هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 253
آفلاین
جواب سوال 1:

دراكو، در حالي به اندازه‌ي يه برچسب نازك شده بود، آروم آروم از روي در كنده ميشه و روي زمين ولو ميشه...!
شروع مي كنه به كشيدن نفس هاي عميق...اون‌قدر نفس مي‌كشه تا بعد از 3 دقيقه و 33 ثانيه، يواش يواش باد مي‌شه و داره به حالت طبيعي ميرسه كه تق..............!
در به همراه تمام بچه‌هاي كه اون پشت بودن و اونا هم هر كدوم به اندازه‌ي يه برچسب شده بودن(چون زياد بدن، مجموعشون يه كتاب مي‌سازه!) تلپي مي‌افته روي دراكو...!
همون كاراي قبلي دوباره تكرار مي‌شه و ملت يواش يواش خودشون رو باد مي‌كنن و يواش يواش از رو هم ديگه ميفتن كف كلاس و آخ و اوخ كنان مي‌رن طرف نيمكتاشون...!
وقتي همشون روي نيمكتاشون قرار ميگيرن و يواش يواش شروع مي كنن به بحث داغي در رابطه با پروفسور و اينكه دراكو چي شد، در با يه حركت برق گونه مي‌پره هوا و به ديوار مي چسبه...!
ملت:مــــــــــــــــــــــــــا...!
ودراكو، در حالي كه از شدت فشار به زمين چسبيده بود، با كلي تقلا و زحمت و آخ و اونكنانخودش رو باد مي كنه و تلوتلوخوران از جاش بلند ميشه...! سرش رو محكم تكون مي ده تا گيچيش بپره، بعد با نگاهي متعجب به ملت خيره ميشه...!
يه كم فكر مي كنه و وقتي حوادث يه چن دقيقه پيش رو يادش مياره، غرش خشمناكي رو انجام مي‌ده و فرياد مي زنه:آنيتا كجــــــــــــــــــــــــــــاس.................؟؟؟؟؟
ملت رنگ پريده همه از دم سه سانتيمتر و 6 ميلي متر از جاشون بالا مي پرن، بعد همه با هم يك صدا سرشون رو به چپ و راست تكون مي‌دن...!
دراكو در حالي كه از شدت خشم برافروخته شده،‌و در حالي كه از گوشاش دود در مياد، به طرف در كلاس مي دوه و در يك حركت انتحاري، ازش بيرون مي پره و ملت دانش اموز رو تو كلاس تنها مي ذاره...
ملت دانش آموز هم بعد يكي دو دقيقه كه از بهت در اومدن،به خودشون ميان و خلاصه كلاس رو بر مي دارن رو سرشون...!!!
______________________
جواب سوال 2:

قسمت دوم: هوووم...طلسم "آنتي انتريوس(Anti Entrious) طلسمي بود كه روي برخي از قسمتاي اين هرمه...اسمش چي چي بود...؟فوخو...؟آها...خوفو اجرا شد...اين طلسم، طلسميه كه اجراش خيلي سخته و خيلي طول مي كشه كه البته بعضي از مواقع به مرگ خود اجرا كننده ي طلسم هم ختم ميشه...ولي افرادي كه از مريدان درجه ي يك اين فرعونه بودن، حاضر به اجراش شدن...البته بايد بگم كه اين طلسم فقط و فقط يه بار توسط يه نفر قابل اجراس...اين طلسم، وقتي به چارچوب دري اجرا ميشه، باعث ميشه شخصي كه قصد عبور از اون رو داره، به طرز عجيبي از عبور منصرف شه و وقتي هم بعدا فكر مي كنه كه چرا عبور نكرده، به نظرش بياد كه يه دليل منطقي داشته...مثلا كسي بهش زنگ زده گفته بيا و از اين حرفا...
_______________________
جواب سوال 3:

طلسم " شپلخيوس"، طلسمي هست كه وقتي اجرا ميشه، شخصي كه در معرض اين طلسم قرار گرفته، توسط يه نيروي نامرئي يه سيلي محكم تو ناحيه ي گوش مي خوره...!قدرت اين ضربه به حدي زياده كه صورت شخص تا ساعت ها سرخ مي مونه...!
نحوه ي اجراش، اين طوريه كه شخص مجري چوب‌ذستيش رو دقيقا به طرف بيني فرد نشونه مي‌گيره، بعد در حالي كه ورد رو به زبون مياره، اون رو به طرف چپ يا راست با يه حركت خيلي سريع، تكون بده...به طوريكه در نهايت نوك چوب‌دستي به طرف گوش شخص باشه...ورد بايد با صدايي آروم و تقريبا زيرلبي گفته بشه و خيلي آروم و شمرده...در واقع، به طوريكه وقتي هر حرفش رو ميگي بايد نيم ثانيه صبر كني...اين طوري"شـپـلـخـيـوس"آخرس اينجوري ابدي فوري تمومش كني...اين طوري "ئوس"!!!
تاريخچه ش هم مربوط به زماني نه بسيار دور، بلكه همين دويست سال پيشه...كه وقتي يه خانمي به نام "آنجلا براكسينابو" كه ساحره بود، از دست شوهر عصباني ميشه، به دليل قدرت خيلي كمي كه داشته، و خشم خيلي زيادي كه داشته، همين جوريك شكي اين طلسم رو ميگه كه البته قصدش اين بود كه يه مشت محكم تو بيني آقاهه بخوره،بنابراين اون رو به سمت بيني مرد گرفته بوده،ولي چون دستش از شدت خشم لرزش داشت،وقتي طلسم رو مي گفته يهو دستش مياد طرف گوش آقاهه و يه سيلي محكم مي خوره تو گوشش...!!!
اگه كسي بيش از حد از اين طلسم استفاده كنه، رفته رفته از قدرت سيلي كم مي شه تا اي نكه آخرش به صورت يه ضربه ي نوازش گونه در مياد...البته خود شخص هم در نهايت با اجراي اين طلسم با قدرت به عقب پرتاب ميشه....................................


تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. 8 امتیاز!

غيژژژژژژژژژژژ
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم!!!
در كلاس همراه با وزير نقش زمين ميشن..يعني اول وزير نقش زمين ميشه بعد در روش نقش ميبنده....يعني نقش زمين ميشه....
بچه هاي كلاس از توي ديوار ميان بيرون ... يكي گردنشو تكون ميده يكي انگشتان دستشو ميشكنه...يكي پاشو ميزنه توي ديوار جا بيفته....
وزير خيلي با كلاس دستشو از زير در مياره بيرون و با صداي تو دماغي ميگه:
فنم وفيف گندمي
بچه ها ميان كنار در واي ميستن ولي درو بر نميدارن....يكي ميگه :
ببين به خاطر اين وزير بود كه چسبيديم به در آره؟
يكي ديگه:
آره
بليز و استرجس از بين بچه ها ميان بيرون و ميگن:
اين كيه؟
وزير از اون زير صداي اشناي آن دو تا رو تشخصي ميده و ميگه :
فنم وفيف گندمي!!!
استرجس و بليز:
يكي به تخته نگاه ميكنه ميبينه تكاليف روي تخته نوشته شده داد ميزنه:بچه ها تكاليف
همه پاشونو ميزارن روي وزير يعني روي در چه فرقي ميكنه...بالاخره وزيرو له كردن ديگه
وزير:آخ اوخ...واي....مامان....بابا!!!كمك....شاخ ... داد ... بيداد
همه تكاليف خودشون رو يادداشت ميكنن و از كلاس ميرن بيرون به غير از استرجس و بليز....و البته وزير(وزير رو فراموش نكنيد هيچ وقت )
بوق....
در ميچسبه به سقف....وزير مردمي از روي زمين بلند ميشه....استرجس و بليز تازه فهميدم اون كيه زير بغل وزير رو ميگيرن...
وزير ميگه:
ولم كنيد بابا حالم خوبه....(صداش چه صاف شد )
اون دو تا ولش ميكنن..
بوم...
وزير روي زمين ولو ميشه

یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!

