هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶

Nimthadure of Belzurae


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۱۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ جمعه ۲۲ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
روی مبل جلوی تلویزیون پهن شد...برنامه های آشغالی... مسابقه کریکت بنگلادش و لائوس! نه هیچ ابلهی اینو پیشنهاد نمی کنه! مستند در باره غورباقه های پرویی! افتضاحه!! اخبار ساعت 9 شب!! غیر ممکنه!! یعنی به این سرعت شب شده؟
مات ومبهوت به مجری گاه می کرد: به گزارش خبر نگار ما از لندن سرنشینان اتوبوسی به مقصد کولچستر به طرز مشکوکی کشته شدند. به گفته مقامات وزارت کشور در این حادثه که امروز صبح به وقوع پیوست هر 31 سرنشین اتوبوس کشته شدند...
مادرش صداش می کرد اما او انگار در دنیای دیگری بود... هیچ شخص یا گروهی تا کنون مسئولیت این جنایت را بر عهده نگرفته است.تحقیقات پلیس همچنان ادامه دارد...
مادرش اینبار فریاد زد: زود باش پسر به قطار گلاسکو نمی رسی!
اما او در حالی که چمدانش را به طرف اتاق می برد با قاطعیت جواب داد: دیگه فرار کافیه مادر!! اون برگشته! الان تو لندنه!! باید جشن بگیریم...
اشک تو چشم های مادرش حلقه زد... پدر برگشته بود...

جالب بود ....تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط Nimthadure of Belzurae در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۱ ۱۲:۰۳:۲۶
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۱ ۱۳:۰۶:۱۳



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۰۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶

شکوفه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۹:۴۸ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از کی تا حالا به آدرس خونه ی ماعلاقه مند شدین؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
قورباغه ی بزرگی که روی دسته ی مبل راحتی خال خالی نشسته بود.مبهوت تلویزیون را نگاه میکرد.آخه باورش نمیشد.چرا که این گزارش غیر قابل درک بود.تو سر کوچیک سبزش نمیگنجید!مقامات وزارتوزارت سحر وجادو یک مرگخوار را به عنوان وزیر انتخاب کرده بودند.شاید هم آنها از این موضوع اطلاعی نداشتند.
از روی مبل با چالاکی به زمین جست و با قاطعیت چمدانش را در دست گرفت.باید این مقاله را هر چه زودتر در صفحه ی اخبار روز منتشر میکرد.شاید با این کار میتوانست بیشنهاد خود را در رابطه با دوری از وزارتخانه مطرح کند.

تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۱ ۱۳:۰۰:۲۵

[size=medium][color=0066FF]کبوتر اخم Ú©Ø


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶

3pıdeh


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۴ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از london.koche dıagon
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
هری توی اتاق خوابش نشسته بود و تلویزیون در سالن با صدای بلندی واق واق میکرد گزارشگر اخباری را گزارش میکرد : و امروز صدها قورباغه کوچک به اندازه مورچه و بزرگ به اندازه فیلها در خیابانهای شهر آزادانه حرکت میکردند و با هم راجع به جادوگری قدرت مند بحث می کردند یک دفعه هری مثل فنر از جای خود پرید و طرف سالن دوید و دید که همه به صندلیهای خود چسبیده اند و مبهوت نگاه میکنند گزارشگر ادامه داد : با این وجود صدر اعظم ناتوانی خود را با قاطعیت اعلام کرد و پیشنهاد شخصی ناشناس را برای اصتعفا از مقام وزارت قبول کرد و چمدان خود را جمع کرد و از شهر عجیب پا به فرار گزاشت

تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۰ ۸:۴۸:۴۲

az zamane tavalod ta mogheı ke fereshte marg be soragham bıad ba potter mımonam


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 178
آفلاین
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه -- گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون -قاطعیت
____________
قورباغه( تلویزوین) را روشن کرد وبه امید دیدن فیلمی بی ناموسی روی مبل نشسته ودر همین لحظه در (اخبار) جادوگر تی وی تصویر یکی از (مقامات)( وزارت) نمایان شد که به صورت دو نقطه دی درآمده بود .
قورباغه مات و (مبهوت) به سخنان گهربار فرد معلوم الحال گوش فرا داد . وزارتخانه دستور قتل عام قورباغه ها را داده بود .
تصویر عوض میشه ، دوربین روی قورباغه زوم میکنه که در حال گریه می باشد . ( اثرات مخرب هالی ویزارد بر ذهن جوانان )
سرانجام قورباغه با (قاطعیت) تصمیم خودش را گرفت ، (چمدانش) را بست و از خانه فرار کرد .

