هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
در ساعات پایانی ثبت نام یازدهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو، در حالی که تمام عکاسان و خبرنگاران به همراه خیل عظیمی از جمعیت مقابل ستاد انتخابات واقع در ساختمان وزارت کشور تجمع کرده و مشغول مصاحبه و اعلام طرفداری از کاندیدای مورد علاقه خود بودند، در ابتدای خیابان منتهی به ساختمان، لیموزین سفید رنگی نمایان شد که با دنده دو به سمت ستاد انتخابات می آمد.

لیموزین به میدان جلوی ساختمان رسید، دور زد و جلوی درب توقف کرد. راننده از ماشین پیاده شد و درب عقب سمت راست را باز کرد.

خبرنگار واحد جادوگر تی وی که در حال پوشش زنده خبری جزییات ثبت نام کاندیدا ها بود مجبور بود در آن شلوغی با فریاد صحبت کند:
- بله! بینندگان عزیز، دقایقی قبل وندلین شگفت انگیز به ستاد انتخابات آمد و در حالی که در آتش می سوخت کاندیداتوری خودش رو اعلام کرد. پس از ایشون پسری که زنده ماند، یعنی هری پاتر وارد ساختمان وزارت کشور شد و اقدام به ثبت نام کرد. در حال حاضر هم لیموزینی وارد محوطه شده، اما هنوز مشخص نیست که کدوم یک از اعضا هستن...

در این لحظه فردی با کت و شلوار مشکی و کفش های واکس زده از ماشین پیاده شد. مردم و خبرنگاران به سمت او هجوم بردند.

- بله همون طور که پیش بینی میشد، این سیریوس بلک هست که به اینجا آمده. حالا مشخص نیست که ایشون قصد ثبت نام دارن یا صرفا برای بازدید از محل به اینجا اومدن. وزیری که سال گذشته به صورت ائتلافی دولتی رو با سوروس اسنیپ تشکیل داده بود...

سیریوس در خیل عظیم جمعیت آرام آرام به سمت در های ورودی می رفت و با لبخندی بر لب جواب سوالات مردم و خبرنگاران را میداد.

ادامه صحبت های خبرنگار واحد جادوگر تی وی:
- ... که بعد از تحویل دادن مسند وزارت، این بار این دو نفر رو در جایگاه معاون و مدیر هاگوارتز در ترم جدید خواهیم دید.

- آقای بلک نظرتون درباره کاندیدا های این دوره چیه؟
- هدفتون از اومدن به ستاد انتخابات، ثبت نامه؟
- آیا این راسته که وزارتخونه در مسائل هاگوارتز دخالت می کنه؟
- آیا این درسته که تو این ماه مبارک مردمو علاف کنین پشت در های بسته ستاد؟
- در مورد فلورانسو بگین... این بحث ها که بینتون هست برای چیه؟

سیریوس همچنان در حالی که لبخند می زد و با جمعیت به سمت ساختمان بزرگ و سفید می رفت گفت:
- همه تون تشریف داشته باشید بعد از بازدید از ستاد و دیدار با اعضا، در نشست خبری به همه سوالات شما پاسخ خواهم داد. خیلی ممنون.

سیریوس پس از اینکه از باجه های ثبت نام کاندیدا ها دیدن کرد در نشستی با سران سایتی و لشکری پیرامون نحوه انتخابات گفت و گو کرد. وی پس از آن با کاندیدا های حاضر در محل دیدار و گفت و گویی داشت و برای آنان آرزوی موفقیت کرد.

در نهایت و هنگامی که قصد ترک محل را داشت در مصاحبه ای کوتاه با خبرنگار پیام امروز، در جواب سوالی مبنی بر اینکه شما از کدام یک از کاندیدا ها حمایت خواهید کرد پاسخ داد:
- هنوز که کسی تایید صلاحیت نشده. اما در صورت تایید، کاندیدا های مورد حمایت من، هری پاتر و آرسینوس جیگر خواهند بود.

پس از این مصاحبه، سیریوس سوار بر لیموزین مخصوص وزارتخانه شد و ستاد انتخابات را به سمت اجلاس سران کشور های جادویی ترک کرد.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

آگوستوس راک وود old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۶ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب .... ( سایشون جهان گستره خوو ...)
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 118
آفلاین
تق ، توق ، تق ، توق ، تق ....
صدایی از پشت سر جمعیت در حال انفجار جلوی وزارت خانه می آمد . در ابتدا کسی توجه نکرد اما رفته رفته ، جمعیت خود به خود بر اثر اقتدار ساطع شده از او کنار می رفتند .
با حضور شاهین روی کتفش و یک پای چوبی اش ، ابهت از سر و رویش می بارید .
با حضور میرزا در وسط این جمع ، خبرنگاران یهویی به سمت او هجوم آوردند :
- آقای راک وود ، حضورتون اینجا بدلیل بقیه کاندیداس ؟
- میخواید کاندید شید ؟
- ساطورتون گم شده ؟
- شاهینتونو میخواید در دستان عدالت بذارید ؟
راک وود همینطور که انواع سوالات را می شنید ، به پاگرد ورودی وزارتخانه که رسید برگشت و رو به جمعیت کرد :
- ملت جادوگر و ساحره پرور لندن ، امروز بخاطر شما اینجام . احساس مسئولیتی که به من دست داد ، من رو وادار کرد که به اینجا بیام و برای آزادی شما ، رشد و ترقی شما ، این مسئولیت خطیر رو قبول کنم و خودم و تجربه ام رو به دستان ویزنگاموت بسپارم تا باشد که وزیری لایق چو من داشته باشید ... بدرود !!!
و سپس در دودی که از ناکجا آباد اطرافش را گرفته بود ، گم شد .
راک وود بسرعت وارد شده بود و از پشت سرش ، صدای هلهله جمایت را می شنید . لبخند رضایتی زد و بسرعت وارد آسانسور وزارت شد .

تق تق تق ...
- کیه کیه در میزنه ... ؟ ... نه یعنی چیز ... اهم .... بفرمایید !!
راکی جلو آمد ... ابهتش حتی مسئولین ثبت نام را هم خیره کرد .
- سلام ... روزتون به شر ! اومدم فرم پر کنم ..
- بله بله ... حتما
سپس کاغذی را جلویش گذاشتند :

نقل قول:

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال): 

10 ماه

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه): 

والا ما یه مدتی تو اداره کاراگاهان معاون بانو مورگانا بودیم و از اون طرف تو سازمان ساواج هم کار می کردیم که اصلی ترین فعالیتمون گرفتن اون یارو ... چیز ... اممم .... همون دیه ... بود !

