هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۴
#69

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
سلام من باز امدم!

راستش برنامه ام اینطوری بود هر 5 پست یک نقد ولی انگار بعد از نقد من بیشتر 2 تا پست زده نشد و حالا یک هفته گذشته! پس دیگه دل رو به دریا زدم امدم که نقد کنم!(خیلی کاره سختیه )

خب اولین نقد پست کالین کریوی!:

کالین یکم بی ناموسی نوشته و اگرنه پردازشش خوبه! مشکلی که من با داستان داشتم اینه که یکم در هم برهمه یا شاید ایکیوی من این چیزارو نمی کشه در هر حال رو هم رفته خوب بود ولی اگه سعی کنه موضوع جالب تری رو انتخاب کنه بهتره!

پست بعدی ماله گیلدی کاندیدایه وزارته! اگه ازش ایراد بگیرم شاید بعد که وزیر شد حال منو بگیره (شوخی بودا)

خب پست گیلدی:
خب منکه یکم خندیدم یکمی ها آخه ایشون همه چیزو به مرلین و تنفس مصنوعی نسبت می ده به هر حال خوب بود ولی مثل پست کالین یکم موضوعش... به هر حال زدن یک چکش بد نیست! والا یکم موضوعش تکراری نبود؟ آخه چقدر به این دبلیوسی گیر می دین! بازم می گم خوب و قابل قبول

خب امشب براتون یک نقاشی گزاشتم چون خیلیا امدن گفتن نقاشی بهتره پس من تصمیم گرفتم نقاشی بزار

تصویر کوچک شده

در آخر اگه عکس یا نقاشی هری پاتریه خوشگل و با سوژه داشتین به این آدرس میل کنید ممنون می شم
fleur_delacour1989@yahoo.com


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۵۸ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴
#68

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
_ ببخشید آگایی... میشه لوطفا به سمت دابالیو سی ایشاره چنی؟
_ هومک؟
_دابالیو سی عرض چردم... چودوم طرفه؟
_ داداش چرا راه دور میری؟ همینجاس... (به درخته اشاره میکنه) آفتابه هم گذاشتیم...
یکی دیگه هم که داشته از اونجا رد میشده حرفاشونو میشنوه و به موضوع علاقه مند میشه!
_ آقا خدا عمرت بده... منم اتفاقا داشتم به مرلین فکر میکردم... من اینجا منتظرم میمونم تا شما کارتو بکنی...
_ جون شما راه نداره... اول شوما بفرما..
_ شرمنده میکنی...

یه ربع بعد...پشت درخت صف طویلی تشکیل داده میشه...
_ زود باش دیگه... عجله داریم...
_ چرا هل میدی لعنتی؟
_ آگا نیگاه نچن...
_ آفتابه رو کی بلند کرد؟



Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۳۵ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴
#67

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
هوومک کی اجازه داده این عکسهای بیناموس رو اینجا بزاری ونوس...هییییییییی چه بیناموسی از بلاد قزوین عکس گرفتی؟
هوم اشکال نداره بیا من ادامه میدم...
جاسم(اون اولیه که خم شده) به دوست پسرش:نیگا کن از اینجا نورممد نمیتونه ما رو پیدا کنه!!!
دومیه که بالای جاسمه(دوست پسرش):آخ پشتم
جاسم:کی بود؟
دوست پسر جاسم:فکر کنم نور ممده!!!
نورممد:هی بچه ها شما اینجا چی کار میکنید؟کسی اکبر و ندیده؟
شپلخ...اکبر(نفر چهارم)از بالا میفته رو نوممد...
همه:آخ!!!
جاسم:تواین موقعیت فقط گراپو کم داریم!!!
دوست پسر جاسم:ای گفتی!!!
نورممد:وای اگه میومد میدونی چی میشد!!!
اکبر:توهم یه تختت کمه ها نور ممد!!!
صدای گراپی از دور:منم بازی بچه هااااااااااا!!
شپلخ میخوره پشت اکبر(وااااااااااای هیی چه بیناموسی )(نفر پنجم)
همه میرن تو درخت!!!


