هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۵

مده آ مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۹ شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۳۲ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۸
از چاله افتادم تو چاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 99
آفلاین
تیتراژ ملاقه ای رو نشون میده که روی سر شخصی مجهول الهویه کوبیده میشه. بعد از توی سره یه مغز میاد بیرون و ملاقه رو میخوره. مغز منفجر میشه و تصویر زن و مردی که با هم قهرن و به فاصله ی بیست کیلومتری از هم دماغاشون رو بالا کشیدن نمایش داده میشه و یه پروانه نارنجی بین اون دو تا پرواز میکنه که روش نوشته:«مشاوره ی ازدواج و طلاق و نامزدی و جی اف و بی اف یابی با حضور کارشناسان متخصص»اون زن و مرد هم دود میشن و تصویر استودیو دیده میشه:
یه میز بزرگ که مجری(آرامیس بارادا) وسطش نشسته و داره یه لیوان آبمیوه می خوره. دو تا کارشناس هم دو طرفش نشستن.
مجری: با سلام خدمت شما بینندگان محترم برنامه ی مشاوره ی ازدواج و طلاق و نامزدی و جی اف و بی اف یابی با حضور کارشناسان متخصص. این برنامه هر شب سر ساعت سر شب پخش میشه. شماره تلفنهای ما 333333و 638638990 هستش که شما می تونین از طریق اونا با ما تماس بگیرین و با مشاوران محترم ما، جناب آقای باب آگدن(یارو سمت چپیه سر تکون میده) و سرکار خانم مده آ مالفوی (خانمه سر تکون میده اما دماغش مانع این میشه که حرکتش تو کادر بیاد)که امشب در خدمت ما هستند، مشورت کنین. همچنین جناب آقای کارگردان...ای هی هی هی...(شیوه ی جدید خندیدن لوبیایی)می گن می تونین جدیدترین جکاتون رو به شماره ی 127648239برای ما اس ام اس کنین. خب، بریم به سراغ اولین تلفن...راستی موضوع برنامه ی امشب ما معضلات ازدواج زنان و مردسالاری در اجتماع خانواده است.
زینگگگگگگگگگگ...زیییییییییییییییینگ.........زولوننککککککککککک...
مجری: بله/ میریم که اولین تلفن رو داشته باشیم. الو؟
پشت خط: جاسم خودتی؟
مجری: بفرمایید سوالتونو مطرح کنین.
پشت خط: من چهارتا گوساله می خوام!
مجری: بله؟
پشت خط: ببینم مگه اون جا گاوداری جاسم و قاسم و شرکا نیست؟
مجری: نه آقا اشتباه گرفتین.
پشت خط: ببخشین. با تشکر از برنامه ی خوب و اجرای عالیتون.
مجری: بله. خیلی ممنون. تلفن بعدی لطفا...
زلنگ...زیلینگ زونگ...
مجری: بله؟
خانم پشت خط: با سلام. خانمی هستم که چهارده سال و خرده ای سن دارم. هفت هشت سال پیش عاشق یکی از مزاحمین تلفنیای خونمون شدم. بدون صدای فوت کردن اون خوابم نمی برد. بالاخره با هم ازدواج کردیم. زندگی خیلی خوبی داشتیم و یه پسر کوچولو هم داریم. وای خانم نمی دونین بچم چه پسر ماهیه...به جز انشا که هیجده میگیره بقیه نمره هاش همیشه بیسته...خلاصه ما زندگی خوبی داشتیم تا اینکه یه روز شوم...هق هق هق... شوهر من دستشو کرد تو پریز و موهاش سیخ شد و رفت بیرون. همون لحظه اول بود که فهمیدم زیر سرش بلند شده...
در این لحظه خانم مالفوی گفتن:
ببینین خانم ما چند نوع زیر سر بلند شدن داریم. نوع اول اینه که موهای زیر سر بلند بشن، توع دوم اینه که یه زن زیر سر مرد رو بلند کنه. بلند شدگی زیر سر شوی شما از چه نوعی بود؟
خانم: هق هق هق مف.. .از نوع دیم خانم دکتر...من دیگه شکی نداشتم. وقتی اومد خونه خودم و پسرم رفتیم تو اتاق و درو قفل کردیم و شوهرم اومده و در این لحظه که اون با تبر داره درو میشکونه، من دارم با شما صحبت میکنم، پسرم داره چهارشنبه سوری بازی می کنه و تختخواب آتیش میزنه...الهی قربونش برم با این همه خلاقیت...خانم دکتر الان داره شوهرم درو می شکونه داد میزنه صبر کنین الان میام...صبر کنین الان میام نجاتتون میدم...من دیگه شکی ندارم که زیر سرشو بلند کردن. چند بار داد زدم مهرم حلال حونم آزاد ولی اون همش حرف خودشو می زنه میگه نجاتتون میدم. خانم دکتر من ازتون می خواستم بهم بگین من چیکار کنم؟
طلاقمو کدوم حوزه بگیرم که با کلاستر باشه؟ و در پایان دو تا سوال فنی ازتون داشتم:
1.)من دیروز دو کیلو برنج پاراگوئه ای خریدم، ولی وقتی پختم شفته شد. به نظر شما اشکال کار من کجا بوده؟
2.)در آستانه ی سال نو از رنگ موهام خسته شدم. به نظر شما مش بیشتر به من میاد یا های لایت؟
با تشکر از برنامه ی خوب و اجرای خوب مجریتون. خدا نگهدار.
مجری: بله...با تشکر از تماس این دوست خوبمون. کارشناسان محترم برنامه، شما دیدین که این خانم بیچاره چشم امیدش به ماست. اجازه بدین من چند تا از ایمیلهای بینندگان رو بخونم بعد بریم سراغ جواب ایشون.
کارشناسا سر تکون میدن و یه لحظه دماغ خانم بارادا کادرو می پوشونه.
مجری: جاسکول از غضنفرآباد از برنامه خوب تشکر کردن و خواستن بدونن الان که این برنامه پخش میشه ساعت چنده. جاسکول جان سر شبه عزیزم.
نیکولا کوچولو تماس گرفتن و پرسیدن که آیا ما بعد از اتمام برنامه کیک شکلاتی می دیم یا نه. نه عزیزم قنادی سر کوچه!
هری پاتر از هاگوارتز تماس گرفتن و شاکی شدن که چرا تو همچین برنامه معروفی اسمی از ایشون نیست. جا داره در این جا بگم هری پاتر!
خب کارشناسان محترم میریم جواب این خانم درمونده رو بشنویم. آقای آگدن اول شما بفرمایین.
باب آگدن: به نظر من این خانم کار اشتباهی می کنن که انقدر دیر...
مجری: بله، جناب آقای آگدن دوستان اشاره می کنن که وقت ما تمومه.
رو به دوربین: بینندگان محترم، تا برنامه ی بعد، خدانگهدار...


تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است...
ای به فدای چشم تو...کوفت! مگه مرض داری نیگا می کنی؟!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۹ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۰ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۶ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۶
از خانه ریدل ها
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 18
آفلاین
_بابا بابا بزن کانال چهار الان تحلیل فیلم ساشوری ماکیوما رو داره.
_پسرم بشین همین خاله نرگس نگاه کن ببین چقدر قشنگه.
_نمیخوام من ساشوری ماکیوما میخوام.
ناگهان نویز خفنی روی تلویزیون میافته و تصویر خاله نرگس محو میشه و یه کله کچل روی صفحه ی تلویزیون نقش میبنده.
پسر:بابا بابا این رونالدویه؟با توام بابا میگم این رونالدویه؟چرا رفتی زیر میز؟
فرد کچل روی صفحه ی تلویزیون روی صندلی چرمی سیاهی نشسته و پشت سرش یکی از خیابانهای شلوغ شهر لندن در حال نمایشه سرفه ای میکنه و هرهر میخنده و یهو ساکت میشه.
فرد کچل:سلام عرض میکنم خدمت تمام بینندگان و شنوندگان عزیز قبل از هرچیز بهتره خودم رو معرفی کنم من لرد ولدمورت هستم و خیلی قوی و خفنم و عمرا نمیتونید منو شکست بدید.ولی خب شاید حالا از خودتون بپرسید من چرا اومدم اینجا؟در این رابطه باید بگم...
ناگه
ان یه ماشین پشت صندلی که ولدمورت روش نشسته پارک میکنه و یه نفر ازش پیاده میشه و میاد تو کادر:ببخشید آقا شما میدونید مهمانخانه ی پاتیل درزندار کجاست؟
ولدمورت:نه آقا نمیدونم لطف کنید از کادر خارج بشید این برنامه لایوه شما دارید برنامه رو خراب میکنید.
مرد:ایول کی پخش میشه؟
ولدمورت:میگم که الان داره پخش میشه شما هم الان تو کادرید لطف کنید برید بیرون.
مرد در حالیکه جلوی دوربین بالا پایین میپره:ایول یعنی الان من تو تلویزیونم؟سلام ملت من عبدل دیوید هستم ساکن لندن سه تا بچه دارم ولی مجردم از رنگ آبی خوشم میاد ولی از رنگ بنفش خوشم نمیاد...
ولدمورت چوبدستیشو به طرف مرد میگیره:آدوا کدورا!!
مرد طوری که انگار با طلسم آدواکدورا نفرین شده روی زمین میافته و ولدمورت دوباره روی صندلی میشینه و لبخند میزنه:از ببیندگان عزیز به خاطر نقص فنی که پیش اومد عذر میخوام.خب داشتم میگفتم من تنها به این خاطر روی تلویزیون هستم که بهتون بگم من دوباره اومدم و آغوش من برای همه ی شما گوگولی مگولیایی که دوست دارید سیاه باشید بازه.پس وقت رو تلف نکنید و هرچه زودتر برای مرگخوار شدن با من تماس بگیرید.
ناگهان صفحه پر میشه از کاغذ رنگی و یه تلفن پایین صفحه نقش میبنده:09356666666
دوربین همونجوری زوم میکنه روی وسط کله ی ولدمورت و یه تار مو رو نشون میده.
صدای زاخی از پشت صحنه به گوش میرسه:از کی تا حالا؟
ولدمورت در جواب میگه:از وقتی ایرانسل خریدم.
صفحه فید میشه و دوباره تصویر خاله نرگس روی صفحه ی تلویزیون نقش میبنده.
_بابا بابا بیا بریم مرگخوار بشیم.
_باشه پسرم پاشو بریم.
و پدر و پسر خوشحال و خندان برای مرگخوار شدن به سمت تلفن خودشون به راه افتادن.



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
ادامه مستند پیدای پنهان (پست قبلی) .

---

دوربین به آرومی وارد یه اتاق می شه ... یه جن توی اتاق پشت به دوربین ایستاده و چیزی توی دستشه و داره با ولع نگاهش می کنه ... دوربین به آرومی نزدیک جن می شه و از بالای شونه اون تصویر چیزی رو که توی دستشه می گیره ... یه کلید که روش حرفای "ح ل د" خودنمایی می کنن .
گزارشگر : سلام !
جن چند متری به هوا می پره و بعد پشتشو به دیوار می چسبونه و در حالی که داره ناخناشو می جوئه می گه :
- شما از کجا پیداتون شد یهو
گ : شما می دونید ماسک چیه ؟
کریچر : آره پس چی تازه بچگی هم همیشه طرفدار ماکس بودم کارتونشم نگاه می کردم الانم با همسرم وینکی که از همینجا بهش سلام عرض می کنم و می گم که دوسش دارم(رو به دوربین V نشون می ده) خونه ماکسای ضد آلودگی هوا درست می کنیم ... کل درآمد من از همین راهه ... تازه هوا هم که خیلی آلوده است منم بیماری ریه دارم قدمم کوتاهه هیچ جا بهم کار نمی دن تو این هوا هم فکر نکنم بیشتر از یه سال عمر کنم دیگه آخرای عمرمه بدبختم بیچاره ام آقا جون مادرت یه خورده به من کمک کن مرلین خیرت بده ...
دوربین از روی کریچر که در حال دست به پاچه! شدنه زوم اوت می کنه و تصویر سیاه می شه ...