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش: 

والا تا این ثانيه هنوز چنین افتخاری رو ندادیم که ناظر باشیم . من معتقدم ملت خودشون میفمن کارشون کجا درسته و اینا ... ناظر چیه ؟

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته: 

وزارت سحر و جادو :

- ساماندهی مجموعه ، کارکنان
- ایجاد چارت سازمانی مشخص برای تمامی کارکنان حتی وزیر سحر و جادو به منظور ارائه اخبار دقیق و مستند به بخش نظارت و همچنین مردم برای حفظ آرامش
- ایجاد پل های ارتباطی دقیق زیر نظر مستقیم وزیر سحر و جادو برای ارتباط با ملت
- اعطای تسهیلات به کارمندان دولت
-کمک به ترقی ملت و جامعه جادوگران و البته ساحرگان
- رنگ آمیزی دوباره کل وزارت خانه از درون و برون به دو رنگ سبز تیره و مشکی
- افزایش مراودات با قشر قدرتمند جامعه ، یعنی مرگخواران
- کوتاه کردن دست مفسدان فی الارض ، مو سرخ ها ، ریش دراز ها و غیره از دولت و خزانه
و هزاران جوایز نقدی دیگر

مجموعه های وابسته :

ندامتگاه آزکابان ( تاکید میکنم ، ندامتگاه !!!! ) و موزه به نظر من شرایط اصلا جالبی ندارم . شاید اصلی ترین کار در دولت من ، اول ساماندهی درست به این دو مجموعه باشد . تعیین افرادی با صلاحیت برای این دو مجموعه از دستور کار های من است .

شعار انتخاباتی:

جانم فدای ارباب !!



امضای آخرش را محکم روی کاغذ کشیدم و خودکار را روی میز به حالت خبردار نگه داشتم .
- اینم از این ... عزت زیاد !!!!


آخرين فرصت ماست ....




پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۱ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۷ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 224
آفلاین
- رودولف! رودولف!
- آرسی! آرسی!
- فلو! فلو!
- هاگرید! هاگرید!

در یک شبه تابستانی خنک، ملت جامعه ی جادوگری در مقابل ساختمان مرکز پذیرش کاندیدا های وزارت سحر و جادو ایستاده بودند و پلاکارت های مختلفی بدست داشتند و نام کاندید مَد نظر خود را فریاد میزدند. ناگهان وسیله ای کوچک و تله ای در هوا برق زد، مردی سوار بر جارو به دنبال وسیله به پرواز در آمد .

مرد سیاهپوش از پشت ساختمان گذشت و به سمت وسیله ی کوچک شیرجه رفت. دستش را به سمت آن دراز کرد و طولی نکشید که اسنیچ کوچک در دستانش درخشید. توجه ملت حاضر در جلوی ساختمان به غریبه جلب شده بود. مرد ناشناس کم کم ارتفاعش را با زمین کم کرد و به روی زمین نشست.

از روی جارویش بلند شد و اسنیچ را در جیبش گذاشت و در حالی که لبخندی بر لب داشت، جارو بدست به سمت ورودی ساختمان حرکت کرد. ملت با تعجب به پسر برگزیده، هری جیمز پاتر نگاه کردند.

- اون هری پاتره!
- زخمشو ببین!
- اینجا چی میخواد؟

هری جمعیت را به آرامی کنار زد تا به در ورودی ساختمان پذیرش کاندید ها رسید، در را محکم کوبید اما اتفاقی نیفتاد. مردی با نیشخند به او نزدیک شد و گفت:
- تعطیله داداشم، دیر رسیدی.
- من این همه راه نیومدم که برگردم.

چند دقیقه بعد

مسئول ساختمان با مو های ژولیده و لباس خواب، پشت میز نشسته بود و به هری پاتر نگاه کرد. هر انسانی اگر در خواب ناز باشد و با صدای نخراشیده ی یک نفر از خواب بپرد، با قیافه ای عبوس به عامل آن نگاه میکند که این لحظه همین اتفاق افتاده بود.

- میتونم کمکتون کنم آقای پاتر؟
- اومدم فرم پر کنم.
- بیا! زود تمومش کن میخوام برم بخوابم.

هری کاغذ را جلوی خود گذاشت وشروع به پر کردن فرم کرد:

نقل قول:

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

تو آذر سال نود و دو عضو شدم که تقریبا میشه 1 سال و هفت ماه. قبل از شناسه ی هریم با شناسه گیدیون فعالیت داشتم خودتون میدونید.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

تو دولت قبلی یه مدت کوتاه ناظر و زندانبان آزکابان بودم که حدود یکی دو تا بستن سوژه بوده و زدن چند تا سوژه ی جدید و مرتب کردن لیست ناظران آزکابان و نقد و این حرفا. خلاصه هرکاری که یه ناظر انجام میده. عضو چند تا از گروه های این انجمن ها هم هستم مثل ارزشی های خودگردان، سازمان امنیت جادوگری، دفتر کارآگاهان، سازمان فرهنگ و هنر جادوگری.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

گفتم تو دولت قبلی یه مدت ناظر انجمن آزکابان بودم بعدشم ناظر تالار خصوصی گریفیندور و در حال حاضرم ناظر محفل ققنوس.

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

ابتدا در راستای وزارتخونه:

* قراردادن وزارتخونه به عنوان پناهگاه محفل ققنوس.
* استفاده از ویزلی هادر تمام سطح زیر و بالای وزارتخونه.
*ایجاد کارگروه آمرین به معروفبرای مبارزه با بی اخلاقی های چت باکسی.
*ساخت تندیس پروفسور دامبلدور و قرار دادن آن در دهلیز ساختمان.
*تغییر رنگ بخش سازمان اسرار از مشکی به صورتی گلبهی.
* تلاش برای راه اندازی نهاد های مهم وزارتخونه ، مانند دفتر فرماندهی کارآگاهان.
* برگزاری کلاس های آموزشی زنده ماندن با اکسپلیارموس.

در راستای انجمن های وابسته:
* تعامل با ناظران برای فعال کردن انجمن ها.
* دادن طرح و ایده ی جدید برای جذاب تر کردن انجمن ها.

