هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

لیگالیون کوییدیچ

فراخوان اقلیت‌های جامعه جادویی!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱:۰۵ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

هافلپاف، مرگخواران

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۱:۱۳ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۸:۰۹:۴۵ شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳
از عمارت ریدل ها
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
هافلپاف
مرگخوار
شـاغـل
پیام: 102
آفلاین
۱- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.
بودم...نبودم؟ بودم الان نیستم ؟ خواهم بود؟


2- مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟

لرد بابا مثل خودم زیبا و با ابهته مگه کتاب جرات داره غیر اینو بگه؟ دامبلدور نامی هم میشناسم پر ریش و پشم و فرسوده. به پای پسر نجیبمون نمیرسه موافق نیستین؟

۳- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟
برگشتن به خونمون. خانوم بچه ها گذاشتنم دم در شاید مرگخوار شم راهم بدن.


4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها (یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

دامبلدور: پشمک غیر خوراکی.


5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

علف ملف میخورن؟

6- بهترين راه نابود کردن يک محفلی چيست؟
ایموشنال دمیج.

۷- در صورت عضويت چه رفتاری با نجينی خواهيد داشت؟
همینکه بهش بگین منو نخوره کافیه قول میدم زیاد نزدیکش نشم که اصلا رفتاری بخوام بکنم.


8- به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
دو روز دست مادرش سپردم رفتیم با رفقا سفر برگشتیم دیدیم بچمونو زده ریخته از نو ساخته.

9- يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

آتیش بازی آخر سال. میشه ریششو کز بدیم دور هم بخندیم. تفریح سالمیه‌.

______________

به نام عزیز مامان، پیامبر تاریک و مامان القدس!


خانم بچه ها گذاشتنت دم در یا خودت رفتی پی سیسیلیای بی ریختت درو پشتت بستیم؟
در مورد ۸ هم...گیلاس مامان خیلیم برازنده و پر ابهت شده. انقدر به پسر تک دانه مون حسادت نورز شوهر مامان!

به هر حال مامان اعتقاد داره زن و شوهر نباید جلو غریبه ها کتک کاری صحبت کنن. بیا داخل خونه صحبت کنیم شوهر دلبند مامان!

تایید شد.



ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۳:۴۹:۳۳
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۵:۲۰:۰۲

S.O.S



پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰:۰۷ جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

ریونکلاو، مرگخواران

هیزل استیکنی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۹ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۶:۵۹:۳۹
گروه:
ریونکلاو
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
مرگخوار
شـاغـل
بانکدار گرینگوتز
پیام: 132
آفلاین
هیزل در تاریخ هجده دسامبر هزار و نهصد و هشتاد و یک در خانواده ای اصیل زاده و معتقد به اهمیت اصالت بدنیا آمد. خواهر بزرگتر او لونا استیکنی یک اسلایترینی و یک مرگخوار وفادار به اربابش بود و این باعث شد که از همان کودکی آوازه ارتش بزرگ تاریکی و لرد سیاه به گوشش بخورد.او از همان کودکی آرزو داشت که یک مرگخوار بی نظیر بشود و تا آخر عمر به اربابش وفادار بماند. این آرزو وقتی شدت گرفت که خواهر بزرگش توسط اعضای محفل ققنوس برای گرفتن اطلاعات بسیار شکنجه شد تا جایی که او به بیماری سختی دچار شد و از دنیا رفت. در آن زمان هیزل تنها پنج سال داشت.
اکنون بیست سال از آن زمان گذشته و هیزل کارمند وزارت سحر جادو است و هنز همان رویای قدیمی را در سر می پروراند. روزی یکی از دوستان هیزل در وزارت به نام ایزابل او را به مهمانی چای دعوت می کند.

- شنیدم دوست داری مرگخوار شی. خوب چرا درخواست نمی دی؟

ایزابل لیوان چایی را روی میز می گذارد.

-خود من هم یک مرگخوارم. میتونم به ارباب بگم که پتانسیل بالایی داری و...

هیزل حرف ایزابل را قطع می کند

-خیلی ممنون. منتظرم اول شرایطش جور شه و بعد درخواست بدم.
-شرایطش جور شه؟ چه شرایطی؟
-متاسفانه این یک مضوع خصوصیه و به تو ربطی نداره ایزا.

هیزل چایی اش را روی میز می گذارد و بلند می شود.

-از دیدارت خوشحال شدم ایزابل. فردا توی وزارت میبینمت.

هیزل به سمت در خروجی می رود.

