هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۷

آندریا کگورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۱۳ دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۱ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
از کوچه دیاگون پلاک شیش
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 144
آفلاین
In the name of the most high

نام شعر:آقا فیلینچه
شاعر:هنرمند گم نام (باشد که به اصل خویش برسد)
بازسازی:آندریا پاسفیکا کگورت

شبا که ما میخوابیم

سرایدار فیلینچ بیداره

هری خواب لرد میبینه

اون دنبال کمینگاهه

اقا فیلینچه سریعه

مچ شاگردارو زود میگیره

جرج و فرد هم اونو دوست دارن

براش شکلات میزارن


با تشکر از لودوی عزیز و بقیه دست اندر کاران.



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
نقل قول:

آندریا کگورت نوشته:
In the name of the most high

نام شعر:آقا فیلینچه
شاعر:هنرمند گم نام (باشد که به اصل خویش برسد)
بازسازی:آندریا پاسفیکا کگورت

شبا که ما میخوابیم

سرایدار فیلینچ بیداره

هری خواب لرد میبینه

اون دنبال کمینگاهه

اقا فیلینچه سریعه

مچ شاگردارو زود میگیره

جرج و فرد هم اونو دوست دارن

براش شکلات میزارن


با تشکر از لودوی عزیز و بقیه دست اندر کاران.



خيلى باحال بود😱😱


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷

لودو بگمن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۱:۴۲ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از Wizardry pardic
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
آمد جغدی آن شب خرامان به سمت پنجره اتاقم /
مرا خبر نبود چیست ، پرده کشیدم تا بخابم/

جغد ماجراجو ساکت نماند آن شب /
با نوک و پنجه هایش کوبید به شیشه ، نگزاشت من بخوابم/

زجا پردیم ناگه ،پرده زدم کنار و شیشه گشودم من /
از جان من چه خواهی ، امشب اگر بزاری شاید که من بخوابم/

دیدم با تعجب که نامه ای دارد به همراه/
سر خم آورد آن جغد نامه را بیانداخت/

با کمال تعجب برای من بود آن نامه گویا /
بازش کردم سریعا تا ز محتوا شوم جویا/

سلام به تو ای جوان ، با افتخار گویم مهمان ما هستی/
یکسال پر هیاهو همراه با هاگوارتز ، تو جادوگر هستی/






تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۳:۳۲ پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۹

گریفیندور، محفل ققنوس

سیریوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۹ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۹:۵۱:۲۲
از خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
گریفیندور
ناظر انجمن
پیام: 180
آفلاین
تصویر کوچک شده

Sirius Black Ft. Che And Fidel
"Chera Badi"


هه هه..! سیریوس و چه گوارا
امشب باهم... کلی حرف دارن!
(خطاب به ماروولو گانت)

چه گوارا:
اصیل‌زاده با ما چرا بدی؟
مگه چوبدستیت میخاره؟ انگاری آوادا زدی

انقدر نکن آستاکبار رفیق
یهو میشه دعوا مرافه، بعدش حرف و خرافه
اگه کَل داری میگم بیان فردا سراغت

مثِ معجون مملی‌ان؛ کرکات بریزه، انگاری واجبی‌ان

همه دوستا با منن، شدم اوستا کار اصن
توی هاگزمید امضا میخوان دوستدارا ازم

دور ور ما دیگه آستاکبار بوقه، پس تنها جایی که منو ببینی بین کارگرای کارخونه دوغه!

نزار قرار شر، دیگه با گنگ پایین شهر، چون میدم با موتور از روت رد شن اینا مثِ شوالیه شب
تو که فاز میدی فقط وقتی پا رولی، میگی اصیل‌زاده خولی، ولی دلشو نداری بیای معامله کنی
همه لات بازیات واسه مروپی بوده، خونریزیاتم که همش آر پی بوده...

وااای بد شده با من، چون از حد و مرز رد شده کااارم
چیزایی میگه انگار جنگ شده واقعا، چرا بدی چرا بدی چرا بدی


سیریوس:
ماروولو مسافرکشی نرو با ما بد باش فقط، می‌زنیم موهای لردو باشه حتی کچل
فرق از وسط، فرق از بغل، قرمز مُده؛ می‌کنیم رنگم عوض

برتی بات هم هست مرهم لنین، تو اروپا بهم میگن دست مرلین
بسه دلیل! با مشنگا بِه از این باش که هستی با خلق اصیل

بالاییمو میخوریم آب کدو تنبل، گیج میشیم و لیس میزنیم جادوگران و میخوریم شیب
ترمز بریدیمو میکنیم زیر، لِه!

