی اسنثناهایی وجود دارن که سوژه باید به شکل خاصی پیش بره. این سوژه هم قراره به شکل بازجویی پیش بره. مکان عوض نمی شه و برای این که همه بتونن شرکت کنن همه اعضا و شخصیت ها به مراسم دعوت شدن.
ایده سوژه از رودولف لسترنجمان بود.