-هیزل وایسا! می دونم درخواست دادی و رد شدی!

هیزل ناخودآگاه می ایستد. اشک از چشمانش سرازیر می شود. حرف ایزابل درست بود. او تاکنون دوبار درخواست داده و رد شده بود. ایزابل به سمت او می دود.

-می دونم ناراحتی و می ترسی دوباره درخواست بدی و رد شی اما شجاع باش هیزل. شجاع باش! من خودم چندین بار درخواست دادم. تو میتونی هیزل! تو واقعا پتانسیلش رو داری.
-ممنون ایزا.

سپس از در خارج می شود.

همان شب-خانه هیزل

حدود یک ماه بود روی نامه درخواست کارکرده بود و آن را به طور کامل نوشته بود ولی از ارسالش میترسید. نفسی عمیق کشید و به حرف های امروز ایزابل فکر کرد. تصمیمش را گرفت. او میخواست درخواست را بفرستد. قبل از این نامه را درون پاکت بگذارد و با جغدش سوزی ارسال کند باری نامه را مرور کرد:

"1- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.

مامان جان محفل که اصلا! مرگخواران رو دوست دارم اگه قبول کنین!

2- مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟

ارباب و و مدیر مدرسه رو مقایسه کنم؟ از من نخواید! مادر ارباب جان! شما که خودتون میدونین پسرتون چه گل پسری هست! چرا من باید پسرگلتون رو با اون مدیر مدرسه مقایسه کنم؟

3- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟

خدمت به ارباب!
نشان دادن موقعیت ما اصیل زاده ها!
انتقام گرفتن از محفل بابت شکنجه خواهرم
رسیدن به آرزوی دیرینه خویش
کمک به مامان برای شکست مرلین

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

هری پاتر: کله زخمی
تام ریدل: خیانت کننده به مامان

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

مامان ارباب! دامبلدور کل درامد خودش و اعضا محفل رو بده هم موفق به اینکار نمیشه!

6_ بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

محفلی هارو همه جوره میشه نابود کرد.هرکاریشون کنی نابود میشن. ولی راحت ترینشون "آواداکداورا" ست.

7_ در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟

اول لطفا بانو نجینی را درست صدا کنین! نجینی خالی اشتباهه! بانو نجینی! پرنسس نجینی! البته مطمئن هستم مامان مروپ اینو ننوشته. به هر حال هر کی نوشته کار اشتباهی کرده! بانو نجینی مثل ارباب برای ما عزیزن! به ایشون احترام میزاریم!

8 _ به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟

ما درکار ارباب عزیز دخالت نمی کنیم و به تصمیم هایایشان احترام میگذاریم.

9_ يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.


مامان جان استفاده بهینه ای نداره! کلا همه اش از بیخ و بن ضرره!
من که فایده ای نمی بینم! که شما دیدین ما هم خبر کنین لطفا!"

پس از چند ویرایش نامه را درون پاکت گذاشت. دستانش می لزرید. نفسی عمیق کشید و به سمت لانه جغد انبارش سوزی رفت.

-سوزی! لطفا این نامه رو به خانه ریدل ببر.

نامه را به سوزی داد و شاهد دور شدن او شد. نامه درخواست او داشت به نزد لرد سیاه می رفت و حال باید می دید در بار سوم درخواست می تواند به آرزوی قدیمی اش برسد یا نه.


____________________________

سلام

حقیقتا حس میکنم هنوز جای پیشرفت داری ولی این پیگیری و علاقه ت به جذب در جبهه تاریکی خیلی تحت تاثیرم قرار داد. ازت انتظار دارم همچنان تلاش کنی و خودتو به سطح گروه برسونی. حتما بیشتر بنویس و نقد بخواه. چه توی پیام شخصی چه وقتی تاپیک نقدمون بازگشایی شد.

امیدوارم مامانو ناامید نکنی. به خونه خوش اومدی هیزل مامان.


تایید شد.



ویرایش شده توسط هیزل استیکنی در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۷ ۱۵:۱۸:۲۹
ویرایش شده توسط هیزل استیکنی در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۷ ۱۵:۲۰:۳۲
ویرایش شده توسط هیزل استیکنی در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۷ ۱۶:۲۸:۴۹
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۸ ۲۰:۴۴:۴۶

تصویر کوچک شده


{زِندِگیــت هَمون رَنگـی میشِـہ که خودِت نَقاشـیش میکُنـے🎨🦋}


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱:۲۸ پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

گریفیندور، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۳:۱۲:۵۰ جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
جـادوگـر
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
هیئت مدیره
پیام: 754
آفلاین
به عنوان پیامبر دنیای جادوگری، قدیمی ترین جادوگر جامعه جادوگری و سیاه ترین پیامبر دوران؛ از هم اکنون احساس مسئولیت خود را نسبت به مرگخوارانِ ارباب، اعلام می دارم.

