خلاصه:
ایوانوا دچار گرسنگی شده و هرچیزی که تو وزارت دستش میاد رو میخوره و سدریک هم جزو خورده شده هاست.
سدریک در بدن ایوانوا رخنه میکنه و تصمیم میگیره برای بدست گرفتن قدرت و وزارت در حالی که میتونه استراحت کنه، ایوانوا رو تحت کنترل قرار بده و در این راه، مسئول کنترل اعمال که تو مغز رو متقاعد میکنه که جاشو بگیره.
بعد از بدست گرفتن کنترل ایوانوا توسط سدریک، به نشست مطبوعاتی میرن و سدریک با زدن دکمه های مختلف تو اتاق مدیریت مغز باعث میشه کلمه های قر و قاطی به زبان بیاد و باعث بروز تشنج و برداشت شخصی ملت بشه و بعد خودشم به خواب میره. ----------------------------------------
درون بدن - ستاد کل هماهنگی و عصب هاچندین ایوانوا با لباس رسمی دور میز نشسته و همه با هم در حال ور رفتن با کاغذ های روی میز بودند و تیک های عصبی میزدند.
_ای بابا، برقا رفت که.
_یکم برا خاموشی زود نیست؟
_خانم ها، عملکرد بخش سخنرانی رو دیدین؟ آخه این چه خزئبلاتی بود که به زبون اومد؟
_ما تازه داشتیم بخش سخنرانی و مطبوعاتو تکمیل میکردیم. کارمندا از فشار زیاد و خدشه دار شدن اعتبارشون با این حرف های درهم شاکین!
_از اولم ازشون خوشم نمیومد. پر فیس و افاده ای ها.
_مدیر مسئول سابق مغز کجا رفته؟
_خبری نداریم ازش.
_همین حالا متابولیسم تو حالت اضطراری وارد شده. تا حالا انقدر عدم تغذیه نداشتیم. اگه همینجوری پیش بریم سیستم گوارش شورش میکنه، به ویژه که الان درگیری های زیادی با ویروسا و باکتری ها داریم!
ایوانوا های بخش عصب، همه با هم به فکر فرو رفتند.
اتاق مطبوعات و رسانهوضعیت اتاق متشوش بود، هیچکس نمیدانست چه شده بود ولی هرچه که بود، بالاخره یک چیز بود و آن یک چیز بسیار مهم بود. ایوا پشت تریبون خوابش برده بود، سرش را پایین انداخته و آرام خر و پف میکرد. از آنور یکسری منقلب شده بودند، بالا و پایین میپریدند و شعار میدادند، وسایل اتاق هم برداشته، اینور و آنور مینداختند، یا دیوانه وار بالا سرشان گرفته، فریاد میزدند. یکسری دیگر هم در حال ترک اتاق با عصابنیت بودند. افرادی هم بودند که هنوز اتاق را تدک نکرده و کار خاصی هم نمیکردند؛ فقط در حال شایعه سازی و پچ پچ بودند.
همزمان یک تیم خبرنگاری وارد اتاق شدند و دم و دستگاهشان را راه انداختند.
_رو آنتنیم؟ ... به خبری که همکنون به دستمان رسید توجه کنید. وزارت محترم سحر و جادو الکساندرا ایوانوا، اخباری مبتنی بر شروع درگیری ها و عملیاتی را به گروهی موسوم به کمانداران عرب و خط مشی اقتصادی در این موقعیت اعلام نمودند. بنظر میرسد این گروه نفوذ هایی و سنگ اندازی هایی در تاسیسات دولتی از جمله تاپیک ها داشته است. گمان میرود این عملیات بسیار فراگیر باشد، این در حالی است که دولت هفدهم باید به زودی وزارت را تقدیم به دولت هجدهم و آقای لادیسلاو کند!
دقایقی بعد، شبکه های خبری دنیا جادوگری_سر تیتر اخبار: نفوذ کمانداران عرب به سیستم وزارت. با اعلام وزیر ایوانوا عملیات گسترده ای بر علیه این گروه شبه نظامی آغاز میشود.
دُوَل جادویی عرب اجازه دخالت وزارت سحر و جادو لندن را نمیدهد؛ آیا باید منتظر تنش جهانی باشیم؟
ابراز نامیدی جناب لادیسلاو.
_________________________
_بنظر بنده این حرکت بسیار هوشمندانه ای بود که جامعه جادوگری رو در حالت اضطراری قرار بدن و اختتام دولت هفدهم رو به تعویق بندازن.
_من هم دقیقا همینو میگم.
_________________________
_همکنون آقای گرینگوت، ریاست بانک گرینگوتز و یکی از کلان سرمایه داران جامعه جادوگری را، روی خط داریم.
نظر شما در مورد اعمال اقتصاد جنگی و پیامداش چیه؟
_اولا در مورد اینکه ما را کلان سرمایه داران خطاب کردید؛ تکه نانی داریم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی، جز خدمت صادقانه چیز دیگری نداریم. بنظر بنده این کار به هیچ عنوان درست نیست و اقتصاد جامعه را در یک سراشیبی قرار خواهد داد و قطعا وارد تورم خواهیم شد. اصلا هم بخاطر این نیست که بلوکه شدن پولام تو کشورا عربی و بیرون کردن جادوکارامون تو مصر و کاهش نقدینگی بانک مارو به ترس انداخته ها، خیلی هم شرایط بر وفق ماده و همچیز را تحت کنترل داریم. از ته دل به فکر جامعه جادوگریم و همه اینا مبانی اقتصادی دا...
_آقا، جمعیت زیادتر شدنا.
_یه جوری بپیچونشون برن. بگو فعلا دستوری از وزارت نداریم... خب کجا بودیم؟
_________________________
اتاق مدیریت بحران_آقا اون تلویزیون رو خاموش کن!
عضو مذکور شورا چند بار کنترل را به میز میکوبد و سعی میکند تلویزیون را خاموش کند.
_خاموش نمیشه!
_اصلا وزیر کجاست؟
_خوابه.
_خوابه؟! یعنی چی که خوابه؟
_آقایون هرچه زودتر باید تصمیمون رو به ارتش و جوامع ملل اعلام کنیم تا قضیه بیخ پیدا نکرده.