اين طلسم هيديوس نام دارد ما در واقع دو تا طلسم براي مخفي كردن داريم يكي مخفيوس و يكي هيديوس ..عملكرد هر دوتاشون يكيه و هيچ فرقي نميكنه !!!
اين دو تا طلسم بهترين طلسم ها براي مخفي كردن جايي يا مكاني يا حتي شخصي است!!!

2- یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛

خب در اين مورد بايد بگم چون گفتيد كامل باشه پس خودتون مقصريد!!!
اسم اين طلسم حبسينوس است!!!
اين طلسم يك فكر آزاد براي اجرا ميخواد چون در صورت اشتباه اجرا كردن علاوه بر اين كه اون شخص زنداني ميشه ... چوب دستيشم از دستش جدا ميشه چون شدت اجراي اين طلسم به قدريه كه اگر شخص فكرش ازاد نباشه و محكم خودشو نگه نداشته باشه به راحتي به عقب پرت ميشه....
براي اجراي اين طلسم چوب دستي خودتون رو به سمت هدف مورد نظر ميگيرد فكرتون رو آزاد ميكنيد و خودتونو محكم نگه ميداريد...معمولا در صورتي شخص پرت ميشه به عب اونم اينه كه شخص فكرش آزاد نيست و طلسم رو اشتباه اجرا ميكنه...
وقتي ورد رو به زبون بياريد...نوك چوب دستيتون به رنگ بنفش در مياد....چون طلسم بنفشه....وقتي طلسم به هدف برخورد كرد دور اونو احاطه ميكنه و منتظر ميمونه شما اون به محل زنداني شدن هدايت كنين....بعد از رسيدن به محل مورد نظر با بلند كردن نوك چوب دستي هدف در اون محل زنداني ميشه!!!

مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!

طلسم شپلخيوس يكي از طلسم هاي قديمي بوده ولي موارد استفادش در زمان جديد و طي همين يك سال خيلي زياد شده...مخوصا بين زوج هاي محترم و مخصوصا ساحره هاي محترم!!!
طلسم شپلخيوس اولين بار توسط همسر مادر سيريوس اسنيپ اجرا شد...آن هم روي همسرشان كه اين بنده ي خدا 25 روز در بيمارستان جادويي بستري بودند...

نحوه ي اجراي آن:

با تمام وجود چوب دستي خودتون رو به سمت هدف بگيريد و بخواين كه اون بلاي خوبي سرش بياد يعني سر به تنش نمونه....
طلسم رو بر زبان بياريد....
اگر شما با تمام وجود نخواين كه اون شخص آسيب ببينه فايده نداره....يعني طلسم به خوبي و كامل اجرا نميشه....
بعد از اينكه طلسم رو به زبان آورديد ميبينيد كه هدف با ديوار پشت سرش يكي شده....
من آخر سوالتون رو دقيق متوجه نشدم ولي اگر درست فهميده باشم اينه كه اگر كسي طلسم رو زياد روي خودش اجرا كنه توسط طلسم بلايي سرش نمياد بلكه توسط افرادي كه دوست و اشناي طلسم شده هستن بلا سرش مياد...

اميدوارم كامل باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. 8 امتیاز!

دراکو دستشو آروم به سمت صورتش میگیره و دماغشو میگیره و با یک حرکت سرشو که در دیوار فرو رفته بود در میاره سپس با همین روش بقیه اجزای بدنشم از توی دیوار در میاره . سپس در حالی که صدای قرچ قرچ میداد با دستهای باز به طرز پرانتزی شروع میکنه به راه رفتن ( مدال تام و جری ) سپس بر میگرده و پشت سرشو میبینه و به قالب خودش نگاه میکنه که روی دیوار افتاده بود .

در طرفی دیگر دانش آموزان به دیوار پشت سرهم چسبیده بودند .
- آخ اوووخ اییییخ اوویییی یویویو یوووووو !
بلیز که از همه جلوتر بود گفت :
- این صدا ها چیه از خودتون در میاریید .
صدای یکی از اون پشت به گوش رسید :
- آخرین نفر برادر حمیده !
برادر حمید
ملت

بلافاصله ملت در سه سوت و نصفی از توی دیوار در میان و پراکنده میشن .
ایگور در حالی که پشتشو گرفته بود گفت :
- کی این قزینی رو راه داده !
برادر حمید : من معمولا این فرصتها رو از دست نمیدم
ملت
در همون لحظه همه متوجه میشن که پروفسور در کلاس نیستش .
ملت
بلافاصله همه به سمت دراکو هجوم میارن .
بلیز : ایول تو باعث شدی که آنیتا از کلاس بره
ایگور : بالاخره زن ذلیلی یه جایی هم به درد خورد
دراکو : شما خجالت نمیکشید به دعوا های زناشویی گوش میدید ؟ میخواین خشم مورچه رو بهتون نشون بدم
اما همه حرف اونو نشنیده گرفتند .
آناکین : بچه ها تا پروفسور برنگشته بهتره اینجا رو تخلیه کنیم ! ممکنه تصمیمش عوض شه .
بلافاصله همه کیف و کتابا رو بر میدارن د..در رو .
دراکو : صبر کنید صبر کنید ! تکالیف پای تخته چی پس !
ملت : تو برامون تعریف کن بعدا !
در عرض چند ثانیه کلاس تخلیه شد گویی هیچ وقت کسی در اونجا پا نذاشته تنها فرد ارزشی که همچنان از کادر خارج نشده بود دراکو بود که اونجا وایستاده بود.
ناگهان صدای انیتا از پشت در شنیده میشه :
- خوب بچه ها تصمیمم عوض شد ، میخوام براتون درس رو توضیح....
ناگهان آنیتا در جلوی در میخکوب میشه . اول به کلاس خالی نگاه میکنه و سپس چشمش به شوهرش می افته .
آنیتا در حالی که دست لزانش رو تکون میداد گفت :
- تو ؟؟؟؟؟
دراکو : نه من نه .... من توضیح میدم !
- تو بچه های کلاس منو فراری دادی ؟
- مگه مرغن که فراریشون بدم ؟ خودشون فرار کردن !
- لازم شد که طعم ضرب دستمو بهت نشون بدم . فکر کردی نمیفهمم همیشه داری سعی میکنی من نتونم درس بدم !
دراکو : نه ... به خدا من نبودم....
آنیتا با لبخند موذیانه ای به داخل کلاس میره و در رو میبنده !
- آخخخ اووووخ اییییخخخ من نبودم ! آخخخخخخخ
( پایان این داستان بی نهایت ارزشی )

یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!

این طلسم ، طلسم مخفیوس نام دارد که بر روی در و دیوار هرم اجراش میکنند تا همواره همه چیز هرم مرموز به نظر برسه . اما جاهایی که میخوان تونل ها و راههای مخفی درست کنند اونوقت اونجا از طلسم مخفیوس ماکسیمم استفاده میکنند این طلسم چند فایده دارد :

1- مدل اونجا رو به همون شکلی تغییر میدهد که مد نظر سازنده اونجاست
2- شناخت این جادو کار مشکلیست چون این جادو اثر ناچیزی از خود بر جای میگذارد که به راحتی قابل شناسایی نیست .
3- این طلسم باعث میشود که اون منطقه نمودار ناپذیر شود یعنی اینکه به هیچ وجه نتوان آن منطقه را شناسایی کرد .
4- ضمنا تاثیر دیگری که این طلسم این است که اشتیاق جستجوگری رو از هر فرد محقق میگیرد .

