هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۶

الیور وود قدیم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۱ یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴
از دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 321
آفلاین
آنونس فیلم کوتاه " جهان خاکستری "
......................................................

هالی ويزارد تقدیم می کند

فیلمی کوتاه از الیور وود

" جهان خاکستری "

نگرشی بر پایان جنگ های سیاه و سفید


ویرانی ... نا امیدی ... ترس ...مرگ

(صحنه با حالت fade روشن می شود . همه جا در نور فرو رفته ) خط افقی سیاهی از دور دیده می شود . ( دوربین با سرعت جلو میرود و در حین جلو رفتن ارتفاع می گیرد ) جادوگران سیاه پوش و نقاب در تا دور دست دیده می شوند . چند اژدها بالای سر آنها مانور می دهند .
fade
باد قاصدکی را پر پر می کند . کودک خردسالی به دنبال قاصدک ها در چمن زار سبز می دود .
fade
تعداد زیادی از جادوگران سفید پوش در جنگل در حال دویدن هستند . در لابلای درختان چند ققنوس آواز می خوانند .
(تصویر سفید می شود و آواز ققنوس به گوش می رسد )
fade
( صدای جیغ و فریاد و درگیری بگوش میرسد )
(دوربین از میان ابر ها شروع به حرکت می کند و با سرعت به سمت پایین می آید .)
زمین پر است از نقاط سیاه و سفید . اشعه هایی که از سویی به سوی دیگر می روند صحنه ی زیبایی را به نمایش گذاشته اند . ( دوربین به سطح زمین می رسد ) صدای فریاد بلندی به گوش می رسد و خون بر روی دوربین پاشیده می شود .
fade
همه جا به رنگ خاکستری در آمده است حتی خورشید ...
.................

" جهان خاکستری "
اولین کار سینمایی الیور وود
مستند جنگ های بی پایان
امروز ساعت 10 شب
هالی ویزارد


................................................................
fade نوعی تغییر تصویر با کم رنگ و پر رنگ شدن سریع است ( فکر کنم)


این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...

«قیصر»


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۲ جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۸۶

رابستن لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
از آمپول می ترسم !!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 646
آفلاین
تریلر فیلم تهمت

کمپانی خفنیوس تقدیم می کند :
تهمت(مقدمه ای بر فیلم شونصد ، ساخت کمپانی برادران حذب )

بی ناموسی
کریچر : :bat:

بدیختی
الآن من بچه م بیماری بی ناموسی گرفته هر کدوم از بیمارستان ها می برمش میگن جا نداریم .

هیجان
شما در موقعیتی نیستین که بخواین معامله کنین

نجات
سرژ در حالی که لوله ی آزمایشی رو پرت می کنه فریاد می زنه : به یاد اهورا حذبا !

تلاش
ما امنیت رو بهشهر بر می گردونیم

ظلم
ما برای سر هر حذبی ده میلیون گالیون جایزه در نظر گرفیتم

تهمت
عامل اصلی تمام بدبختی ها حذبه

با بازی استثنایی :

سرژ تانکیان
حال مدیران از بین می روند و حذب بر مسند قدر خواهد نشست

برادر حمید
ما اسم این محلول را بی ناموس کننده ی خفن نام گذاری می کنیم .:root2:


عله پاتر
اون یارو کی بود پشت سرم چرت وپرت گفته بود بیاریدش می خوام قیمه قیمه ش کنم !



به زودی در هالی ویزارد .


ویرایش شده توسط رابستن لسترنج در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۱۸ ۱۲:۰۹:۳۰