---

تصویر از لای بوته ها می گذره و بعد از وارد شدن به یه بوته انبوه یه مار دیده می شه .
- فیشششششششششش .
گزارشگر : سلام .
- فیشششششششش !
گ : شما در چند روز اخیر هیچ پرنده ای شکار نکردید جناب اش ویندر ؟
اش : نه شششکار نکردم(ش رو غلیظ می گه) . من این چند روزززز(ز رو کش می ده) مشغول بودم . باید با دوسسسسستام(س رو غلیظ می گه) راجع به رای هام صحبت می کردم . سسسسسرم ششلوغ بود . فیشششششششششششش !
گ : بله ممنون مزاحم نمی شم به رای شماریتون برسید !
تصویر تاریک می شه ...

--- داخل استودیو ---

-بله بینندگان عزیز همونطور که شاهد بودید آگاهی جانوران جامعه جادوگری از خطری که این بیماری داره بسیار کمه . پس به شما توصیه می کنیم از جانوران چند وقتی دوری کنید تا متخصصان امر بتونن منبع بیماری رو پیدا کنن و واکسنی برای این آنفولانزا تهیه کنن تا خطری شما رو تهدید نکنه .
با آرزوی موفقیت برای شما ، شما رو به مرلین می سپارم ... تا برنامه بعد و مستندی دیگر مرلین نگهدارتون .




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
مجری تی وی : بعد از چند پیام بازرگانی برنامه مستند پیدای پنهان رو براتون پخش می کنیم .

یه سری آهنگ مزخرف ... شروع پیام بازرگانی .

آهنگ خارجکی خوف پخش می شه !
(تصویر بارون به همراه برد پیت بر فراز برج ایفل !)
بارون : من آمده ام وای وای من آمده ام !
پیت! : Yeah Yeah !
بارون : رول فریاااااد کند ... من آمده ام وای وای من آمده ام !
پیت! : Yeah Yeah !
تصویر عوض می شه و شرکت بارون و شرکا رو نشون می ده .
شرکت بارون و شرکا همه روزه در همه وقت آماده پذیرش هرگونه سفارش از جانب شماست .
آهنگ قطع می شه و دوباره تصویر بارون و برد پیت نشون داده می شه .
برد : Now let's go to a dark place
و دست بارون رو می گیره و می کشه می بره !

دوباره یه سری آهنگ چرت و پرت ... پایان پیام بازرگانی !

پیدای پنهان

(نمایش تصویر هدی ققی فنگ اش ویندر ادوارد بادراد کریچر وینکی و ... به صورت اسلاید اسلاید پخش می شه )

مجری : با سلام خدمت شما بینندگان عزیز و لذیذ ... همانطور که احتمالا تا الان متوجه شدید ... چی نشدید ؟ ... خب خیلی نفهمید ! ... بله می گفتم موضوع این برنامه بررسی شیوع آنفولانزای پرندگان در بین جانوران جامعه جادوگری است ... به فیلمی که تهیه کرده ایم توجه کنید .
...

تصویر هدویگ و بارون در حال واکینگ تاکینگ! پخش می شه .
گزارشگر جلو می ره و جلوشونو می گیره .
گ : می بخشید مزاحم شدم ... آقای خونی شما اصلا می دونستید که بیماری آنفولانزای پرندگان شایع شده ؟
بارون : چطور ؟
هدویگ : آقا کی پخش می شه ؟!
گ : آقای خونی این بیماری ممکنه برای شما خیلی خطرناک باشه و دوستتون هم که ...
و با انگشتش هدویگ رو نشون می ده !
هدویگ از همه جا بی خبر : آقا کی پخش می شه ؟
بارون : عزیزم من و هدی انقدر روابطمون تنگاتنگه! که اگه هدی ایدز هم داشته باشه تا الان من ازش گرفتم !
گ : بله پس مثل اینکه من باید رفع زحمت کنم !
هدی : هووووووووووووووو کی پخش می شه ؟!

گزارشگر به سرعت دور می شه .

...

تصویر بسته ققی پای منقل !
گ : پیف پیف ! ... سلام.
ققی : شیه دااااش ؟ ... دارم هیرو لول آپ می کنم ... وقت تنگه و بازی گشاد !(به معنی وسیع)
گ : آیا شما با کسی رابطه دارید ؟!
ققی : آره پس شی فکر کردی داااش ! ... از وقتی سرژیا بی وفایی کرد ...
گ : منظورم از رابطه ... اهم اهم ... سلام علیک و روبوسی و دست دادن و این چیزاست .
ققی : برو خودتو اشکل کن داااااش ... من کلی کار دارم اینژا ! ... برو برو !

گزارشگر ققی رو با منقل مدرنش!(پی سی) تنها می زاره و میره .

===
ادامه در پست بعدی ...




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۵

اش‌ویندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۵۹ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 151
آفلاین
سارا اوانز:با سلام خدمت همه ی جادوگران،موضوع این برنامه ی نقد بیست دقیقه ای به-صلح و تاثیر آن بر جامعه ی جادوگری
-ارتباط داره.به همراه یکی از بزرگترین منتقدان،به بحث پیرامون این موضوع میپردازیم.تا دقایقی دیگر با شما هستیم.


آهنگ پاپیلون ،از اسپیکر تلویزیون پخش و تصاویر منتقدانی که در برنامه های گذشته حضور داشته اند،بدون هیچ ترتیبی دیده میشه.
سارا اوانز:از لرد اسلیترین برای اینکه وقت خودشان را در اختیار ما قرار دادند؛ تشکر میکنم.