از طرفی خنثی این طلسم بسیار مشکل است همچنین این طلسم منطقه وسیعی رو در بر میگیرد که برای خنثی کردن آن تنها باید روی یک نقطه طلسم ضد آن را فرستاد که پیدا کردن این نقطه خوشبخت خود کاری بسیار سخت و طاقت فرساست . تمام این دلایل باعث میشود که این هرم همچنان کشف نشده باقی بماند . البته جدیدا تلاش محققان تا حدی نتیجه بخش بوده اما هنوز رازهای زیادی باقی مانده است .

مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!

مشخصات : این طلسم به صورت نور نقره ایه خیره کننده ای است که با سرعت به سینه شخص برخورد میکند و باعث پرتاب شخص و در نتیجه آسیب رسیدن به وی میشود . معمولا موقعی از این طلسم استفاده میشود که آدم واقعا بخواد اون شخص شپلخ بشه و یه درس درست و حسابی بگیره چون اون موقع هم قدرت طلسم بیشتره و هم تاثیر بیشتری رو میذاره .

البته این طلسم زیاد خطرناک نیست به همین دلیل در وزارت خانه این طلسم مجاز است و حتی به عنوان یکی از طلسم هایی هم معرفی شده که کاراگاهان میتوانند از آن استفاده کنند . این طلسم هرگز حریف رو نمیکشد بلکه فقط او رو از پای در میارد . مگر اینکه در پشت حریف چیزی باشد که نباید باشد .

وقتی این طلسم به فرد برخورد میکنه ابتدا سوزشی رو در جناح سینه اش حس میکنه سپس احساس میکنه که نفس کشیدن براش مشکل شده و لحظه ای دیگر با سرعت شتابداری در هوا به سر میبرد .

تاریخچه : اولین بار این طلسم رو یک زن بر روی شوهر بخت برگشته اش اجرا کرد . روزی روزگاری شوهره داشت زنشو کتک میزد و اینا بعد زنه از عصبانیت فریاد زد :
- کاشکی یه طلسمی بود که من میتونستم با اون تو رو شپلخ کنم .
اونوقت مرد بی رحمانه خندید .
زنه با دستپاچگی چوبدستیشو دراورد و روبه شوهرش گرفت و با صدای لرزانی آن را تکان داد و در این حین میگفت :
- شپلخ شو .... شپلخ .... متلاشی ... شپلخیوس !!!
ناگهان شوهره در حالی که چشماش از حیرت باز مونده بود پس از برخورد طلسم باهاش با شتاب به عقب پرت شد و از پنجره به بیرون رفته و.... پخ پخ
زنه : حال کردی ؟
اما بلافاصله متوجه میشه که طلسم جدیدی رو کشف کرده به همین دلیل به سمت تلفن میره و به هر کسی که میتونست این داستان پر هیجان رو تعریف میکنه به طوری که تا فردا اون سر دنیا این استادها این طلسم رو به شاگرداشون آموزش میدادند . ( از تخصصات ساحره جماعت )

نحوه اجرا :
1- ابتدا به شخص خطا کار چشم میدوزیم تا با دیدن قیافه مخوف ما به وحشت بیفته و احیانا خرابکاری بکنه ( توجه : اگر ساحره بود به سقف نگاه میکنید )
2- در یک حرکت انتحاری چوبدستیمونو مستقیم به سینه اون شخص نشونه میگیریم ( توجه : اگر ساحره بود پاشو نشونه میگیریم )
3- بعد منتظر میشیم که خشم از وجود ما سرازیر شود ( مگه برج مراقبته ؟ )
4- وقتی خشم از وجودمون زبانه کشید چوبدستیمونو با حرکت موجی تکون میدیم و ورد مخوف شپلخیوس رو به زبان میاوریم .
5- منتظر تاثیرات اون میشیم

توجه داشته باشید که تمام این موارد باید در کمتر از یک ثانیه اتفاق بیفتد . ( مثل پروفسور آنیتا تریپ پاچه خواری )

ضررهای این طلسم :
استفاده بیش از حد از این طلسم باعث میشه که یواش یواش این طلسم خود ما رو هم تحت تاثیر قرار بده چون فوق العاده انرژیه بالایه داره . به همین دلیل یهو دیدین بدن مبارک خودتون شپلخ شد .

علاوه بر اون اجرای این طلسم به قدرت جادوییه زیادی نیازمنده لذا قدرت زیادی رو از شما میگیره .

اجرای این طلسم باعث به وجود آوردن پدیده هایی همچون آرتوزو و ... میشه که در سنین پیری به سراغمون میاد .

این طلسم خاصیت رادیکتیوی داره به همین دلیل سرطان زاست ( مورد آخر برای این بود که دور هم باشیم )

----------------------

راستی پروفسور ببخشید من دفعه پیش یه سوال رو جا انداختم . همین کارارو میکنم که همیشه معدل درسام میاد پایین دیگه




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
جلسه ی پنجم!

_ شما خیلی سانسور کردید که اومدید کار میکنید!
_ پسره ی بوقی!... فکر کردی با اون حساب 2000 گالیونی که میذاری و میری ماموریت، زندگی میچرخه؟!
_ مــــــــــــا ! بابا بست بود!!
_ اصلا هم نبود!... آقا اصلا دلم خواسته، حرفی هست؟!
_ بله که هست!... من همسر تو هستم و تو نباید بی اجازه ی من اب بخوری!
_ بیشین بینیم بابا!
_ آخ!... ولی آنیت! من بلاخره کاری میکنم که تو نری بیرون درس بدی!
_ حرف آخرته؟!
_ بله!
_ خیله خب!... پس بیگیر!.... شپلخیوس!

