نتیجه دوئل آملیا فیتلوورت و لایتینا فاست:امتیاز های داور اول:
آملیا فیتلوورت:25 امتیاز – لایتینا فاست:25.5 امتیاز
امتیاز های داور دوم:
آملیا فیتلوورت: 25 امتیاز – لایتینا فاست:26 امتیاز
امتیاز های داور سوم:
آملیا فیتلوورت: 25 امتیاز – لایتینا فاست:25.5 امتیاز
امتیازهای نهایی:
آملیا فیتلوورت: 25 امتیاز – لایتینا فاست:25.5 امتیاز
برنده دوئل:
لایتینا فاست!.......................
-برم تو... نرم تو...برم تو...نرم تو...
لایتینا روی تخته سنگی در نزدیکی باجه تلفن عمومی نشسته بود. گل کوچکی را در دست گرفته بود و در حالی که گلبرگ هایش را یکی یکی میکند، برای رفتن یا نرفتنش فال میگرفت. وقتی آخرین گلبرگ توصیه به "نرفتن" کرد، با عصبانیت ساقه گل را به طرفی پرتاب کرد.
-خب نرم چیکار کنم؟ همینجا بشینم و فکر کنم که برای چی ازم خواستن برم؟ بال لینی رو رنگ کردم که کردم! خوب کردم. استعدادم شکوفا شد...میگم...موقع فال گرفتن، ساقه رو نمیشمرن؟ اگه بشمرم برو در میاد!
ولی دلِ رفتن هم نداشت.
تا جلوی در وزارتخانه رفت. از دم در خم شد و نگاهی به داخل انداخت.
وزارتخانه شلوغ تر از همیشه بود.
دل به دریا زد و وارد شد. کسی نپرسید چه کسی است و برای چه کاری آمده. وزارتخانه ای که تحت نظر یک جن باشد...
-به اجنه توهین کردی!
جن کوچکی یقه اش را گرفت و کشان کشان به طرف اتاق وزیر برد.
-توهین به اجنه جزو جرائم نابخشودنیه. الان تو نابخشودنی محسوب میشی. یه چیزی در حد کله زخمی. همینجا بشین تا جلاد رو صدا کنم.
لایتینا به طرف صندلی خشمگینی که جلوی در اتاق وزیر قرار داشت پرتاب شد و صندلی مشتاقانه، قربانی جدیدش را در آغوش گرفت. دست ها و پاها و سر لایتینا به صندلی قفل شده بود. صندلی با عصبانیت اصرار میکرد که دست از تقلا برداشته و آرام بگیرد!
لای در کمی باز مانده بود. گوشه ردای ساحره ای را از لای در میدید. ردا بسیار برایش آشنا بود.
-این...ردای کی بود؟...دورا؟...دافنه؟...نه نه...خودشه...ردای آملیاس. هی...پیست...پیست...آملیا!
-ساحره قادر نبود به پیست پیست مجرم جواب داد. حالا پا شد و به اتاق وزیر رفت تا اعدام شد.
لایتینا میدانست اعدام شدن به این سادگی نیست. جن ها کلا همیشه اغراق میکردند. ولی از این که آملیا جوابی به او نداده بود، تعجب کرد.
-حتی برنگشت نگاهم کنه...دوئل داریم که داریم. انگار دشمن خونی...
-مجرم دهنش رو بست!
جنی که دستگیرش کرده بود تکه پارچه ای نه چندان تمیز در دهان لایتینا چپاند و او را به داخل اتاق هل داد.
داخل اتاق، آرسینوس پشت میز معاونتش نشسته بود و کلاه وزارت، روی صندلی دیگری قرار گرفته بود. آملیا درست پشت لایتینا ایستاده بود.
کلاه تکانی خورد و پرسید:
-تو به اجنه توهین کرد؟
این جا بود که لایتینا فهمید کلاه نیست که حرف میزند. صدا، صدای وینکی بود که ظاهرا موقع سفارش دادن کلاه، مغلوب زیاده خواهی و حرص و طمعش شده بود و کلاهی بزرگ تر از کلاه همه وزرای قبلی سفارش داده بود...و طبیعتا حالا زیر کلاه گم شده بود.
لایتینا با سر جواب منفی داد.
دستی از زیر کلاه بیرون آمد و به پشت سرش اشاره کرد.
-مهم نیست که تکذیب کرد. ساحره لایتینا به اون جرم به اعدام محکوم شد. حکم غیر قابل اعتراض بود. ولی دلیل دیگه ای هم برای احضارش داشتیم. این ساحره اون ساحره رو شناخت؟
لایتینا با بی میلی به "اون ساحره" که مسلما آملیا بود نگاه کرد...
و این جا بود که متوجه وضعیت غیر عادی آملیا شد.
آملیا روی زمین نایستاده بود. در واقع به فاصله چند سانتی متر از زمین، روی هوا معلق بود. چشمانش باز بودند و مستقیم به روبرو خیره شده بود.
لایتینا به سختی پارچه داخل دهانش را در آورد.
-این...این چش شده؟
وینکی به سختی کلاه را بلند کرد و سرش را بیرون آورد.
-چیزیش نشده. کمی مرده!
-مرده؟...ولی...ما...دوئل...
-بله...بله...دوئل داشت. و برای همین شما مظنون اصلی قتل آملیا بود. امروز به همین شکل، نزدیک هاگزمید پیدا شد. جن وزیر هم که کشک نبود. باهوش بود. فوری همه چیز رو فهمید. وینکی مطمئن بود لایتینا آملیا رو کشت که نتونست دوئل کرد. لایتینا قاتل بود و دوباره به اعدام محکوم شد. وینکی جن مکشوف المعمای خوب؟
آرسینوس همچنان سرگرم رسیدگی به پرونده ها بود...دهان لایتینا از این همه عدالت و دقت در کشف جرم و مجرم، از شدت حیرت باز مانده بود!
-آملیا جن مرده...و لایتنا جن قاتل ولی زنده. و در نتیجه برنده دوئل. الان وینکی رفت لباس جلادیشو پوشید و اومد. آرسینوس برای صرفه جویی در بودجه، جلادها رو اخراج کرد. وینکی برای این کار کافی بود. زود با تبر تیزی برگشت و سر لایتینا را از دو محل قطع کرد. لایتینا برای چند دقیقه جن صبور! در این فاصله تونست برای برد بی ارزشش شادی کرد!