جالب بود تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۰ ۸:۴۵:۰۰

تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۴:۴۳ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶

شاهزاده اصیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۳ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۲۴ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
قورباغه کوچولو چمدونش رو برداشته بودو ناامید از همه جا می خواست بره رفت که تلویزیون رو خاموش کنه که داشت اخبار رو پخش می کرد که یکدفعه یکی از مقامات وزارتی گزارش داد که قورباغه روبوده شده که همه فکر میکردن ولدمورت قورباغه سیاه اونو کشته پیدا شده واونا روباینده رو هم گرفتن و با اون با قاطعیت برخورد خواهند کرد
قورباغه کوچولو در حالی که مبهوت شده بود چمدان از دستش اوفتاد و تصمیم گرفت حالا که دوستش پیدا شده طبق پیشنهادی که قبلا اون بهش داده بود بره و پیش اون زندگی کنه .

تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط شاهزاده اصیل در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۹ ۴:۴۹:۱۹
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۰ ۸:۳۰:۴۵

مردن خود هنری است و همچون هر هنری باید آن را آموخت.
جادو گران نیک می آموزند/


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶

سیموس فینیگانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
از خونمون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 269
آفلاین
مبهوت_اخبار_پيشنهاد_قورباغه_گزارش_چمدان_وزارت_مقام-تلويزيون_قاطعيت_
__________________________________________________
يه روز يه قورباغه كه يه چمدان به دست داشت از پشت پنجره مات و مبهوت به تلويزيون نگاه ميكرد كه در حال پخش اخبار بود.در اخبار وزارت سحر و جادو با قاطعيت مقام بازرسي عالي رتبه را به پروفسور آمبريج داد و به مردم پيشنهاد كرد كه از دستورات او پيروي كنند.

تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۸ ۸:۱۶:۱۷
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۸ ۸:۱۹:۰۷

[color=CC0000][b]قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!!!!!
ميجنگيم تا آخرين نفس !!!!
ميجنگي


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۱۷ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶

هوریس اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۴۴ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از گاراژ اجاس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 130
آفلاین
قورباغه ی سبز،بر روی چمدان نشسته بود و با چشمان گرد و بزرگ خود به تلویزیون مینگریست.
کودکی خرده سنگ ها را از روی زمین برمیداشت و شوخی شوخی،به طرف قورباغه ی سبزی پرتاب میکرد.انقدر شوخی شوخی پرتاب کرد که قورباغه ی سبز،جدی جدی مرد.


قورباغه ی سبز با قاطعیت کانال تلوزیون رو تغییر داده و مبهوت مستند حیات وحش میشود.
انسانی پیراهن سبز بر تن کرده و در حالیکه تگرگ هایی به اندازه ی توپ تنیس به سرش برخورد میکنند؛سعی بر یافتن پناهگاهی دارد.
در همان نزدیکی،کودکی بر اثر فرود آمدن تگرگی بر سرش،مرده است و خون از کنار لبس به پایین جریان دارد.


-گزارش ها حاکی از آنست که ایشان به نوع جدید از اسکیزوفرنی مبتلا هستند.ما پیشنهاد میکنیم که بستری شوند.

قورباغه همچنان جلوی تلوزیون نشسته....و به آن خیره شده است.
------------------------------------------
برای درک این پست،باید اسکیزوفرنی داشته باشید.


ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۷ ۰:۲۱:۴۸

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
روی صندلی راحتیش نشسته بود و با دقت به اخبار روزنامه نگاه میکرد. قورباغه شکلاتی دیگری از روی میز برداشت و با لذت تمام بلعید. یکی از چشمانش بر روی متنی در زیر تیتر ثابت مانده بود."... گزارشات چند روز اخیر حاکی از آن است که یکی از مهمترین مقام های امنیتی وزارت سحر و جادو ناپدید شده است.تمامی نیروهای پلیس ماگلها به پیشنهاد کاراگاهان به دنبال مردی میگردند که با خود صندوق بزرگی را حمل میکند که بر روی آن هفت قفل وجود دارد. برخی از شاهدان گزارش داده اند که فرد ناشناسی در حالیکه چمدان عجیبی را در هوا معلق ..." چشمش را از متن برداشت و به یاد خاطره خودش در چند سال گذشته افتاد زمانیکه شخص دیگری به جایش زندگی میکرد و یا شاید شخص دیگری به جای الستور مودی...
به آن سوی اتاق نگاه کرد. در آن سوی در، درست در زیر پله ها و در داخل صندوق، مردی خوابیده بود که بنظر میرسید مدتهاست مرده است.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