ناگهان در کلاس از جا کنده میشه و دراکو؛ به اتفاق در و بقیه ی بچه ها که فال گوش واستاده بودند ببینین آخر دعوای این زوج خوشبخت چی میشه، میرن تو دیفال( همون دیوار! برای حس بیشتر!!!)
بعد آنیتا خرامان خرامان چون طاووس مست( کپی رایت بای جمالزاده!) وادر کلاس میشه!!
اما میبینه که هیچکس در کلاس نیست و دقیقا روبروی در کلاس، یه در دیگه سبز شده که با دراکو تزیین شده! و بقیه بچه نیستن( پشت در بودن!!:hammer) خلاصه بعد از اینکه کلی تعجب میکنه، و به آخ و ناله های دراکو که نمیدونست چرا اینقدر تقویت شده بود( آخه بچه ها هم ناله میکردن!!)گوش میده و کلی کیف میکنه، میبینه فایده نداره و با چوب جادو میزنه روی تخته تا درس ظاهر بشه، تکالیف رو هم میذاره روی میز و با اقتدار از کلاس خارج میشه! ***
---
روی تخته اینجوری نوشته شده بود:
در مصر باستان، ساختن اهرام برای خوابگاه ابدی پادشاهان_ که البته اونها اعتقاد داشتند که دوباره زنده میشوند_ بسیار رواج داشت. اهرام زیادی در مصر ساخته شد که نسبت به ابهت پادشاه، بزرگ یا کوچکتر بود. بزرگترین هرم، هرم جیزه یا خوفو هست که مربوط به ثروتمند ترین پادشاه و البته مرموز ترین آنها، یعنی" توتان خامون" است. هنوز که هنوزه تمام این هرم مورد بررسی قرار نگرفته اما احتمال اینکه هنوز گنجهای بسیاری در اون باشند، زیاده. باید بگیم که این هرم، از همه لحاظ برتری داره، خصوصا از لحاظ دقیق تر بودن اندازه ی سنگها. که توتان خامون باید مدیون" هرمس نکادوآ" باشه که ورد" فریاسئون" رو اختراع کرد تا با اون، هر چیزی رو که نیاز به برش داره رو تهیه کرد. برای این کار، اونها باید چوب جادوشون رو بر روی اون شی مورد نظر قرار می دادند، بعد اندازه ها رو در دلشون می گفتند تا ورد اون چیز، مثلا سنگ رو به دقت برش بده . این ورد، روی همه چیز عمل میکنه و جادوگران برای اینکه بتونن چیزی رو برش بدن، جتی پارچه و چوب، از اون استفاده میکنند.
طلسم این جلسه، " مومیایوس" نام داره. در مصر قدیم، وقتی که میخواستند فرعون ها رو مومیایی کنند، از این طلسم استفاده میکردند! یعنی وقتی که این طلسم رو روی یک فرد مرده اجرا بکینم، تمام امحا و احشای داخل بدنشون در می یاد و به جاشون دستمال قرار میگیره. بعد از اون، فرد رو مومیایی میکنه!
البته، وقتی این طلسم روی افراد زنده اجرا بشه، فقط باند پیچیشون میکنه.
برای این کار روی فرد مرده، باید چوب رو بر روی جناق سینه گذاشت و طلسم رو گفت. و برای افراد زنده، از دور هم که اجرا بکیند، درسته. رنگش صورتی کمرنگه و البته نکته ای که حائز اهمیته، اینه که در اجزای اون باید چشماتون رو ببیند و اون طلسم رو در دلتون بگید.
وقتی که طلسم به بدن فرد برخورد میکنه، اون رو برای لحظه ای ثابت میکنه و بعد نواری شیری رنگ از نوک چوبدستمون خارج میشه و اون رو باند پیچی میکنه! برای همین خیلی بامزست!!
----------------
تکالیف:
1- ادامه ی نمایشنامه ی بالا، از اونجایی که سه تا ستاره(***) داره. 8 امتیاز!
2- یا بگید که اون چه طلسمی هست که باعث شده سپاه کمبوجیه هنوز که هنوزه در بیابانهای مصر مدفون بمونه؟! سعی کنید کامل باشه؛ یا هم بگید اون چه طلسمی بوده که باعث شده هرم جیزه، هنوز دارای مکانهای پنهانی باشه که دست کسی تا به جال بهشون نرسیده. 8 امتیاز!
مقاله:
مشخصات، نحوه ی اجرا و تاریخچه ی طلسم" شپلخیوس" رو می نویسید! البته این رو هم بگید که اگه یکی بیش از اندازه این طلسم رو اجرا بکنه، چه بلایی سرش می یاد! 14 امتیاز!
----
نمرات جلسه ی چهارم:

هلگا هافلپاف:
1- مگه نگفته بودم نباید این رو انجام بدید؟! حالا جلوی خودم؟!... وای!... 6!
2- آفرین! اما نحوه ی اجرا نداشت. 5
3- تقریبا کامل. 5
4- عالی و محشر و بدون هیچ عیب و نقصی! واقعا کیف کردم! به چنین دانش آموزی افتخار میکنم! 8! + 2 امتیاز چون تنها کسی بودی که به زیبایی شرح داده بودی.

دورنت دایلیس:
1- اینم از پرونده ی تو! برو خونتون! مگه نگفتم اگه اجراش کنین اخراجین؟! هیوم؟! 5!
2- خوب بود، اما نحوه ی اجرا نداشت. 5
3- بد نبود! اما یه ذره مثل دو تا سوال بالایی، شبیه هلگا بود و اینکه کامل نبود. 5
4- خوب بود. 6

دارن الیور فلامل:
1- بد نبود. اما دومرتبه از لفظ" رقاصه های عربی" استفاده نکن. زیاد جالب نبود و خوشم نیومد.. 7
2- خوب! 7!
3- تقریبا کامل! 5
4- خوب بود. 6

دراکوی عزیز:
1-بسی لذت بردیم و باعث انبساط خاطرمان گشت!( تریپ پادشاهی بر دراکو!) 8!
2- خوب بود! اما نحوه ی اجرا نداشت! 5
3- کامل نبود، گلم! در ضمن من بمیرم خودم رو گرگینه نمیکنم! 5!
4- هوووم! 6!

بلیز زابینی:
1- بیچاره ایگور! 8!
2- ترو به جون هر کی دوست داری، کوتاه تر! 7
3- نداشتی!
4- عالی!! 8

هدویگ:
1- خیلی کچلی! 7!
2- خوب! 7!
3- خیلی نزدیک به کامل! 6!
4- موهاهاها! چه ترسناک نوشته بودی! 7

مورگان الکتو:
1- یه ذره باحالتر نمیشد؟! 5!
2- نحوه ی اجرا؟! 5
3- ناقص! 5!
4- چقده نامرد! 7!

ورونیکا ادونکور:
1- هوم! 8! تازه به این خوبی شده بود و چشم من هم از کاسه در نیومد!
2- آفرین! 7
3- ناکامل: 5
4- خوب بود! 7

دیانا مالفوی:
1- همتون سر و ته یک کرباسین! 8
2- نحوه ی اجراش کو؟! 5
3- ناکامل: 5
4- هوم! 7!

استرجس پادمور:
1- هووم؟! به من بد و بیراه گفتی؟! 7
2- این چی بود؟1 نمیشد بیشتر وقت بذاری و لااقل بگی که چی کار میکنه؟! متاسفانه نمره نمیگیری. صفر!
3- ناکامل:5
4- هوووم! 7

چو چناگ:
1- مآاااااااااااا ! 8
2- از خنده مردم!!! 7
3- ناکامل: 5
4- دراکــــــــــــــــــو؟!... این منو کشت! 6

آوریل:
1- ایول! پس مرض باباییم شناسایی شد؟! 8
2- جالب بود! 7
3- ناکامل: 5
4- خوب ! 7

لونا لاوگود:
1- خوبه که عاقبت خودت رو میدونی! 8
2- میشه گفت خوب. 7
3- خیلی نزدیک به کامل: 6
4- موهاهاها! 7

اکتاویوس پیر:
1- آخه پیرمرد شدی، زود یادت میره! 8
2- نحوه ی اجرا؟! 5
3- ناکامل: 5
4- عالی بود! 8

اندرومیدا:
1- عالی! 8
2- میشه گفت کامل! 7
3- آفرین! کامل بود!7 + 2 امتیاز به خاطر اینکه تنها کسی بودی که کامل جواب داده بود.
4- هووم! 7

ایگور کارکاروف:
1- خدایی ارزشی بود! 4
2- تو نسبتی با ما نداری؟! 7
3- ناکامل: 5
4- نمیشد بیشتر وقت بذاری؟! 6

در مجموع:
هافلپاف: 78
گریفیندور: 102
اسلیترین: 94 که البته من نمره ی ایگور کارکاروف (22) رو چون شنبه داده بود، حساب نکردم.
ریونکلاو: 107


