از: رودولف
به: رفیق قدیمی رودولف
شمارهی چهارهی تو!
آره تو! با خودتم!
تمومش کن! دیگه تمومش کـــــن!
شونصد بار برات نامه فرستادم! ولی هیچوقت... هیـــــچوقت نگفتی که واقعاً... انصافاً... ناموساً... ایل و تباراً... کی هستی؟ تو کی هستی؟ فک میکنی کی هستی؟ فک میکنی چی هستی؟ که با سنگ صبورت قلب منو شکستی؟
[اضافه شدن گیتار باس به موزیک]
فک میکنی زوریه؟ خاطرخواهی پولیه؟ دوس داشتنِ آدما... فک کردی اینجوریه؟ فک کردی اینجوریـــــه؟!
[بسته و خفهشدن فضای موزیک]
فک میکنی من کیم؟ رودولفکی کوکیام؟ یه قمهکشِ آدمفروشـ... عه نه چیزه... هوووووف! از بس ازت دورم که یه مدتی میشه رفتم تو فاز آهنگای پاپ ایرانی!
ولش کن. میگفتم...
ببین...
من با ساحرهها نشستم، درست.
من با فنگ پارتی دارم، درست.
من دست چپ اربابم، درست.
من منوی زوپس دستمه، حتی وقتی که دستم نیس، درست.
من رنگ کاربریم نارنجیه، حتی وقتی که آبیه، درست.
لاکن اینا هیچکدومش باعث آرامش و آسایشم نمیشه!
قیافهی ظاهراً بشاشم رو باور نکن. این یه ماسکه... پُشتش یه قیافهی پکره که تا ابد پژمردهس!
لبهای غنچهشدهم رو باور نکن. همش اداس. واقعیت اینه که روز به روز اوضاعم داره خراب و خرابتر میشه. داغون و داغونتر میشم. دیگه آخرامه. باور کن آخرامه. الآناس که بشکنم. یه حسی منو اذیت میکنه... یه صدایی توی ذهنم بهم میگه هر لحظه ممکنه که زیر این فشارِ مهلک، ساندویچ بشم!
حال کردی؟ نه جون من حال کردی؟ این اصطلاح ساندویچشدن رو همین دیروز یاد گرفتم. خیلی باحاله. بذار یه چند بار دیگه تکرارش کنم، مستفیض شی!
دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم! دارم ساندویچ میشم!
انصافاً حال کردی؟ ینی برو حالشو ببــــــر!
به هر حال...
نمیدونم بازم میبینمت یا نه؟
ببینم... اصلاً از کجا معلوم که نامههای منو میخونی؟ اصلاً... اصلاً این جغده کجا میره؟ مقصد اون پُستچی که نامههامو میبره، کجاس؟
خونهی تو؟
یا این دستِ لعنتیِ سرنوشت، به نامههامم رحم نمیکنه؟
نمیدونم...