Victor Janathan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۲ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه -- گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون -قاطعیت
-----------------------------------------------------------------
تصوير بزرگ جادوگري از مقامات وزارت سحر و جادو بر صفحه ي اول پيام امروز خودنمايي مي كرد. اخبار صفحه ي اول پيام امروز در باره ي سخنراني اين فرد بود. تيتر گزارش كه با خط درخشاني نوشته شده بود ميگفت: صبح امروز وزير سحر و جادو با قاطعيت تمام حكم را صادر كرد. ادامه در صفحات 24 . 25 .
اخبار تا كنون بار ها و بارها در تلويزيون ماگل ها هم پخش شده بود. البته با حفظ قوانين رازداري جامعه ي جادوگري.
وقتي به صفحه ي 24 و 25 نگاهي مي انداختي با تيتر كوچك زير مواجه مي شدي: " وزير سحر و جادو: هركس محتوايي كتاب 7 را افشا كند خودمان ماموران وزارت خانه را مي فرستيم تا او را به قورباغه تبديل كرده و تا دو هفته بعد از كتاب در باغ وحش ملي جادوگري شهر لندن نگهداري شود."

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۶ ۲۰:۵۵:۰۳


داستانواره(بازی با کلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۹ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۰ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
مبهوت - اخبار - پیشنهاد - قورباغه -- گزارش - چمدان - وزارت - مقام - تلویزیون -قاطعیت
______________________________________________
نام داستانواره : استاد جدید دفاع دربرابر جادوی سیاه
میشد گفت هنگام حرف زدن مک گانگال َهری لحظه ای سبک دامبلدور را شناخت:
_"خوب...واما امسال......امسال دو تغییر کوچک در کادر آموزشی مدرسه داشتیم..........در درس تغییر شکل..... از جانب کادر آموزشی به پروفسور تانکس خوش آمد میگیم........و در درس دفاع در برابر جادوی سیه.....پروفسور لوپین لطف کردن و دوباره به جمع ما پیوستن.....پروفسور لوپین...متشکریم از اینکه پیشنهاد مارو پذیرفتین."
تشویق دانش آموزان ...مخصوصا دانش آموزان سال چهارم و بالا تر همه را مبهوت میکرد. شاید این بلندترین تشویقی بود که هاگوارتز در ابتدای سپتامبر به خود میدید....
"هی...هری.....چرا لوپین بهمون نگفته بود......"
"فک کنم تانکس خیلی خودشو نگه داشت....از وقتی از وزارت اومده بود بیرون همش میخواس لو بده...."
به نظر میرسید مراسم به پایان رسیده باشد . هری بلند شد و از رون پرسید:
"رمز جدید چیه"
رون خمیازه کشان به دنبال هری به راه افتاد .
" قورباغه قرمز شمالی...هه"
"هی رون.....تو الان نباید بری بخوابی...مقامتو یادت رفته ......مثلا سرپرستی ها"
این هرماینی بود و چنان با قاطعیت این را گفت که حتی یک گریفیندوری هم جرات مخافت با او را نداشت.
هری به تنهایی از پله ها بالا رفت تا به برج گریفیندور رسید.. در رمز را گفت و بدون هییچ توقفی در اتاق مشترک به سمت خوابگاهش پیش رفت. هنوز هیچکس به خوابگاه داخل نشده بود . بر روی تخت نرم پرده دارش افتاد و به فکر فرو رفت. کاری که رون و هرماینی دو هفته تمام او را از انجامش باز داشته بودند.
آیا باید چمدانهایش را میبست و به دنبال جان پیچ ها میگشت؟,فرار میکرد؟, یارگیری میکرد؟, به وزارت خوانه میپیوست؟ یا دستان بر هم میگذاشت و انگار نه انگار؟
بیشتر از همه برای ماگل ها ناراحت بود طبق آخرین اطلاعاتی که از اخبار تلویزیون جدید ویزلی ها بدست آورده بود, تا به حال چهل و شش مشنگ به قتل رسیده بودند. گزارش محفل نیز او را حسابی به هم ریخته بود . دیگر چه میتوانیست بکند جز اینکه صدای خر و پف نویل_که هری نفهمید او کی وارد شد ـ را آوایی خواب آور تلقی کند و در دنیای رویاهایش برای صدمین بار ولدمورت را نابود کند.

تایید شد!!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۷ ۷:۳۰:۵۰







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.