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۶ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجارای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.
حالا نمیشه نمایشنامه ندید!؟
---------------------
ایگور تمرکز کرده بود.با دقت زیادی داشت ایم کارو میکرد.همه چیز با سرعت از جلوی چشمانش رد میشد.
بلیز:ایگور بیا دیگه.اینقدر غذا نخور و روش تمرکز نکن
-باشه اومدم
ایور دوباره تمرکز میکنه چوب دستیشو در میاره.به هیچ چیز فکر نمیکنه.جز حرف های پروفوسور.همه چیز با سرعت از جلوی چشمانش میگذره.
ورد رو میگه ولی متاسفانه چیزی ازش در نمیاد.با نارحتی به چوب دستیش نگاه میکنه.
پروفوسور:اخه چقدر تو باهوشی ایگور.نگاه کن از این هدی یاد بگیر چقدر خوب اجرا کرد.
ایگور با نارحتی تمام دوباره سعی میکنه.چوب دستیشو تکان میده و ورد رو اجرا میکنه.
-اهان درستهوافرین.بیشتر تلاش کن.
با عرض معذرت از استاد عزیز اگر خیی ارزشی شد ببخشید.
-------------------------------
2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)
اواداگوریگنه.
طرز حرکت:به صورت دایره شکل چوب دستی رو حرکت میدی.
تلفظ:اوااادااگوریگنه.
وظیفه:این ورد فرد را از حاثه های نظیر گاز گرفتن گرگینه نجات میده.
سازنده:دیوید دامبلدور
طرز ساخت:اتفاقی.نمیتونسته ورد اواداکورا اجرا کنه هول شده و اینو گفته.
============
1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز.
برای اینکه از خطرات گرگینه ها حفظ شوند و خود تبدیل به گرگینه شود.و بتواند گریگنه را گول بزند تا اسیبی به اون نرساند.
البته این ورد خطرناک هست ولی با توجه به خطر گریگنه این بهتر هست.
2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!
نهههه.من هنوز ارزو دارم.
این صدای ایگور بود که یک گرگینه داشت ازش میگرفت.
ولی گریگنه کار خودش رو کرد.
ایگور ناگهان احساس کرد بدنش خالی شده و خون تازه ای که بسیار کثیف هست دارند تو بدنش میریزند.تمام احساساتش از قبیل عشق و ... از بین رفت.و فقط احساس خوردن به مشامش رسید.مغزش فقط رو این موضوغ فوکوس کرده بود.احساس میکرد بدنش در حال بزرگ شدن هست.صورتش زبر شده بود.


ویرایش شده توسط ایگور کارکاروف در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۳۱ ۱۱:۳۲:۴۷

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.

هیچ کس توی تالارها نبود.همه جا در سکوت فرو رفته بود.
هق..هق..هق...(نفهمیمدید؟..ها!یعنی با صدای هق هق گریه ی یه نفر سکوت شکست!)
اندرو که داشت توی راهروها به قول بعضی ها ولگردی می کرد ایبن صدا رو شنید.
"یعنی کی می تونه باشه این موقع شب؟"
صدا از سمت راست میومد اما از اونجایی که اندرو هنوز این ها رو با هم قاطی میکرد رفت سمت چپ.(ها؟چه ربطی داشت؟..ها ربطش به ارتباطشه!)
بالاخره این کسی که داشت هق هق می کرد این قدر هق هق کرد تا بالاخره اندرو پیداش کرد.
"وایی...چی شده؟... چرا گریه می کنی؟..مامانت رو گم کردی؟"
هدویگ سرشو میاره بالا.
"نچ!"
"بالت زخمی شده؟"
"نچ!"
"خب ذهر مار!چته؟"
"هیشکی منو دوست نداره!...هیشکی با من نیومد جشن!هدویگه بهم گفت تو رقص بلد نیستی!"
اندرو ناگهان در فکر فرو می ره.یاد پروفسور مورد علاقه اش()میفته.
"بیا..بیا من یه کاری می کنم که تو درست بشی!"
چند لحظه ی بعد
"ول کنی سر متر رو ها!...الان تموم می شه...تکون نخوری ها...اهان..شد سه متر...خب صاف وایسا...گانولا!"
پرهای هدویگ زیر نور طلایی طلسم درخشید و هدویگ قصه ی ما بهترین رقاص اون شب شد.هدویگ و هدویگه با هم عروسی کردند و 7 شبانه روز عروسی گرفتند.
خب حالا دیگه بچه های خوب...برید بخوابید که ساعت 9 شده!

2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)

در دوران ظهور اولین گرگینه چون خطرات زیادی اونا رو تهدید می کرد یه طلسم به وجود اومد که از اونا محافظت می کرد و یه چیزی مثل پروتگو بود.باید دور سر خودشون چوبدستی رومی چرخوندند و می گفتند : پروگرگینه هویی!

1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

از اون جایی که بدبختی برای ادم های خوشبخت می باره این گرگینه شدن هم همین طور. همیشه وقتی یک سری ادم در حال زندگی با هم بودن ..خوش و خرم بودن یه هویی یکی گرگینه می شده. اعضای دیگر برای محافظت از اون و صد البته خودشون این طلسم رو روی خودشون اجرا می کردند تا خدای نکرده خدای نکرده شب که اونا مجبورن برن بیرون جای بدی نرن و یا بلایی سر کسی نیارن و همچنین یه وقت بلایی سرخوشدون نیاد!!..البته چون شب بوده و گرگینه هه از خونه می رفته بیرون بیش تر نگران مردم بودن...

2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

خب..البته این موضوع بستگی داره همون شب گاز گرفته باشه یا نه از قبلش.خب اگه از قبلش باشه ادم امادگی داره برنامه ریزی کرده و می تونه همراه هم داشته باشه!..
اما اگه نه..همون شب یه هویی گاز بگیره...خب خیلی بده..اصلا ادم امادگی نداره..وقی داره تغییر شکل میده تمام وجودش درد می گیره..هی کش میاد..هی تغییر می کنه تا بالاخره گرگینه می شه و تازه کسی هم باهاش نیست...اصلا حس خوبی نیست..البته حس ازادی به ادم می ده و اگه به دردهاش نگاه نکینم خیلی چیزه توپیه....کلی می شه اذیت کرد و ترسوند بقیه رو..


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
1.نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم.8 امتیاز