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۶

مده آ مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۹ شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۳۲ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۸
از چاله افتادم تو چاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 99
آفلاین
میز گرد تخصصی مشاوره ی ازدواج و طلاق و نامزدی و جی اف و بی اف یابی با حضور کارشناسان متخصص:
آرامیس: با سلام خدمت شما بینندگان محترم. در این برنامه ما پذیرای مهمانان خوبمون، جناب پروفسور دکتر آقای باب آگدن، و جناب آقای دالاهوف که زحمت کشیدن و امروز به برنامه ما اومدن تا با هم در مورد موضوع دیگری بحث کنیم.
باب آگدن: ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنین/ ما اومدیم تو برنامه، برنامه رو شروع کنیم...با سلام به خدمت بینندگان محترم...امروز در خدمت شما بوده و ...
آنتونین دالاهوف: بسه دیگه...اینجانب نیز با عرض سلام و تبریک و تسلیت و تهنیت و تعزیت و ....
باب: هو...ساکت بینم باب...بینندگان محترم من خودم دکترای...
آرامیس: اهم اهم...
هر دو کارشناس ساکت شدن و از کاری که کرده بودن پشیمون شدن و تصمیم گرفتن که...اهم اهم...
آرامیس: بحث امروز ما در مورد اینه که قبل از ازدواج باید به چه نکاتی توجه کرد تا بعد از ازدواج مشکل جدیدی پیش نیاد....به عبارتی معیار انتخاب یک همسر خوب چی می تونه باشه؟
باب آگدن: به نظر من یکی از نکاتی که قبل از ازدواج باید بهش توجه کرد اینه که آیا طرف مقابل از نظر فرهنگی با دیگری هماهنگی داره یا نه. مثلا در نظر بگیرین که یه معلم بخواد با یه رفتگر ازدواج کنه...اگه این معلم چیزایی بلد باشه که رفتگر ندونه و اونو مثل پتک()رو سر رفتگر بکوبه که اینا زندگیشون از هم میپاشه...
آرامیس:
آنتونین: حالا این نکته زیاد مهم نیست...باید این رو در نظر بگیریم که آیا دو طرف میتونن با هم کنار بیان یا نه، همدیگه رو دوست دارن یا نه....
باب: آخه معجزه ی خلقت بشریت اگه همدیگه رو دوست نداشتن که ازدواج نمی کردن...
آرامیس: باید توجه کنیم که بعضی وقتا خانواده ها به اجبار باعث ازدواج دو نفر میشن...
باب و آنتونین(برای اولین بار به صورت هماهنگ):
آرامیس: اه...بله...خب میریم که یه تلفن رو داشته باشیم....الو؟
پشت خط: خش...پش خش....خش....
آرامیس: کارشناسان ما در خدمتتون هستن بفرمایین؟
پشت خط: خش...الو....پش خش؟
آرامیس: بله دوست عزیز درست تماس گرفتین بفرمایین؟
باب: آرامیس جان شما صدایی میشنوی؟
آرامیس: بله. مگه شما نمی شنوی؟
باب و آنتونین: نه!
آرامیس: ا خب پس میریم تلفن بعدی...الو؟
پشت خط: برنامه ی مشاوره؟
آرامیس: بله عزیزم بفرمایین؟
پشت خط: سلام می کنم به کارشناسان محترم و مجری عزیز و از اجرای خوبتون هم تشکر می کنم...فنریر گری بک هستم و از زیر زمین تماس می گیرم...آقا من یه سوالی داشتم...مدتی پیش گرگینه ی پلیدی منو گاز گرفت و اینجانب گرگینه شده ام. الان هم عاشق دختری شده ام و می خوام با اون ازدواج کنم اما مشکل اینجاست اون نمیدونه من گرگینه ام و می ترسم اگه موضوعو بعد از ازدواج بهش بگم از من جدا بشه، و اگه قبل ازدواج بهش بگم از من جدا بشه. من به جز این دختر هیچکسو دوست ندارم و در ضمن این تقریبا آخرین کیسی هستش که من پیدا کردم. قبل از اون با هر کی دوست میشدم و با هم می رفتیم زیر نور مهتاب قدم بزنیم، متاسفانه این عادت زشتم گل می کرد و حمله می کردم به اون دختره و وقتی به حالت اول برمی گشتم جز یه تیکه آشغال گوشت چیزی از اون دوستم نمونده بوده. خواهشمندم منو از این مرداب هلاکت نجات بدین و به ساحل امید برسونین و به من بگین چه جوری برای ازدواج با این دختر اقدام کنم که در آینده زندگی شیرینمون دستخوش اتفاقات ناگوار ییهویی نشه. با تشکر در آخر می خواستم از آقای عادل فردوسی پور به خاطر اجرای خوبشون در برنامه ی نود تشکر کنم. در پناه مرلین...
آرامیس: خب مشاوران محترم کدومتون اول جواب این دوست درمونده رو می دید؟
آنتونین: ببینین موضوع مدنظر این دوست عزیز ما با بحثایی که قبل از این تماس داشتیم در تضاده و این مربوطه به تفاوت ذاتی این دوست عزیز میشه. من شخصا به ایشون توصیه می کنم که فعلا ازدواج برای این دوست خوب زشته، بده، عیبه و تا زمانی که این عادت زشت رو ترک نکردن بهتر فعلا به فکر ازدواج نباشن و در عوض سعی کنن با مشاوره با یک روانشناس خوب، با توسل به اراده ی قوی برای پیشگیری و ترک این عادت، اقدامی کنن که بتونن در آینده همسری خوب برای خویشتن پیدا کرده و خود را از این گرداب هلاکت نجات دهند. البته لازم به ذکره حواستون باشه با این روانشناس زیر نور مهتاب قدم نزنین.
آرامیس: بله واقعا تشکر می کنم از صحبتهای روشنگر شما دوست عزیز. آقای آگدن شما صحبت خاصی دارین؟
باب: بله...چیزی که در تماس این دوست عزیز توجه منو جلب کرد، اینه که چرا جوانان خوب و تحصیلکرده ی مملکت ما، در این سن کم از واژه های تندی مثل«مرداب هلاکت»، «هیچکس» و «آشغال گوشت» استفاده می کنن؟ این مسئله واقعا منو متاثر کرد...دقت کنین که استفاده از این واژه ها بیشتر شما رو افسرده می کنه و شما رو از نیل به هدفتون، که همانا ازدواج با دختری خوب و شایسته است، بازمیداره. شما می تونین به جای واژه های فوق از کلمات ملایمی مثل«تالاب وفات» به جای «مرداب هلاکت»، «غیر از همه کس» به جای «هیچ کس» و به جای آشغال گوشت بفرمایین پوست، استخوان، چربی و غضروف غیر قابل جویدن. و در ضمن من به شما توصیه می کنم قبل از اینکه مشکلتونو حل نکردین به فکر ازدواج نباشین چون مسلما ازدواج یک گرگینه با یک انسان عادی، اون هم دخترانی که احساسات لطیف پروانه ایشون ممکنه جریحه دار بشه، بسیار غیرقابل قبوله و شما باید ابتدا با مشاوره با چند روانشناس خوب این عادت زشتتون رو کنار بگذارین و بعد ...
آنتونین: هو اینا که همه بحثای کارشناسی منه...
آرامیس: اهم اهم...آخخخخبینندگان محترم، تا برنامه ی بعد خدا نگهدار...


تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است...
ای به فدای چشم تو...کوفت! مگه مرض داری نیگا می کنی؟!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۳۶ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۶

بورگینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۸ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
از دژ مرگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 518
آفلاین
خوابگاه مدیران!
کل مدیران ه جلوی تلوزیون پلاسمای 70 اینچی (!!) خود نشسته بودند به صفحه تلوزیون که هم اکنون در حال پخش کنال سیاسی JOH (Jadoogaran Of Hezb نشسته بودند و با شور اشتیاق به توزیون نگاه میکردند!

کریچر : من قبول ندارم... این خلاف شرع مدیریته ! نباید بنشینید و اینگونه کانال ها رو ببینید!

کمی بعد کریچر به این شکل از خوابگاه پرت شد بیرون!

صفحه از حالت فید تو بلک تغییر میکنه و به جای آن دکور آبی ای میاد که ققنوس درست در وسط آن در روی صندلی چرمی ای نشسته و یک لبخندی مصنوعی بر پهنای صورتش نسته است و پرچم شیر و آفتابه ( نماد آزادی!) در کنارش قرار دارد...

راجر : ای نالوتی.... اگه دستم بهت برسه کفتر بی پر
ققنوس سرفه خشکی می کند و سپس شروع به حرف زدن کرد : با سلام خدمت شما عزیزان. خوب در این برنامه در مورد مسائل سیاسی ای که در جادوگران اتفاق می افتد کمی بحث میکنیم...!

_ خوب بحث اول در مورد این که چرا این مدیران ز جاشون بلند نمیشن! آیا آنان همچنان میخواهند به این جادوگران بچسبند و همانند زالو اعضای مهربان آنجا را بدوشند؟ شما تلفن بزنید و نظر خود را بدهید...!

کوئیریل که آمپرش با این حرف های ققی زده بود بالا به مونالیزا میگه : مونی ، اون تلفن رو برام بیار!

مونالیزا همچنان آرام در حالی که پشت لب تابش نشسته و دنبال یک خبر درست و حسابی از شونصد تا خبر مذخرف میگرده گوشی N95 اش رو در میاره و میده به کوئیریل!

کوئیریل : تو N95 داشتی؟ من فقط 6600 داشتم
و سپس خیلی سریع شروع به گرفتن شماره ای که در زیر صفحه داخل تلوزیون میاد میکنه و منتظر می مونه تا به تلفنش جواب داده بشه!

کمی بعد تلفن داخل تلوزیون نیز زنگ میزند و ققنوس تلفن را بر میدارد.

کوئیریل تا جایی که میتونست صداش رو نازک کرد و سپس شروع به صحبت کردن کرد...
_ سلام آقای ققنوس! خوبید؟
_ مرسی. بفرمایید...؟
_ میخواستم همین الان یک واقعه ای رو که همین الان در حال اتفاق افتادنه و شما هم از رویداد این واقعه خوشحال میشید رو به عرضتون برسونم...! اینجا دارن بر علیه ما ... نه یعنی مدیران تظاهرات میکنن!
میشد حالت اضطراب و هیجان ناگهانی را در چشمان ققنوس خواند!
_ خوب ، چی میگن؟
_ اینجا خیلی شلوغ شده ... هیچ وقت اینقدر مردم رشادت نداشتند که بدینگونه بر علیه مدیران تظاهرات کنند!
_ خوب حد اقل بگیر چی دارن میگن؟
_ دارن میگن ... دارن میگن...!
_ خوب بگو دیگه.... ای بابا!
_ دارن میگن خیلی بوقی هستی
و سپس کوئیریل خیلی سریع تلفن را قطع میکند.

چهره ققنوس بسیار سرخ شده بود!

ملت مدیران :
و سپس به کوئیریل : ایول خیلی خوب حالشون رو جا آوردی! دمت گرم!



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۶

ماندانگاس فلچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۸ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ جمعه ۲ دی ۱۴۰۱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 433
آفلاین
اهم اهم....

هدویگ به پهلوی کریچر میزند : ایول صحنه رو ببین ... چه جیگره ....

کریچر : صحنه را دیدم اصلا جیگر نبود .... این حرکات جلف کجاش جیگره ... کانال و عوض کن ....

