_بععععععععععع درمان این سندروم برگ گیاه آواست.
مرگخواران با تعجب به همدیگر نگاه کردند.
_آوا؟این دیگه چه گیاهیه؟
_یعنی میشه باهاش معجون دائم الویبره درست کنم؟
_جوووووون.آواااااا.
همهمه مرگخواران ادامه داشت تا اینکه لرد به آرامی گفت:
_ساکت مرگخواران.
حالا این گیاه آوا در کجا پیدا میشود؟
_بععععع.نوک کوه بارگاه مرلین از اینا زیاد پیدا میشه اماااااا نگهبان داره و قیییییمتشم کیلویی ۱۰۰۰ گالیونه.
دوباره همهمه مرگخواران شروع شد:
_
. هزار گالیون؟
_اگه ما هزار گالیون داشتیم الان واسه خودمون پنت هاوس و استخر اختصاصی داشتیم.
_به نظرم گرگینه صورتی هم قشنگه.
لرد اینبار کروشیویی نثار مرگخوار آخری کرد و گفت:
_ساکت باشید.
بعد از اینکه برگ را تهیه کردیم باید چه کار کنیم؟
_بعععع باید بیاریدش پیش من تا براتون معجونشو درست کنم.ویزیتم ۵۰ گالیون میشه.خداحافظ.
بز بعد از خداحافظی و دریافت پول به سوی در خانه ریدل ها رفت و آنرا باز کرد.
ساعتی بعد
اتوبوسی در کوچه دیاگون ایستاده بود و راننده اش میگفت:
_آلبانی دو نفر.آلبانی دو نفر
بز به سوی راننده رفت و گفت:
_بلیط بدون بازگشت به آلبانی چنده؟
_جلوی اتوبوس ۱۰ گالیون،عقب اتوبوس ۵ گالیون.
_بعععععع. اینم ۱۵ گالیون.فقط دربست برو لطفا.
راننده بعد از دریافت پول سوار شد و اتوبوس را روشن کرد.
در آنسوی شهر،خانه ریدل ها،مرگخواران چشم به دهان اربابشان دوخته بودند تا ببینند او چه میگوید.