بینز و اکتاویوس به همراه کریچر داشتن از قلعه خارج میشدن.کریچر سرش رو خاروند و گفت:حالا ما چرا باید به محوطه بریم اکتا؟
اکتاویوس:گفتم که.میخوام یه رازی رو براتون فاش کنم که دوست ندارم هیچکس بفهمه!خودتم که میدونی تو قلعه دیوار گوش داره!گوشم هوش داره!
بینز:یعنی اون راز چی میتونه باشه؟نکنه پولی تو کاره؟
اکتاویوس:حالا میفهمی!
اونا در محوطه بودن و داشتن به زمین بازی کوییدیچ نزدیک میشدن.بالاخره اکتاویوس از حرکت ایستاد و به همراه اون بینز و کریچر هم همین کار و کردن.اکتاویوس رو به بینز و کریچر کرد و گفت:خب میدونید بچه ها!من تو اون شبا که این حالت بهم دست میده خیلی تنها ام.دوست دارم بهترین دوستانم هم پیشم باشن تا منو از تنهایی و دیوونگی در بیارن.
بینز:کدوم شبا؟منظورت چیه؟
اکتاویوس:خب من یه گرگینه ام!
کریچر و بینز ابتدا به هم نگاه کردن و کمی از اکتاویوس فاصله گرفتن.بعد کریچر گفت:اون وقت تو میخوای ما تو اون شبا بیایم پیشت و دلداریت بدیم اره؟
اکتاویوس:اره یه همچین چیزایی.
کریچر:تو در مورد ما چی فکر کردی؟اون تو داستاناس که چند نفر اونقدر به هم دل میبندن که احساسات باعث این فداکاری ها میشه.!مگه ما جونمونو از سر راه اوردیم؟اگه فکر کردی اینم مثل اون داستاناس کورخوندی!بینز بیا بریم.
و اون وقت اکتاویوس رو اونجا تنها گذاشتن.کریچر گفت:فکر کرده ما خریم!
بینز:ولش کن!اصلا بهش فکر نکن!حیف این شب قشنگ نیست که ما داریم اعصاب خودمونو خراب میکنیم؟ستاره ها رو ببین!ماه رو ببین امشب چه قشنگ شده!من عاشق ماه شب چهاردهم.وقتی که قرص ماه کامل میشه.
کریچر:اره!ولش کن!
پس از چند لحظه هردو ایستادن و مثل مجسمه بهم نگاه کردن.کریچر اب دهنش رو قورت داد و گفت:ببینم بینز!تو هم داری به اون چیزی که من فکر میکنم، فکر میکنی؟
بینز عرق روی پیشونیش رو پاک کرد و گفت:نه!من دارم به اون چیزی که اکتا فکر میکنه ، فکر میکنم.
در همون لحظه یه جونوری کریچر رو از زمین کند و به گوشه ای دیگه پرت کرد و خوش هم به سمت اون رفت.کریچر فریاد زد:کمکم کن بینز!میخواد منو بخوره!
بینز:چی کار کنم؟
کریچر:درس جلسه امروز!پرفسور یه طلسمی رو در همین مورد بهمون درس داد.اونو امتحان کن.
بینز:امکان نداره اونو رو خودم اجرا کنم.
کریچر:حالا وسط دعوا داره نرخ تعیین میکنه!خب رو من اجرا کن!
بینز:باشه!حالا وردش چی بود؟اهان!
چوبدستیشو به سمت کریچر گرفت فریاد زد:کاناوارو!
ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
کریچر:بینز احمق!اون که بازیکن ایتالیاست.وردو بگو.واه واه دهنش چه بویی میده!
گرگینه و کریچر داشتن به هم ضربه میزدن.بینز کمی فکر کرد و گفت:چی بود اخه؟
کریچر فریاد زد:بجنب بینز!داره پاره م میکنه!
بینز صدای جر دادن چیزی رو شنید و بیشتر تمرکز کرد:چی بود؟کور..نارو..ثغونض..
کریچر:بینز!میخواد گازم بگیره!
بینز تفی روی زمین انداخت و گفت:اصلا ولش کن
و چوبدستیشو به سمت اکتا گرفت و فریاد زد:اواداکداورا!
اکتاویوس عین پشه روی زمین افتاد.کریچر نفس راحتی کشید و گفت:خدای من !تو اونو کشتی که!
بینز:جهنم!این پرفسور هم فکر کرده ما از پشت کوه اومدیم.اخه اینم شد طلسم؟

اخه پرفسور تا ما بخوایم این طلسم رو بگیم که گرگینه داره استخونامونو به دندوناش میکشه!

2.معرفی یک طلسم،در دوران ظهور اولین گرگینه.7 امتیاز (غیر تکراری)

در دوران ظهور اولین گرگینه،چون جادوگرها از قبل امادگی نداشتن و تا حالا با این مشکل روبرو نشده بودن طلسم هایی هم واسه دفع این خطر بکار میبردن که تاثیر زیادی نداشت.
اما یکی از این طلسم ها،ورد "تانجالویس"بود.این ورد باعث میشد تا قسمتی از اسمون تا ساعتی ابری باقی بماند یا ابر تشکیل شود.این ابر باعث میشد تا قرص کامل ماه در اون منطقه دیده نشه.و اگه اون گرگینه از اهالی اون منطقه بود تا مدتی ازگرگینه شدن دور بماند.ولی این طلسم تاثیر زیادی نداشت.چون کسی که گرگینه میشه خصلت هجوم به بقیه و خونخواری رو پیدا میکنه و با اینکه ماه پشت ابره ولی اثر خودش رو روی اون فرد میذاره و با اینکه تبدیل به گرگینه نمیشه ولی ممکنه با همون شکل انسانی به بقیه حمله کنه.

3.چرا کسانی که با گرگینه ها زندگی می کنند،وقتی که ماه کامل میشه،این طلسم رو روی خودشون اجرا می کنند؟! حداقل 5 خط ،7 امتیاز

اونا به این دلیل ،اون کارو انجام میدن که تا ماه کامل نشه هیچ وقت کسی به گرگینه تبدیل نمیشه.یعنی علاوه بر بکار بردن طلسم "کوراناووا ثغیونض" تاثیر قرص کامل ماه هم روی فرد مهمه و تاثیر مثبت داره.پس این عمل باید در فضای باز صورت بگیرد تا هردو تاثیر خودشون رو بذارن.
دلیل دیگه اینه که خود اون کسی هم که گرگینه میشه،(از قبل بوده)وقتی قرص ماه کامل میشه تبدیل به گرگینه میشه.پس قبل از اون هیچ ضرورتی نداره که کسی این کارو انجام بده.چون هم اصلا عمل نمیکنه چون قرص ماه کامل نیست و هم ممکنه خود شخص با تبدیل شدنش واسه دیگران خطرناک باشه.

4.خوتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون میفته رو شرح بدید. حداقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

اولش خیلی میترسم. کلی گریه میکنم.اون گرگینه ای که گازم گرفت رو نفرین میکنم.به خدا میگم چرا من هیچ وقت شانس نداشتم.هرچی اتفاق و حادثه بده واسه من اتفاق میفته.به طور کلی از زندگی نا امید میشم.یاد خاطراتم میفتم.اینکه هیچ دوستی نداشتم.یاد خانواده ام میفتم.اینکه هیچکس منو دوست نداشت.یاد اون موقع ها که وقتی به غذا ناخن میزدم،مادرم به پشت دستم میزد.یاد این میفتم که چون من پول ندارم نمیتونم به مدرسه برم.و متناوب با اون کاری پیدا کنم.سرمو روی زمین میذارم و زار زار گریه میکنم.
تو همون حال یه چیزی رو به یادم میارم.اینکه تو مدرسه هاگوارتز یه مدیری هست که عاشق ادمای بدبخت و بیچاره ای مثل منه.کمی بیشتر فکر میکنم.به یاد میارم که اسمش البوس دامبلدوره.اون میذاره گرگینه ها به مدرسه بیان و مجانی بهشون درس میده و همین طور غذا.اون به ادم خونه یا ویلای اختصاصی تو هاگزمید میده که ادم شبا میتونه بره توش کلی حال کنه و به همه جا ناخن بکشه.کم کم نور امید در دلم روشن میشه!هیچکدوم از اینا رو قبلا نداشتم.به این فکر میکنم که اونجا کسانی پیدا میشن که وقتی من گرگینه شدم اونا هم خودشونو به یه جونور تبدیل میکنن و همیشه با من هستن.به این فکر میکنم که من ارشد میشم.به این فکرمیکنم که استاد درس معجون سازی که از همه بدش میاد واسم معجون گرگ خفه کن درست میکنه و به نوعی حمالی منو میکنه.تازه تو اینده هم میتونم به عنوان یه استاد هاگوارتز تو اونجا مشغول بکار بشم و پرطرفدارترین شغل رو از ان خودم کنم.تازه بعد از زمانی هم یه دختری مثل تانکس عاشق من میشه.اخه من دیگه از این دنیا چی میخوام؟از جام بلند میشم و واسه سلامتی اون گرگینه ای گه منو گاز گرفت و همین طور خانواده ش دعا میکنم.و اون وقت به سمت هاگوارتز حرکت میکنم.خدای من!من چقدر خوشبختم!


یک زن چیزی ج


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.