از همین تریبون، فرصت رو غنیمت میشماریم و بدون توجه به پارتی بازی های انجام شده که معیار آنها چیز های کم اهمیتی همچون خون و وراثت و این چیزاست، اولین انجام وظیفه خودمون رو انجام میدیم.


گابریل!

ما در مورد تو بسیار خوشبین هستیم. بارقه های از سیاهی رو در تو می بینیم، با کمی آموزش و هدایت های ملکوتی، حتما به سمت راه درست و صحیح که همان راه مرگخواران سیاه است، هدایت خواهی شد.

تایید می کنیم!



الستور

می خواستیم تو رو هم تایید بکنیم، کلا از افزایش نیرو های تاریکی بسیار استقبال می کنیم. اما برای اینکه حرص این پایینی رو در بیاریم، تو رو رد می کنیم. برو بعدا بیا تا بیشتر رد کنیم و خوشنود بشیم.

رد می کنیم!







پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸:۵۸ پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

گریفیندور، محفل ققنوس، مرگخواران

الستور مون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۹:۵۳ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۳:۴۸ چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳
از ایستگاه رادیویی
گروه:
مدیر دیوان جادوگران
شـاغـل
جـادوگـر
گریفیندور
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
محفل ققنوس
پیام: 231
آفلاین
الستور به عمارت عظیم رو به روش نگاه کرد.
و عمارت پر مرگخوار هم به طرز مرگبار و تهدید آمیزی بهش نگاه کرد.
بعد هر دوشون هی به هم نگاه کردن.
در نهایت به نظر رسید که مرگخوارا که داخل عمارت ریدل‌ها بودن از این همه مسابقه نگاه کردن خسته شدن و لای در رو باز کردن.
- اینجا چی میخوای غریبه؟

الستور در حالی که عصاش رو تو دستش می‌چرخوند یک قدم جلو گذاشت.

- جلو نیا!

الستور یک قدم دیگه هم جلو گذاشت. چون خب چرا که نه؟ بدترین اتفاقی که می‌تونست براش در مواجهه با یک عمارت عظیم پر از مرگخواری که مشکلی با کشتن و انجام جادوی سیاه نداشتن، چی بود؟

- یک قدم دیگه جلو بیای میمیری!

الستور با لبخند دندان نما و مورمور کننده‌ش به مرگخواری که لای در بود نگاه کرد، و بعد با صدای رادیوییش، با لحن شادی گفت:
- خب پس... چطوره با ملحق شدن بهتون، بدون کشته شدن جلو بیام و وارد بشم؟ هوم؟





___________

مامان با اختیاراتی که از وراثت بهش منتقل شده اقدام میکنه:

اگر قول بدی رژیم غذاییتو سالم تر کنی میتونیم با هم کنار بیایم الستور مامان.

تایید شد.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۶ ۲۰:۵۳:۰۵

Smile my dear, you're never fully dressed without one


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸:۴۰ پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

ریونکلاو، محفل ققنوس، مرگخواران

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۰:۰۲ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱:۰۰:۱۲
از اعماق خیالات 🦄🌈
گروه:
هیئت مدیره
جـادوگـر
مرگخوار
محفل ققنوس
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
ریونکلاو
مدیر دیوان جادوگران
پیام: 386
آفلاین
من اومدم!


1- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.
هیچ‌کدام.


2- مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟
دامبلدور یه جادوگر سفید بالفعل و لرد یه جادوگر سفید بالقوه.


3- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟
دعوت همه مرگخواران به سوی چیزای خوب‌خوب و رنگارنگ! مطمئنم همه مرگخوارا تو وجودشون خوبی دارن و من قراره اون خوبیو بکشم بیرون و بهشون نشون بدم چقد آدمای خوبی هستن و سیاهی در اونا جایی نداره.


4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها (یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
مالی ویزلی: مامان.


5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
با کار کردن؟


6- بهترين راه نابود کردن يک محفلی چيست؟
نشون دادن یک مرگخوار که به راه راست هدایت شده. اونوقت از خوش‌حالی سکته می‌کنه نابود می‌شه.