هدی کنترل را بر میدارد : تو کلا آدم نیستی که این چیزا رو بفهمی ... به محض اینکه میخواهد کانال را عوض کند ، کلمات زیر به روی صفحه تلویزیون می آیند

خبر فوری

مجری به سرعت خود را مرتب میکند : توجه شما را جلب میکنم به این خبر که هم اکنون به دست ما رسید .

همه دوربین های خبری به سمت میز خالی ثابت مانده است ، عده ای مشقول تنظیم بوم های ضبط صدا و میکروفن ها هستند و چندین خبرنگار از مجلات و روزنامه های مختلف با رادیو ضبط های خود حضور دارند . ماندانگاس وارد میشود ، چلیک ، چیک چلیک ، چیلک .... دوربین های خبرنگاری مشقول عکس گرفتن میشوند و محیط چند لحظه در محاصره فلش ها در می آید .

ماندانگاس به پشت میز میرود و بسیار با جذبه ( رشادت های نکرده و نداشته ) به روی صندلی مینشیند و میگوید : بسم الرب مرلین ، ما مذاکراتی را با طرف های حذبی داشتیم ، مذاکرات مطلوب بوده و از همین رو ما شاید تا چندی دیگر خبر های خوشی بدهیم . سپس رویش را به مردی که کنارش ایستاده بر میگرداند و با سر به او اشاره میکند .

شخصی که کت شلوار پوشیده از بقل اعلام میکند : خانم شرباف از روزنامه پیام امروز !

خانم سانتال مانتال به پشت میکروفن می آید : سلام آقای فلچر ، ببخشید میخواستم بدونم این مذاکرات رو شما چجوری ارز یابی میکنید ؟

ماندانگاس یک تسبی از جیبش در می آورد و به آن نگاه میکند و مشقول صحبت کردن میشود : ما در پشت درهای بسته ، با ققی نماینده حذبی ها صحبت هایی داشتیم ، هر چه در چنته داشتیم خالی کردیم ، ایشون هم با آغوش باز پذیرفتن و ما از این موضوع بسیار خوشحال هستیم . انشا الله نتایج این مذاکرات هم تا 8 یا 9 ماه آینده مشخص میشه .

دوبار شخص کت شلوار پوش اعلام میکند : آقای تونیهوف از مجله تاتایوف روسیه : سلام ، شما فکر میکنید حذبی ها به تعهدادتی که میدند پایبند هستند ؟

دانگ تسبی را در جیبش میگذارد و به ساعتش نگاه میکند : والا وقت کمه و جواب و کوتاه میدم ، ما با این حرکت انقلابی ، میخ را در منطقه محکم کردیم و ضربه محکمی زدیم ، هر چند این موضوع فشار زیادی بر حذبی ها داشت ولی فشار را پذیرفتن و صلح را با این وضعیت به جان خریدند . همچنان بر عقاید خود پایبندیم و بعد از این تاریخ دهان تک تک کسانی را که این مدت پشت سر ما و گروهمون بد گفتن مورد عنایت قرار میدهیم .

مجری : این بود قسمت های مهمی از صحبت های ماندانگاس فلچر در مجلس وزارت سحر و جادو قبل از انتخابات میان دوره ای وزارت سحر و جادو !!!!

کریچر :

ملت :


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۱ ۲۳:۳۸:۳۹


جونم فدای عشقم ، نفسم فدای رفقا ، شناسه ام هم فدای سر آرشام

[color=99


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۵ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۶

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
مجری(اما جیگر) : بینندگان عزیز این شما و این هم پشت صحنه کمدی ِ جذاب "مرگخواران"

تیتراژ : آهنگ یه توپ دارم قلقلیه با صدای سرژ تانکیان در بک گراند پخش می شه .
ایگور کارکاروف چوب دستیشو به سمت یه ماگل می گیره و زیر لب وردی رو زمزه می کنه ... نور سبزی از چوب دستی بیرون می زنه و لحظه ای بعد یک دلقک از نوک چوب دستی بیرون میاد و به ایگور می خنده .(صدای خنده جمعیت پخش می شه!)

بلاتریکس لسترنج بلند فریاد می زنه : کروشیو ... طلسم به یه ماگل می خوره و ماگل از خنده روی زمین غلط می زنه !!!(صدای کر کر جمعیت پخش می شه)

تصاویر بیمزه دیگری هم پخش می شن و تیتراژ به پایان می رسه .

گزارشگر : سلام بینندگان عزیز ... همونطور که می بینید امروز به همراه دوربین برنامه اینجا اومدیم تا از پشت صحنه کمدی ِ جذاب مرگخواران براتون برنامه ای تهیه کنیم ... برای شروع ... اوه اوه ممد اونجا رو بگیر صحنه جالبیه !

دوربین به سمت دو نفر که شنل سیاه دارن می چرخه .

دالاهوف : پس الان میری رو صحنه و با خشانت تمام بازگشتتو اعلام می کنی .
ولدمورت : نارسیسا گفته خشانت کار بدیه !!!
دالاهوف : بابا تو الان لرد ولدمورتی دیگه لوسیوس نیستی چرا این تو مغزت فرو نمی ر ه؟:
ولدمورت : آهان یادم رفت !
دالاهوف : خب پس تو الان چی کار می کنی ؟ یه بار بگو !
ولدمورت : الان میرم جلوی دوربین و به نارسیسای عزیزم می گم که چقدر دوسش دارم .
دالاهوف :
....