این برنامه ها را فعلا به صورت کلی بیان کردیم و در آینده بیش راجب آن ها توضیح خواهیم داد.

شعار انتخاباتی:

زخم شدگان! :|



هری قلم پر خود را روی میز گذاشت و کاغذ را به مسئول برگرداند. مسئول نگاهی به کاغذ انداخت و پس از گذاشتن فرم در کنار بقیه فرم ها روی خود را به سوی پسر برگزیده برگرداند و گفت:
- میتونید برین آقای پاتر!
- فقط...
- بله؟
- رای یادتون نره!

با گفتن این حرف، به سوی در خروجی دوید تا لنگه کفش پرتاب شده به او برخورد نکند، با فرار از دست مسئول دریافت فرم، به سوی خانه ی خود حرکت کرد.


به یاد گیدیون پریوت!

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.



تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

وندلین شگفت انگیز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۲ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
از اون طرف از اون راه، رفته به خونه ی ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 382
آفلاین
یک ورود تاثیر گذار همواره با ترکاندن در، سوراخ کردن دیوار، نزول از آسمان یا آپارات روی سر یکی از اشخاص حاضر در صحنه میسر نمی شود. گاهی همین که توی مرکزی که هر کس با کلی دبدبه و کبکبه وارد می شود و کلی آدم دورش را میگیرند، یواشکی و مستتر در پس زمینه وارد شوی، فرم را پر کنی، جا بدهی لای فرم هایی که از نفرات قبل به جا مانده و بعد جیم بزنی، خودش کلی تاثیر گزار است.

خب...شاید هم نباشد.

بنابراین وندلین در حالی که چوب دستی هیزم مانندش را توی هوا تاب می خورد، و دست هایش که سابقا با دستکش های سبز بلندی پوشانده شده بودند و حالا به شکل غم انگیزی خاکستری می نمودند خودنمایانه تکان تکان می داد، در معیت هیچ کس، چون اصولا آدمی تنها زاده شده و تنها از دنیا می رود، و در سکوتی که با صدای چرق چرق دوربین کالین کریوی و دوستان شکسته می شد، خودش را به مرکز پذیرش کاندیدا های...(باقی اسم تاپیک رفته زیر tab بغلیش و قابل خوندن نیست) رساند. بدون هیچ گونه اصطکاک و برخورد غیرعادی با مسوول دریافت فرم های پر شده خوش و بش کرد، فرمش را گرفت، پر کرد، و با همان بال بال زدن ها و چوبدستی تکان دادن ها از ساختمان خارج شد. وی از کودکی عادت داشت تلاش نویسنده برای رقم زدن یک حضور تاثیر گذار و خفن را به بوق بکشد.

هشدار: فرم زیر ظرف بیست و چهار ساعت آینده آتش خواهد گرفت. در صورت مواجهه با بوی گاز یا جرقه های رنگی فاصله ایمنی را حفظ کرده، به 125 جادویی جغد بفرستید!

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):
با در نظر گرفتن دوره آلتیدا و هستیا جونز و الادورا بلک بودنم، چند تا برهه تاریخی رو باید با هم جمع زد اجازه بدین حساب کنم...
[نامبرده ساعاتی چند با چرتکه جادویی، ماشین حساب جادویی، قلم پر پاسخگوی ویزلی و متلب درگیر بود تا بالاخره موفق شد به نتیجه برسد!]
دو سال منهای سه ماه بعد از time skip ، دو سال منهای چند ماه اون اواسط قبل از time skip ، شما بگیر سه سال و چهارماه به صورت مفید!

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

چند صباحی فعالیت در انجمن دفاع از حقوق ساحرگان زیر نظر بانو پرنس داشتم و یکی و نصفی ماموریت با ایشون رفتم، تعدادی هم پست پراکنده در آزکابان. در مجموع، تقریبا هیچی

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

دو دوره غیرمتوالی چهار پنج ماهه ناظر گروه هافلپاف بودم و با این گروه تونستیم به نایب قهرمانی هاگوارتز و قهرمانی کوییدیچ هاگ برسیم. البته این سابقه من نیست، سابقه تمام تازه وارد های با غیرت و تازه نفسیه که اون ترم ما رو همراهی کردن و دمشون گرم

از نظر سوابق برجسته فردی-به درد میخورن مگه؟-، یه بهترین تازه وارد راونکلاو دارم، یه بهترین تازه وارد مرگخواران، یه بهترین تازه وارد سایت که حساب نی چون تازه وارد نبودم، یه فعال ترین عضو مرگخواران، یه بهترین نویسنده هافلپاف، چیز دیگه ای اگه بوده مهم نبوده که یادم نیست
[شکسته نفسی از صفات بارز نامبرده می باشد!]


شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

اون طرح موزه که دابی داره روش کار می کنه رو باید حمایت کرد تا بالاخره به یه جایی برسه. درسته یه جن قدرت های جادویی داره، ولی یه جن دست تنها یه جن دست تنهاست
اون گروهک های وزارتی، کارآگاهان وزارت که هیچ اثری ازشون دیده نمیشه، اداره های جادویی وزارت، اون دادگاه و زندان که داره خاک می خوره و نه کسی رو میندازیم توش نه کسی رو در میاریم ازش مافلدا هاپکرک حتی! (امروز بعد از پنج سال دیدمش، تکون نخورده کرم حلزون مصرف می کنی؟) اینا پتانسیل خوبی دارن. میشه فعالشون کرد. البته به جز مورد آخر! :| مثلا جرائم منجر به زندان خیلی کم منجر به زندان میشه، هیجان زندان رو آورده پایین:| بعد الان کله زخمی چهار ماهه تو زندانه، نیمی از اعضای وقت ایفا برای وکالتش اقدام کردن، لکن دادگاهش برگزار نمیشه! (راستی چرا محفل نمیاد یه ماموریت بده نجات سرباز پاتر؟)
با توجه به اینکه آزکابان زندانه و مثل بقیه انجمن های ایفا نیست، میتونیم آحاد جامعه رو محکوم به فعال کردنش بکنیم، البته منظورم این نیست که به محفل بگیم اگه هری رو پس میخواین یه ماموریت بدین تو آزکابان:| بیشتر روی همون محکومین و کسانی که اعلام جرم می کنند مانور باید داده بشه...
+من در این زمینه اجازه می خوام اینو بگم که اگـــــــــــــــــــــــــــــــــر آرسینوس وزیر نشه، برای آزکابان و ملحقات باید از تجربه ش استفاده بشه. یا لااقل من قصد دارم حتما این کار رو بکنم. چون به شدت قبول دارم سیاستش رو؛ نه کامل، ولی خیلی.

