هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
جوابم مثل سری قبله و عوض نشده. چطوره خودتون برید بگردید تا ببینید جوابم چی بود؟
باشه دلم براتون سوخت!
مورفین گانت.


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۱۵ ۱۷:۱۶:۴۳


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
ارباب لرد ولدمورت کبیر.



پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲
1- دمنتور یا دیوانه ساز یعنی چی؟ این واژه ها از کجا می آیند؟ دمنتور ها از چی درست شده اند و یا چی هستند؟ خلاصه در مورد دمنتور هرچه می دانید و نمی دانید را بگویید. 10 امتیاز.

همونطور که از اسمشون بر میاد موجوداتی هستن که قابلیت اینو دارن که هرکسیو سر راهشون قرار میگیره دیوانه کنن از طریق مکیدن شادی و نشاط افراد. در واقع استاد دمنتورا جادوگرایی بودن که در طول زندگی با مشکلاتی روبه رو شدن که دیوانه اشون کرد. مشکلاتی از قبیل برگشت خوردن چک و ورشستگی و جدایی و... و برای همین اقوامشون مجبور شدن ببرنشون تیمارستان با زنجیر رو تخت بسترشون کنن. اما یه عده اشون از اونجا فرار کردنو تو طول راه به هم برخورد کردن و چون دیوانه شده بودن و دیوانگی هم برای خودش عالمی داره تصمیم گرفتن تا بقیه رو هم به این عالم بکشن تا لذت ببرن و از غم زندگی رها بشن. در واقع قرار بود کاری کنن تا مردمو خوشحال کنن و برای اینکار یه ورد رو خودشون اجرا کردن تا بتونن این قابلیتو به دست بیارن. ولی متاسفانه چون درست حسابی نمی تونستن فکر کنن وردو اشتباه اجرا کردن و تبدیل شدن به زامبی هایی که تو هوا شناور شده بودن و به عکس باید از شادی دیگران تغذیه می کردن تا بتونن زندگی کنن. حالا اون شنل های سیاهو از کجا آوردن من دیگه نمی دونم. شاید از روی رختایی که رو بندا بوده کش رفتن شاید هم خواستن نشون بدن یه اکیپن و لباسای متحدالشکل تنشون کردن و...

2- آیا از ورد استفاده کرده اید؟ خاطره ی آن روز را بیان کنید(بدون رول) 10 امتیاز.


همین دیروز ازش استفاده کردم. داشتم می رفتم وزارت خونه یه سر به سازمان حمایت بزنم. راستش یه ذره زیادی خوشحال بودم. تونسته بودم یه معجون جدید برای منهدم کردن نسل مردا پیدا کن... چیزه... هیچی فقط همینجوری خوشحال بودم. ناگهان متوجه شدم دمای هوا به طرز قابل توجهی افت پیدا کرده و وقتی سرمو بالا آوردم دیدم توسط یه گله دیوانه ساز گرسنه محاصره شدم. آخه من نمی دونم دیوانه سازا مگه نگهبانای آزکابان نیستن؟ چه جوری سر از وزارت درآوردن خودم هم موندم به خدا استاد! حالا بگذریم... بله دیوانه سازا هرلحظه بهم نزدیکتر میشدن و من احساس سرمای زیادی می کردم به طوری که دندونام داشتن به هم می خوردن و زانوهام می لرزید و من هرگونه لرزیدن از روی ترسو انکار میکنم! یاس و ناامیدی بر وجودم غلبه کرده بود و مثل یه موجود بی اراده ایستاده بودمو نزدیک شدن دیوانه سازهارو نگاه میکردم که یه دفعه تصویر سوروس در ذهنم اومد. به قدری واضح که همون لحظه چوبمو طرفشون گرفتمو وردو زمزمه کردم و همه اشون متواری شدن. البته زرنگی کردم و به موقع پامو گذاشتم رو شنل یکیشون تا نتونه فرار کنه.ا... خب می دونین استاد... ممنون میشم به وزیر چیزی نگین که من یکی از دیوانه سازهاشو جای کولر بردم خونه.