این آستاکبار هر روز بیش‌تر میشه، پس ما تند میریم جلو تغییر عملی شه
همینه که گوش میکنه نوه‌ات همش به من دیگه، بعد ندیده نبیره نتیجه
اینه که این آر پی تو تاریخ جادوگران شد یه پدیده
شُک قوی به کل جادوگران داد، با ما نباش بد دیگه، خوب فک کن سنجیده

واااای بد شده با من چون از حد و مرز رد شده کاااارم
چیزایی میگه انگار جنگ شده واقعا، چرا بدی چرا بدی چرا بدی


فیدل:
آره اینجا داستانی داره، سیریوس که راست وامیساده آزکابان می خوابه
الکی فشار نیار ماروولو باشگاه نیس آخه، زیر پا ماگل مچاله میشی؛ تو پاسکاری آره!

به جا اصالت یکمی دلو هل بده بالا، بجا رول به ما برو دستمالو بده دادا
تو خانه ریدل که هواتو داره، چون اگه دست ما بیفتی میشی خراب و پاره

بهتره هیچ وقت نخوره تو گذرت به ما، آسمون بالا تنها نقطه مشترک ما
سیریوس بالاتر از اینه بشه درگیر قضیه، نه دستمال‌کش کسیه

نه نمیده تغییر عقیده تحت تاثیر بقیه، تو یه دقیقه دریده؛ مثل سگ هاری که به یه اصیل پریده
ماها انقلابیم؛ این طبیعت ماست، اگه نمیفهمی بکنم اون شقیقتو باز

واااای بد شده با من چون از حد و مرز رد شده کاااارم
چیزایی میگه انگار جنگ شده واقعا، چرا بدی چرا بدی چرا بدی...


(شعر اصلی از آهنگ «چرا بدی»، هیچکس و زدبازی)



_Warning این پیام صرفا جنبه رول پلی دارد. جوگیر نشید خواهشا! Warning_


تصویر کوچک شده

We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹

ریونکلاو، محفل ققنوس

آلنیس اورموند


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
امروز ۸:۴۹:۳۶
از دست این آدما!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 185
آفلاین
نقل قول:

آندریا کگورت نوشته:
قالب شعر:مثنوی
شاعر:حضرت مولانا جلال الدین محمد(با اندکی تغییر ...شایدم یکم بیشتر از اندکی )

بشنو از هری چون حکایت می کند / از دروسلی ها شکایت می کند

کز پریوت درایو تا مرا برده اند / از ولدرمورت مرد و زن نالیده اند

دفتر خاطرات تام ریدل خواهم صفحه صفحه از فراق / تا بگویم شرح درد این زخم بی صحاب()

مالفوی کو دور ماند از رفاقت با هری / بازجوید روزگار دشمنی با ویزلی

من به جمعیت گریفیندور شرف یاب شدم / جفت رون ویزلی و هرماینی شدم

هرکسی از بحر خود شد خواستار من / از پیشانی من جست زخم مصیبت بار من

چشم من از رنگ سبز دور نیست / لیک دیگر اسنیپی از بحر دیدن نیست

تن ز عشق و عشق ز تن مستور نیست / لیک کس را خواستن عشق دستور نیست

آتش است این محفل و هست بادی مخلاف / هرکه مرگخوار است، با آتش عشق شود تلف



(خسته شدم دیگه بسه ... بقیش واسه بعد )



مولانا اسوده بخواب ایشون بیدارن


Though we don't share the same blood
You're my family and I love you, that's the truth


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۵:۲۶ سه شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱

اسلیترین، مرگخواران

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۸ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۵:۴۴:۵۲ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 264
آفلاین
and fhssss
no more hshshhhh
even pizza
too much
toooo much
hisssssss
black heart
papa
....ah



poet : princess Negini


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۸ ۱۶:۵۰:۴۹
ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۸ ۱۶:۵۳:۴۶

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۳۳ جمعه ۱۶ تیر ۱۴۰۲

گریفیندور، مرگخواران

کوین کارتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۴ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۷:۲۳:۳۹ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
از تو قلب کسایی که دوستم دارن!
گروه:
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 155
آفلاین
من عاشق شعرم!همه بچه ها عاشق شعرن! می خوام چندتایی براتون بخونم:

وقتی تو جادوگران، تازه وارد میاد چپ و راست، لینی وارنر مهربون مراقب بچه هاست.
بچه ی خوب همیشه تو کارگاه تایید میشه.


من یه سایت دارم پر از گل و ستاره/ یدونه جادوگران هزارتا قصه داره.
این سایت خوشگل ما قصه میگه برامون/ قصه لردسیاه تو شب های زمستون.
تو سایت بزرگ ما آدما مهربونن/ محفلی ها تو محفل، با هم آواز می خونن
هرکی که رول می خونه اینو باید بدونه جادو برای همه یه دوست مهربونه!