فعلا نظر دیگه ای ندارم. از بیرون تز دادن خیلی راحته، ولی لزوما هر تزی که از بیرون بدی قابل اجرا نیست که! الان هم نگاه نکنید یه پاراگراف عریض و طویل حرف زدم، کل محتواش رو بررسی کنید دو سه تا تز بیشتر نیست

شعار انتخاباتی:
ما شعار نداریم، در عمل باید خودمونو ثابت کنیم اصولن
[نامبرده تاکید کرد شعارش دقیقا همین می باشد! وی تصریح کرد، درست است که شعار ندارد، لکن خالی گذاشتن فیلد شعار انتخاباتی از ادب به دور است، در نتیجه از همین جمله به عنوان شعار بهره خواهد برد!]

+مُردم تا ارسال شد:|


تصویر کوچک شده


دیدمش از این جا رفت، اون بالا بالاها رفت!


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

ایرما پینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۹ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۸ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 184
آفلاین

جغدی سیاه پرواز کنان،وارد شد و بی هیچ توصیف و فضاسازی کاغذ زیر رارا روی میز انداخت و خارج شد!



نقل قول:


مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

با این شناسه حدود 9 ماه!

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):


به طور افتخاری مدیریت سازمان CBC رو بر عهده داشتم!

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:


رنک بهترین تازه وارد اسلیترین!

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:


راستش من به جای پر کرد فرم با وعده های پوچ و بعضا مضحک تصمیمات عملی رو اتخاذ میکنم!

*باید برای اداره آزکابان به طور جدی چاره اندیشی بشه!

*توجه به حقوق ساحره ها

*تصحیح قوانین کیفری و مدنی "چیز"!

*فعایت سازمان های وابسته به طور هماهنگ و هدفمند

*اخراج هر گونه ویزلی از کار!



شعار انتخاباتی:ساحره های دانا!هستن خیلی توانا!



Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۳:۵۱ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۹۴

گلرت پرودفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۳ یکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱
از قلعه ی نورمنگارد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 512
آفلاین
ساعت 4 و 50 دقیقه ی بامداد بود. در خیابانی که ورودی وزارتخانه وجود داشت، پشه هم نمی جنبید چه رسد به این که خبرنگاری در آن حوالی باشد. ملت کم کم آماده ی بیدار شدن برای نماز صبح می شدند که درهای وزارتخانه با صدای مهیبی باز شدند. چیزی نگذشت که صدای در، در صدای جیغ ساحره های زیبا رویی که آن شب را مهمان وزارتخانه بودند، محو شد! ارباب قلعه ی نورمنگارد با جلال و جبروت هرچه تمام تر وارد شد و بدون توجه به آنهایی که به دنبال تکه ای پارچه عرض سالن را طی می کردند، به سمت میز اسم نویسی رفت.

- هوی مرتیکه ی تسترالِ تسترال سوار! این چه وضع وارد شدنه؟! اینجا یه مکان دولتیه... میفهمی عوضی؟!

گلرت بدون توجه به سخنان سرایدار وزارتخانه، برگ پوستینی را از کیفش در آورد، بر روی میز گذاشت و پس از کمک به یکی از ساحره ها که بر روی روی زمین افتاده بود، رو به پیرمرد گفت:"هجدهم که برگشتم، کارکنای وزارتخونه لباس تنشون باشه ها!" و سپس صحن وزارتخانه را ترک کرد.

بر روی برگه چنین نوشته بود:
نقل قول:

به نام آن که پرندگان را پرواز آموخت.

نام و نام خانوادگی: گلرت پرودفوت

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):
سه سال و اندی.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):
عضو سابق مرکز ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
عضو سابق دفتر فرماندهی کاراگاهان
عضو سابق سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:
سوابق برجسته:
نظارت تالار خصوصی ریونکلاو (16 آبان 1393 - تا کنون )
بهترین تازه وارد محفل ققنوس ( همون 3 سال پیش که اومدم )
اخذ رنک فعال ترین عضو ریونکلاو در چند دوره

پ.ن: با استفاده از دوستان و آشنایانی که به صورت موییرگی داشتم، خاندان ویزلی را سر کار فرستادم؛ و با این کار، یکی از خاندان های اصیل جادوگری را که سالها و شاید قرن ها از فقر رنج می بردند را از این بلای خانمان سوز نجات دادم. تا آنجایی که حتی اعضای به دنیا نیامده ی این خانواده ی بزرگ و قدیمی، دارای یک ویلای 2000 متری در نیاوران و اقدسیه ی لندن هستند!

خدمات نظارتی-مدیریتی:
جایگزین کردن لیست تولدهای کامل فعلی با لیست ناقص قبلی و لینک دار کردن اسامی تمام اعضای ریونکلاو از ابتدا تا کنون در آن لیست.
فعال سازی دوباره ی تاپیک تولد بروبکس ریونکلاو، کنار شومینه و تالار محکومین
و برخی کارهای دیگه

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:
نزدیکتر کردن وزارتخانه ی سایت جادوگران به چیزی که از اون توی کتاب ها به یاد داریم.

فعال کردن انجمن آزکابان با کمک گروه های زیر مجموعه ی وزارتخانه (CBC و... ) و مستقل از وزارتخانه (آنتی ساحریال و...).

فعال کردن تاپیک هایی با عنوان های سازمان اسرار، سازمان اجرای قوانین جادویی و سازمان بازی ها و ورزش های جادویی. این سه سازمان هرکدام دارای مسئول و عضو خواهد بود، و وضایف خاصی را به عهده خواهند گرفت.

شعار انتخاباتی:
انقلاب وزارتی!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
تق توق، تق توق، تق توق..

همه ى نگاه ها به سمت صدا باز مى گردد. دوربین زوم مى کند روى منبع صدا. يک جفت کفش سياه پاشنه بلند. و بعد به آرامى بالا مى آيد. ابتدا ردای سبز رنگ و گل دوزى اى شده اى نمایان شده و سپس صورت فلورانسو تشخیص داده مى شود. مثل همیشه در حالى که عينکى بزرگى به چشم و لبخند مليحى به لب داشت، جلو مى آمد.