3- این ورد توسط چه کسی و چرا اختراع شد .5 امتیاز

استاد نگید یادتون نمیاد این وردو خودتون اختراع کردین! نگین قضیه ی این آلزایمره درسته... نگین که... اهم اهم!
در حقیقت طبق دروسی که تو تاریخ جادوگری بهمون آموزش دادن گودریک گریفندور برای اینکه تحمل دیدن نبوغ و خلاقیت شمارو نداشت و اینکه مرتب از طرف روونا و هلگا و بقیه ی شرکا!مورد تمجید قرار می گرفتید یه روز که داشتین از کلاس بر میگشتین جهت ضایع کردن شما پیش برو بچه ها! چندتا دیوانه ساز فرستاد سراغتون. البته اون قصد آسیب زدن به شمارو نداشت فقط بلد نبود شوخی کنه. همین! وقتی دیوانه سازها شمارو محاصره می کنن شما می فهمین قضیه از چه قراره ولی اون لحظه به خاطر حضور دیوانه سازها درست نمی دونستید باید چیکار کنین که یه دفعه تصویر کودریک در حالیکه ضایع شده و تیرش به سنگ خورده جلوی چشمتون اومد و شادی و نشاط زیادی از تصور اون صحنه در وجودتون بالا اومد. البته چون شما جادوگر قدرتمندی بودین و هستین بدون بر زبان آوردن وردی و فقط با یه احساس تونستین دیوانه سازهارو فراری بدین. بعد از اون هم چون هیچکس جز شما این قدرتو نداشته که بدون به زبون آوردن طلسم دمنتورهارو شکست بده خودتون دست به کار شدین و این وردو برای انتقال حس شادی درونی جهت فراری دادن دیوانه سازها خلق کردین.

4- سپر دفاعی شما چه شکلی است؟ چرا؟ 5 امتیاز

مورچه! خب البته شاید کمی ابعادش کوچیک باشه ولی تا الان که تونسته ازم محافظت کنه. چیه؟ چرا منو اینجوری نگاه میکنین؟اشکالی پیش اومده پروفسور؟ چرا بچه ها دارن می خندن استاد؟؟



پاسخ به: بيلبورد دياگون
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲
درود بر ساحرگان آزاده ی دنیا!
بدینوسیله مفتخرم آغاز به کار سازمان حمایت از حقوق شما عزیزان را اعلام کنم. پس برای عضویت و دفاع از حقوق خودتان بشتابید!



پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲
حقوق زنان اصطلاحی‌ست که اشاره به آزادی و حقوق زنان در تمامی سنین دارد. به این مفهوم که یک زن آزاد است به هر کاری که مایل است بپردازد و کسی حق اعتراض به او را نداشته باشد. او حق این را دارد که تمام روز را دست به سیاه و سفید نزند و با همسایه ها به نوشیدن آب کدوحلوایی و غیبت پشت سر دیگران بپردازد و وقتی همسرش خسته و گرسنه به منزل بازگشت در پاسخ به اینکه" شام چی داریم" بگوید:"مگه نوکر آوردی؟" همچنین او حق دارد هر زمان که مایل بود کلیه وظایفش را رها کند و همراه دوستانش تا نیمه شب به گشت و گذار در هاگزمید بپردازد و در این میان نیز سری به دیاگون زده و در حد یک اژدها خرید کند و وقتی به منزل بازگشت در جواب این سوال که "تا الان کجا بودی" بگوید. "به تو ربطی نداره". او به هیچ وجه نباید بابت این موضوع عذاب وجدان داشته باشد که ممکن است همسر یا پدرش پول پرداخت خریدهای بی رویه ی او را نداشته باشند و برای همین ناچار شوند به صورت چند شیفته فعالیت کنند و اگر مرگخوارند تا صبح مشنگ بکشند و در صورت داشتن عناوین دولتی در راستای اهداف دولت آزادی و پرواز جان خود را در مرزها برای مبادلات چیز به خطر اندازند و یا اگر محفلیند تا خود صبح به توجیه شدن در دفتر توجیهات محفل و یا تمرین اکسپلیارموس مشغول باشند. هرچند ممکن است از این راه هم نتیجه ای عایدشان نشده ناچارا سر از آزکابان درآورند یا در گوشه و کنار متواری شوند و بعضا از غصه دق کنند و به این صورت کانون گرم خانواده ای از هم بپاشد.
اما متاسفانه در عمل مشاهده میشود همواره این حقوق از سوی سایرین نادیده گرفته می شود به طوریکه زن را چون جنی خانگی وسیله ی استثمار خود ساخته و این موجود لطیف و حساس را وادار به انجام کارهایی وحشتناک و زجرآور از قبیل شستن جوراب،رفت و روب منزل و پخت و پز می نمایند. بی توجه به این مطلب که زن موجودی گرانبهاست تا حدیکه در جهان باستان به عنوان یک کالای ارزشمند خرید و فروش میشده است.
با توجه به مطالب فوق، سازمان بین المللی حمایت از حقوق ساحرگان که با هدف جلوگیری از تضییع حقوق و نیز حمایت از ساحرگان سرتاسر جهان به وجود آمده است آغاز بکار خود را از این لحظه رسما اعلام می نماید. بیایید با کمک یکدیگر برای حفظ حقوق زنان تلاش کنیم.
عضویت در سازمان مربوطه با پر کردن فرم زیر تحقق می یابد. برای عضویت تنها شرط لازم اینست که مرد نباشید!

