همهی ملتی که در پاتیلِ دودرزدار بودند نوشیدنی کرهای در دست داشتند و مشغول نوشیدن بودند که لایتینا که اولین نوشیدنی را گرفته بود، چند قلپ از نوشیدنی خورده بود و همانطور که هدفون روی گوشهایش بود سر جای خود ایستاد، نوشیدنیاش را لاجرعه سر کشید و شروع به جست و خیز میان جمع کرد و صداهایی که از او بعید بود درآورد :
- مئوووووووو
بقیه ابتدا با تعجیب به لایتینا نگاه کردند ولی بعد از خوردن نوشیدنیشان آنها نیز رفتارهای عجیبی از خود نشان دادند. آن عدهای که هنوز نوشیدنی نگرفته بودند حواسشان به این موقعیت جدید پرت شده بود.
- یکی منو به آرنولد معرفی کنه زودتر!
- آرنولدِ من کجاست؟
- من که میو میو میکنم براش بذارم برم؟!
- من باید همین الان آرنولد پفک رو ببینم. دیگه بیشتر از این طاقت دوریش رو ندارم!
گویل با نگرانی به جمعیت نگاه میکرد. فکرش پیش هکتور بود که به همراه پاتیلش در پاتیل درزدار نشسته بود و به پاتیل دودرزدار نیامده بود. انگار چیزی این وسط اشتباه شده بود. انتظار داشت بعد از خوردن نوشیدنی کرهای که به معجون عشق آلوده کرده بود همگی سراغ هکتور رفته و او را خوشحال کنند. ولی انگار اشتباهی معجون عشق نسبت به آرنولد پفک پیگمی را درست کرده بود!