فقط صورت سالازار در تصویر وجود داره و بعد دوربین از حالت زوم در میاد و سارا اوانز به همراه سالازار اسلیترین در پشت میز فلزی دیده میشوند.بر روی میز نیز،یک پارچ اب میوه به همراه دو لیوان نمایان است.
سارا اوانز:به عنوان اولین سوال نظر، شما را در مورد دعوا های اخیر جویا میشوم و اینکه آیا با دعوا رابطه ی خوبی دارید؟...جناب سالازر بفرمایید.

سالازار:قبل از هر صحبتی درود میفرستم به تمامی جادوگران عزیز.....بله بسیار رابطه ی حسنه ای با دعوا دارم.چند باری فک،دماغ و دیفرانسیل افراد مختلف را پیاده کردم.اما نظر خاصی در مورد دعوا های اخیر ندارم.در این سایت فقط دعوا خز نشده بود که با کمکی جمعی از جادوگران،این پروژه هم به پایان رسید.
البته به قول شاعر:
-دشمنی های جادوگران که بو گل میدن....من دشمن هام گندن و هم رو هول میدن.

سارا اوانز:آیا صلح به وجود آمده،باعث پیشرفت رول میشود؟.....مدیران چه نقشی در این پیشرفت خواهند داشت؟
سالازار با کمی تردید شروع به صحبت میکنه:بله ...تاثیری نداره.
سارا اوانز:بالاخره بله یا نه؟

سالازار:البته که بله.......مدیران میتوانند به عنوان یک کاربر ساده در فروم حضور داشته باشند و با رول نوشتن،عشق و حال کنند. و همچنین میتوانند در فروم نباشند.حضور ایشان هم همواره به عنوان یک شرکت کننده در رول خواهد بود و منو نقشی در فروم نخواهد داشت.

سارا اوانز:
-ممنون از پاسخ کامل شما!.وقت برنامه هم به پایان خودش نزدیک میشه.
ز خاک آفریدت خداوند پاک...پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
حریص و جهانسوز و سرکش مباش....ز خاک آفریدت.آتش مباش.
خدانگهدار تا نقد بیست دقیقه ای دیگر


ویرایش شده توسط اش ویندر در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۲ ۱۷:۰۷:۱۱

[b][size=small][color=660000]گریه میکردم که کفش ندارم،یکی را دیدم ، پا نداشت[/c


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
اخبار نیمه شبانگاهی

مجری : هدویگ

هدویگ : با سلام خدمت شما بینندگان عزیز ... می بخشید که مزاحم ِ... اهم اهم ! ... خلاصه ببخشید که مزاحم شدیم ! ... با اخبار نیمه شبانگاهی در خدمت شمائیم .
تیم کوییدیچ تریسیلوانیا به دلیل دیر فرستادن لیست خود به دفتر سازمان کوییدیچ بین الملل ، از شرکت در لیگ کوچکی که در حال برگذاریست محروم شد ... مصاحبه ای با کاپیتان این تیم داشتیم که تقدیم شما می کنیم

- سلام خانم چانگ .
- چی می گی ؟
- از این اتفاقایی که برا تیمتون افتاده عصبانی اید ؟
- نه
- می شه بپرسم ...
- ساکت شو ... اه خسته شدم از بس اینا به همدیگه می پرن

...

به گفته خبرنگاران ما ، آنیتا دامبلدور وزیر آینده کشور طی صحبتهایی اعلام کردند که برخورد می کنند ! ایشان گفتند :

من دولت تعیین می کنم ... من برخورد می کنم ... یعنی واقعا به نظر شما کسی جرات داره پشت سر من حرف بزنه ؟ ... برخورد می کنم ! ... با چو هم موافقم !

...

سازمان امنیت ملی حکومت نظامی اعلام کرد .طی آشوب های اخیر ، سران سازمان امنیت به دستور رئیس این سازمان ب.خ عبور و مرور با جارو یا پای پیاده در خیابانها را از ساعت 9 به بعد ممنوع اعلام کردند .ب.خ در طی بیانیه ای اعلام کرد :

حکومت نظامی تنها برای امن نگه داشتن جامعه جادوگری به طور موقتی اعلام شده است و به زودی با طرح تدابیر امنیتی ویژه ای از جان و مال و ناموس شما به نحو احسنت مراقبت خوهد شد .
بنده نیز با چو و آنیتا موافقم !

با تشکر از اینکه با ما همراه بودید ... تا اخبار نیمه شبانگاهی دیگر مرلین یار و یاورتان ... به ... اهم اهم ... هیچی مشغول باشید شب خوش !




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۷ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۳۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
از پایان...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 121
آفلاین
غافله

تلویزیون این نوشته رو در پس زمینه سیاه مینویسه.پس زمینه با کوچک شدن در حالت مقیاس پذیر به گوشه پایین سمت چپ صفه میره و کم کم رنگ سیاه میره.
سامانتا ولدمورت در حالی که رو به دوربین نگاه میکنه لبخند میزنه و کمی روی مبل جا به جا میشه تا به کنارش نگاه کنه.

- با سلام خدمت بینندگان عزیز برنامه غافله، امشب دو مهمان ویژه داریم که وجود سن کم، غافله ای از تجربه رو پشت خودشون میبرن...آقای اش ویندر و ادوارد جک

دوربین زوم آوت میکنه تا یه مار سبز با یه جن خاکی رو نشون بده.

