هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (الفیاس.دوج)



Re: یک سوال مطرح کنید و متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۰
بهترین لحظه عمرت چه بوده است ؟ ‏

گریف ‏:‏ وقتی با شونصد تا مرگخوار جنگیدم و همه شونو با یه ورد حل کردم.
راون ‏:‏ وقتی که تونستم با نگاه کردن یه ماشین زمان بعد از ‏۱۵۰‏ سال درست کنم ‏.
اسلی ‏:‏ وقتی ارباب تو سرم می زنه ‏.
هافل ‏:‏ وقتی تمام آجرهای طبقه آخر برج میلاد رو پرت کردم بالا و برج رو تموم کردیم ‏.


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: زیباترین جمله ی کتاب هفتم از نظر شما چی بود !؟
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۹۰
به نظر بنده این دو جمله هستش ‏:
۱‏ ) آخرین دشمنی که نابود میشود مرگ است ‏.
۲‏ ) نوزده سال بود که جای زخم ‏،‏ دیگر آزارش نداده بود ‏،‏ همه چیز عالی بود ‏.


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: بعد از دامبلدور و لرد سیاه کی قوی ترین جادوگره؟چرا؟
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۹۰
منم با کینگزلی ‏
موافقم
ولی خوب باید بین سورس و الستور یکی دیگه را هم بگنجانیم و ان هم کسی نیست بجز کسی که تقریبا یکی از بهترین های جادو و مدافع هری بود ‏:‏ مینروا مک گوناگال


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: چوب دستی های جادوگری!بهترین ایده چیست؟
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۹۰
چوبدستی اینجانب دارای مغزی از ریسه قلب ققنوس هستش و تقریبا ۳۷‏ سانت طولشه و از چوب درخت سکویا قالب ریزی شده و اثر استاد کبیر عرصه چوب دستی سازی اقای الیواندر هستش و بیشتر برای اجرای طلسم های تهاجمی مورد استفاده قرار میگیرد ‏.


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: بحث راجع به معادل کلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۹۰
به نظر شخص شخیص بنده که کاملا همسو و همجهت با جناب آقای بلید عزیز هستش باید عرض کنم که با تمام احترامی که به بلید عزیز دارم ولی این معادل سازی ها اگر چه در اکثر جاها واقعا کتابو خزکرده ولی یه چند جایی هم مثل دیوانه ساز و اینا یه کم مشکل گشا بوده است ‏.

با تقدیم احترام ‏.
اسمم تو پروفایل هستش پس نمیگم


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۰
یا ملت ارزشی آیا مرا در این جامعه ارزشی بازی می دهید و مرا در این مکان ارزشی راه می دهید مرا در انجمن برادری ارزشی قبول می کنید آیا ؟


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: انجمن نابودی موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۰
بلا ‏:‏ خوب چه کاری با ارباب داشتین ؟ ‏
مامور ‏۱‏ ‏:‏ ممممیییی خواستیم که ببررر اسساس دستور مقام فخمه وزارت که نجینی رو خطرناک تشخیص دادن اون رو به ما تحویل داده تا ما اون رو نابود کنیم ‏.
بلا ‏:‏ چی گفتین ؟ ‏
مامور ‏۲‏ ‏:‏ همون که شنیدین !
بلا ‏:‏ بیایین تو ! ‏
ماموران با ترس بسیار و در حالی که به اقصی نقاط لباس و اعضا و جوارح مرلین متوسل می شدند وارد خانه شدند.

لرد ‏:‏ خوب چی کار داشتین شما ماموران ضعیف و بو گندو ی وزارت ‏.
بلا ‏:‏ ارباب خیلی خیلی معذرت می خوام ولی اینا می گن که نجینی یکی یک دونه ما رو که آزارش حتی به یه مورچه نرسیده و فقط چند تا آدم و اینا خورده رو خطرناک تشخیص دادن ! ‏
لرد :‏ پس که اینطور که خطرناک تشخیص میدن صبر کنین صداش کنم یه نگاهی بهش بندازین ‏.
-‏ نه نه نه صداش نکنین غلط کردیم ‏
و در این حین شلوار دو تا از مامورا به طرز اسرار آمیزی به رنگ خردلی تغییر کرد ‏
لرد ‏:‏ نجینی بیا این جا دخمل گلم ‏.
نجینی در حالی که آرایش کرده با رژ لب و انواع اقسام دور ها اعم از دور چشم و لب و ‏...‏ و با روبان صورتی رنگی بر دم در حالی که خرامان و عشوه گر می خزید وارد صحنه شد
مامورا ‏:‏ ‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰
سوژه جدید ‏

تقریبا چند سال از تاسیس دفتر کاراگاهان می گذشت و تا چند روز دیگه سالگرد تاسیس دفتر سر میرسه و تمام کاراگاها مشغول آماده شدن واسه جشن هستن و سیریوس هم به تمام کارا رسیدگی میکنه ‏.