7- در صورت عضويت چه رفتاری با نجينی خواهيد داشت؟
من من من! نجینی رو بدین به من! خودم مسئولیتش رو شبانه‌روز برعهده می‌گیرم. ارتباط خوبی با جانوران دارم. بسپرینش به خودم. من من من!


8- به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
هیچ مشکلی نمی‌بینم. بسیار بهشون میاد و برازنده‌شونه.


9- يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.
وایسین وایسین هولم نکنین الان می‌گم.
اممم...
استفاده بعنوان نخ برای دوختن لباس؟
استفاده بعنوان پشم برای تولید گرما؟
استفاده بعنوان لونه پرندگان؟
استفاده بعنوان پناهگاه حشرات؟


خوب گفتم؟ قبول شدم؟






___________

مامان با اختیاراتی که از وراثت بهش منتقل شده اقدام میکنه:

نقل قول:
دعوت همه مرگخواران به سوی چیزای خوب‌خوب و رنگارنگ! مطمئنم همه مرگخوارا تو وجودشون خوبی دارن و من قراره اون خوبیو بکشم بیرون و بهشون نشون بدم چقد آدمای خوبی هستن و سیاهی در اونا جایی نداره.

میخوای بجای نشان سیاهم گل و قلب بکشیم رو دستامون گابریل بی مامان؟

سعی کن بیشتر توی ایفای نقش فعالیت کنی و شخصیتتو با آداب مرگخوارا و تاریکیشون تطبیق بدی مامان جان!

تایید نشد.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۶ ۲۰:۵۰:۰۸

🦅 Only Raven 🦅


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱:۲۱:۳۰ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳

اسلیترین

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۲۷:۱۷
از گیل مامان!
گروه:
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
پیام: 686
آفلاین
مامان عرض سلام داره.


1- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.

زبان خوش.


2- مهمترین فرق دامبلدور و عزیز مامان در کتاب چیست؟

توت فرنگی مامان پر از ویتامین و کربوهیدرات و مواد معدنیه ولی دامبلدور پر از لاکتوز و گلوکز و اوردوز!


3- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟

مالیدن روغن کرچک به سر گوجه سبز مامان.

مامان از مصریان باستان شنیده که اینکار باعث افزایش جریان خون، رفع خشکی پوست سر و از همه مهمتر براقیت نفس گیر میشه و عزیز مامانو جذاب تر از همیشه میکنه.


4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها (یا شخصیتی غیر از عزیز مامان و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

مالی ویزلی: سیروز کبدی


5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

مامان سخاوتمندانه براشون خربزه و عسل فراهم می کنه تا سیر سیر بشن.


6- بهترين راه نابود کردن يک محفلی چيست؟

با آلبالو مامان زیر پاشون پوست موز میندازیم بخورن زمین هوا برن، نمیدونی تا کجا برن!


7- در صورت عضويت چه رفتاری با نجينی خواهيد داشت؟

براش محفلی پوست می کنم با نون بربری و پنیر میل کنه. مامان بزرگ قربون اون قد رعناش بره!


8- به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بينی عزیز مامان افتاده است؟

انار مامان خودش موها و بینیشو جدا کرده گذاشته تو صندوق تا بجاشون از شوید و هویج استفاده کنه. خیلی هم مد روزه. هر وقتم پلاسیده شدن یا از مدلشون خسته شد میندازشون دور یکی دیگه میذاره جاشون.


9- يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

به عنوان پشمک با شیرینی های مصنوعی فرآوری میشه و به مصرف ویزلی ها میرسه تا دیابت بگیرن.

مروپ عزیز!

خیلی خوش اومدین، تایید شد.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۵ ۶:۳۲:۱۲

In mama's heart, you will always be my sweet baby


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲:۳۹ جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

گریفیندور، مرگخواران

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۹:۳۸ دوشنبه ۹ مهر ۱۴۰۳
از ◝ 𖥻 In The Moon ぃ ˑ ִ
گروه:
جـادوگـر
گریفیندور
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
پیام: 67
آفلاین
سلام و عرض ادب!
من لیلی مذکور هستم که خیلی وقت بود در بین ماگل ها گم شده بودم. این دسترسی من رو میدید بساطم شروع کنممم ، لطفا؟

لیلی عزیز!