- من هم سلام میکنم خدمت همه و آرزوی تنی شاد و روحی سلامت رو برای همه آرزو مندم...
- من هم همینطور!
- در همین ابتدا این سوال برای من پیش اومد که آقای ویندر...آیا شما همیشه به دومبولیسم علاقه داشتین؟
- راستش استفاده از جملات دارای دومبولیسم حجم ادیت شدن پست رو بالا میبره و همونطور که میدونین بنده مدتی هست به ادیت شدن پست هام اعتیاد پیدا کردم...
- منم همینطور!
- درسته...این روزها در اوج اختلافات شدید بحث ادیت بسیار داغ شده طوری که چند جای سایت رو ذوب کرده و چند آتشفشان نیمه فعال رو هم وادار به فوران های عجیب کرده...نظر شما در این مورد چیه؟
- ایده خوبیه...به عنوان مثال در قسمت قبلی برنامه نقد بیست دقیقه ای برای 24 خط پست، 25 خط نقد نوشته شده بود(نکته طنز برنامه)!!
- ما الان یه عکس به شما نشون میدیم، میخوایم نظرتون رو در این مورد بدونیم

تلویزیون یه عکس نشون میده:
open in new window

- عکس جالبی بود ولی به نظر من در حد عکس سیگاری شدن هری پاتر نبود!
- درسته...شما در این مورد چه فکری میکنید؟
- خب ...همیشه قدرت و ثروت چشم ها رو کور میکرده و من خوشحالم که اونا رو ندارم!
- منم همینطور!
- منظورتون از اون ها چی بود؟چشم ها؟!
- نه باب قدرت و ثرورت!!
- ممنون از اینکه در برنامه ما شرکت کردین...چون از اون پشت دارن فشار وارد میکنن بیان و برنامه رو ویرایش کنن ما زودتر برنامه رو به پایان میرسانیم...و اما حرف آخر شما...
- خوشحال شدم
- منم همینطور!
...


[b]The sun enter


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵

اش‌ویندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۵۹ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 151
آفلاین
گروه رپ جادوگران تقدیم میکند.

تصویر یک در سفید رنگ دیده میشه و این در، تمام صفحه ی تلوزیون رو پر کرده.دوربین کم کم از زوم در میاد و کل در، به همراه دیوار اطرافش در تصویر قرار میگیره.در بالای آن نوشته شده:w.c

یه دفعه در باز میشه و مرلین در حالیکه یه آفتابه در دست چپشه و یه میکروفون در دست راست،از توی مرلین گاه میپره بیرون:
-بذار بشینم و یه نفس عمیق بکشم.میخوای رول بنویسم؟
چشم روی چشم.
بده کاغذ و قلم.من کارم رو بلد هستم و نیست توش حتی یه غلط.اینارو بده تا من روی پست قفل کنم .تاپیک ها رو قورت بدم پستم رو تف کنم.

یه جغد* از اون بالا پر پر میزنه و میاد روی شانه ی مرلین میشینه:
-الان چند ماه میگذره،هیچ وقت بی کار ،نشسته ام.هیچ وقت نمیکشم دست از این کار.
ققنوس میگفت« از پست هات راضیم».
گفتم: «من،پدر رول فارسیم».
یه روز میاد که میرسه هوهوم به گوشت.ببین ققی من همیشه دارم پر پر میزنم یه گوشه.پر میزنم و مینویسم از رول ، از کوچه.همه ی ملت توی رول هستند جوجه.


تصویر تغییر میکنه و اسی رو در حال اسکی کردن در پیست های هیمالیا نشون میده.اسی در همان حالی که از کوه میاد پایین،شرع به خوندن میکنه:
من وایسادم پس چرا نشستی؟
من وایسادم تو هم باید پاشی بپستی

من وایسادم یه درخواست دارم
همه پای پیشرفت این سایت باید باشن


وقتی به پایین پیست میرسه ،ماندانگاس میاد جلو و با یه مشت بیهوشش میکنه و در حالیکه انگشتر پدربزرگ سیریوس بلک بر دستش دیده میشه،چه چه میزنه:
-هر روز خارج میشه رول از دلهاتون چون هدویگ پست میزنه و ماندی،رول هایی مینویسه که همه ناظرا میمونند مبهوت،کم میارن بعضیا.
فکر نمیکنم تو این ایرادی باشه .چون هنر نزد ایرانیانه.
خیلی ها حسودیشون میشه به من اما ،مشکلی نیست. اونا بدشون میاد از اینکه چقدر من با،ادبیات و کلمات و ابیات تیریپ دارم،اگر میخوای تو کلمات رو از یاد ببر و بیار و بنویسشون رو کاغذ تا باور بکنی که رول زنم ذاتا.


یه ماری تیریپ بیناموسی از توی یقه ی ماندی خارج و بعدش به سالازار اسلیترین تبدیل میشه:
-ناله از دستمه که به قلم جون میده.با فشار شصتمه که قلم خون میده.این یه شریانه که به رولم جون میده.


صحنه دوباره تغییر میکنه و قلعه ی آزکابان دیده میشه.دوربین از لای پنجره بالاترین طبقه ی قلعه وارد شده و بر روی صورت ققنوس که در قفس نشسته ثابت میشه.یه دفعه ققنوس فریاد میزنه و قفس خرد میشه. بعدش شروع میکنه به شعر خوندن:
من وایسادم پس چرا نشستی؟
من وایسادم تو هم باید پاشی بپستی

من وایسادم یه درخواست دارم
همه پای پیشرفت این سایت باید باشن

در سلول ققی باز میشه و هری با یه بالش میپره داخل.ققی رو میذاره زیر بالش و با تیر خلاصش میکنه:
-خیلی سال میگذره خیلی کار ،کردم. نبودم بیکار.
تا چشم مردم آشنا بشه با رول فارسیم.ما با سرعت میریم جلو چون همه خواستیم؛این سایتو یه قطب تو رول کنیم.وقتشه دیگه که رو کم کنیم.

میگن:« واسه پیشرفت سایت، تو کل بیشتر بکن.»
اما نیشخند میزنم و میگم:« دیگه بسه این.من بلاک میکنم و دعوا کار اوناست.کار من اینه.شنیدم یکی برا جادوگران خواب بد دیده»
------------------------------------------------
تیریپ مهد کودک




استفاده از اشعار دیگران و تغییر تنها چند کلمه ی اون کار جالبی نیست شما اگر طبع شعر دارید میتونید با شعر گفتن پست های بسیار زیباتری بزنید در این صورت پست شما بسیار زیباتر میشه در حالیکه موضوع پست جالب هست


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۸ ۱۳:۲۰:۵۶

[b][size=small][color=660000]گریه میکردم که کفش ندارم،یکی را دیدم ، پا نداشت[/c


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۳۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۵

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
تیزر در حال پخش.... (خلاصه‌ای از عجیب‌ترین فیلم‌های هالی‌ویزارد + یه چندتا چیز که هیچ‌ ربطی به هم ندارند با موسیقی متن فیلم ماتریکس در حال پخشه، اون وسط یه چندتا تیکه از فیلم ارباب حلقه‌ها به عنوان استاندارد تمام تیزرهای تلویزیونی چپونده شده)

نوشته‌ی آخر تیزر روی صفحه‌ی تلویزیون: سینما جادوورا

دوربین فید اوت می‌کنه؛ یک میز گنده‌ی مشکی که روش چندتایی لنگه کفش و شمع و یه مقدار خاک و یک عکس از چارلی چاپلین گذاشتند دیده میشه، چند تا صندلی دور میزه که سه تاش پره...