1.نظر شما در مورد اسطوره ی خانه داری مالی ویزلی چیست؟
2.در صورت مواجه شدن با این صحنه چه واکنشی نشان می دهید؟
3.کدامیک از وسایل زیر را انتخاب می کنید؟به چه منظوری؟
الف)ساطور.
ب)دمپایی.
ج)ملاقه.
د)سم.
هـ)جارو.
4.نظر شما در مورد صاحب این تصویر چیست؟
5.چه توقعی از سازمان حمایت از حقوق ساحرگان دارید؟



ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۱۰ ۲۱:۰۵:۳۵


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲
1.تاریخ و نحوه ی گسترش کوییدیچ را در قاره ی اسیا بنویسید! (10 نمره)

متاسفانه خلاف سایر کشورهای جهان این ورزش میان آسیایی ها رواج چندانی پیدا نکرده است و علت عمده ی آن علاقه آسیایی ها به استفاده از قالیچه های پرنده و در نتیجه نایاب بودن جاروهای پرواز است. هرچند تقصیر اصلی را در این میان باید به گردن دولت های کشورهای این قاره انداخت که به دلیل نفعشان در صادرات و واردات قالیچه های پرنده کوییدیچ را ورزشی شبه ناک توصیف می کنند. با این وجود خوشبختانه این ورزش در کشور ژاپن به خوبی توسعه یافته و محبوبیت فراوانی کسب کرده است.

2. سه تا روش ها تاکتیک های امروزی کوییدیچ را بنویسید و توضیح دهید! (10 نمره)


دفاع دو مدافعه: به این نحو که دو بازیکن مدافع در اوج ناجوانمردی همزمان به یک توپ بازدارنده ضربه می زنند تا نیروی آن دوبرابر شود و ظاهرا به هیچ عنوان فکر فک و صورت بخت برگشته ای که هدف این ضربه است را نمی کنند.
تشکیل حمله شاهین وار: در این تاکتیک مهاجمین با آرایشی به شکل سر نیزه با سرعت هرچه تمامتر به سمت دروازه ها حرکت می کنند. در این تاکتیک بازیکنان تیم مقابل باید خیلی شجاع باشند تا بتوانند از سر راه مهاجمین رقیب کنار نروند. هرچند در عمل تاکنون اتفاق نیافتاده که در صورت به خرج دادن چنین شجاعتی دچار شکستگی ناقابل دست و پا و دنده و بعضا سر و صورت به خاطر سقوط نشده باشند!
پرواز سه حلقه ای: در این تاکتیک که در واقع نوعی روش دفاعیست دروازبان در یک مسیر مارپیچی با سرعت هر سه حلقه دروازه را دور می زند تا به مانع ورود کوافل به درون حلقه های دروازه شود.