:yclown: :yclown: :yclown:

سیریوس ‏:‏ زود باشین دیگه ،‏ باید کار تزیینو زودتر تموم کنین هزارتا کار دیگه هم داریم !‏
الفیاس ‏:‏ باشه دیگه ‏.‏ ولی برو مرلین مرلین کن که ماموریت اینا واسمون در نیارن حداقل این بارو یه چند روز استراحت و کیف داشته باشیم ‏.
سریوس ‏:‏ باشه من یه نگاهی به اطراف میندازم ببینم وضعیت چطوره ‏.
لی ‏:‏ سلام بر فرمانده دلیر و سگ صفت ( توهین نشه ها ) ما یه خبر جدید دارم ‏
سیریوس ‏:‏ زود باش بگو ببینم چه خاکی به سرمون شده ؟
لی ‏:‏ یه ماموریت جدید داریم وزیر الان بهم گفت که بهت بگم باید زود بری پیششون تا جزئیات ماموریت رو بهتون بگه ‏.
بعد از ‏۲۰‏ دقیقه در دفتر وزیر ‏:‏ ‏
سیریوس ‏:‏ وزیر باهام کار داشتین ؟
وزیر ‏:‏ یه ماموریت فوریه باید زود آدماتو برداری ببری اونجا ‏.
سیریوس ‏:‏ شما رو به ریش مرلین الان ماموریت نه ما می خواییم سالگرد تاسیس دفترو جشن بگیریم ‏.
وزیر ‏:‏ همین که گفتم زود حاضر بشین باید برین وگرنه من میدونم و شما !‏
سیریوس پاکت را می گیرد و باز میکند.
سیریوس ‏:‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۰:۲۳ سه شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۰
رز ‏:‏ عجب کاری کردیما ولی !‏
لینی ‏:خوب بهتره یه مقدار از بلاهایی که سرمون آورده رو جبران کنه ‏

رز ‏:‏ آی ولدی زود باش برو سقف خونه سوراخه ازش آب می یاد بدون جادو تعمیرش کن و زودی برگرد ‏
!‏
.
لرد ‏:‏ چشم ارباب لینی !
بعد از حدود ‏۲‏ ساعت کار سخت لرد میاد پایین ‏.
لرد ‏:‏ ارباب رز ‏،‏ ارباب لینی ‏،‏ دستورتان اجرا شد ‏.
لینی ‏:‏ افرین پسر خوب
حالا برو ظرفا رو که از سه ماه به این طرف شسته نشدن رو زود بشور و برق بنداز و بیا !
-‏ ‏:‏ چشم ارباب رز
و بعد از ‏۱‏ ساعت لرد خسته و کوفته در حالی که دستاش از بس ظرف شسته آب رفته می یاد
-‏ ‏:‏ اوامرتان اجرا شد
رز ‏:‏ لینی حالا چی کار کنیم ؟ به نظرت اثر معجون چقدر دیگه می مونه ؟
لینی ‏:‏ نمی دونم ولی فکر کنم هنوز ده دوازده ساعتی مونده باشه ‏.
رز ‏:‏ ایول پس هر بلایی که بخواییم می تونیم سزش بیاریم ‏.
آگوستوس ‏:سلام ارباب حالتون چطوره ؟ ‏
لرد ‏:‏ به لطف شما ! هر امری دارید بگویید تا انجام بدهم سرورم !‏
اگوستوس ‏:‏
لینی جریان چیه ؟ ‏
لینی تمام اتفاقات رو برای آگوستوس تعریف می کنه ‏.
آگوستوس ‏:‏ من یه نقشه ای دارم ‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۴۷ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰
:سلللللاااامم هری دیدی تنهات نذاشتم رو قلبت پا نذاشتم ‏

:‏ سلام البوس حالت چطوره ؟ تو رو به شل و ول ترین پیژامه مرلین منو از این خراب شده نجات بده ‏
-‏ ‏:‏ برو کنار الان خودم یه بلایی سرشون میارم که دهن تو و آبر کف کنه حالا برو عقب و نیگا کن ‏
-‏ ‏:‏ چشم پروف ‏
و در مدت چند دقیقه دامبل از چند نوع جادو استفاده می کند که هری تا به حال حتی خوابش را هم ندیده بود ‏.
بعد از نیم ساعت ‏:

هری :‏ ‏
البوس ‏:‏ چطوره ؟ ‏
هری ‏:‏ چه بلایی سرشون آوردی ؟
-‏ ‏:‏ هیچی فقط یه کم سر به راهشون کردم !‏

بز ها ‏:‏ بببعععععع ببببععععععع بببببهههه به بهبهبهبهبهبه
و تمام بز های گوشتخوار آبر در کمال مظلومیت و سربه زیری داشتند از علف های سبز زیر پاشون به جای سر و گردن هری استفاده می کردن ‏
-‏ ‏:خش خش خش ‏.....
البوس ‏:‏ من رفتم هری مثل اینکه آبر داره می یاد
-:‏ باشه

آبر ‏:
هری ‏:‏ ‏
-‏ ‏:‏ چه بلایی سر این بدبخت بیچاره ها آوردی ؟ ‏
هری ‏:‏ هیچی به ریش مرلین فقط چند تا طلمس محرمانه استفاده کردم !
آبر ‏:‏ که اینطور محرمانه ؟ حالا بیا با هم بریم یه چای دیگه اون جا حالیت می کنم محرمانه یعنی چی ؟


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.