دوربین اول (مجری - آرامينتا): سلام ببیندگان عزیز جوات تی وی ... ببخشید اصلاح می‌کنم... جادوگران تی وی با سری اول و یحتمل تنها برنامه‌ی میزرگرد "نقد علمی، فرهنگی، ادبی، سینمایی، ورزشی، سیاسی، طرح ساماندهی‌ای ِ‌" سینما جادوورا در خدمتتون هستیم

- چاکریم....!
- بلی....! آبستره‌ی خوبی در یک بینامتن بود...!

آرامینتا:‌ شماها الان دوربین ندارین! بعداً هنوز معرفیتون نکردم...! ... بله دوستان همون‌طور که مطمئناً اطلاع ندارین جدید فیلمی تئاتریک سینماتیک از کارگردان شهیر فانتزی به نام بووبو که وبه بووروبوروو در میان هودارانش و به بابوجی باروبی در بالی‌وود نیز معروف است داشته‌ایم. ایشون امشب مهمان ما در برنامه‌ی نقد ادبی این کار بی‌نظیر سینمایی خودشون هستند.
دوربین 2: (یک نفر با یک کراوات خال‌دار و راه‌راه خیلی گنده که گره‌ش شله با یک پیرهن مشکی رو شلوارش نشسته و یه عینک قاب قهوه‌ای گرد و گنده هم به چشمش زده و یه عصا هم توی یکی از دست‌هاش گرفته! علاوه بر کراوات دستمال گردن هم داره) سری به نشانه‌ی تأیید تکان مي‌ده و نگاهی غمناک به دوربین می‌اندازه...

بله مهمان ویژه‌ی دوم برنامه کارشناس امور نظامی، انتظامی، فرانظمی، اشغال و اغتشاش، گشت و نابودی، انفجار سیارات و حکومت‌های فرا کهکشانی امپراطور تاریکی هستند...
دوربین سوم ( یک نفر با لباس نظامی خیلی گشاد خاکستری نشسته روی صندلی، با کلاه نظامیش که دو دستشه داره بازی مي‌کنه و حدود 30 چهل تا مدال و آرم نظامی به سینه‌اش وصله و دو ردیف سر دوشی قرمز رنگ داره ) نگاهی مدل بروبچز کارگر دور میدون انقلاب تو دوربین می‌کنه و نیشش تا ته بازه! - چاکریم! البته شما لطف داری! 4 از 5!
آرامينتا: ببخشید؟!
بووبو: استعاره‌ای سینمایی از نوع رئالیسم جادویی فرهنگ عوام کمونی دهه‌های اخیر است که از حس نارسیسیم الهام گرفته!
امپراطور:‌ همین که رفیق بووروبوورو گفتش!
آرامينتا: آهان! بله! خب حالا پخش فیلم رو داریم................ اخ خب الان اعلام کردن که مجوز پخش فیلم به دلیل توهین به ارکان "جِی‌ دسپوتیسم پارتی" لغو شده!
امپراطور: خیالی نیس تو فقط لب تر کن حمله می‌کنیم اون‌جا رو هم مي‌گیریم!
بووبو: احتیاجی نیست... فیلم‌های من در سطح جهان توسط منتقدان بزرگی چون ویلیام ادوارد و سعید ولدی مورد مطالعه قرار می‌گیرند و نقد می‌شوند! احتیاجی به پخش فیلم نیستش...
آرامينتا : خب که این‌طور! پس مي‌ریم واسه پخش کارنامه‌ی کارگردان...
امپراطور: هووووووووو! من اسمم الف داره! تازه ط دسته‌دارم داره! تازه دسته‌ی "ط" هم‌چین....
بووبو: اوووووووووووهم! اهم! اهم!
امپراطور:... خیله خب بابا! به هر حال اول باهاست با من صوحبت بشه! وگرنه یَک یَکشون.....
آرامينتا : مسئله‌ای نیست! لطفاً‌ تاریخچه‌ی کارهای فرهنگی ایشون رو پخش کنید:
------------------------------
تیزر دوباره پخش میشه! بعد از تیز یه عکس از جوانی امپراطور پخش می‌شه

