لرد حالا آغشته به رنگ موی کراب بود. خوشحال بود که آینهای جلوش وجود نداره تا به خودش، ترکیب شونه بودنش و رنگ موی کراب نگاه کنه. حس میکرد نفرت و رنگ هردو ازش میچکه و در همین حین به دست بلاتریکس رسید.
- چرا گیر کرد؟
بلاتریکس درتلاش بود لرد رو توی موهاش تکون بده اما نمیتونست. لرد چیزی نمیدید، دور و اطرافش سیاه بود و درهم؛ فقط میتونست فشاری رو حس کنه که سعی در به جلو هدایت کردنش داشت.
- فشار نده.. میگیم فشار نده.
اما بلاتریکس صدای لرد رو نمیشنید. لرد به کل بین موهای بلاتریکس گیر کرده بود. تک تک تارهای مو دور لرد پیچیده بودن. لرد-شانه با خودش فکر کرد که زندگی میون موهای بلاتریکس اصلا نمیتونه خوب باشه.
- شونه لعنتی... چرا شونه نمیکنی پس؟
- به ما میگی لعنتی بلا؟ بذارید از این وضعیت خارج شم حساب تک تک تون رو میرسیم. دو روز نیستیما، لقب لعنتی هم گرفتیم. باید یادمون باشه موهای بلا رو هم بگیریم از ته بزنیم... شاید هم بتونیم ازشون به عنوان وسیله شکنجه استفاده...
لرد نتونست حرفشو ادامه بده، چون دست بلا محکم یکی از دندونه های لرد-شانه رو گرفته بود میخواست اون رو بیرون بکشه.
- نکش بلا! انقدر محکم ما رو نکش بیرون!
بلاتریکس باز هم صدای نشنید. همین طور به تلاش برای بیرون کشیدن لرد از توی موهاش ادامه میداد.
- بیا بیرون! کراب شونه رو چیکارش کردی که دیگه نمیاد بیرون؟
- من کاریش نکردم که. موهای تو شبیه جنگله.
- موهای من شبیه جنگله؟
لرد چیزی نمیدید فقط متوجه شد که دستی سعی نمیکنه اونو از موهای بلاتریکس بیرون بکشه.
- که موهای من شبیه جنگله؟
- معلومه که هست؛ شونه گیر کرده اونجا.
لرد با خودش دعا کرد که بحث کراب و بلاتریکس زودتر تموم شه.
- ما رو ول کردن دارن بحث میکنن. چه مرگخوارایی رو تایید کردیم، هیچ اهمیتی به ما نمیدن ما رو ول کردن اینجا...
- کرشیو!
لرد تا اون لحظه چیزی از توی موهای بلاتریکس نمیدید اما با نور طلسم متوجه شد اونجا تنها نیست.
- بلا... میکشیمت با دستای خودمون زجرکشت میکنیم. توی مو جای نگهداری این موجودات نیست!
لرد با گفتن این حرف نگاه دیگهای به حشرات و شپش ها متمدن اطرافش انداخت. این طور که واضح بود موهای بلاتریکس دنیای دیگهای بود.