گراوپ داره توی غار خودش قدم میزنه و در حین انجام این کار هم با خودش صحبت میکنه:
_ گراوپ داشت بدبختی ! گراوپ داشت قرض ! داشت چک برگشتی!
در همین موقع صدای گرومپ گرومپ پایی شنیده میشه و صدای کلفت و خشن غولی از پشت سر گراوپ شنیده میشه :
_ گراوپ تو داشت نامه از طرف عمت! عمه تو داشت یک ارث بزرگ! بقیه اش را خواند در نامه!
گراوپ :
داد به من نامه ببینم!
و نامه رو از دست غول دیگه میقاپهو نامه رو باز میکنه.
گراوپ عزیزم!
من ارث هنگفت گذاشت برای تو تا کرد ازدواج با هرمی! سه غار 2500 متری هست با یک حساب 100000 گالیونی! ولی داشت شرط گرفتن ارثیه! تو باید تربیت کرد حیوان خانگی من ، کلاه قرمزی هست حیوان خانگی من ولی من نتواست کرد او را رام! تو باید کرد او را اهلی تا نشان داد لیاقت خود!گراوپ با عصبانیت نامه رو مچاله میکنه و یک گوشه میندازه ولی کمی بعد ، چک های برگشتی و قرض و قوله جلوی چشماش بندری میرن ! بنابراین عزمش رو جزم میکنه و میره تا کلاه قرمزی رو اهلی کنه!
خونه عمه خانوم گراوپ!گراوپی وارد غار میشه یک موجود با دندون های برنده رو میبینه که داره کله یک غول بی بخار رو از جاش میکنه.
گراوپ :
.
در همین لحظه کلاه قرمزی سرش رو بالا میاره و این اتفاق در حالی رخ میده که خون از لب و لوچش میچکه
فلش بکدنیس با چماغ جلوی گراوپ واستاده و بهش چشم غره میره:
_ بوقی ارزشی مگه بهت نگفتم باید یک حیوون اهلی رو درست کنی؟ این چیه؟ اژدها هم اینقدر خونخوار نیست
گراوپ : برو بابا! برای غولا که این چیزا مهم نیست ! غولا براشون موجود خطرناک وجود نداره!
دنیس خواست جواب بده ولی چون فهمید حرف حساب جواب نداره دهنش رو بست!
زمان حال.
گراوپ : گودی گودی! بیا اینجا! بیااینجا!
کلاه قرمزی با چشمای قرمز و یک لبخند خوف بر لباش میاد به طرف گراوپو و یک جهش میکنه تا بپره روش!
گراوپ یک جاخال میده و گلوی کلاه قرمزی رو با دستش میگیره!
_ گوش کنی بچه! بخوای زرت زرت بکنی آرواره هاتو میشکنم! امم چیزه از این پشت دارن میگن با لهجه گراوپ حرف بزنم! پس فهمد کلاه قرمزی؟
کلاه قرمزی چشماش رو با حالت معصومانه ای باز و بسته میکنه و گراوپ هم دستش رو ول میکنه و کلاه قرمزی از فاصله چهار متری میفته رو زمین!
فررررت!
فردای آن روزدر اتاق پرو باز میشه و کلاه قرمزی در آستانه در ظاهر میشه.
روبانی صورتی رنگ دور سرش بسته شده بود و یک پاپیون قرمز هم روی سرش به طرز فجیعی خودنمایی میکرد.
گراوپ :
ای جان! حالا طبق توضیح این کتاب ...
و با دستش کتاب " اهلی کردن حیوانات تخس و دوست داشتنی (
)" رو بالا میاره و با اعتماد به نفس ادامه میده :
_ تو باید کرد دفاع از شخص رئیست بر علیه دشمنان!
کلاه قرمزی ناله ای میکنه و میره طرف گراوپ!
گراوپ یک تابلو نقاشی شده میاره جلوی کلاه قرمزی و میگه :
_ این هست دشمن ! من هستم دوست و رئیس! حالا برو و بخورش!
کلاه قرمزی :
این که طلبه هست ! من که نمیتونم!
گراوپ : نگووووو! این یکی دیگست تو هنوز نمیشناسیش
کلاه قرمزی به ناچار میدوئه طرف تابلو و پاره پورش میکنه.
لبخندی از سر رضایت بر لبان گراوپ نقش میبنده ! به زودی ارث بهش میرسه!
سه ماه بعدکلاه قرمزی عینهو کوزت(!!) آروم و موقر کنار گراوپ که منتظر رسیدن ارثیه هست ایستاده و داره با روبان صورتی رنگش بازی میکنه.
صدای پای آرومی شنیده میشه و یک آقایی وارد غار میشه!
کلاه قرمزی:
وا! اینکه همون طلبه هست که اون روز نقاشیشو پاره پوره کردم!
گراوپ : امممم چیزه! نه این اون نیست! نه نرو نرو ! کلـــــــــــاه قرمزی نــــــــرو!
ولی کار از کار گذشته بود ، کلاه قرمزی دوباره درنده خویی گذشته اش رو به دست آورده بود و به طرف آقای عمامه به سر دویده بود و داشت لت و پارش میکرد.
گراوپ با زحمت کلاه قرمزی رو از روی آقهه بلند میکنه.
آقای عمامه ای از جاش بلند میشه و عمامه پاره پورشو رو سرش درست میکنه و با صدایی که از عصبانیت میلرزید خطاب به گراوپ گفت: سزاش رو میبینی! نه تنها از ارثیه هم خبری نیست بلکه این حیوون رو بدتر وحشیش کردی و من مجبورم تو رو برای آسیب رسوندن به حیوانات اهلی ودوست داشتنی(!!) به سه سال زندان آزکابان همراه با کلاس خصوصی های فوق پیشرفته آلبوس دامبلدور محکوم کنم
گراوپ :
چند روز بعدگراوپ پشت میله های زندان با حالت عبوس نشسته و هی آه میکشه ... اینه آخر این همه محبت ! نه ارثی رسید نه هیچی فقط یک سلول کثیف با کلاس خصوصی های به شدت فجیع آلبوس دامبلدور تنها چیزی بود که بعد از سه ماه تلاش و کوشش عایدش میشد!
[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95