از برگشتتون خوشحالیم. معلومه که تایید میشه.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۱ ۱۷:۳۱:۰۸

◟·˚ᨳ 𝗍𝗁𝖾 𝗆𝗈𝗈𝗇 𝗂𝗌 𝖻𝖾𝖺𝗎𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅, 𝗂𝗌𝗇'𝗍 𝗂𝗍


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴:۱۴ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳

گریفیندور، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۳:۱۲:۵۰ جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
جـادوگـر
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
هیئت مدیره
پیام: 754
آفلاین
دفتر استخدام و "یار"یابی خانه ریدل ها:

ایوان بر روی صندلی چرم مخصوصش نشسته و منتظر بود تا زمان اداری تمام شده و به تابوت مخصوص برگردد. روز ها برایش تکراری شده بودند و مدت ها بود که هیچ مراجعه کننده ای نداشت و فقط صرفا برای پر کردن ساعات کاری و کارت زدن، به دفتر می آمد. چندین بار سعی کرده بود تا دورکاری کند اما بدلیل اینکه صندلی چرم مخصوصش را نمی توانست از آنجا تکان داده و به محل اقامتش ببرد، مجبور شده بود تا حضوری کار کند.

ایوان نگاهی به بیرون انداخت، هوا مثل چند روز گذشته، آفتابی و با کمی باد بود. اما چیزی اینبار متفاوت می نمود و باعث میشد مور مور شود. صدای تلق تلق استخوان هایش بلند شد. برگشت به سمت صندلی اش و سعی کرد با چوبدستی اش کمی خودش را گرم کند. هنوز به صندلی اش نرسیده بود که صدای شترق ناشی از غیب و ظاهر شدن از جلوی درب ورودی دفتر عضویت ارتش تاریکی بلند شد. ایوان تا خواست به سمت در برود، صدای تق تق از آن بلند شد.

- منم منم مادرتو... نه چیزه... ما مرلین کبیر هستیم. الساعه در را باز کنید.

شاید برای خواننده نکته بین این سوال بوجود بیاید که چگونه می شود ما شخصیتی را که هنوز ندیده ایم برایش شکلک ترسیم کنیم و ایراد فنی به رول بگیرد، گرچه ایراد ایشان به جا هست، ولی این را در نظر نمیگیرند که فرد پشت در، مرلین کبیر می باشد و می تواند احساساتش را حتی از در بسته به نمایش برساند!

- در بازه. بفرمایید تو!
- اهم... اوهوم... یا خودمون... کسی روسری به سر نباشه که ما اومدیم. اهم... اوهوم...

مرلین در حالیکه با ولع به اینور و اونور نگاه می کرد تا شاید "روسری به سر نباش"ـی رو شکار کنه، وارد شد، اما با دیدن ایوان، یکه خورد.
- اهم... حالا گفتم روسری به سر نباشه، دیگه نگفتم کلا عکس پرتوایکس بذارین اینجا که!
- بفرمایید پدرجان. با کی کار دارین؟
- منو نشناختی؟
- گفتین مرلین، کدوم مرلین؟
- اولا که ما نمی گیم! می فرماییم! بعدشم کبیرشون هستم. مرلین کبیر.

مرلین لبخند ژکوندی تحویل ایوان داد. اما ایوان هنوز نمی داست که او کیست. گناهی هم نداشت. در زمانی که ایوان برای کشف رمز و رموز هستی و کهکشان و خلقت، خانه ریدل ها را ترک کرده بود، مرلین تازه ظهور کرده بود و همین دلیل اورا نمی شناخت.
- خب امرتون رو بگی... بفرمایین!
- اومدم برم زیر سایه ارباب!
- کدوم ارباب؟
- لرد سیاه دیگه! مگه چند تا ارباب هستن اینجا؟
- هیچی. می خواستیم مطمئن بشیم، یکمم معاشرت کرده باشیم که رول پر بشه!
- من که نمی فهمم چی میگی فرزندم. در رو باز کن ما بریم پیش ارباب.
- همینطوری که نمیشه. باید مصاحبه بشین!
- ینی چی مصاحبه بشین؟ بابا من چندمین بارمه که میام. دیگه منو معاف کنین این بار رو. پیرم، فرتوتم، آخرای عمرمه!
- نه بابا! هنوز مونده تا اسکلتت در بیاد. تازه اول چلچلیته! بعدشم، قانونه. بفرمایید بشینین تا سوالات رو بپرسم.

مرلین که دید راه فراری ندارد، تسلیم شد و روبروی ایوان بر روی صندلی چوبیِ زمختِ بد نشیمن، نشست. ایوان گلویی صاف کرد و گفت:
- خب پدر جان. بفرمایید ببینم، هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.
- چرا داد می زنی؟
- داد نزدم که!
- اوناهاش!
- ها! نه... چیزه... واسه اینکه معلوم بشه. آخه مکالمه شما ثبت و در آخر از شما نظر سنجی خواهد شد.