- من فلو، ناجى ملت، اومدم ثبت نام.

كشششششش( افکت دست زدن مردم حاضر در سالن)

- ملت شاهد باشين.

كشششششش

- ما آمديم بمانيم.

كششششششش


- بله، ممنونم، ممنونم.

كشششششش

و وارد دفتر شد.

- خب سوالا چيه؟ کجا رو بايد پر کنم؟

دلوروس لبخندى زد و کمرخم کاغذى را دست فلورانسو داد.


مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

ده ماه و شونزده روز اينا مي شه.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

سوابقى ندارم. همه بلاخره از يه جا شروع مي كنند. رول تو آزکابان زدم، به قول رودولف اسمم تو بنيادمورخين بوده. حمايت از ساحره ها هم عضو هستم.اگه سابقه حساب مى شه.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

ناظر هستم تو قسمت ايفاي نقش، ناظر دياگون به مدت حدودا سه ماه.

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:


- ادامه دادن فعالیت هاى مربوط به آزکابان که نصفه باقی موند البته با طرح هاى جديد. اينم بگم با واسه رودولف فرق مى کنه. ايشون برنامه ى پرنس رو مى خواد ادامه بده من برنامه ى دو وزیر سابق رو که زندانى و محاکمه کردن بود رو مى خوام ادامه بدم با روش هاى جديد خودم.

- فعاليت هاى مربوط به برابرى حقوق ساحره ها و جادوگران. متأسفانه با وجود کل کل هاى زياد اين دو گروه، عملا هيچ فعاليتى به جز دوئل انجام نشده.

- در نظر گرفتن شعار" چيزکش مجرم نيست.. عضو محترمى از جامعه است" و کمک به چيزکشان براى سر و سامان دادن خودشان. اينم برنامه ى جدى اى هستش که بهش فکر مى کنم. وزیر گانت که کارى نکردند واسه اين گروه.

- بازدید از شهر هاي جادويى. اينم کاملا جدى هستش و مربوط مي شه به اختيارات جدید وزرا که به تايپک هاى جدید دسترسى دارند.

- دفتر فرماندهي كارآگاهان و راديو وزارت هم براى فعال سازيشون برنامه دارم. راديو وزارت كه از اسمش مشخصه و دفتر فرماندهي هم در ادامه ي طرح آزكابان هستش.


فعلا همينا.


شعار انتخاباتی:
جنگ جنگ تا پيروزى!

و بعد فلو با اقتدار در حالى که براى دوربین لبخند مى زد از دفتر خارج شد. و سالن را صداى تشویق کردن" او" پر کرد.



تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
ساعت قنادی سلف سرویس هاگرید و خاله ماکسیم،6 بار به صدا در آمد و هاگرید و مشاورانش، شروع عصر جدیدی از زندگی جادویی را حس می کردند. یکی از خدمتکاران قنادی، رنک های هاگرید را به کت قدیمی اش می چسباند و یکی دیگر، موهایش را شانه می زد.
-اوخ شرمنده این پفکو دوسال پیش خریده بودم لای موهام قایم کردم دیگه هیچ وقت پیدا نشد. به نظرت فاسد شده یا میتونم بخورم؟ آخه آفتاب نخورده به هیچ وجه.
-قربان، داره دیر میشه، باید بریم به سمت مرکز ثبت نام. خلبان منتظره.

هاگرید با پرستیژ خاص خود و در حالی که دستش را برای هواداران تکان می داد،در میان دو بادیگارد گولاخ تر از خودش(!) ، به سمت هلی کوپتر شخصی اش رفت و در راه هلی کوپتر، در پاسخ به شور مردم، کیک پرتاب می کرد.
فضای داخلی هلی کوپتر مانند پیکان جوانان بود(چون هاگرید تا به حال داخل هلی کوپتر را ندیده بود و تصوری از آن نداشت.) و در جایگاه خلبان، پرسیوال دامبلدور کبیر با دستمال یزدی نشسته بود. هاگرید از تعجب دهانش را باز کرد اما نمی توانست حرف بزند. همان موقع بود که دنیا پیش چشمش سیاه شد و ...

چند دقیقه بعد

-روبیوس، روبیوس، فرزندم پاشو! پاشو.
-این جا کجاست؟ هلی کوپتر سقوط کرد؟
-هلی کوپتر ینی چی؟ شرمنده، این ماشین رو وقتی پسند کردم و دادم آرتور برام هماهنگش کنه دقت نکردم که کولر نداره!خیلی عرق کردی. اه از این مشنگا خیری به ما نمیرسه.

هاگرید، سرش را از پنجره بیرون برد و در کمال تعجب ، دید که داخل پیکان جوانان نشسته است.سپس به کتش نگاه کرد و دید که جای مدال افتخار و مدال درجه 1 مرلین که خدمتکار قنادی بر روی سینه اش گذاشته بود، چند عدد پیکسل باب اسفنجی و پاتریک قرار دارد.سپس با صورتی لرزان ، عمل "یه نگا به چپ یه نگا به راست" را انجام داد و مشاهده کرد که خبری از بادیگارد های گولاخ نیز، نیست. با ناراحتی رو به پرسیوال کرد و گفت:
-م...م...من خواب بودم؟
-عاره پسره ی بی خیال. داریم میریم ثبت نام وزارت، بعد تو خوابیدی.به هر حال به موقع بیدار شدی. رسیدیم مرکز ثبت نام! برو اون تو فرم رو همونجور که گفتم پر کن. خیالیت نباشه. د برو دیگه!

هاگرید بدون اندیشه در ماشین را باز کرد و با نور های عجیب آبی، که با کمی اغراق چشمان عقاب را نیز کور می کردند(بعد ها فهمید که نور فلاش دوربین است.) روبرو شد.
-یا امام زاده چارلز دیکنز. یا کیک شکلاتی. نکشین نامردا نکشین.من هنوز یه جوون رعنام.
-جناب هاگرید...جناب هاگرید...لطفا پاسخ بدین... اتهاماتی مبنی...جناب...

هاگرید ،مانند طفلی نوزاد که پدرش برای خنداندنش ، صورت خود را به شکل اورانگوتان در آورده و برای او ادا در می آورد ترسیده بود. به همین دلیل تمامی خبرنگاران را با چک و لگد متواری کرد و با سرعت داخل مرکز ثبت نام شد و در را پشت سرش بست. نفس نفس زنان به سوی میز رفت، کاغذی برداشت و شروع به پر کردن فرم کرد.



