ایوا به آرومی گردنشو به سمت گابریل چرخوند و باعث شد گابریل آب دهنشو با صدایی بلند تر از انفجار هیروشیما قورت بده. بعد با همون سرعت شروع کرد به حرکت به سمت گابریل.
توی راز بقا شنیده بود که حیوون ها وقتی می خوان شکارشونو بگیرن اول آروم به سمتش میرن و بعد به یه پرش بلند اونو می گیرن. ایوا هم می خواست از این روش استفاده کنه ولی نمی دونست که برای این کار شکارش نباید ببیندش.
گابریل که خودشو تو دو قدمی معده ایوا می دید شروع کرد به عقب عقب رفتن.
- ایوا جون؟!
ایوا همچنان با لبخندی که به لب داشت به حرکتش داد.
گابریل که دید ایوا همچنان داره به سمتش میاد ادامه داد:
- ایوا تو که نمی خوای منو بخوری!مگه نه؟ ما با هم دوستیم دیگه! اینا هم همش شوخیه. آره؟
ولی چهره ایوا اصلا شبیه کسی که شوخی می کنه نبود.
گابریل بازم برای خورده نشدن تلاش می کرد.
- ایوا منو نخور قول میدم بهت تا یک ماه اشتراک صابون رایگان بدم.
ولی ایوا همچنان به سمتش می رفت و می خواست که با یک پرش اونو بگیره که یک دفعه یک چیز محکم خورد پس کلش.
ایوا به محض برگشتن با مروپ مواجه شد که ماهیتابه به دست با عصبانیت بهش نگاه می کرد.
- دست به خیارشورام زدی نزدی ها.
- ولی آرکو آوردشون خب.
آرکو به آرومی پشت تنها کاکتوسی که به دست ایوا خورده نشده بود رفت تا از محدوده دید مروپ بیرون بره.
مروپ که خون جلوی چشماش رو گرفته بود ادامه داد:
-آرکو غلط کرد با تو. اون خیار شورا رو هفته پیش سفارش دادم واسه غذای شلیل مامان حالا دونه دونهاش رو بر می داری می ذاری تو شیشه. دوگالیونیت افتاد یا برات بندازمش؟!