مرلین که هنوز متوجه نشده بود چی به چیه! گفت:
- خب جونم برات بگه که... میدونی که، من مرلینم، پیامبرم، باید همه جا باشم و همه بهم احتیاج دارن، از ریش و پشم گرفته تا تمبون و ... . واسه همین هم من کلا در رفت و آمد بودم، یه چند روزی اینجا. یه چند روزی اونجا. ولی خودم شاهدم که همیشه دلم پیش مرگخوارا بوده. اصلا حیف خانه ریدل ها نیست؟ ویو ابدی، پر ساحره، تاریک... .

- بله... بسیار عالی. حالا بفرمایید که مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟
- ای بابا... چرا داد میزنی بازم؟ من سمعکم رو زدم. می شنوم. با یه پیرمرد اینطوری نکن!
- بله. حق با شماست. ولی دیگه ماموریم و معذور. حالا می فرمودین.
- خیلی خب. ببین... لرد سیاه خیلی خفن تر بود خب. الان چند وقته از این هری پاتر اینا داره میگذره؟ همه دارن میگن اون یارو زنه آب بست به آخرش. باید ارباب برنده میشد. راست هم میگه. چی بود اون پیزوری. همون بهتر که اسنیپ کشتش. وگرنه معلوم نبود می خواد چیکار کنه... میدونی که... اون پیریه با گلرت می...
- اوهوم. بله. بله. در جریانیم. ممنون. همینقدر کافیه. خب. سوال بعدی. مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟
- بذار من اصلا سمعکم رو در بیارم... . خب... آخیش... . هدف که واللا ویوش خوبه، حامّامش خوب بود. صبح ها، صبحانه دن ذات دان می دادن. خوش می گذشت کلا.
- بله. بسیار عالی. به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
- چی میگی؟ نمیشنوم! به دلخواه خودم لرد سیاه رو انتخاب کنم؟ یعنی چی؟

ایوان اشاره ای به گوشش کرد و گفت:
- سمعکتو بزن! من صدام بیشتر از این بلند نمیشه. میگم که به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
- هاااا. فهمیدم. هری پاتر! کله زخمی!
- جواب از این کلیشه ای تر نبود؟
- جانم؟
- هیچی بابا جان. بریم بعدی. به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
- واللا اینا دیگه خیلی وقته کفگیرشون خورده ته دیگ. کاری از دستشون بر نمیاد. رفتن تو اون میدون جلوی خونه گریمولد، سبزی اینا می کارن، با آب فاضلاب هم آبیاریش می کنن بعد به اسم سبزی باغ و آبیاری توسط چاه آب معدنی، به خورد این بدبختا می دن!دیگه مجبوریه دیگه... زیادن!
- خیلی هم عالی. خوب بود. بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟
- ببین... من چیزی نگم تو باید هنوز داد بزنی؟ خرج عمل گوشم رو از تو میگیرم... ببین کی گفتم! اینا دیگه نابودن عزیزم. من که اومدم سمت شما، هی فرت و فرت آیه و سوره و معجزه اینا از خودم ول می کنم، دیگه همه میان اینوری. نه که شخصیت محبوب و مردمی ای هم هستم. یه وقت اگه نیان هم، دیگه ریش و تمبون و پشم و پیلم رو در اختیارشون نمی ذارم، کاری از دستشون بر نمیاد!
- 7_ در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟
- واقعا هفت رو هم گفتی؟
- اهم... چیزه... دستم خورد...
- واللا اون دفعه که بودم اینجا، تو یادت نمیاد پسرم، یکی دوباری نجینی کم مونده بود منو بخوره. دیگه سر همین کلا نزدیکش نمیشم. هنوز یه چند تایی آرزو اون پشت مشت ها مونده، باید بهشون برسیم!
- بله... بالاخره یه دلی دارین شما، اسکلت نشدین که هنوز. برسین بهش.
- بله بله! حق با شماست!
- به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
- آفرین! آفرین! ببین بدون داد زدن هم می تونی بگی.
- آره، ولی باید داد بزنم! به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
-
-
- اِی بابا... می دونی... راستشو بخوای فکر می کنم ارباب هم شاید یه زمانی یه پیامبری چیزی بوده. اونقد ملت بهشون توسل کردن و از ریش و دماغ و دهنشون آویزون شدن، ریخته. دیگه ملت دیدن خبری نیست، عوض کردن ساقی شونو... چیزه، پیامبرشونو.
- اینم حرفیه. خب پدر جان. این آخرین سواله. اینم جواب بدین دیگه تمومه و وصل میشین به نظرسنجی! يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.
- نظر سنجی چیه دیگه؟ ریش دامبلدور رو نظرشو می سنجن؟ مگه ریش اونم حرف میزنه؟ قبلا فقط ریش من از این کار ها می کرد. باید برم یه سر و گوشی آب بدم. احتمالا آپدیت جدید اومده واسه ریش. برم ببینم نسخه کرک شده ش رو می تونم پیدا کنم یا نه. چیز باحالی میشه.
- نه بابا... منظورم این بود که چند مورد... ولش کن. خوب بود.