3. اقدامات ضد ماگلی را چه کسی پایه ریزی کرد و چه زمان و مکانی را برای کوییدیچ پیشنهاد کرد؟ (10 نمره)

زاخاریاس مامپز اولین کسی بود که ضمن شرح کامل بازی کوییدیچ برلزوم اجرای اقدامات ضد ماگلی تاکید کرده است با این توصیه که زمین های بازی باید در ناحیه ای دور از مناطق ماگل نشین ایجاد شوند و در صورت ایجاد یک زمین کوییدیچ دایمی نیاز است تا زمین را با انواع جادوهای ضد ماگلی طلسم کرد و احتیاطا شبها را به بازی و پرواز اختصاص داد.هرچند متاسفانه در عمل چندان به این توصیه و نیز قانون مصوب سال 1362 مبنی بر اینکه زمین های بازی باید در فاصله ی هشتاد کیلومتری شهرها ایجاد شوند عمل نشد.در سال 1368 با افزایش روز افزون محبوبیت این ورزش شورا با اصلاح قانون قبلی هرگونه بازی کوییدیچی را در فاصله ی کمتر از صد و شصت کیلومتری شهرها ممنوع اعلام کرد.تا اینکه شورا در سال 1419 بیانیه ی معروفش را صادر کرد مبنی بر اینکه هرگونه بازی کوییدیچ که امکان ولو اندکی را برای مشاهده ی ماگل ها فراهم می کرد، ممنوع دانسته و متخلفین طبق مفاد این بیانیه محکوم به محبوس شدن در سیاهچال ها و همنشینی با غل و زنجیر میشدند.



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲
1. یک خاطره از شکست دادن نفس بی شعور خودتان در طول دوره کوتاه زندگی بنویسید. ترجیحاً جادویی باشه و خالی بندی هم توش نباشه. (10 امتیاز)

برای من چند ماه پیش این اتفاق افتاد استاد. یه شب سرد زمستون بود و توبیاس بازم شروع کرد به غر زدن که چرا تو غذا نمک نریختی؟ خب من هیچوقت آشپزی به شیوه ی مشنگیو یاد نگرفتم چون معتقدم هرگز در شان یه جادوگر اصیل نیست که مثل این جک و جونورایی که بهشون میگن مشنگ غذا درست کنه. اون لحظه نفس بی شعور منو وسوسه کرد تا بی توجه به قانون رازداری چوبدستیمو در بیارم و دست و پاشو به شیوه ی جادویی ببندم و بکشم طرف بزرگترین پاتیلی که تو خونه داشتم. نفس بی شعور چنان بر من غلبه کرده بود که زیر پاتیلو روشن کردم و خواستم توبیاسو بندازم توش و زنده زنده بپزمش تا بفهمه چقدر آشپزی کردن سخته و دیگه سر این موضوع غر نزنه. اما درست در همون لحظه نفس دهن صاف کن بیدار شد و خرناس کشید که فکر کردی وقتی سوروس این موضوعو بفهمه در موردت چه فکری میکنه؟ در نتیجه به نفس بی شعورم غلبه کردم و دیگه توبیاسو ننداختم تو پاتیل تا همراه سایر محتویاتش به یه معجون نا شناس تبدیل بشه و به این اکتفا کردم تا به کمک یه طلسم برش دهنده قوی چهار شقه اش کنم!

2. چرا پروفسور آمبریج پس از آنکه رز ویزلی انیمیشن را تحلیل نمود، او را درون کشوی میزش حبس کرد؟ (2 امتیاز)
الف) برقراری نظم در کلاس
ب) ترس از افشای فساد اخلاقی خود آمبریج
ج) جریمه به علت تحلیل اشتباه انیمیشن
د) شوخی دور همی
البته من فکر میکنم چون پاسخ پرت رز باعث شد تا پروفسور یه لحظه به خودش و دانسته هاش شک کنه از شدت خشم(البته نمی دونم چرا یه چیزی ته دلم هست که میگه پروفسور از این نمایش وحشت هم کم لذت نمی بردن) نتونستن بر نفس بی شعورشون غلبه کنن و رز رو تو کشوی میزشون حبس نکنن.

3. چرا پروفسور آمبریج هاگرید را همانند کورممد پاتر در جلسه قبل، اعدام نکرد؟ (3 امتیاز)
الف) کشتن شخصیت های اصلی و کلیدی بر خلاف قانون ایفای نقش است
ب) ترس از حضور اعضای محفل ققنوس در کلاس
ج) خود سرنوشت دخل هاگرید را می آورد
د) آمبریج بلوف میزنه و حریف هاگرید نمیشد.
گزینه هـ) چون هاگرید حتی به اندازه ی کورممد پاتر ارزش نداشت تا وقت و انرژی به خاطرش هدر داده بشه.