صدای گوینده مدل دکلمه‌ی روشن‌فکری همراه با عبور نوشته:
رجب‌قلی سلطان‌ممد دارت‌نژاد در یک خانواده‌ی فقیر در ده قازواین در سیاره‌ی کایان سافاید پرایم به دنیا اومد (عکس سفید و سیاه یه بچه‌ی کثیف که یه چوب دستشه و داره نگاهی شیطانی به پشت یه نفر توی خیابون می‌کنه)
وی از همان ابتدا عاشق انجام دادن کارهای هنری از نوع اینستالیشن و استفاده از سوژه‌های زنده بود (عکس بعدی از 14 سالگی امپراطور که تماماً شطرنجی شده)... اولین کار هنری اکران عمومی وی با نام: از "اندرون برون آمد و به اندرون برگشت" جایزه‌ی ویژه‌ی کارگردان مورد پسند حاکم وقت آن زمان پایاتماس کایزازیوس را کسب کرد. وی سپس وارد حذب اهه‌اهه شد (عکس امپراطور در 16 سالگی در حال پخش اعلامیه در میان اعضای وقت حذب اهه‌اهه) و به دشمنی علنی با حاکم وقت پرداخت. ادامه‌ی فعالیت‌های سیاسی وی همراه شد با فرار وی از آن‌جا و تبعید شدن به یک جهان مجازی به نام Project J که بعدها جادوگران نام گرفت. وی در آن‌جا با عنوان مذهبی جعلی مدت‌های بسیاری به فعالیت مشغول شد (تصویر امپراطور با لباس حاج‌آقا دارک لرد به همراه گراوپی و برادران نوشابه‌ای در مانور نظامی "شفق از عقب 4") و موفق شد ایده‌های کنترل فکری و حملات سیل‌وار مردمی خود را پیاده کند. عموم کارهای هنری وی در این دوره بیشتر با سینمای بالی‌وود همراه بوده و بر روی ایستالیشن‌های گسترده و عمومی فعالیت‌های خود را متمرکز کرد (عکس از امپراطور با لباس حاج‌آقا دارک لرد در میان برادران نوشابه‌ای در حال نشان دادن سایز استاندارد شیشه نوشابه به یکی از پیروان) وی در ادامه موفق به ایجاد گروه‌های نظامی گردید و موفق شد در دستگاه‌های حکومت مرکزی اختلال (عکس از امپراطور در انتخابات وزیر سحر و جادو) ایجاد کند. با بالا رفتن تنش‌های سیاسی و ایجاد مسئله‌ی معروف "ولدی‌گیت" (عکس ماهواره‌ی جاسوسی JSS- jadoogaran Security service که صحبت‌های دو نفر با لباس‌های مبدل را نشان مي‌دهد) و رو شدن دست‌های پنهان همکار سیاسی وقت وی به نام آبرفورث دامبلدور، وی مجبور شد هویت واقعی خود را آشکار کند و سرانجام مجبور شد از تبعیدگاه خود فرار کرده و به زادگاه خود باز گردد. (عکس از امپراطور که با یک لوله در حال کتک زدن خبرنگاران است) در این میان فیلم قدیمی وی با عنوان "مامان بستنیش خوشمزه‌تره" که توسط شرکت میهن تأمین بودجه شده بود با استقبال گسترده‌ی هواداران ژانر عشقی روبه‌رو گشت. بقیه‌اش هم چندان مهم نیست
کارنامه‌ی کارگردان:
آن‌ها از چیز ساخته شده‌اند...
از اندرون برون آمد و به اندرون برگشت...
جنگ‌ستارگان هفت: حمله به هاگوارتز در شصت ثانیه...
دست‌های تمیز با دستکش دارت‌مریم...
زندگی و تمایلات خرچنگ‌های دریایی...
مامان بستنیش خوشمزه‌تره...
خاطرات یک یار غار - شب‌های کایون سافاید پرایم...
من 5 از 5 خیلی دوست دارم... (در دست ساخت)
-----------------------------------------------------------------------
آرامينتا : خب انصافاً خیلی طولانی بود!
امپراطور: خب دیگه چه کار میشه کرد! من خیلی باحالم! کلاً من تهشم! حیف که آدم فروتنیم ولی... باعث شده خیلی پیشرفت نکنم...
آرامينتا : خب سؤآل اول رو می‌پرسم... نقش و تأثیر فیلم توتیا در این فیلم چی بود؟
امپراطور: نقش بسیار مهمی داشت! مجبور شدیم توتیا رو برای این فیلم بدزدیم که البته از منابع مهم تأمین بودجه‌ی ما از دو جهت هم بود!
آرامينتا : دو جهت؟!... آهان... خب هیچی! وارد جزئیات بهتره نشیم! لطفاً بگید قسمتی که شما توی هاگوارتز پرت شدید...
امپراطور: قسمت هاااااااااااااااا! چه حالیه؟!
آرامينتا :‌ دقیقاً! علتش چی بود؟!
امپراطور: خب از اون بالا افتادم روی هاگرید و ...
آرامينتا : بله بله! سؤال بعدی از میان نامه‌های رسیده هستش، بله یکی از هوداران استاد فخرایی پرسیدن که ایشون در این فیلم چه نقشی داشتند؟
امپراطور: اهه اهه!
آرامینتا: اهه اهه؟
امپراطور: خب این نقش ایشون بود!
آرامينتا : بله، و اما یکی از کارشناسان مقاومت مصالح خواستن بدونن ارتش شما چطور در هاگوارتز رو پاره کرد...
امپراطور: به سختی!
آرامینتا: خیلی متشکرم! و اما سؤال بعدی رو صالح از مشهد برامون فرستاده و پرسیده می‌شه لطفاً با فدراسیون صحبت کنین واکی بایاشی واسه بازی بعدی محروم نباشه؟
امپراطور: ورزش در خون تمام نظامیانه! ما به ورزش اهمیت می‌دیم! دستور می‌دم به فدراسیون حمله بشه و محرومیت آقای هاکی بابخشی برداشته باشه...
آرامينتا :.... آهان! و اما سؤال آخر فک کنم همه‌ی بینندگان ما خواهند بدونن فن اوووووووودا به چه صورت هستش!
امپراطور: به این صورت........ اووووووووووووووووووودا! (امپراطور با یک حرکت میز رو نصف می‌کنه... بعدش زمین ترک ورمی‌داره، بعدش طبقه پایین و در نهایت ساختمون از وسط نصف میشه!)
آرامينتا : ماااااااااااااااااااااااااااااااااا! استودیو نصف شد
بوورووبو(در نصف دیگه‌ی ساختمون!): این‌ها همه نشانه‌ی پایان دوره‌ی معماری گوتیک و استفاده از آبژه‌های کلاسیک در پایان اثر نئو مدرن هستش!
(چند نفر میان امپراطور رو خرکش مي‌کنن از استودیو می‌برن بیرون)
امپراطور: بــــــــوق! بـــــــــــــــــــــــــــوق! بوق بوق بوق! آدمشم دارم! بـــــــــــوق بـــــــــوق! آرهه! بچه بــــــــــــــوق! همتون رو با هم بــــــــــــــــوق یزیده!
آرامينتا : لطفاً به آگهی‌های بازرگانی توجه کنید تا در ادامه با کارگردان شهیر بوبووی مردمی صحبتی داشته باشیم...!