مرلین لبخندی از سر رضایت میزنه و پا میشه بره پشت میز و از در ورودی خانه ریدل ها بره تو که ایوان جلوش رو میگیره.
- پدر جان، مکالمه شما ضبط شد. به زودی بعد از تماس با مسئولین مربوطه خدمتتون اطلاع رسانی میشه.
- ینی چی؟ نرم تو؟
- خیر پدر جان. منتظر تایید باشید.
- باشه...

مرلین با ناراحتی برمیگرده سمت در که صدای ایوان باز میاد:
- با تشکر از حضور شما. لطفا از یک تا پنج به ترتیب، یک کمترین و پنج بیشترین، امتیاز بدین!
-

-اممممممم...ببخشید...جناب مرلین.

مرلین گه دستش روی دستگیره اتاق خشک شده برمیگردد تا به ایوان نگاه کند. ایوان مشغول خواندن برگه ای کوچک بود و در همان حال خفاش سیاه رنگی که نامه را بدستش رسانده بود از استخوان شانه اش آویزان شده بود. ایوان لبخند رسمی ای زد و گفت:
- استعلام مصاحبه تون آماده شد. ازتون میخوام سمعکتون رو در بیارین چون باید جواب رو برای ثبت در پرونده بلند اعلام کنم!

و قبل از اینکه مرلین فرصت کند سمعکش را در بیاورد فریاد زد:
- تایید شد خوش برگشتین!



.....................................................



ارباب و درد و بلا! باز تو پیدات شد؟
بیا رنک مذکور رو توی سرت خرد کنیم!


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۸ ۱۷:۵۴:۳۲
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۸ ۱۷:۵۶:۴۶
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۸ ۱۹:۱۶:۳۱



پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱:۱۶:۱۳ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲

اما ونیتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۲ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۳۴:۲۹ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
از دست رفته و دردمند
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 172
آفلاین
اربابا! ذهن مالمال درد است ای دریغا مرهمی! (شعر اصلی را میدانیم ولی گفتیم شاید ذکر آن در عظمت وحشتتان درست نباشد.)
خواسته ایم متفاوت و اصیل درخواست بگوییم که در موج موج جان فدایان و مرگخوران به ساحل رضایتتان برسیم.

1- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.


آیا عضویت جز به اعمال سیاه و کلاهبرداری ماست؟ تاریکیست است در خون که میجوشد و فرامیگیرد. پیش میرود و سوی هر نور را خاموش میکند. یکپارچه و زنده. بدون انکه چیزی تداومش را مختل کند. همیشه بوده و همیشه هست. این زنده تاریک که جوانه میزند در اعمال ما ، نشان عضویت ماست.


2- مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟

ارباب وجودی بود که تغییر ایجاد کرد. وگرنه پنهان شدن در مدرسه و زیربالهای ققنوس کار کودکی خردسال بیش نیست.
عظمت میخواهد که میانه میدان باشی و از اصیل بودنت دفاع کنی. این دفاع از وطن است. حفظ چیزی است که سالیان دراز و نسل به نسل در روحها حفظ شده. ارباب بیشتر از همه دریافته بود انسان جز به وجود تاریکی و مرگ تشنه زندگی نیست. ارباب واقعا ارباب بود.

3- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟


هدف هر پیچک ظریفی است که بالا رود و به خورشید برسد. حتی به قیمت نفس گلی را گرفتن. ما هم میخواهیم به خورشید تاریک خود برسیم. جایی که هیچ نوری نباشد.
مردمی ساده هستند و نمیدانند نور ملون است. میشکند و هفت رنگ میشود، سایه درست میکند و توهم میافریند.
میخواهیم تاریکی ناب را به همه نشان دهیم.جاییکه هیچ رنگی نیست. تبعیضی نیست. توهمی نیست و همه چیز بر پایه وجودیت خود همان طوری است که باید باشد.

