راستش من دلم واسه هتل و نوشتن نمايش تو اينجا تنگ شده بود ! ولي چون نمايش هاي قبلي يه کم پيچيده شده و نميشه ادامه داد سعي مي کنم يه موضوع ديگه رو شروع کنم .
$ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $ $
بچه ها با کمک هم هتل رو تعميراتي کردن ...
شب ، سر ميز شام
ايني : خب بچه ها دستتون درد نکنه هتل رو حسابي تعمير کرديم . سازمانيا اگه بيان حسابي کيف ميکنن !
غريبه : ايني ممکنه پاداشي هم بدن ؟؟ چون ما با اينکه اين کاره نبوديم ولي خوب از پسش بر اومديم !
آرتا : دقيقآ من هم با اينکه از اولش نبودم ولي خيلي دقيق کار ميکردين
!!!
ايني : خب ... بعيد نيست ، ممکنه يه پاداشي بدن ...
سيبل : خب حالا شام رو بخوريد بعد صحبتاتون رو بکنيد !
بعد همه شامشون رو ميخورند و ميرن ميشينن تو سالن ...
ايني تکيه داده بود به ديوار و داشت صحبت مي کرد : آقا من جونم دراومد سر اين ديوار !! رنگ و که ميزدي مثل بستني که آب ميشه ميريزه ، ميريخت !! 600 بار رنگ زدم ولي انگار نه انگار ...
تامي ميپره وسط حرف ايني و ميگه ...
آره ... اين ديواره منم خيلي اذيت کرد ! يه لک سياه داشت هر چي رنگ ميزدم روش باز هم سياه مي موند ! البته اولش خوب بودا ولي بعد از 5 مين که ميومدي ميديدي باز هم سياه شده بود !
غريبه : اِ اِ اِ اِ ... من ميگم چرا جاي اين کمده عوض شده !! نگو واسه اينکه تابلو نشه اينو بردي اونور !
تامي : خب گفتم يه وقت ايني ميبينه اون يه ذره حقوقي هم که داريم کم ميکنه !
ولي خب تقصير من نبود !
ايني :
آرتا : شايد مشکل از رنگشه
غريبه : نه بابا چه طور بقيه جاها رنگ گرفته !!
سيبل : تامي آخرين باري که ديدي باز هم سياه بود ؟!
تامي : اوهوم !
ايني : خب بيايين کمک کنين اين کمد رو بديم اونور يه ديد بزنيم !!
بقيه :
ايني : چــــيـــــــــــــــه ؟!
غريبه : ايني واقعآ که !!! تامي که نصف تو هستش خودش کمد رو هل داده تا اونجا ! اون وقت تو نمي توني يه ذره هلش بدي کنار ؟!!!
ايني : اِ اِ اِ اِ ... خب به من چه ؟!!! حالا که تا اينجا هل داده ، خودشم بياد هلش بده کنار !!!
آرتا :
تامي :
غريبه :
=-=-=-=-=
ادامه دارد...
=-=-=-=-=