آقا رودولف منحرف هیچی نپوشیده/ تو دکه ی بیرون خونه خوابیده.
دیروز *خاله رفته کافه، اونو اونجا دیده/ خشمگین تر از خاله ی من هیچکس ندیده
رودولفک من، چشماتو وا کن/ وقتی ساحره ها اومدن اون وقت لالا کن
بیا بریم توی حیاط با من بازی کن/ توپ بازیو توپ بازیو باز توپ بازی کن

لرد همه رنگش خوبه
محفلی زرنگش خوبه
توی کتاب نوشته مودی باباقوری زشته.


-حاج تراوز تو کجایی؟
-روبلندی!
-چی چی خوردی؟
-برتی باتز
-سهم من کو؟
-یوآن برده.
-اگه یوآنو ببینم سر دمشو می چینم!


*خاله: خاله بلاتریکس من


...I hold them tight, never letting go
...I stand here breathing, next to those who are precious to me





تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰:۳۹ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۲۴:۳۶
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 318
آفلاین
بگشت از آسمان بر کرّه‌ای نازل بلا
کودکی زرینه‌مو، دریاچه‌چشم و ناقلا

هوش کودک یک هوسْ آنی ربود
«هرکه دمب خر بدزدد کرده سود!»

پشت خر آمد همی دمبش کشید
کرّه جا خورد و مهاجم را ندید

کره‌خر جفتک بزد روی دو پا
کار بچه با دمش بودی خطا

طفل بر پیشانی‌اش دستی نشاند
از سر ناراحتی اشکی فشاند

«دمب او را لعنتی شایسته است
کاین چنین به صاحبش وابسته است!»

کله‌ی کودک به سنگ هرگز نخورد
تا مال بود و مالکی، او می‌ربود!


ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۰ ۱۳:۱۷:۱۰
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ ۱۲:۳۰:۵۸

بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴:۵۵ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۱:۴۴ یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۲:۰۸:۱۶ سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
از همین تریبون اعلام میکنم که اوضاع، اوضاعی نی...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 149
آفلاین

یه وقتی تو هاگوارتز یدونه بچه ای بود

این بچه باهوش بود ولی داشت اون یه کمبود

بش گفتن چه عجیبی

که انقد دوری از ما

همش میگی یه حرفی

که ما بزاریمت تنها

این پسر بچه خوب و تک و

جدا شده از جمع

شده از همه غافل

شده با جونوراش جمع

بهش میگن بیکاره

ولی چاره نداره

کار و زندگیش همینه

ولی کسی نمی بینه

---

میگن هست شبیهش ولی من که ندیدم

یه افسانه ی زیباست ولی حالا که میبینم

قوی بود تو هرچی، تو هرچی که می دیدی

بادا همه ضعیفن، ولی نیوت تو که بیدی

بش گفتن چه عجیبی

که انقد دوری از ما

همش میگی یه حرفی

که ما بزاریمت تنها

این پسر بچه خوب و تک و

جدا شده از جمع

شده از همه غافل

شده با جونوراش جمع

بهش میگن بیکاره

ولی چاره نداره

کار و زندگیش همینه

ولی کسی نمی بینه

---


این شعر توسط خواننده محبوب ماگلی، آقای علیرضا طلیسچی، در وصف جانورشناس بزرگ، اینجانب خوانده شده و ساخت ملودی توسط خود خواننده و شعر سروده خودم هست!


تصویر کوچک شده

.یادگار گذشتگان.



با خود میگفتم اوضاع بهتر میشه و روزای خوبم میبینی!
الان فهمیدم خیر! اوضاع، اصلا اوضاعی نی!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷:۱۵ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۲۴:۳۶
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 318
آفلاین
دور شو از لرد چون خمارت می‌کند
با عنایت‌ جان‌نثارت می‌کند

وُلدِ مورت و مولدِ وُرت و وُلتِ مُورْد
اختیار و انضباطش دل ببُرْد

تازه‌وارد هرچه حاضر داشتیم او قُر بزد
لیک من شاکی نباشم، حق بزد

من تساوی ذره‌ای نادیدمی در جبهه‌ها
چه بگویم؟ ای الهی نگیرید قانقاریا

اهل محفل را بنامند اهل نور
نور کِی آید گرفتار توی تور؟

ارتش تاریکیْ گسترده‌شبی‌ است
عضو محفل همچو رخشان‌اختری است

بی‌شبِ تار اختری نایَد پدید
روزهنگام لیل و انجُم را که دید؟


بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.