نمایشنامه :
من که خیلی از این طلسم کوواناوارو ثغیونض خوشم اومده بود بدون توجه به تهدید آنیتا دامبلدور که گفته بود نباید اجراش کنیم رفتم یه گوشه ای از کلاس و شروع کردم به تمرین این طلسم ...
همه توی کلاس مشغول کار خودشون بودن و داشتن تمرین می کردن که یهو زوزه ی من بلند شد : آآآآآوووووووووووووو .... لو ها ها ها!
آنیتا : کی بود؟! ... کـــــــــــی بود؟!!!
با این حرف آنیتا خندم گرفت خواستم بخندم ولی به جای خنده غرش بلندی از گلوم خارج شد و آنیتا متوجه من شد ...
آنیتا : تو با چه ... با چه اجازه ای ...
ولی من بهش فرصت ندادم ... تقصیر خودم نبود ... ناخواسته یهویی پریدم به طرف آنیتا و انداختمش زمین ... جیغ و داد بچه ها بلند شده بود ... و بعضی دخترای لوس گریه می کردن!! ... می خواستم خودم رو کنترل کنم ولی انگار بدنم در اختیار خودم نبود ... خیلی دلم می خواست یه چیزی بخورم ... گرسنم بود ... یه دفه آنیتا رو اشتباهی شبیه یه تیکه گوشت دیدم ... دهنم آب افتاده بود ... داشتم از شدت گرسنگی می مردم ... خواستم بهش حمله کنم که یه دفه همه جا قرمز شد و من دیگه هیچی نفهمیدم ....

---------------------- دو روز بعد ----------------------------

چشمام رو به سختی باز کردم و با صحنه ای وحشتناک روبرو شدم و آرزو کردم که هیچ وقت کاش چشمام رو باز نمی کردم اون صحنه این بود :
آنیتا :

بماند ....


2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)

طلسم دنجروس :

طلسمی است که برای خطرناک تر نشون دادن هر چیزی استفاده می شه و کاربرد این طلسم برای اولین گرگینه چون جادوگری سیاه بود بی اندازه اهمیت داشت چون اون می خواست که زمانی که تغییر شکل می ده برای ترسوندن بیشتر مردم خطرناک تر و وحشتناک تر به نظر برسه واسه ی همین این طلسم رو اختراع کرد ...

طریقه ی اجرای این طلسم :

در این طلسم چوبدستی رو به سمت خودمون یا چیزی که می خوایم وحشتناک تر جلوه اش بدیم می گیریم و ترسناک ترین چیزی رو که در طول عمرمون دیدیم به یاد میاریم و بعد باید با صدای بلند فریاد بزنیم : بی دنجرس!

خصوصیات این طلسم :

رنگ این طلسم قرمز جگری است و دمای اون 70 درجه ی سانتی گراده!

مقالات :

1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

دلیل این کار به خصوصیتی بر می گرده که تو ذات گرگینه ها وجود داره ... گرگینه ها تشنه ی خون انسان ها هستند البته این به اون معنی نیست که به گوشت های دیگه علاقه ای نداشته باشند بلکه این به اون معنیه که به طور مثال من یک انسانم و غذای مورد علاقم قرمه سبزیه! واسه ی همین قورمه سبزی رو بیشتر می خورم تا مرغ رو که ازش متنفرم! گرگینه ها هم همین حالت رو دارن گوشت انسان بوی خاصی داره که تنها توسط حس بویایی گرگینه ها قابل تشخیصه و این بو گرگینه ها رو مست می کنه تا جایی که اگه یه انسان به اونا نزدیک باشه گرگینه ها دیگه حال خودشون نیستن و حاضرن از تمام نیروی وجودشون استفاده کنن تا اون انسان رو از بین ببرن ... به همین دلیل افرادی که با گرگینه های زندگی میکنن مجبورن که طلسم کوواناوارو ثغیونض رو روی خودشون اجرا کنن تا دیگه به شکل انسان نباشن و خطر کم تری تهدیدشون کنه و چون حساسیت گرگینه ها رو گرگ ها از همه کم تره بهترین حیوون برای تغییر شکل در این مواقع گرگه

2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

شب بود و من بی صبرانه انتظار می کشیدم تا ببینم اون اتفاق وحشتناک آیا میفته یا نه ... قلبم به شدت می زد و من چشم به آسمون دوخته بودم هاله ی درخشان ماه رو از پشت ابر ها می دیدم ... چشمام می سوخت ... سرم درد می کرد ... حالت تهوع داشتم .. سرم گیج می رفت و احساس می کردم دنیا داره دوره سرم می چرخه ... تب شدیدی داشتم و بدنم به لرزه افتاده بود ... و حس می کردم دارم می میرم ... بدنم به شدت درد می کرد انگار پوستم داشت کشیده می شد ... این درد لحظه به لحظه بیشتر می شد ... باد شدیدی وزیدن گرفت ... و ابرهای جلوی ماه رو به کناری برد ... وحشت تمام وجودم رو پر کرده بود و درد بدنم لحظه به لحظه بیشتر می شد و دیگه توانی توی بدنم نداشتم از درد فریاد کشیدم و بعد متوجه شدم این فریاد نبود ... زوزه ای بلند بود که از حنجره ام خارج شده بود ... به دستانم نگاه کردم و اونا رو پر از مو دیدم ... به طرز وحشتناکی احساس عطش می کردم ... عطش به خون ... عطش به گوشت




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
نمایشنامه :

*** هشتاد-نود سال پیش، منزل پدربزرگ دامبلدور***

همه فک و فامیل دامبلدور دور هم جمع بودن و پدربزرگ دامبلدور بالای مجلس نشسته بود و از این دور هم بودن لذت کامل رو میبرد که چشمش به کوچکترین نوه اش، یعنی آلبوس دامبلدور پنج ساله افتاد که گوشه ای دور از همه نشسته بود و داشت یه کتابی رو میخوند.
پدربزرگ یه خورده صبر کرد، دید آلبوس بازم داره کتاب میخونه، یه ربع....نیم ساعت....یه ساعت.....دو ساعت....دیگه داشت کفری میشد و به پدر البوس اشاره کرد که بره بچه رو بیاره تو جمع.
پدر : آلبوس جان پسرم، چرا اونجا نشستی بابا؟
البوس : بابایی دارم کتاب میخونم!
پدر : چه کتابی؟
البوس سعی میکنه کتابو مخفی کنه : نمیدونم...جلد نداره.....
پدر کتاب رو از دست آلبوس میکشه بیرون و جلد روشو نگاه میکنه، سفید میشه، سبز میشه، قرمز میشه، یه نگاه بدی هم به آلبوس میکنه (خودتون بفهمین چه کتابی بوده دیگه )
بعد هم پدر کتابو مخفی میکنه تا در فرصت مناسب خودش بخونه و آلبوس رو میفرسته وسط جمع، آلبوس هم از ناراختی بازم یه گوشه میشینه و اصلا حرف نمیزنه، اینجا هم پدربزرگ قاتی میکنه و چوبش رو میگیره به سمت آلبوس و میگه : گانولا!!
که نوری طلایی از چوبش خارج میشه و فاصله سه متری رو طی میکنه و میخوره به آلبوس! و البته به خاطر شدت این طلسم آلبوس دامبلدور هنوز تا سن 85 سالگی یا شایدم 95 سالگی در حال بندری زدنه!


معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)

برای اینکه همیشه گوشت تازه و حیوانات در دسترس گرگینه ها باشند، شخصی به نام میراندا پیرنال تصمیم به اختراع طلسمی گرفت که حیوانات کوچکی نظیر خرگوش، راسو و ... را به سمت خودش جذب کند تا گرگنیه ها بتوانند غذای مورد نیاز خود را تامین کنند. وردی که وی اختراع کرد «میرنال» که ترکیبی از اسم و فامیلیش است نام گرفت و برای انجام لازم است در کنار جنگلی که میدانید در آن چنین حیواناتی وجود دارند بایستید، چوب خود را در عرض جنگل حرکت دهید (یعنی اولین درخت از سمت چپ را در نظر گرفته و چوب خود را در این امتداد تا اولین درخت سمت راست حرکت میدهید) و دوباره چوب خود را در مرکز جنگل نشانه رفته و کلمه «میرنال» را میگویید و روی حیوان مورد نظر مثلا خرگوش تمرکز میکنید، نوری به صورت گسترده و سفید رنگ از چوب شما خارج شده و به هر خرگوشی که برسد، آن را به سوی شما حرکت میدهد، یعنی خرگوش به صورت غیرارادی به آنجا میاید. و هروقت خواستید طلسم قطع شود چوبتان را پایین میاورید، یعنی در تمام مدت انجام طلسم باید جوبتان به سمت مرکز جنگل باشد و وقتی دیگر به آن نیاز ندارید آن را پایین میاورید.

چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

زیرا گرگینه ها وقتی ماه کامل است تحت هیج شرایطی به گرگها حمله نمیکنند، شکار آنها بیشتر انسانها و سپس حیواناتی اهلی و علفخوار نظیر خرگوش است ولی امکان ندارد آنها به گونه ای از همنوعهخای خود یعنی گرگها حمله کنند، بدین ترتیب فردی که در لباس گرگ ظاهر شده هم میتواند بدون هیچ مشکلی به اعمال همیشگیش رسیدگی کند و در عین حال از خطر مورد حمله واقع شدن توسط گرگینه جلوگیری کند.

خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

بدنم به طرز غیرقابل کنترلی داره میلرزخه و تعادلم رو به هم میزنه، احساس میکنم پوستم داره کشیده میشه و جا برای استخونهام خیلی کمه، استخونای تنم به طرز غیرقابل باوری سرد شدن و درد میکنن. هرچی پوستم بیشتر کشیده میشه استخونام بیشتر به هم سائیده میشن، احساس میکنم چیزای زبری دارن از پوستم میزنن بیرون و وقتی نگاه میکنم میتونم رویش موهای زیر و تیره از دست و پا رو ببینم و تمام تنم به طرز وحشتناکی میخاره. هوایی که داخل سینه ام هست رو با غرشی از سینه ام بیرون میدم و صدایی خرخر مانند از دهنم خارج میشه. احساس میکنم گوشام دارن کش مین و از موهام بالاتر میرن، دندونای بلندی رو که تا روی لبم اومدن حس میکنم و کف داغی از دهنم روی زمین میریزه.
پلک زدم و ناگهان دنیا به چشمم سیاه سفید شد و از رنگهای دیگر خبری نبود، احساس گشنگی شدیدی احساس میکنم که شکمم به قار و قور افتاده و بدنبال اولین شکار خود به پیش میرم.....


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲:۳۴ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.

از اونجایی که من علاقه خاصی به داده شدن پرونده به دستم دارم، همون دومیه رو اجرا میکنم! دلت بسوزه!


شب- گوشه ای از تالار ریونکلاو!

هر گوشه از تالار یه جفت انسان نشستن دارن با هم درد دل میکنن...تنها استثنای موجود، جفت خفنز چانگ نامی! هستن!

چو:هی....
مکی:هی...
چو: مکی، چی میشد تو انسان بودی میرفتیم کافی شاپ غذا میخوردیم!
مکی: چو، چی میشد تو حیوون بودی میرفتیم جنگل ممنوعه خرگوش کباب میکردیم

چو:هی...

چو لحظاتی در بحر تفکراتش فرو میره...اوج اوجش...همون ته ته ها..و خاطره کلاس طلسمها رو گوشه خاطراتش پیدا میکنه!

مکی: چو...من میخوام انسان بشم!
چو: هان!؟ نمیشه من میخوام حیوون بشم (آدم اینقدر بوق!)
مکی: ها...تو میخوای حیووون بشی...اوکی فقط چون تو گفتی، منم دیگه ادم نمیشم... پاشو برو حیوون شو! اگه تونستی!

چو که میخواسته اثبات کنه که میشه حیوون شد، میره سراغ قدح دومبولی، خاطره آنیت از کلاس رو که توش آموزش چگونه حیوان شویم! رو داده بود رو پیدا میکنه(نه واقعا دختر دومبول تو قدح باباش چیکار میکرده...دختر فضول)

چو: مکی....بیا فرق سرمو پیدا کن!
مکی:

چو چوبدستی رو میذاره رو وسط سرش...همون فرقش! ورد رو از خاطره آنیتا کپی میکنه و وسط سرش پیست میکنه، همون کارهایی که آنیت گفته رو انجام میده....و یک گرگ خوشگل مامانی شیرجه میزنه تو بغل مک بون

ناگهان آنیتا از غیب ظاهر میشه و پرونده چو رو میده به دست...پنجولش!چو کاغذه رو میخوره آروغ میزنه آنیتا رو هم یه لقمه میکنه و پنجول در پنجول مکی به طرف جنگل ممنوعه میره (رول نویسی به سبک خودم...چه حالی میده کریچو حرص بدی این تیکه رو فقط ریونیا میفهمن )

دو روز بعد، تیتر پیام امروز
"به گزارش ریتا سوسکی بی همتا، دو موجود هیولا وار دیروز در جنگل همدیگر را خوردند!


- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)


گرگوری گوگوری
این ورد به شما کمک میکنه که گرگینه رو از خوردن گوشت منع بکنید! یعنی گرگینه وقتی سراغ گوشت میره درد شدیدی بهش تحمیل میشه که اونو ناتوان میکنه و نمیذاره گوشتو بخوره...

برای اجرای طلسم باید اون یکی سر چوبدستی رو بذارین وسط دو انگشت بزرگ پاتون، ورد رو فریاد بزنین و چوبدستی رو بکشین بیرون و دور خودتون بگردید! مواظب باشید سر چوبدستی به گرگینه نخوره! وگرنه این شمایید که گرگینه میشید!

-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز


خوب خوب مسلمه این قضیه اول اینکه از خطر خورده شدن نجات پیداکنن و حتی اگه گرگینه بهشون حمله کرد بتونن باهاش بجنگن!
دوم اینکه با گرگینه قایم موشک بازی کنن و زجرکشش کنن! سوم اینکه وقتی مثلا شوورشون گرگینه شد، از داشتن همصجبت بی بهره نمونن! چهارم اینکه بتونن حتی در اون شرایط هم با شوورشون لاو بترکونن، پنجم اینکه شوهرشون رو از خطرهای گرگینه ها مونث نجات بدن .ششم هم اینکهموقع خواب، با یخورده لوس شدن خودشونو بندازن رو گرگینه و تختخواب نرمی واسه خودشون درست کنن!

خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!


اتفاقی نمیفته...فقط من میخوام یکی رو بخورم...احساس گرسنگی دارم....احساس میکنم باید یه بلایی سر آنیتا بیارم چون اینهمه تکلیف داده....اصلا من میخوام آنیتو گرگینه کنم...
یه شیرجه میزنم رو آنیت و امتیاز ریونکلاو رو که تو دفترش نوشته از صفر به 450 تغییر میدم...بعد در کمال آرامش یه ویشگون از آنیت میگیرم ببینم حوشمزست یا نه...بعد خیلی خشنگ آنیتو میخورم!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.