گزارشگر : بله بینندگان عزیز همونطور که دیدید دوستان برای به موقع حاضر کردن برنامه خیلی تلاش می کنن و واقعا از اعصابشون مایه می ذارن !(گ : ) ... به گوشه ای دیگر میریم تا ببینیم اونور چه خبره .

دوربین روی صورت فردی زوم می کنه که مشغول اسموکینگه !(Smoking)

فرد مشکوک : هیسسس ... صداشو در نیارید من دارم سیگار می کشم .
گزارشگر : اسمتون چیه ؟
فرد مشکوک : هیسسس !!!
ناگهان صدای جیغ مانندی با مضمون "کروشیو" شنیده می شه وطلسمی به فرد مشکوک می خوره و فرد مشکوک روی زمین ولو می شه و از درد به خودش می پیچه .

بلاتریکس بالا سر فرد مشکوک میاد .
- حقته رودولف بی لیاقت ... صد دفعه بهت گفتم دور از چشم سیگار نکش من وگرنه چشماتو از حدقه در میارم ... گوش نکردی !
رودولف : آییی ... واییی !
بلا : ببینم راستی راستی طلسمم عمل کرد ؟ ... الان داری درد می کشی ؟!
رودولف بلند می شه و لباساشو می تکونه و می گه :
- نه بابا درد چیه کلی هم قلقلکم داد .... مثل اینکه بازم باید برات معلم خصوصی بگیرم تا این طلسما رو یاد بگیری !!


گزارشگر با خنده ای ملیح(قهقهه) به دنبال خودش دوربین رو از اونجا دور می کنه و به سمت دیگه ای میرن ... فردی روی یک قطعه کاغذ خم شده و در حالی که لباش رو روی زبونش که بین اوناست فشار می ده سعی داره با دقت چیزی رو روی کاغذ بنویسه .

گزارشگر : سلام آقای کارکاروف ... مشغول چه کاری هستید ؟
ایگور : سلام ... دارم لیست سیاهی رو که ارباب دستور دادن می نویسم تا افراد تحت تعقیب توسط مرگخوارا معلوم بشن .
صدایی از نزدیکی شنیده می شه :
- ایگور
-بله ارباب
- سر مشقایی که دادم رو نوشتی ؟ ... زود باش باید بهت املا بگم !
ایگور قرمز می شه و با عصبانیت قلمی که دستشه رو روی کاغذ می کوبه و از کادر بیرون می ره .

گزارشگر : ضایع شد دیگه ... منم بودم عصبانی می شدم می رفتم . ... خب بینندگان این گزارش همینجا به پایان خودش می رسه ... از شما که تا پاسی از شب با ما همراه بودید سپاسگذاریم ... مرلین نگاهدارتون .

تصویر فید تو بلک می شه ....




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۳:۲۴ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۶

اش‌ویندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۲ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲:۵۹ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 151
آفلاین
دیش دیش دیش
دیلیم لیم لیم
سیلیم سن سیلیم*(آهنگ بخش"با جامعه"در اخبار سراسری ساعت نه)
چهره ی آنیتا دامبلدور در تصویر نمایان میشه و در پشت او فضای باز چمن پوشی قرار داره که در جای جایش چادر های مامان دوز و گل منگولی دیده میشن.
آنیتا دامبلدور:با سلام خدمت همه ی شما ارزشی ها که همینک این برنامه را میبینید.در روز طبیعت ،به میان مردم آمده ایم تا رفتار ایشان و فعالیت هایشان را در این روز مشاهده کنیم.

همچنان که در حال صحبت کردنه،حرکت میکنه و به سمت چادری بزرگ میره.بر روی آن عکس گریفینی نمایان است.
آنیتا:این جا چادر بچه های گریفیه.بریم داخل و ببینیم چیکار میکنند.
در پلاستیکی چادر را کنار میزنه و وارد میشه.بر دیواره ی چادر عروسک های فراوانی نصب شده است و عده ای در گوشه ی آن ،دور هم حلقه زده اند.
دوربین از بالای سرشان عبور میکنه و دایره ی میان آن ها را نشان میده.یک سری اسباب بازی های آشپزی در آن وسط ریخته شده و همه دارن خاله بازی میکنند.یکی از گریفین ها،آنیتا رو میبینه و به سمتش میاد.
گریفین:خاله....خاله....بیا یه آش برامون درست کن
سپس دستش رو میکنه توی جیبش و یه مشت خاک و علف در میاره .
آنیتا:خوب...وقت ما بسیار کمه و باید از سایر مکان ها هم فیلم بگیریم.....بهتره به گروه های دیگر هم سر بزنیم.