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۱۷ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۸۴
#66

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
سلام من اولین نقدمو شروع می کنم هر کی اعتراضی داره برام پیام شخصی بزنه

نمایشنامه هری پاتر:

خب من خوشم امد اول امده در چند خط فضا سازی کرده و ترس بچه ها رو نشون داده و یکدفعه ونوسو وارد داستان کرده!
البته من از اصطلاحی که به ونوس داده خوشم نیمد چون هیچ ربطی به ونوس نداره!
نقل قول:
اصغر گل به دست اومد


اگر می گفت صغری گل به دست امد یه چیزی!!!!!(اصغر نام پسره و من منظورشو از گفتن این اصطلاح متوجه نمی شم لطفا نظرشو در پشت صحنه ی ایفای نقش بیان کنه!)

ولی در کل رون و ساده بود اما من انتظار بیشتری از ایشون داشتم!

نمایشنامه مرلین:

اولین اشتباهی که کرده بود ادامه ی نمایشنامه ی هری رو نوشته بود که فکر کنم اشتباه کرده و حواسش نبوده!
مشکل خاصی نمی بینم ولی این ایده ی ازدواج یکم تکراریه!
البته خواستگاری اونم بدون مقدمه چینی و وسط جمع بچه ها جالب بود!!!!!!

نمایشنامه ی سیریوس بلک:

پرداختش خوب بود ولی می تونست جالب تر بنویسه و همه چیزو مبهم نوشته! مثلا یکم ترس بچه هارو بیشتر نشون می داد نمایشنامه هیجانی تر می شد و مطمعنم سیریوس می خواسته داستان هیجانی باشه!
ولی ایده ی قشنگی بود

نمایشنامه ی کارآگاه ققنوس:

من کلا سر در نیوردم داستان چی بود و موضوع چی بود! اگر بره تو پشت صحنه ی ایفای نقش توضیح بده ممنون می شم
و اینکه این واقعا همه چیزش مبهم بود و پرداختش زیاد خوب نبود امیدوارم سعی خودشو بکنه و بهتر بنویسه!

نمایشنامه ی شاهزاده خالص:
من تو کف این نمایشنامه موندم!!!!!!!!!
سرهم جمع کنیم یک خط هم نمی شه!البته تعداد خط ها مهم نیست ولی اینی که شاهزاده نوشته رو نمی شه اسمش گذاشت نمایشنامه!امیدوارم دفعه ی بعد بهتر بنویسه!

فکر کنم خوب نقد نکردم چون بار اولمه اگر ایرادی می بینید بهم بگید!

دوستان می تونن درباره ی عکس هایه قبلی هم نمایشنامه بنویسن

نکته: فراموش نکنید که دنبالیه ی نمایشنامه ی همو ادامه ندید و هر کی برای خودش جدا نمایشنامه بنویسه!

من نقص هارو گفتم چون هری اینطوری می خواد!


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۶ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
#65

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
دوست دادلي:اين عينك ها رو از كجا آوردي
دادلي:از كمو هري كش رفتم
دوست دادلي: همه ش ته استكانيه
دادلي:آره
دوست دادلي:اميد وارم خوب كار كنه
دوست دادلي:هي بچه ها اوومد بزنيد
دادلي:عجب توهمي داره...
دوست دادلي:چه سفيد...
عمو ورنون پشت دادلي وايستاده:
دادلي:واااااااااااااااااااااااااااااااااي اين چه چيزيه
دوست دادلي:واي چرا من اين رو كشف نكرده بوودم...عجب چيزه مامانيه..
(اي منحرف ها همتون منحرفيد )
عمو ورنون:حالا منو دو در مي كني مياي سيكار مي كشي
دادلي:عجب توهمي سگ گربه يقه آدم رو مي گيرن
ورنون: اين چي كشيده؟
دوست دادلي:بنگ دوست داري
عمو ورنون:


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
#64

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
_یعنی میشه این پوست موز رو نبینه
وپله اول از همه واستاده:میگم بچه ها اینکار رو نکنیم
دومیه:خوبه نمره تکتو تو کارنامه بذاره
سومی:ببیند خورد زمین
دومی:حمله
معلمشون:صبر کنید اینا که برگهای امتحانی نیسسسسسسسسست