اول از همه باید بگم خیلی پستت طولانی بودش، پدرم در اومد تا بخونم مخصوصا اون قسمت معرفی که اصلا پاراگراف بندی رو رعایت نکرده بودی... بابا یه خورده به فکر شماره چشم من بیچاره باش بزار بی عینک بمونم

خوب همون طور که بهت گفتم در بعضی جاها پاراگراف بندی رو فراموش کرده بودی... در جای دیگه ای هم نوشته بودی " تیزر دوباره پخش میشه! بعد از تیز یه عکس از جوانی امپراطور پخش می‌شه " خوب اگه خودت یه دور این جملرو بخونی متوجه اشتباهت میشی!
اما یک مشکل اساسی این بودش که برای صرف حالات یک پاراگراف جداگانه اختصاص نمی دادی و همش تو پرانتز شرح حال افراد رو قرار می دادی که خود این اشتباهه! برای حالات ضروری و کوتاه میشه از پرانتز استفاده کرد ولی نه برای حالات کلی که خودت هم نگاه کنی یک پرانتزت نزدیک سه خط تا چهار خط رو در بر گرفته که می تونستی قبل از جمله این حالات رو توصیف کنی بعد جمله رو بنویسی...

پس به طور کلی بهتره که اول از همه مشکل توصیفت رو درست کنی تا از نظر نگارشی مشکلی باقی نمونه و همون طور که خودت هم می دونی این موضوع روی نمایشنامه خیلی تاثیر داره و می تونه یک نمایشنامرو از این رو به اون رو بکنه...

مشکل دیگه ای رو ندیدم ولی فعلا اینا مهمترین ها هستن پس اینا رو درست کنی شاید مشکلات دیگه یواش یواش حل بشه!

موفق باشی


ویرایش شده توسط امپراطور تاریکی در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۳ ۰:۴۳:۵۵
ویرایش شده توسط مارکوس فلینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۸ ۱۵:۴۸:۳۶

!ASLAMIOUS Baby!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۵

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
با سلام خدمت بينندگان و شنوندگان و خوانندگان و .. گان و گان !!

همينطور كه با استفاده از هوش و قدرت رول و استعداد و توانايي و همه ي چيزايي بالاي ديگتون متوجه شديد! در اين برنامه ي " نگاه نو" ، مي خواييم به جديد ترين و هيجان انگيز ترين سوژه ي رول پليينگ جادوگران بپردازيم!
( برنامه انحصارا به رول تعلق دارد در نتيجه افرادي كه از رول خوششان نمياد بهتره كانال رو عوض كنن)

خوب عزيزان! از اونجايي كه از پشت يه جا بهم ميگن خيلي از شما جغد فرستادين كه متوجه موضوع نشديد، تهيه كنندگان عزيز برنامه با يكي از افرادي كه در صحنه حضور داشته تماس تلفوني(!) برقرار كرده اند.

- سلام خدمت شما مهمان عزيز!

- من هم به نوبه ي خودم به تمامي هموطنان جادوگر سلام عرض مي كنم و اين واقعه رو به همه ي اونا تبريك ميگم!

- آبرفورث عزيز! خواهش مي كنم به طور مختصر در مورد اتفاقات افتاده توضيحي رو ارائه كنيد.

- بله..همانطور كه متوجه شديد ديشب در طي آشوبي كه بر پا شد بالاخره شخصيت هاي هري پاتري پس از سالها اسارت به كمك ديگر دوستان فانتزيشان! خلاص شدند. شواهد به دست آمده حاكي از دخالت كارگردان نامي تئاتر و امپراطور دارد كه خود نيز زماني اسير اين اژدها بودند اما متاسفانه به نوعي از جامعه ي هري پاتري طرد شدند.

- اگر لطف كنيد و كمي بيشتر توضيح بديد! چون باز هم جغد دريافت كرديم كه عده اي كماكان سر درگم هستند! خودتان كه متوجه هستيد...تمامي افرادي كه از جامعه طرد شدند در انتظار خبرهاي بيشتري هستند!

- يكي از كارگردانان تئاتر كه در ضمينه ي آثار فانتزي صاحب نام است به علت استقبال بيش از حد از پديده ي هري پاتر تصميمي مبني بر نابودي آن گرفت! وي به سراغ يكي از مبارزان دل آوري كه مدتي خود اسير هري پاتر بوده رفت و به كمك او به هاگوارتز حمله بردند. اما در آنجا متوجه شدند كه شخصيت هاي اصيل هري پاتري در زير سلطه ي اژدهايي به نام جادوگران به سر مي برند.!
در آخر با استفاده از سلاح هاي قدرتمند خودشان اين اژدها را به خاكستر تبديل كرده و مديران آن را كه به دفاعش بر خواسته بودند تنها رها كردند!

- خيلي ممنونم آبرفورث عزيز! توضيحات بسيار روشن و شفافي بود! اما از آنجا كه وقت برنامه محدوده با شما خداحافظي مي كنيم و بار دگر اين واقعه رو به شما و هموطنانتان تبريك عرض مي كنيم!

خوب بينندگان عزيز! در اينجا پس از خداحافظي از مهمانمان نقدي كوتاه را بر اين ماجرا خدمتتان تقديم مي داريم.

از لحاظ شيوه ي نگارش به طور حتم اين اثر داراي ويژگي هاي بسيار ناياب و قابل تحسيني بود! به طوري كه منتقدين بسياري آن را از جمله آثار ماندگار تاريخ فانتزي و ادبيات انقلابي بر شمرده اند.

در عين حال اين اعتراض بي پرواي اين شخصيت ها گوياي پايان دوران تيرگي و استبداد! در تمامي جوامع است.


به اميد نجات يافتن همگي! از برنامه ي " نگاه نو" با شما خداحافظي مي كنيم!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.