خلاصه:لرد ولدمورت معتاد شده و مرگ خواران می خوان ترکش بدن برای همین تصمیم می گرین لرد رو به کمپ ترک اعتیاد ببرن و اونجا بستریش کنن
......
مرگ خواران لرد را به داخل کمپ حل دادند و سپس خود هم به داخل کمپ رفتند.
لرد ولدمورت بلند شد و رو به مرگ خواران کرد.
-این چه کاری بود که کردید؟
و سپس خود را تکاند.
-مگر با شما نبودم چه کسی به شما گفت که من را به کمپ بیاورید ؟
هیچ یک از مرگ خواران جرات پاسخ دادن را نداشتن ولی یکی از مرگ خواران به ارامی جلو امد.
-ارباب جان با تمام احترام شما باید اعتیاد خود را ترک کنید.
-ارباب و زهر نجینی. اکنون می خواهم کمی به شما ورد بزنم برای این نقشه هایتان.کروشیو.
مرگ خوار از طلسم جا خالی داد.
-با چه جراتی از کروشیو ما جا خالی می دهی؟
در همین حین دکتر ان کمپ می اید.
-سلام جناب شما برای ترک اعتیاد اومدید؟
-بله جناب ارباب ما برای ترک اعتیاد اومدن و ما هم برای استخدام.
دکتر به ارامی و به همراه تعجب به اون همه مرگ خوار نگاه کرد.
-همتون؟!
-بله جناب فقط این چوب رو ازشون بگیرید.
-چی؟ تو به چه جراتی می خواهی چوب دستی ما را بگیری؟ ای، خائن
-هلوی مامان، می گم اون چوب دستیتون بده. مامان به قربونت بشه اوکادوی مامان.