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

سدریک دیگوری یک تزئینی است بی فایده. فقط امده بود که بمیرد و خاطره ایی بی معنا شود. برکتی در وجودش نبود و تنها عروسک چینی زیبایی بود پشت ویترین.


5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

جسم گرسنه شاید سیر شود، با درون تهی چه میکنند؟
به ذهن های حصار کشیده آنها توهم توطئه و برتری میدهند و این بدترین غذا برای روحهای گرسنه است. خودشان رابه صلیب حق به جانبی میبنند و تو را میخوانند که برای این پیامبر دروغی خود را قربانی کنی.

6_ بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

برای این جماعت هیچ چیز مخرب تر از گم شدن وشک کردن نیست.
میل به تاریکی همه جاهست. فقط باید در زمان درست ان را بیابی.
و وقتی ان اشتیاق تاریک را بیابی؛ هیچ روشنایی نمیتواند ان را خاموش کند. ما باید در وجودشان این اشتیاق ذاتی را بیدار کنیم.

7_ در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟

حیوانات دریچه هایی مقدس هستند به عالم معنا. باید در کنارشان به دنبال جهانی دیگر باُشی و وچودشان را ارج نهی.چنین خواهم کرد.

8 _ به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟


جسم فانی است و روح تاریک ارباب بزرگ و سنگین.
عظمتش را تاب نیاورد و فرو ریخت.
اما مهم این است که برای چشمهای بینا؛ ظاهر بی اعتبار است.

9_ يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.


بستری خواهد برای اشکهای او در باب افسوس. افسوس اشتباهاتش. افسوس تصمیمهای نادرست. افسوس ندیدن حقیقت.

درودی دو صد چندان بر تو ای اِما عزیز!

پاسخ های هوشمندانه، حکیمانه و ادیبانه تو ای راهجوی تاریکی، چاره ای برای من نمیگذارد جز بر زبان آوردن این عبارت که:

تایید گشت ای همرزم!


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۹ ۱۷:۲۶:۳۹

All great things begin with a vision ……....A DREAM


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴:۰۵ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۹:۰۰ جمعه ۳۰ شهریور ۱۴۰۳
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
ریونکلاو
جادوآموخته هاگوارتز
مرگخوار
جـادوگـر
پیام: 539
آفلاین
1- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.

منم باید شرح بدم؟ من که همواره زیر سایه ارباب بودم. از وقتی مرگخوار نیستم دیگه دل و دماغ قهر کردن هم ندارم حتی.

2- مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟
ابهت! ارباب ابهت بسیار والایی دارن که اون پیرمرد ریشو نداره. تازه ارباب بهم اجازه میدن هر کجا دلم خواست قهر کنم ولی قطعا اون نمی‌ذاره!

3- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟

صحبت نکردن و بی محلی به هر کسی که بر ضد اربابه.

4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

ویزلی: دمپختک گوجه

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

مگه سیر هم می‌شن؟

6_ بهترين راه نابود کردن يک محفلي چيست؟

قطعا قهر! محفلی ها به دنبال عشق و صفا و صمیمیت و هستن و قهر دقیقا نقطه تقابل این موضوعه. پس همین باعث نابودیشون می‌شه.

7_ در صورت عضويت چه رفتاري با نجيني خواهيد داشت؟

قهر میکنم باهاش.
رفتاری بسیار خوب و دوستانه.

8 _ به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
من یه روز با دست چپم لج کردم میخواستم بندازمش دور. شاید ارباب هم با دماغشون و موهاشون به مشکل برخوردن.

9_ يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

انقدر بی فایدس که چیزی به ذهنم نرسید. در بهترین حالت ازش طناب درست کنیم باهاش دشمنانمون رو خفه کنیم.

ارباب من یه روز با دیوارای خانه ریدل ها دعوام شد رفتم بیرون و وقتی برگشتم دیگه در از روم باز نشد.


لیسای عزیزمون!

تقصیر ما نیست. دسترسیا همه با هم گرفته شدن ظاهرا.
از دیدنت بسیار خوشحال شدیم. خوش اومدی. بیا تو با همه قهر کن. بجز ما البته! ما آشتی هستیم.

البته که تایید شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۳ ۱۷:۵۵:۱۸

قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.