دوربین عقب عقب از چادر خارج میشه.....کمی آن طرف تر عده ای از مردم ،با استیل سرخ پوست نشسته و جیغ و داد میکنند.جمعی از ایشان صورت خود را با رنگ سیاه کرده اند.
آنیتا:کاربر اسلی....موی بلند...ناخن کثیف....واه...واه....واه........بچه ها بیاین برید حموم.
کل ملت حاضر:نه نمیایم.
آنیتا:موهات رو میخوای شونه کنم؟
کل ملت:نه نمیخوایم
آنیتا:ناخن هات رو میخوای کوتا کنم؟
کل ملت:نه نمیخوایم
آنیتا:کاربر اسلی....موی بلند...ناخن کثیف....واه...واه....واه
سپس با سرش علامتی به دوربین میده و آرام آرام از محل دور میشوند.

در دور ترین نقطه ی فضای سبز ،عده ای کاربر خوش تیپ و با فرهنگ که تمدن از چهره هایشان میباره!؛ به دور از جلف بازی و با آرامشی غریب نشسته و به افق های دور دست خیره شده اند.به غیر از روحی که در آن میان جنب و جوش زیادی داره و کمی جلف بازی در میاره،باقی افراد متین و با شخصیت به نظر میرسند.گویی این روح به کل از ایشان جداست.
آنیتا که لبخندی از روی رضایت بر زبانش جاریست به جمع اشاره و شروع به صحبت میکنه:
حال میکنید گروه رو؟.....برید فضا....
روح به سمت دوربین میاد:
-آقا این رو پخش میکنید؟....کدوم شبکه پخش میکنه؟.....از من هم بگیر.....فیلم بگیر از من.
جمعی از کاربران راونی که این حرکات زشت روح را میبینند؛به سمتش آمده و او را با وعده ی پفک نمکی،از محل دور میکنند.

سپس دوربین بر روی چهره ی آنیتا زوم میشه
آنیتا:با توجه به اینکه هافلی ها اصلا در این جشن شرکت نکردند،نتوانستیم از ایشان فیلمی تهیه کنیم.امیدواریم که این دوستان که افراد با فرهنگی هم هستند،حضور چشم گیر تری داشته باشند.تا برنامه ی بعدی خدانگهدار.
--------------------------------------------
*این آهنگ از اخرین کارهای نویسنده محسوب میشه


[b][size=small][color=660000]گریه میکردم که کفش ندارم،یکی را دیدم ، پا نداشت[/c


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۳۹ دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۶

دادلی دورسلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۲ جمعه ۳ فروردین ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۴۲ شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 27
آفلاین
تئاتر شب

طلب قدرت يا قدرت طلبي
پرده اول


بازيگران:اش ويندر .ادوارد جك و نيك بي سر
صحنه:يك ميز دو صندلي و يك قفسه بايگاني

اش ويندر روي صندلي نشسته و داره به چند تا كاغذي كه تو دستشه نگاه ميكنه پوزخندي ميزنه و ميگه:ادوارد اينها رو ديدي يه لحظه بيا اينجا.....
جن لخ لخ زنان به سمتش ميره
_ببين داشتم بايگاني رو مرتب ميكردم اينا رو پيدا كردم فيلمنامه هاي مربوط به چند سال پيشه ليست بازيگرا رو ببين.سرژ تانكيان.ققنوس و ادي – هدويگ انيتا دامبلدور سرژ تانكيان-اوريل ادي ماكاي سرژ تانكانيان-هدويگ انيتا و سرژ تانكيان...ميبينه همش در مورد حذبيا بوده ژانر بيشترشم بيناموسيه حالا فيلمنامه هاي الان رو يه نگاه بندازيم:جمعي از بروچبز غيور اسلي –ابرفورث دامبلدور مگورين و بليز زابيني –ادوارد جك سالازار اش ويندر –سرژ-ققنوس-ادي ماكاي بازم بهتر شده و هنوز هم جاي اميدواري هست.
در اين لحظها يه روح مياد از اونور صحنه ميره اينور صحنه جن هم به نشانه تاييد سرشو تكون ميده و پرده بسته ميشه

قدرت رول و ستاد نحوه برخورد
پرده اول



بازيگران:بينز ادي ماكاي سرژ هدويگ انيتا دامبلدور اش ويندر ادرواد جك نيك روح مهربان
صحنه :يك ميز و 8 صندلي در اطرافش

اش ويندر بلند ميشه و شروع به صحبت كردن ميكنه:ما مشكلمون با حذب اينه كه به اسم انتقاد شروع به هجو نويسي و بي ناموسي ميكنه ...
انيتا حرفشو قطع ميكنه و ميگه:اگه اينجوريه پس جوكم نبايد باشه
_بله ما دو نوع جوك داريم جوكايي كه طنز ظريفي توشون به كار رفته و جكايي كه در مورد رشتي ها و امثال اينهاست بي شك مورد دوم بيشتر طرفدار داره شك نكنيد ! ما ميگيم حذب نبايد سلطه گري كنه
بينز چهار تا فيگور ورزشگاري ميگره:برو جمعش كن ما قدرت رول داريم بيا تو رول حالتو جا بياريم ما خداي روليم ما از دماغ فيل افتاديم

پرده دوم

بازيگران:بينز
صنه:يه پستر

روي ديوار چند تا عكس سينما كشيدن و پوستراش به مضامين زيره:

روح جنمار تقديم ميكند:
چوپانان دروغگو

روح جنمار تقديم ميكند:
چوپان قاتل

روح جنمار تقديم ميكند"
چوپانان بي پم گوسفندان بي مو

روح جنمار تقديم ميكند:
گرگ و ميش

روح جنمار تقديم ميكند:
چوپان زشت


به ناگاه بينز وارد زمين شد و پوستر گرگ و ميش كند و رفت


و هيچ اثري از جذب تقديم ميكند ديده نميشه

پرده سوم

بازيگران:بينز و عده اي ارزشي و اش ويندر
صحنه :چهار تا صندلي كه ملت روش نشستن و يه صفحه مثل صفحه سينما
روي صفحه سينما كلمه پايان درج ميشه و دنبالش ريز مينويسه كارگردان:اش ويندر
ملت شروع ميكنن به كف زدن كه يهو بينز ميپره وسط صحنه:نريد من حرف دارم..به اين ميگن يه فيلم ضعيف و افتضاح و بوقي ديگه يه فيلم افتضاح و درپيت بود نميدون چي بگم
اش ويندر ناگهان وارد ميشه ميپره رو صحنه و يه مشت كاغذ ميده بينز:بيا اين فيلمنامه هاي جديدمه اديت كن خالي شي و بينز با ذوق به سمت انها رفت با خودكار

سايت ديگه خزو خيل شده بود|||||مثل يه خسته فيل شده بود

همه جا اسماي تكراري|||||نبود از اين وضع راه فراري

ما ميگيم جادوگران برا همه به يه اندازه|||||البته ميدونيم اين برا يه خيال پردازه


ویرایش شده توسط دادلي دورسلي در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۱۳ ۹:۴۱:۰۵
ویرایش شده توسط دادلي دورسلي در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۱۳ ۱۱:۵۳:۰۴
ویرایش شده توسط دادلي دورسلي در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۱۳ ۱۱:۵۵:۰۰
ویرایش شده توسط دادلي دورسلي در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۱۳ ۱۲:۱۷:۴۶

در دنيا تنها يك چيز از دست خز شدن رهايي يافت و ان نيز خوردن و اشاميدن است .


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۶

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
فقط به خاطر آنیتا !

===

مسابقه بردی لُردی ، نبردی مُردی !

مجری : آنیتا دامبلدور


آنیتا () : سلام خدمت شما بینندگان عزیز ... امروز هم با مسابقه "بردی لردی ، نبردی مردی" در خدمت شماییم ... اه این اسم مسابقه چقدر سخته من صد دفعه به تهیه کننده گفتم این اسمو عوض کنه ولی ایشون نخواستن ... هر هر هر کر کر کر !(صدای بک گراند : خنده های خز و خیل کامپیوتری !)
آنیتا () : شرکت کننده اول تماس گرفتن ... سلام لطفا خودتونو معرفی کنید .
- سلام خدمت شما خانم دامبلدور ... از شما و دست اندرکاران این برنامه واسه مسابقه واقعا جذابی که دارید تشکر می کنم !
آنیتا () : خیلی ممنون لطفا خودتونو معرفی کنید .
- خانم دامبلدور من به مسابقه شما زیاد مسلط نیستم اگه می شه کمکم کنید .
آنیتا () : باشه حتما چشم ... اسمتون چیه ؟
- حقیقتش اینه که من اصلا مسابقه شما رو نگاه نمی کنم ... الانم مثل اینکه خط رو خط افتاده بود می خواستید یه جا دیگه رو بگیرید خونه ما رو گرفتید !
آنیتا () : می شه اسمتونو بگید ؟
- در ضمن سالروز تولد چراغ هدایت بشریت و ناخدای کشتی عشق! ، مرلین رو به همه مرلین دوستان جامعه تبریک می گم !
آنیتا () : خیلی زوده که ... میلاد با سعادت مرلین کبیر یه ماه دیگه است !
- پیشاپیش گفتم دور هم باشیم ایشون هم غافلگیر شه !
آنیتا () : اسمتون لطفا ؟
- خب من واسه مسابقه آماده ام بریم !
آنیتا ()(آروم زیر لب به پشت صحنه اشاره می کنه ) : یه اسمی الکی بزارید بره بابا این نفهمه !
- چیزی گفتید ؟
آنیتا () : نه چیز خاصی نبود بریم سر مسابقه ... توی مرحله اول چهار تا عکس از چهار شخصیت مهم جلوی روی شماست ... شما باید دو تا از این چهار تا رو انتخاب کنید و در مورد هر کدوم به یک سوال جواب بدید ... اگه به هر دو جواب بدید میرید مرحله بعد و اگه به یکیش جواب بدید یه فرصت دیگه دارید تا با جواب دادن به سوال شخصیت سوم به مرحله بعد برید ... آماده اید ؟
- می بخشید من متوجه نشدم ... می شه ...
آنیتا () : خب عکس اول ... از بین عکس هدویگ ، اسکاور ، بارون خونی! و کوییرل کدوم رو انتخاب می کنید ؟
- کوییرل .
-سوال : کدام گروه کلمات به کوییرل نزدیکتر است ؟
1- آسلام ... عبا ... منو ... حذب
2- دستار ... آسلام ... غلط املایی ... گالری
3- بی ناموسی ... بی جامه پارتی ... تنفس مصنوعی ... راز و نیاز
4- آسلام ... انجمن ... گرافیک ... دستار