4. مقاله ای در خصوص شیوه یا مراحل جادویی بیرون کشیدن، شکنجه و اصلاح "نَفس بی شعور" به عنوان یکی از خطرناک ترین جادوی های سیاه، بنویسید. شرح جزئیات فراموش نشود. (15 امتیاز)
اولین قدم بیرون کشیدن نفس بی شعوره. راه های مختلفی برای این کار وجود داره پروفسور. یکی از اون راهها درست کردن معجون تهوع آوره. این معجون که از تهوع آورترین چیزهای ممکن تشکیل میشه اگه به درستی عمل اومده باشه تنها بوییدنش کافیه تا حال هرکسیو منقلب کرده و در نتیجه بدن رو از وجود هرچیزی که درونشه از جمله نفس بیشعور تخلیه سازی کنه. اگه نفس بی شعورمون خیلی تخس باشه راه دوم سر کشیدن محتویات پاتیله. البته من نمی تونم هیچ تضمینی بدم که فرد بعد از نوشیدن معجون زنده بمونه. ولی خب حداقل می تونه امیدوار باشه که نفس بیشعورش هم همراه خودش نابود میشه.
یکی دیگه از راهها هم استفاده از فلوته. چون نفس بی شعور مثل مارها بسیار تحت تاثیر موسیقی قرار میگیره یه مرتاض استخدام میکنیم و ازش می خوایم تا شروع به نواختن کنه. یادمون باشه سعی کنیم خودمون موقع نواختن تحت تاثیر آهنگ قرار نگیریم چون این از وسوسه های نفس بی شعوریه که خودش تحت تاثیر اهنگ قرار گرفته و می خواد مارو با خودش همراه کنه. در نتیجه بهترین راه اینه که خودمونو قبل از این عمل به زمین میخ کنیم تا تکون نخوریم. بعد از یه مدت نفس به همراه نوای فلوت بیرون میاد و در اون لحظه دهان رو تا جای ممکن باید باز نگه داشت. وقتی هم نفس کاملا از وجودمون خارج شد از اونجاییکه از نظر من اصلاح شدنش غیر ممکنه این دیگه سلیقه ی شخصیه که برای از بین بردنش از چه وسیله ای استفاده بشه. من به شخصه استفاده از تبر و اره رو می پسندم.



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
1-ویژگی های ظاهری این اژدها شاخدم را بنویسید؟(3امتیاز)
موجودی که ده دست دارد و در هر دست ده انگشت دارد که با آن گناهان بندگان را... ا... ببخشید استاد ظاهرا قاطی کردم یه لحظه اجازه بدین... ها یادم اومد... بله این موجود سه سر دارد و شش دست و پا و بر هر سر آن دوشاخ روییده و رنگش سفید است و در خان هفتم راه را بر رستم می بن... ای وای بازم قاطی شد. الان میگم استاد... چیزه... سوال چی بود؟شاخدم مجارستانی؟ آهان شاخدم مجارستانی... خب... شبیه مارمولک غول پیکر زشتیه که یاد گرفته رو دو تاپاش بایسته و سر و دمش سیخ سیخیه یعنی روشون شاخ روییده!رنگشم تیره است. به سیاهی می زنه و مثل بقیه اژدها ها از دهنش آتیش بیرون میاد. بالهای بزرگی داره و با دستاش سعی میکنه گناهان بندگانو بشمره ولی اینقدر زیاد شدن که نمی تونه و از دستش در رفته. برای همین مجبور شد راهو روی رستم ببنده تا کمکش کنه گناهان مردمو بشمرن و...


2-پرفسور به کورممد پاتر چه گفت که ساکت شد؟(7امتیاز)

گفت اگه یه ذره دیگه اسرار خانوادگی مارو جار بزنی و بگی که من صاحب سی و چهارمین برادرم شدم میگم شاخدم و رستم گناهاتو بشمرن ها!


