جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

در حال بارگذاری شمارش معکوس...
جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 10 اسفند 1402 19:04
تاریخ عضویت: 1402/10/24
تولد نقش: 1402/10/25
آخرین ورود: یکشنبه 16 دی 1403 01:21
از: همین تریبون اعلام میکنم که اوضاع، اوضاعی نی...
پست‌ها: 153
آفلاین

یه وقتی تو هاگوارتز یدونه بچه ای بود

این بچه باهوش بود ولی داشت اون یه کمبود

بش گفتن چه عجیبی

که انقد دوری از ما

همش میگی یه حرفی

که ما بزاریمت تنها

این پسر بچه خوب و تک و

جدا شده از جمع

شده از همه غافل

شده با جونوراش جمع

بهش میگن بیکاره

ولی چاره نداره

کار و زندگیش همینه

ولی کسی نمی بینه

---

میگن هست شبیهش ولی من که ندیدم

یه افسانه ی زیباست ولی حالا که میبینم

قوی بود تو هرچی، تو هرچی که می دیدی

بادا همه ضعیفن، ولی نیوت تو که بیدی

بش گفتن چه عجیبی

که انقد دوری از ما

همش میگی یه حرفی

که ما بزاریمت تنها

این پسر بچه خوب و تک و

جدا شده از جمع

شده از همه غافل

شده با جونوراش جمع

بهش میگن بیکاره

ولی چاره نداره

کار و زندگیش همینه

ولی کسی نمی بینه

---


این شعر توسط خواننده محبوب ماگلی، آقای علیرضا طلیسچی، در وصف جانورشناس بزرگ، اینجانب خوانده شده و ساخت ملودی توسط خود خواننده و شعر سروده خودم هست!
.یادگار گذشتگان.



با خود میگفتم اوضاع بهتر میشه و روزای خوبم میبینی!
الان فهمیدم خیر! اوضاع، اصلا اوضاعی نی!



تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 10 اسفند 1402 12:50
تاریخ عضویت: 1398/02/25
تولد نقش: 1398/03/01
آخرین ورود: دیروز ساعت 17:33
از: دستم حرص نخور!
پست‌ها: 388
داور دوئل، فروشنده
آفلاین
بگشت از آسمان بر کرّه‌ای نازل بلا
کودکی زرینه‌مو، دریاچه‌چشم و ناقلا

هوش کودک یک هوسْ آنی ربود
«هرکه دمب خر بدزدد کرده سود!»

پشت خر آمد همی دمبش کشید
کرّه جا خورد و مهاجم را ندید

کره‌خر جفتک بزد روی دو پا
کار بچه با دمش بودی خطا

طفل بر پیشانی‌اش دستی نشاند
از سر ناراحتی اشکی فشاند

«دمب او را لعنتی شایسته است
کاین چنین به صاحبش وابسته است!»

کله‌ی کودک به سنگ هرگز نخورد
تا مال بود و مالکی، او می‌ربود!
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در 1402/12/10 13:17:10
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در 1402/12/11 12:30:58
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: جمعه 16 تیر 1402 09:33
تاریخ عضویت: 1402/04/14
تولد نقش: 1402/04/15
آخرین ورود: یکشنبه 2 دی 1403 19:57
از: تو قلب کسایی که دوستم دارن!
پست‌ها: 208
آفلاین
من عاشق شعرم!همه بچه ها عاشق شعرن! می خوام چندتایی براتون بخونم:

وقتی تو جادوگران، تازه وارد میاد چپ و راست، لینی وارنر مهربون مراقب بچه هاست.
بچه ی خوب همیشه تو کارگاه تایید میشه.


من یه سایت دارم پر از گل و ستاره/ یدونه جادوگران هزارتا قصه داره.
این سایت خوشگل ما قصه میگه برامون/ قصه لردسیاه تو شب های زمستون.
تو سایت بزرگ ما آدما مهربونن/ محفلی ها تو محفل، با هم آواز می خونن
هرکی که رول می خونه اینو باید بدونه جادو برای همه یه دوست مهربونه!


آقا رودولف منحرف هیچی نپوشیده/ تو دکه ی بیرون خونه خوابیده.
دیروز *خاله رفته کافه، اونو اونجا دیده/ خشمگین تر از خاله ی من هیچکس ندیده
رودولفک من، چشماتو وا کن/ وقتی ساحره ها اومدن اون وقت لالا کن
بیا بریم توی حیاط با من بازی کن/ توپ بازیو توپ بازیو باز توپ بازی کن

لرد همه رنگش خوبه
محفلی زرنگش خوبه
توی کتاب نوشته مودی باباقوری زشته.


-حاج تراوز تو کجایی؟
-روبلندی!
-چی چی خوردی؟
-برتی باتز
-سهم من کو؟
-یوآن برده.
-اگه یوآنو ببینم سر دمشو می چینم!