نقل قول:

مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

ما تازه واردیم. پر انرژی و خفن.
٩ماه

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

هاااا، منظورتون همون پارتيه ؟ دارم دارم.يني در سر تا سر سايت دارماا .اصن مويرگي آشنا دارم.
انجمن انتي ساحريال و فرهنگ جادويي عضو بوده استم. و اینکه آزکابان هم پست زدم.
سازمان فرهنگ هم توی ماموریتشون شرکت داشتم.
ازونجایی که افتخار دارم، عضو محفل ققنوس باشم. هفته ای یه بار یا بلکه دوبار، هری رو ور میدارم میاد تالار اسرار سر قبر حاج سیریوس، بعدشم میره اون ور چن تا گوی پیش بینی میشکنه.منم تمام مدت باهاشم. ینی نا آشنا نیسسیم با وزارت. نخوردیم کیک گندم دیدیم که دست مردم!

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

هاااااا، گفتم ديگه.مويرگيه،مويرگي...
ولی خوب یکی از افتخاراتم، بودن در کنار بچه های فوق العاده گریفیندور هست که همیشه ازشون یاد گرفتم و هیچ وقت تنهام نزاشتن. یکی دیگه از افتخاراتم عضو بودن در محفل همیشه پیروز ققنوس هستش.بستونه دیگه. رنکام به شرح زیرن.
عضويت در سايت (با پارتي)و به دنبالش بهترين تازه وارد اون دوره!
عضويت در گريفيندور(با پارتي) و به دنبالش بهترين تازه وارد اون دوره و بهترين نويسنده اين دوره!
عضويت در محفل ققنوس.(با پارتي) و به دنبالش بهترين تازه وارد اون دوره!
عضويت در الف دال و شاهد غير فعال شدنش.

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

خوب راسسش برنامه هاي ما ازين قراره كه چون ما پارتي داريم همه جا، مي تونيم وضع سايتو ازين رو به اين رو كنيم. ميتونيم سهام قنادي ها رو بخريم بعد يه كيكي بپزيم براتون روش يه وجب خامه باشه.
اما جدا از شوخی و ایفای هاگرید، بنده یه سری برنامه در نظر دارم، که تعداد محدودی از اونا رو ارائه میدم خدمتتون!
برنامه اول، برنامه نیست. ادامه یک برنامه خوب هست. وزیران محترم قبلی، اومدن همه سازمان ها رو پلمپ کردن و سازمان هایی که حس کردن، فعالیت در اونجا انجام میشه، به آدم کار بلد دادن.حالا برخی موفق بودن(دوئل میان دو سازمان و ...) و برخی هم موفق نبودن.

برنامه دوم، با توجه به افزایش قدرت وزیر، برنامه های هاگوارتز هست. در تمامی اوقات سال، اعضای تازه وارد به جادوگران میان ولی تعداد برگزاری ترم هاگوارتز ، محدوده. به همین دلیل، به شدت لازم می دونم که یک چیزی تو مایه های کلاس فوق برنامه بزارم. برنامه این کلاس به این قراره که حتی در زمانی که هاگوارتز تعطیل هستش یک کلاس باز باشه و هر هفته ملت برن اونجا درس زندگی یاد بگیرن. شاید این حرف براتون یکم مبهم و شاید خنده دار باشه، اما الان حال ندارم و در صورت تایید صلاحیت شدن، بیشتر توضیح میدم. اما تازه واردان بدانند که این برنامه به نفعشونه.

برنامه بعدی، نظارت به ناظرینه ما به هر ناظر یه برنامه میدیم. مثلا می گیم انجمن شما پتانسیل اینو داره X تاپیک فعال داشته باشه، کو این X تاپیک؟
ناظر هم ور میداره در جواب میگه عاقا X تاپیک،N تا عضو میخواد بیان پست بزنن. کو عضو؟ اونجاس که میریم سراغ برنامه بعدی، با ما باشید...
وزیر خوب خیلی شاخه دیگه، قدرتشم که افزایش یافته و حرفشم که خریدار داره پا میشه میره پیش مدیر! میگه جناب مدیر، صفحات جادوگران در شبکه های اجتماعی رو راه بنداز.تنها منبع تبلیغات رو راه بنداز! (البته لازم به ذکره من به شخصه افرادی رو مد نظر دارم که مدیریت صفحات رو به عهده بگیرن. از خودم حرف نمیزنم که. بلدم.)
خیالتون راحت باشه من با کوله باری از ایده اومدم ای ملت، حالا در صورت تایید صلاحیت شدن می بینین که چیقد گوهر باره ایده هام، همکاری کنین با این تازه وارد که هنو خسته نشده و نای کار کردن داره.

شعار انتخاباتی:
راستش ما شعار زیاد میدیم. یکی دوتا شعار نیست. البته ناگفته نماند که اصن حرف مساویست با عمل.
من چن تاشو میگم ملت هرکدوم رو دوست داشتن استفاده کنن.
شعار رسمی که قراره استفاده بشه اینه:
گندم امروز،آرد فردا، كيك پس فردا!

بقیشونم ازین قراره.
شعار مرگخواران:
مگه مرگخوارا کیک نمیخورن؟
شعار محفلیون:
ما اهل گریمولد نیستیم، روبیوس تنها بماند!
شعار گریفیون:
کیک سفید با توت فرنگی های قرمز! (اشاره داره به شخصیت سفید هاگرید و گریفی بودنش که رنگ گریف هم قرمزه.)
شعار ویزلی ها:
امید من به شما ویزلی هاست! قرمز بمانید.


در آخر بنویسم که بیاین بحث دعوا های مرگخوار و محفل رو کم کنیم. با هم یه ایفای خیلی خوب بسازیم.(اگع بدونین با این جمله از چن تا مرگخوار کیک مفت گرفتم... )

ساعت حدودا 7 شده بود.هاگرید،برگه را که از شدت عرق اضطراب، آن هم اضطراب نرسیدن به برنامه ماه عسل، خیس شده بود به سوزان بونز تحویل داد و در افق محو شد.

ای تایید صلاحیت کننده! اگه با خواندن این پست، پوکیدی گزینه تایید، اگه مزخرف بود گزینه تایید، اگه بی مزه بود گزینه تایید و برای وصل شدن به اپراتور گزینه تایید رو بزن. مطمئن باش کیک شما محفوظ می ماند.