3-مقاله ای درباره ی یک شاخدم بنویسید.(10امتیاز)
شاخدم موجود و در اصطلاح علمی اژدهایی بس کریه المنظر و بی ترکیبیه با رنگی تیره و ظاهری مخوف با بالهایی به بزرگی بالهای یک هواپیما که کار اصلیش شمردن گناهان مردم... ای وای! استاد به خدا بلدما قاطی کردم خب... بله کار اصلیش ترسوندن مردم و خوردن جک و جونورای دیگه برای حفظ تعادل هرم غذاییه. همه چیز خواره... استاد به خدا خودم دیدم داشت علف می خورد. با همین دوتا چشمام!چی؟ اون گوسفند بوده؟... بله داشتم عرض می کردم که از مدل دندوناش میشه به سادگی فهمید که یک گوشت خوار حرفه ایه. زادگاه اصلیش همونطور که از اسم منحوسش بر میاد مجارستان بوده اما به دلیل رواج خرید و فروش غیر قانونی تخم های اژدها در سراسر دنیا پراکنده شده.البته پراکندگیش بیشتر در اروپا دیده میشه. طبق تحقیقات من استاد مشخص شده این جونور بی رحم از نوادگان تیرانوزاروس رکس است که با نام خودمانی تی رکس هم شناخته میشه. هیولای مخوفی که میلیون ها سال قبل روی زمین دنبال بچه های مردم میکرده. از لحاظ قوای بدنی هم به شدت به جدش رفته البته با اختلاف یکی دو متر ناچیز قد!شاید این یکی از خوبی ها و مسلما یکی از بدی های شاخدمه که مدل جهش یافته ی جدشه و بال هم درآورده. چیزی که تی رکس بدبخت نداشته.


4-درباره اداره گمراه سازی حداقل یک خط بنویسید؟(10امتیاز)

اداه گمراه سازی به سازمانی گفته میشه که زیر نظر دولت آزادی و پرواز در حال آزاد سازی ظرفیت ها... وای نباید لو می دادم! فراموشش کنین بی زحمت استاد! بله این اداره وظیفه ی خطیری داره تا دنیای ما یعنی جادوگران رو از دید موجوداتی که مشنگ نامیده میشن حفظ کنه و این امر مهم رو از طریق گمراه کردن مشنگها بوسیله ی استفاده از انواع و اقسام طلسم ها چه روی محیط چه خود مشنگشون و القای این مطلب که چنین موجودات و چیزهایی جز افسانه ها محسوب میشن به انجام می رسونه.چقدر به ارباب گفتم بریم اینارو بکشیم دنیارو فتح کنیم تا مجبور نباشیم مخفی بمونیم...این مشنگان که باید مخفی شن!
از اونجاییکه مشنگها لیاقت دیدن شکوه و جلال جادوگران رو ندارن این اداره تمام تلاششو میکنه تا دنیای ما و همینطور شاخدم هارو از نگاه فضول اونا مخفی نگه داره تا نفهمن ما این پشت داریم گناهانشونو میشمریم!


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۳ ۱۸:۵۸:۰۴


پاسخ به: تابلوی شنی امتیازات
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۲
نمرات جلسه اول معجون سازی:

هافلپاف
ارنی مک میلان 10+10+9=29
هانا ابوت 9+10+10=29
هوگو ویزلی 9+10+9=28
رز ویزلی 10+10+10=30

جمع خالص امتیازات:116
امتیاز محاسبه شده : 29

ریونکلا

فلور دلاکور 10+10+10=30
آندرومدا بلک 10+10+9=29
دافنه گرین گراس 10+10+9=29

جمع خالص امتیازات:88
امتیاز محاسبه شده : 22

گریفندور

الستور مودی 10+10+10=30
گیلدروی لاکهارت:9+10+10=29
چارلی ویزلی 8+9+9=26
دابی:10+10+10=30
رونالد ویزلی 10+9+10=29
مینروا مک گونگال 9+9+8=26
لی جردن 10+9+9=28
جیمز سیریوس پاتر 10+9+9=28

جمع خالص امتیازات:226
امتیاز محاسبه شده : 28 + 8 = 36

اسلیترین

مورفین گانت 10+10+10=30
سلسیتنا واربک 10+10+8=28
اما دابز 10+10+9=29
جاگسن 10+10+10=30
بارتی کراوچ 10+9+10=29
ویلبرت اسلینکرد 10+10+9=29

جمع خالص امتیازات:175
امتیاز محاسبه شده : 29 + 4 = 33


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۱ ۲۳:۵۸:۱۳
ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲ ۱۹:۲۰:۱۶
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۶ ۲۱:۱۸:۴۵