*خاله: خاله بلاتریکس من
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 شهریور 1401 06:26
تاریخ عضویت: 1396/08/08
تولد نقش: 1396/08/08
آخرین ورود: سه‌شنبه 6 شهریور 1403 23:05
پست‌ها: 265
آفلاین
and fhssss
no more hshshhhh
even pizza
too much
toooo much
hisssssss
black heart
papa
....ah



poet : princess Negini
ویرایش شده توسط نجینی در 1401/6/8 17:50:49
ویرایش شده توسط نجینی در 1401/6/8 17:53:46
"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 27 آذر 1399 19:51
تاریخ عضویت: 1399/09/24
تولد نقش: 1399/09/28
آخرین ورود: امروز ساعت 19:55
از: دست این آدما!
پست‌ها: 347
ارشد ریونکلاو، قاضی آزکابان
آفلاین
نقل قول:

آندریا کگورت نوشته:
قالب شعر:مثنوی
شاعر:حضرت مولانا جلال الدین محمد(با اندکی تغییر ...شایدم یکم بیشتر از اندکی )

بشنو از هری چون حکایت می کند / از دروسلی ها شکایت می کند

کز پریوت درایو تا مرا برده اند / از ولدرمورت مرد و زن نالیده اند

دفتر خاطرات تام ریدل خواهم صفحه صفحه از فراق / تا بگویم شرح درد این زخم بی صحاب()

مالفوی کو دور ماند از رفاقت با هری / بازجوید روزگار دشمنی با ویزلی

من به جمعیت گریفیندور شرف یاب شدم / جفت رون ویزلی و هرماینی شدم

هرکسی از بحر خود شد خواستار من / از پیشانی من جست زخم مصیبت بار من

چشم من از رنگ سبز دور نیست / لیک دیگر اسنیپی از بحر دیدن نیست

تن ز عشق و عشق ز تن مستور نیست / لیک کس را خواستن عشق دستور نیست

آتش است این محفل و هست بادی مخلاف / هرکه مرگخوار است، با آتش عشق شود تلف



(خسته شدم دیگه بسه ... بقیش واسه بعد )



مولانا اسوده بخواب ایشون بیدارن

Together we do whatever it takes
We're in this pack for life
We're wolves
We own the night!


Hell is empty
And all the devils are here

William Shakespeare
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 24 مهر 1399 03:32
تاریخ عضویت: 1398/06/21
تولد نقش: 1398/06/25
آخرین ورود: امروز ساعت 10:55
از: خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
پست‌ها: 560
وزیر سحر و جادو، مدیر فنی دیوان جادوگران، ارشد گریفیندور
آفلاین
تصویر تغییر اندازه داده شده

Sirius Black Ft. Che And Fidel
"Chera Badi"


هه هه..! سیریوس و چه گوارا
امشب باهم... کلی حرف دارن!
(خطاب به ماروولو گانت)

چه گوارا:
اصیل‌زاده با ما چرا بدی؟
مگه چوبدستیت میخاره؟ انگاری آوادا زدی

انقدر نکن آستاکبار رفیق
یهو میشه دعوا مرافه، بعدش حرف و خرافه
اگه کَل داری میگم بیان فردا سراغت

مثِ معجون مملی‌ان؛ کرکات بریزه، انگاری واجبی‌ان

همه دوستا با منن، شدم اوستا کار اصن
توی هاگزمید امضا میخوان دوستدارا ازم

دور ور ما دیگه آستاکبار بوقه، پس تنها جایی که منو ببینی بین کارگرای کارخونه دوغه!

نزار قرار شر، دیگه با گنگ پایین شهر، چون میدم با موتور از روت رد شن اینا مثِ شوالیه شب
تو که فاز میدی فقط وقتی پا رولی، میگی اصیل‌زاده خولی، ولی دلشو نداری بیای معامله کنی
همه لات بازیات واسه مروپی بوده، خونریزیاتم که همش آر پی بوده...

وااای بد شده با من، چون از حد و مرز رد شده کااارم
چیزایی میگه انگار جنگ شده واقعا، چرا بدی چرا بدی چرا بدی


سیریوس:
ماروولو مسافرکشی نرو با ما بد باش فقط، می‌زنیم موهای لردو باشه حتی کچل
فرق از وسط، فرق از بغل، قرمز مُده؛ می‌کنیم رنگم عوض

برتی بات هم هست مرهم لنین، تو اروپا بهم میگن دست مرلین
بسه دلیل! با مشنگا بِه از این باش که هستی با خلق اصیل

بالاییمو میخوریم آب کدو تنبل، گیج میشیم و لیس میزنیم جادوگران و میخوریم شیب
ترمز بریدیمو میکنیم زیر، لِه!

این آستاکبار هر روز بیش‌تر میشه، پس ما تند میریم جلو تغییر عملی شه
همینه که گوش میکنه نوه‌ات همش به من دیگه، بعد ندیده نبیره نتیجه
اینه که این آر پی تو تاریخ جادوگران شد یه پدیده
شُک قوی به کل جادوگران داد، با ما نباش بد دیگه، خوب فک کن سنجیده

واااای بد شده با من چون از حد و مرز رد شده کاااارم
چیزایی میگه انگار جنگ شده واقعا، چرا بدی چرا بدی چرا بدی


فیدل:
آره اینجا داستانی داره، سیریوس که راست وامیساده آزکابان می خوابه
الکی فشار نیار ماروولو باشگاه نیس آخه، زیر پا ماگل مچاله میشی؛ تو پاسکاری آره!