ویرایش شده توسط روبيوس هاگريد در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳ ۲۳:۲۱:۵۵
ویرایش شده توسط روبيوس هاگريد در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳ ۲۳:۲۳:۲۲

تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۰ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
ساعت 12 روز چهارشنبه سوم تیر ماه... روز بسیار گرمی بود... آفتاب چنان بر زمین میتابید که گویی انسان ها او را به فحش کشیده باشند. حتی اگر قطره آبی هم بر زمین میریخت بلافاصله بخار میشد و به هوا میرفت.

در همان حال که آفتاب داشت زمین را میسوزاند، در مقابل "مرگز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو" ناگهان ساحرگان و جادوگران، چه مسئول و چه کسانی که برای پرکردن فرم آمده بوند سرمایی را حس کردند... سرمایی که تمام امید ها و آرزوهای آنها را از بین میبرد. همچنان که اشخاص موجود در داخل مرکز پذیرش گرما را از دست داده و سرمای نفرت انگیز را در آغوش میکشیدند، پاتروناسی به شکل ماهی پیرانا وارد سالن بزرگ شد و تنها یک کلمه گفت:
- ما داریم میایم...

پاتروناس غیب شد و ملت را در بهت و حیرت قرار داد و ناگهان آرسینوس جیگر، زندانبان آزکابان با دو دمنتور که از او محافظت میکردند ظاهر شد و با وقار و متانت وارد مرکز پذیرش شد.

- بله جناب زندانبان؟ فکر میکنم الان شما باید مشغول کارتون در آزکابان باشید، اینطور نیست؟

آرسینوس از زیر نقاب فلزی اش لبخند کوچکی زد و گفت:
- میخوام فرم پر کنم... در ضمن... چرا واسه من خبرنگار و این چیزا نیومد که باهام مصاحبه کنه؟
- آرسینوس... مشخصه که هرکس با دو دمنتور محافظ وارد جایی بشه ازش چندان استقبالی به عمل نمیاد.

- هوم... اینم حرفیه... حالا میشه اون فرم رو بدی به من؟
- فرم میخوای چیکار؟
- میخوام پر کنم دیگه؛ فرم رو اصولا چیکار میکنن؟

مسئول پخش فرم ها که جادوگر سالخورده ای بود بالاخره فرمی در اختیار زندانبان آزکابان گذاشت و آرسینوس هم نامردی نکرده، قلم پری از غیب ظاهر کرد و شروع کرد به پر کردن فرم.



نقل قول:
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

حدود 3 سال.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

بله... تعداد زیادی رول در آزکابان و همینطور تعدادی در انجمن وزارت سحر و جادو.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

نظارت آزکابان و نظارت تالار خصوصی گریفیندور.


شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

برگزاری خبرگذاری ها و مصاحبه های منظم با وزیر و دیگر اعضای وزارت جهت اطلاع گرفتن از فعالیت های آنها:

خب... قضیه از این قراره که معاون وزیر، خود وزیر و همینطور بقیه اعضای کابینه باید با یک رول در جادوگر تی وی یا پیام امروز یا رادیو وزارت اطلاعاتی رو به اعضای جامعه بدن و از این طریق فعالیت رول نویسی خود وزیر و اعضای کابینه هم پایین نمیاد.

یکی دیگه از برنامه های بنده در آینده راه اندازی ارتش وزارت خواهد بود که به صورت هدفمند انجمن وزارت و همینطور انجمن های تحت نظارت انجمن وزارت رو فعال خواهیم کرد.

از دیگر برنامه های بنده هم همون تاپیک معجون راستی هست که قراره به صورت هدفمند و خاصی فعالیت منظم داشته باشه.

و یک برنامه ی دیگر هم راه اندازی یک "وزارت ارشاد آسلامی" هست که قراره سوژه های جالبی ایجاد کنه.

البته... اینها تنها خلاصه ی چهار هدف بسیار کوچک و پیش پا افتاده بودند... بقیه ی اهداف پس از تایید صلاحیت شرح داده خواهند شد..

شعار انتخاباتی:
بدن سالم در گرو معجون سالم، معجون سالم تخصص ماست.



آرسینوس که پوزخندی بر لب داشت فرم را کوباند تو صورت پیرمرد و با دمنتور ها رفت بیرون تا کمی چرخ بزنند و به وظایفشان در قبال حفظ امنیت جامعه عمل کنند!


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۳ ۱۱:۰۹:۳۴


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۷:۴۰ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
چندین روز بود که مرکز پذیرش کاندیدهای وزارت راه افتاده بود...اما مگس هم پر نمیزد لامصب!در چند روز گذشته هیچکس برای ثبت نام به این مرکز مراجعه نکرده بود...خبرنگاران هم که چندین روز بود از صبح هیپوگریف خون تا بوق تسترال میومدن جلو در مرکز تا از ثبت نام نامزدها خبر تهیه کنن...ولی تو این چند روز نامزد که هیچ،یه جاست فرند هم از بغل مرکز رد نشده بود...ولی این وضعیت دائمی نبود!

در ظهر یه روز نیمه ابری با بارش های پراکنده در قسمت شمال شرقی(!) جاروی بلندی که نقش لیموزین رو داشت،جلوی در مرکز پذیرش پارک کرد و یه شخص خوشتیپ،خوش هیکل،خوش چهره،جذاب،خود شیفته و ... از آن پیاده شد و پشت سرش هم دو بادیگارد گنده اومدن تا ازش حفاظت کنن...البته در وهله اول هیچکس این این کاندید رو نشناخت...چون این یکی از معدود دفعاتی بود که اون شخص کت و حتی پیرهن پوشیده بود!
بلاخره یکی از خبرنگارها که در دوران هاگوارتز توی ریون بود،دوهزاریش افتاد و مرد کت و شلواری رو شناخت...
_اون لسترنجه....رودولف لسترنج!