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۲
دانش آموزان یک به یک و به آهستگی وارد کلاس روشن از نور شمع ها شدند. دخمه درست مانند جلسه قبل به نظر می رسید. پروفسور پرنس درحالیکه نیمی از صورتش در تاریکی فرو رفته بود با همان نگاه سرد و صورت بی حالت ورود دانش آموزان را می نگریست.
احساس سرمای ناخوشایندی که جلسه ی گذشته حضور شومش در کلاس حس میشد گویا بار دیگر جان گرفته و بر قلب و روح دانش آموزان چنگ می انداخت. همگی در سکوت تمام و با بی میلی بر جایشان نشستند و حواس خود را به پاتیلی که در گوشه ی کلاس به آهستگی می جوشید معطوف ساختند. زمانیکه آخرین نفر نیز بر جایش قرار یافت استاد به آرامی درب را بست و آهسته خود را به پشت میزش رساند تا رو در روی دانش آموزان قرار گیرد. لحظه ای دانش آموزان را از نظر گذراند و سپس با صدای آرامی گفت:
- اول از همه باید بگم سطح عمومی تکالیفتون در همون حدی بود که فکر می کردم. واقعا ناامید کننده است.
سپس درحالیکه انتهای موهای بلندش را به بازی گرفته بود با صدای آهسته تری ادامه داد:
- برای همین به نظرم رسید درس این جلسه رو به آشنایی با یه ترکیب مفید و در عین حال ساده اختصاص بدم.
او آهسته خود را از پشت میز بیرون کشید. در همان حال که در کلاس قدم بر می داشت به نرمی گفت:
- این معجون تقریبا به راحتی ساخته میشه و برای ترکیب موادش نیازی نیست به مغزتون فشار چندانی بیارید فقط کافیه کمی شجاع باشید تا به اون چیزی که میخواید برسید.
او با حرکتی ناگهانی به جانب تخته سیاه بازگشت و چوبدستی اش را رو به آن تکان داد.
- معجون بازسازی.
هنگامی که این کلمات بر روی تخته سیاه شکل می گرفتند آیلین پرنس به جانب دانش آموزان بازگشت و با ملایمت پرسید:
- خب کی می دونه این چه معجونیه؟ هرچند اگه ندونید هم زیاد تعجب نمی کنم.
دانش آموزان با نگاه هایی عصبی و معذب به هم نگریستند اما ناگهان صدایی از انتهای کلاس گفت:
- ولی پروفسور این معجون جز معجون هاییه که وزارت خونه ممنوع کرده. این معجون یکی از معجون های سیاهه.
پرنس در حالیکه با نگاه انتهای کلاس را جستجو می کرد با خطرناکترین لحن ملایم زمزمه کرد:
- درست شنیدم... یکی از روش تدریس من داشت انتقاد می کرد؟ کی بود؟
دانش آموزان سکوت کرده و زیرچشمی نگاه های نگرانی رد و بدل می کردند. پروفسور که اکنون خشمگین به نظر می رسید از مورفین گانت که بر روی صندلی اش در حال چرت زدن بود پرسید:
- جناب وزیر.آیا شما این معجونو ممنوع اعلام کردین؟
مورفین با خواب آلودگی گفت:
- ای بابا!اگه گژاشتن من یه شرت بژنم. دیشب همه اش تو فژا بودم الان به اشتراحت نیاژ دارم خب... چی میگی دختر ژان؟کدوم معژون؟ من هیشکدوم اژ معژونای فژایی رو ممنوع نکردم.
آیلین پرنس با لبخندی موذیانه گفت:
- اتفاقا برعکس وزیر عزیز این معجون برت می گردونه رو زمین!
سپس رو به کلاس کرد و با بدخلقی ادامه داد:
- بذارید شمارو از این اشتباه در بیارم. معجون همیشه معجونه و سیاه و سفید نداره. هر معجونی در صورتی که به درستی عمل اومده باشه و در جای خودش استفاده بشه مفیده. مثل این معجون که برای کسایی ازش استفاده میشه که بدن هاشون از بین رفته و می خوان دوباره اونو به دست بیارن.
همهمه ی مبهمی میان دانش آموزان افتاد و نگاه های وحشت زده ای به استاد انداختند. آیلین پرنس چنان که گویی از مشاهده ی وضعیت پیش آمده لذت می برد پوزخندی زد و زمزمه کرد:
- چطوره عملی امتحانش کنیم تا ببینید چقدر مفیدو پر بازده است. تو!
او با انگشت باریک و بلندش به دانش آموز ریز نقشی که بر روی صندلی در دورترین نقطه کلاس نشسته و در آن لحظه تقریبا در صندلیش فرو رفته بود اشاره کرد.
- تو مناسبی. مطمئنم می تونیم تو پاتیل هم جات بدیم.
اما دابز که همراه دافنه روی نزدیکترین صندلی به میز استاد نشسته بود گفت:
- پروفسور اگه میشه یه تیکه اشو نگه دارید. خب ما هم باید شام یه چیزی بخوریم.
دانش آموز بیچاره حتی از جایش تکان نخورد. ظاهرا سرجایش قبض روح شده بود. جیمز سیریوس پاتر با صدای بلندی گفت:
- یا مرلین. پروفسور یعنی شما می خواید یکیو بکشید تا بهمون نشون بدین این معجون چطوری کار می کنه؟ اونم در حضور وزیر مملکت؟
وزیر مملکت:
پرنس لبخند شومی زد و گفت:
- به به چه عالی. تا به حال سعادت دیدن یه پاترو از نزدیک نداشتم. پسرم از پدرت خیلی تعریف میکنه...
او تکانی به ردای سیاهش داد و به نرمی گفت:
- همونطور که می بینی فعلا وزیر مملکت اینجا حضور ندارن! خودت انتخاب کن پاتر.50 امتیاز از گروهت کم کنم یا بفرسمت تو پاتیل؟
چیمز سیریوس پاتر: :worry:
پروفسور لحظه ای نگاهی به صورت های وحشت زده ی دانش آموزان انداخت و با لحن سردی گفت:
- یعنی شماها واقعا فکر کردین من یکیتونو میکشم می ندازم تو پاتیل؟ واقعا تاسف انگیزه. چون به خوبی نشون دادین از معجون سازی مطلقا چیزی نمی دونید.
پروفسور آهسته چرخی زد و به جانب تخته سیاه بازگشت تا چوبدستی اش را به سوی آن نشانه بگیرد. کلمات بر روی تخته سیاه شکل کرفتند و با پیوستن به یکدیگر این جملات را به وجود آوردند.