به جا اصالت یکمی دلو هل بده بالا، بجا رول به ما برو دستمالو بده دادا
تو خانه ریدل که هواتو داره، چون اگه دست ما بیفتی میشی خراب و پاره

بهتره هیچ وقت نخوره تو گذرت به ما، آسمون بالا تنها نقطه مشترک ما
سیریوس بالاتر از اینه بشه درگیر قضیه، نه دستمال‌کش کسیه

نه نمیده تغییر عقیده تحت تاثیر بقیه، تو یه دقیقه دریده؛ مثل سگ هاری که به یه اصیل پریده
ماها انقلابیم؛ این طبیعت ماست، اگه نمیفهمی بکنم اون شقیقتو باز

واااای بد شده با من چون از حد و مرز رد شده کاااارم
چیزایی میگه انگار جنگ شده واقعا، چرا بدی چرا بدی چرا بدی...


(شعر اصلی از آهنگ «چرا بدی»، هیچکس و زدبازی)



_Warning این پیام صرفا جنبه رول پلی دارد. جوگیر نشید خواهشا! Warning_
We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are


پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 22 شهریور 1397 00:01
تاریخ عضویت: 1397/05/29
تولد نقش: 1397/05/31
آخرین ورود: یکشنبه 30 مرداد 1401 22:42
از: Wizardry pardic
پست‌ها: 158
آفلاین
آمد جغدی آن شب خرامان به سمت پنجره اتاقم /
مرا خبر نبود چیست ، پرده کشیدم تا بخابم/

جغد ماجراجو ساکت نماند آن شب /
با نوک و پنجه هایش کوبید به شیشه ، نگزاشت من بخوابم/

زجا پردیم ناگه ،پرده زدم کنار و شیشه گشودم من /
از جان من چه خواهی ، امشب اگر بزاری شاید که من بخوابم/

دیدم با تعجب که نامه ای دارد به همراه/
سر خم آورد آن جغد نامه را بیانداخت/

با کمال تعجب برای من بود آن نامه گویا /
بازش کردم سریعا تا ز محتوا شوم جویا/

سلام به تو ای جوان ، با افتخار گویم مهمان ما هستی/
یکسال پر هیاهو همراه با هاگوارتز ، تو جادوگر هستی/




تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 20 شهریور 1397 17:16
تاریخ عضویت: 1397/06/14
تولد نقش: 1397/06/18
آخرین ورود: شنبه 19 مرداد 1398 20:31
از: لندن گرينويچ
پست‌ها: 205
آفلاین
نقل قول:

آندریا کگورت نوشته:
In the name of the most high

نام شعر:آقا فیلینچه
شاعر:هنرمند گم نام (باشد که به اصل خویش برسد)
بازسازی:آندریا پاسفیکا کگورت

شبا که ما میخوابیم

سرایدار فیلینچ بیداره

هری خواب لرد میبینه

اون دنبال کمینگاهه

اقا فیلینچه سریعه

مچ شاگردارو زود میگیره

جرج و فرد هم اونو دوست دارن

براش شکلات میزارن


با تشکر از لودوی عزیز و بقیه دست اندر کاران.



خيلى باحال بود😱😱
تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: یکشنبه 18 شهریور 1397 18:01
تاریخ عضویت: 1396/12/28
تولد نقش: 1397/05/08
آخرین ورود: سه‌شنبه 21 مرداد 1399 20:51
از: کوچه دیاگون پلاک شیش
پست‌ها: 144
آفلاین
In the name of the most high

نام شعر:آقا فیلینچه
شاعر:هنرمند گم نام (باشد که به اصل خویش برسد)
بازسازی:آندریا پاسفیکا کگورت

شبا که ما میخوابیم

سرایدار فیلینچ بیداره

هری خواب لرد میبینه

اون دنبال کمینگاهه

اقا فیلینچه سریعه

مچ شاگردارو زود میگیره

جرج و فرد هم اونو دوست دارن

براش شکلات میزارن


با تشکر از لودوی عزیز و بقیه دست اندر کاران.
پاسخ به: اشعار جادویی
ارسال شده در: شنبه 10 شهریور 1397 05:22
تاریخ عضویت: 1397/05/29
تولد نقش: 1397/05/31
آخرین ورود: یکشنبه 30 مرداد 1401 22:42
از: Wizardry pardic
پست‌ها: 158
آفلاین
قصیده های عمو لودو

دوش آلبوس را دیدم ک بی قرار است /
گفتمش تورا چشده ای پیری ، بیقراری/


گفتا ک بدانید جسم فانی ، در نهایت بی وفا است/
فرتوت شده ام و پیر گشتم ، درد تن من بی دوا است/

برده ام از یاد من چندی اسپل، افکارم پر از سوالهای بی جواب است/
گفتمش داری جامی برولین،نام آن قدح اندیشه و بر تو دردی دوا است/

گفتا ک میدانم ولی ز جای آن بی خبر هستم من /
پیر شده ام و باید دنبال چاره ای گردم من/

تصویر تغییر اندازه داده شده