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
#63

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
ناگهان دادلی که بالاتر از همه خم شده بود روی چهار نفر دیگر میفته... بومب.. دلنگ... بووووق....
هری: چیکار میکنی! هممونو ضایع کردی..
ونوس از راه میرسه: به به سلام .. بچه های خوب؟ خوبین شماها؟
همه با هم:
ونوس: چیه؟ مگه شما الهه ندیدین؟ :bigkiss:
همه:
ونوس: ای بابا شما چرا سکته کردین؟ من براتون گل آوردما!
هری: امم... امم... ش.. ش.. شما... ون... منظورم... اصغر هستین؟
ونوس کمی فکر میکنه و بعد میگه: اصغر کیه؟
همه با هم بلند: بچه ها! ونوس اومده... ونوس!!! بدوید بیاین اینجا!! محله بالا پایین!! ونوس ونوس!!
و هر کدام در کوچه ها سرازیر میشوند.. گویا تازه متوجه حضور ونوس شده اند.
ونوس به راه میفته و در کوچه ها به گشت و گذار میپردازه. ناگهان از سوراخ یک درخت گیلدی بیرون میپره و جلوی ونوس رو میگیره: سلام.. به به بانو... (و یک لبخند ژکوند )
ونوس: بازم تویی گیلدی؟
گیلدی: من خوشگلترین مرد روی زمین از شما خوشگلترین زن البته از من که خوشگلتر نیستین.. ولی خوب ازتون خواستگاری میکنم..
ونوس: ماااااااااااااااااا
بچه هایی که پشت درها و دیوار ها و درختها قایم شده بودند و گوش میدادند: مبارکه مبارکه.. عروسیتون مبارکه.. مبارکه مبارکه عروسیتون مبارکه..
گیلدی:
ونوس:


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
#62

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
- هنوز نيومده؟
- عزيز جان صبر كن الانه كه پيداش بشه
- از كجا مطماني كه از اين ور مياد؟
- راش از اين ور ميون بره
هري يهو داد زد: ببينيد ببينيد اومدش اونجا... ته كوچه
همه بچه ها دارن سكته ميزنن: آه اووووه
- آره ونو...
هري دستشو ميزاره جلوي دهن طرف: ساكت ... ميخواي همه بريزن اينجا؟ يادت باشه فقط اسم مستعار
ونوس از ته كوچه وارد ميشه كلي دسته گل تو دستشه
بچه ها در گوشي به هم ورود ونوسو اعلام ميكنن هر كي به بغل دستيش توي خونه ها بالاي پشت بوما و ... : اصغر گل به دست اومد ... اصغر گل به دست اومد
هري: خب بچه ها تا شماها بريد دست صلح براش دراز كنيد. منم ميرم برو بچ محله بالايي رو خبر بدم اونام براي دست درازي حاضر باشن
بچه ها در حاليكه به طرف ونوس ميدون: من اول .. من اول


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
#61

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
سلام خب راستش من امدم که کارگاه رو آزمایشی بچرخونم امیدوارم بتونم موفق باشم

خب من برای اولین بار یک عکس می زارم تا تنوعی باشه شما فکر کنید هر کدوم از اینا یک عضو (منظورم شخصيت هايه سايت) از سایت هستن و یک نمایشنامه بنویسید (البته خارج سایت هم باشه مثل دامبلدور که نداریم اشکالی نداره ولی فکر نکنم سن هیچ کدوم از اینا به دامبلدور بخوره!)
خب اینم عکس منتظر نمایشنامه هاتون هستم
تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط فلور دلاكور در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۷ ۲۲:۴۳:۵۷
ویرایش شده توسط فلور دلاكور در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۷ ۲۲:۴۸:۲۴
ویرایش شده توسط فلور دلاكور در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۷ ۲۲:۵۲:۲۸
ویرایش شده توسط فلور دلاكور در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۷ ۲۲:۵۹:۱۴
ویرایش شده توسط فلور دلاكور در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۷ ۲۳:۰۹:۲۸

دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۸۴
#60

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
اين تاپيك دوباره باز شد... مسوول جديد فلور دلاكور


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.