1- اولین مخترع این معجون که بود و چگونه به فرمول این معجون دست یافت؟6 نمره
2- مواد اولیه و نحوه ی ساخت این معجون را به اختصار شرح دهید.ذکر کنید در پایان رنگ مطلوب برای این معجون چه خواهد بود؟ 10 نمره
3- دلیل اینکه پروفسور پرنس قصد داشت نحوه ی ساخت معجون را به صورت عملی نشان دهد چه بود؟ 5نمره
4- شرط اصلی استفاده از این معجون را بیان کنید.4 نمره
5- آخرین بار این معجون توسط چه کسی مورد استفاده قرار گرفت؟ مختصری در خصوص زندگی او توضیح دهید. 5 نمره

پروفسور پرنس بی هیچ حرفی به طرف میزش رفت تا پشت آن بنشیند. در تمام این مدت دانش آموزان با نگاه هایی وحشت زده حرکت او را در حالیکه ردای بلندش پشت سرش تاب می خورد نظاره می کردند. هنوز همان تنش و اضطراب دقایقی قبل در کلاس حس میشد. پروفسور پشت میز نشست و با نگاهی به دانش اموزان به تندی گفت:
- چرا زل زدین به من؟ نکنه باید مرتب بهتون یادآوری کنم تکالیفتونو یادداشت کنین؟
کلاس به یکباره به جنب و جوش افتاد و دانش آموزان با سرعت سرگرم یادداشت کردن سوالات شدند. در این فاصله آیلین پرنس کنار پاتیل ایستاده و متفکرانه به درون آن می نگریست. زمانیکه سر و صداها در کلاس خاموش شد بی آنکه به دانش آموزان بنگرد به آرامی گفت:
- کلاس تمومه. می تونید برین.
دانش آموزان در سکوتی پر شتاب از جا برخاستند و به طرف درب کلاس حرکت کردند.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.