مرد کت و شلوار پوش که هویتش معلوم شد،در حالی که لبخند ساحره کشی به صورت داشت،به سمت خبرنگار ها برگشت...
تصویر کوچک شده


یکی از خبرنگار که سرعت عمل بالایی داشت،سریع خودش رو از بقیه جدا کرد و خودش رو به رودولف رسوند تا ازش سوال بپرسه...
_دکتر مهندس لسترنج....یه سوال دارم ازتون...چی شد که تصمیم گرفتین برای وزارت ثبت نام کنید؟!
_با نام و یاد مرلین و با درود بر روان پاک سالازار و با آرزوی طول عمر برای سرورمان ارباب لرد ولدمورت عرض کنم که وزارت ارث بابامه!
_جان؟!
_نه اقا...جدی میگم...شما به این سند دقت کنید...میبینید که پدر پدر بزرگم وزیر سحر و جادو بوده...تازه اسمش هم رودولف لسترنج بود...این یعنی چی؟!یعنی تقدیر وزارت رو برای من کنار گذاشته...پس برین کنار بذارین به تقدیرم برسم!

رودولف خبرنگار مورد نظر رو کنار زد و داخل مرکز پذیرش کاندید های وزارت شد...و چون اعضای مرکز پذیرش کاندیدا ندیده بودن،همگی دست پاچه شده و به در و دیوار میخوردن...رودولف هم خودش رفت و از رو میز فرم ثبت نام رو برداشت و شروع کرد به پر کردن فرم...
نقل قول:
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):هنوز یه سال نشده...تیر سال نود و سه عضو شدم...یازده ماه و خورده ای...شوما بگو یک سال حالا...ولی نذارین مدت عضویت تقریبا کوتاهم گولتون بزنه...من یک سال به اندازه ده سال آن بودم،فعالیت کردم،رول نوشتم و اینا...آره...من خفنم!

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه): والا یه دو باری اسمم توی بنیاد مورخین بود که بنیاد مورخین هم یکی از تاپیک های موزه است دیگه!
غیر اون توی آزکابان رول زدم...این حسابه؟!
آها...واسه بازگشایی حمام مختلط وزارت هم تلاش کردم که دولت سابق یه ماه ما رو دوند از این اداره به اون اداره،بعد آخرش هم مخالفت کردن نامردا...خوب شد به یه سال نکشیده عزلشون کردین...آفرین!
*ویرایش*:دیدم همه گفتن،گفتم منم بگم...یه رنک بهترین تازه وارد سایت دارم(یعنی داشتم که آمبریج برداشتش...مگه ماله کل سال نبود؟!)و دو سه تا رنک دیگه توی اسلیترین و مرگخواران...درضمن دو بار لرد در حالی که همه به ایشون لرد رای داده بودن،اومدن به من رای دادن و این خیلی مهمه!

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:برجسته ترین سابقه ام که بهش افتخار میکنم،زیر سایه یگانه منجی عالم جادوگری لرد سیاه،به عنوان مرگخوار فعالیت کرده و میکنم(مدیریت دکه دربونی خونه ریدل هم هنوز به عهده دارم که بزرگترین افتخاره!)...ارباب!
غیر اون یه مدت شیش ماهی انجمن آنتی ساحریال رو مدیریت میکردم و نزدیک سه ماه هم هست که نظارت انجمن "دهکده هاگزمید"رو بر عهده دارم...چه نظارتی...آب از لب و لوچه ات میریزه...خیلی خوب نظارت کردم در حدی که خودم کف کردم!

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:آها...رسیدیم به بخش مهم...ببینین...من یک هفته است دارم تیم جمع میکنم...برای تک تک اون انجمن های زیر نظر وزارت دارم آدم های اینکاره جمع میکنم...نصفشون الان اماده ان...اگه تایید صلاحیت بشم به امید مرلین،اون نصف دیگه هم اوکیه...یعنی...من وقتی میام و میخوام از ملت رای بگیرم،تیمم و کابینه ام مشخصه...مردم اگه بخوان رای بدن به کل تیم رای میدن...این یه حرکتیه که خودم مبدعش هستم و میخوام انجام بدم...پس حق کپی رایت میگیرم!
سه طرح خیلی خوب هم از وزارت سابق مونده که صد در صد به دنبالش خواهم رفت...
اولیش طرح معجون راستیه که یکم گسترده تر و هدفمند تر خواهد بود...حالا بعدا بیشتر توضیح میدم!
دومیش طرح مجلس بود...خب خیلی پروژه عظیمیه و البته نیاز به داشتن و بودن اعضا داره...ولی خب در حد توانم صد در صد پیگیر راه افتادنش خواهم بود!
سومیش هم طرحی بود که رفت توی ویزن پارسال ولی نفهمیدم سرانجامش چی شد...این و پست های بعدیش به طور مشروح درباره ی طرح توضح داده شده...حالا به طور خلاصه هم میگم که طرح چی بود...این بود که یه سری از کاربر هایی که تخلف میکنن ولی تخلفشون در حدی نیست که بلاک بشن و نمیشه از تخلفشون هم چشم پوشی کرد،محکوم بشن به آزکابان...یعنی فقط دسترسی آزکابان رو بهشون بدیم...و به شرطی میتونن آزاد بشن که محکومتشون که توسط دادگاه مشخص میشه رو طی کنن...مثلا محکوم به فرستادن 3 رول مورد تایید توی تاپیک های انجمن آزکابان بشن...فکر کنم واقعا طرح خوبیه!
درضمن...ناگفته پیداست یکی از هدف ها و برنامه هام بازگشایی حموم مختلط وزارته...به این دلیل که این تاپیک یک نماده...یک نماد آزادی...باید به آزادی بها داد...زنده باد آزادی!

شعار انتخاباتی:
رودولف اینجاست...فرار کنید!


رودولف وقتی از پر کردن فرم فارق شد،فرم رو به مسئول مربوطه تحویل داد...اما قبل از اینکه از مرکز خارج بشه رو به مسئول مربوطه ایستاد و گفت:
_هوووم..راستی...نذارین این کت و شلوار گول بزنتتون...من همون رودولف قدیمیم...اگه یک درصد صلاحیتم تایید نشد...

و سپس از جورابش یه قمه یک متری در اورد و ادامه داد...
_این قمه رو فرو میکنم تو چش اونی که صلاحیت من رو تایید نکرده...چون به چشش نیاز نداره حتما....آخه اونی که چشم داره نمیتونه صلاحیت رودولف رو تایید نکنه!

بعد از این دیالوگ خفن،رودولف قمه رو زارت فرو کرد توی یکی از میز ها و خیلی شیک از مرکز خارج شد و به سمت افق رفت!


ویرایش شده توسط رودولف لسترنج در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۴ ۶:۴۶:۵۵
دلیل ویرایش: رنک هام رو گفتم!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.