تایمر : 9...8...7...6...5...4...3..
- گزینه 4 .
آنیتا () : گزینه 3 صحیح است ! ... بیوگرافی ایشون از این قراره :
کوییرل در سال هزار و نهصد و درشکه! در قزوین متولد شد ... از ده سالگی در حوزه آسلامیه هاگزمید نزد حاجی دارکی تعلیم دید و از هفده سالگی فعالیت های خود را آغاز کرد ... در آغار با شعار و شعر! نوشتن بر روی در و دیوار تاپیک ها کار خود را آغار کرد و بعدها با پارتی بازی به دستگاه مدیریتی راه یافت ! ... در حال حاضر هم با رشوه های میلیون دلاری سمت خود به عنوان مدیریت هاگوارتز را حفظ کرده اند !

آنیتا () : متاسفانه شما از این سوال امتیازی کسب نکردید ... شخصیت بعدی ؟
- هدویگ
-سوال : کدام گزینه لیست صحیح زن ها و شوهر های! هدویگ است ؟
1- لونا – چو – اسکاور – مریدانوس
2- چو _ مک بون _ ادی _ بیگانه
3- ادی _ سدی _ ققی _ کفی
4- لونا _ مریدانوس _ بیگانه _ لونا

تایمر : 9...8..
- گزینه 4 !
آنیتا () : درسته ... آفرین ... چه سوال سختی رو تونستید جواب بدید !
- علاقه بیش از حد به زندگی خصوصی مردمه دیگه !
آنیتا () : خب شخصیت بعدی و شانس آخرتون ؟
- اسکاور
-سوال : کدام یک از فعالیت های اسکاور نیست ؟
1- خاله بازی
2- دستمال سازی
3- دستمال بازی !
4- بندر تو چقدر نازی !( شغل شریف بندری زنی )

تایمر : 9...8...7...6...5...4...3...2...1..
-گزینه 2 !
آنیتا () : جواب صحیح گزینه 3 است ! ... باید به تفاوت بین دستمال بازی و دستمال سازی دقت می کردید ... معنی این دو عبارت فرقش از اینجائه تا مرلینگاه !(کپی رایت بای بیگانه ... برای آیکیوها : بر وزن از زمین تا آسمونه !)
- پااااااق !
آنیتا () : چه بی جنبه ! ... بله بینندگان عزیز مسابقه امروز هم به پایان رسید تا مسابقه ای دیگر و برنامه ای دیگر شما رو به مرلین می سپارم ... گوگولی و خنده رو باشید !

...................




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۲ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۸۶

ممد زاده ی ممدآبادیِ مملی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۰ جمعه ۶ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۴۵ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
از یورقشاخر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
تصویر سیاه و فید میشه و چهره ی وینی نشون داده میشه که در حال اشک ریختنه...
وینی: اون هرگز نمیذاره من با کسی حرف بزنم...
دوربین از پشت کاکل ققنوس رو نشون میده که بالهاش رو بالا پایین میبره و میگه:
ـ چرا؟
تصویر سیاه میشه و نقش میبنده:
پدر خوانده

دوباره تصویر فید میشه و ققنوس بلند میشه و رو به وینی میگه:
ـ دلیلی داره که اون نمیذاره با کسی حرف بزنی؟
وینی شروع به گریه میکنه: اووووووهو... نه میذاره توی تالارمون غذا بخورم، نه میذاره با کسی حرف بزنم... نمیذاره برم دستشویی...
ققنوس با پرش چونه ش رو یمخارونه میگه:
ـ تو چیکار کردی؟
وینی سرش رو پایین میندازه و میگه:
ـ سه تا پست ارزشی توی رول پلیینگ زدم...
ققنوس رو به ادی که کنار دیوار وایستاده میکنه و میگه:
ـ پست ارزشی؟ فقط سه تا؟ جاهای دیگه چی؟ سوال پیچ نکردی؟ اذیت نکردی؟ سریش نشدی؟
دوربین پرتره ی ونی رو نشون میده که اشکهاش رو پاک میکنه و میگه:
ـ نه. فقط سه تا پست ارزشی زدم.
ققنوس کرکره رو نیم باز میکنه و میگه:
ـ تو از من چه درخواستی داری؟
وینی اشکهاش رو پاک میکنه و میگه:
ـ فقط یکم اذیتش کنین و بهش بگین که من آی پیم دینامیکه!
ققنوس چونه ش رو میمخارونه رو به ادی میکنه و میگه: اون جن مفلوک رو پیدا کنین و همونطور که گفت بهش یک درسی بدین.
وینی دست ققنوس رو میبوسه و بیرون میره.
ققنوس رو به ادی میکنه و میگه: فنگ کجاست؟
ادی سرش رو به نشان نمیدانم تکون میده.
ققنوس دوباره کرکره رو پایین میده و بیرون رو نگاه میکنه.

با ادامه ی سریال در قسمت بعد همراه باشید!


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.