در مورد نظر آنی مونی بگم که این امکان نداره چون دوازده سال بعد از قضیه شنل این پیوند بین هری و پیتر بر قرار شد .
در مورد نظر ارباب ولدی :
خوب من یکم در منطق نظر شما شک دارم . البته خوب اینم یه فرضیست ولی به نظر من یکم اشکال داره . مثلا خود من اصلا فکر نمیکنم که موضوع مرگ لیلی و جیمز به این مسئله ربط داشته باشه .
اول از همه که من نمیتونم اینجور فکر کنم که دامبلدور مخصوصا گذاشته لیلی و جیمز بمیرن . یا اونا رو مخصوصا در این حادثه گرفتار کنه اونم در حالی که حتی نمیدونه راز دار پاتر ها عوض شده و بدون اینکه حتی کوچکترین اطلاعی از نقشه پیتر داشته باشه . کلا این حرکات ارزشی از شخصیت بزرگی مثل دامبلدور به نظر من یکی که بر نمیاد .
دامبلدور فقط میخواست لیلی و جیمز جون سالم به در ببرن نمونشم در کتاب سوم که سیریوس راز دار پاتر ها بوده و دامبلدور برای امنیت بیشتر آن ها اصرار داشته تا خودش راز دار بشه اما جیمز میگفته به سیریوس اعتماد داشته . اگر دامبلدور میخواست لیلی و جیمز جونشونو فدا کنند پس دیگه چرا رازدار و اینا انتخاب کردند ؟ و شنل در اینجا چه نقش حیاتی داشته ؟
در مورد طلسم باستانی فکر میکنم باز یه اشتباهی رو شما مرتکبش شدید . اولا اگر اونا با تمام وجود اینو میخواستن پس دیگه چرا رفتن قایم شدن . دوم اینکه در اینجا مسئله یک طلسم نیست که شما مطرح میکنید بلکه دو طلسمه . یکی طلسمی که از مادر هری به هری منتقل شد . دوم طلسمی که دامبلدور اجرا کرد . این طلسم دامبلدور نبوده که باعث شده ولدمورت از بدنش خارج شه بلکه مصونیتی بوده که مادر هری به هری داده .
ضمنا اینم یادت باشه که همونجور که در خود همون اخبار هم گفته بود خود رولینگم بر این موضوع پافشاری میکرد که دامبلدور برای نامرئی شدن احتیاجی به شنل نداره . پس چرا وجود شنل در اینجا این همه ضروریه ؟ ما باید دونبال این رابطه باشیم . اونجوری که شما میگید دیگه شنل اصلا موضوع مهمی نیست !
بعد خوب باز این مسئلم برام مبهمه که چرا دامبلدوری ( توجه داشته باشید دامبلدور ) که ده سال جوان تر بوده خودش همونجا به ولدمورت حمله نکرده ؟ دامبلدوری که هنوز عکس العمل هاش کند نشده و به قول شما یه امتیاز بزرگ داره و اونم اینه که ولدمورت نمیدونه اون اونجاست ؟
قسمت آخرم من متوجه نمیشم پس چرا دامبلدور به هاگرید گفت هری رو برداره بیاره ؟ مطمئنن خودش میتونست این کار رو کنه کسی هم نمیتونست سوال پیچش کنه ؟
همچنین من فکر نکنم این کار از نظر عقلانی قابل آزمایش کردن باشه ؟ واقعا عجیبه ؟ و ضمنا یادت باشه در اینجا جادوی دامبلدور مطرح نبوده که باعث شده ولدمورت به این روز بیفته بلکه لی لی بوده . شاید اگر بخوای درصد بندی کنه که هر چند دفعه که ولدمورت به یه نفر حمله کنه اینجوری میشه بشه گفت یک در هزار ! تازه اینم نباید نادیده بگیریم که ولدمورت از این طلسم با خبر بوده فقط اونقدر هیجان زده بوده که از وجود این طلسم غافل مونده . من فکر نکنم دامبلدور چنین ریسک بزرگی رو متحمل بشه هر چند که این کا از شخصیت دامبلدور بعیده
نکته بعدی که باز نشون میده فرضیه شما غلطه اینه که نمیشه این مسئله رو فقط به اسنیپ ربط داد من یاد فیلم شوخی می افتم و برام عجیبه . یعنی در اینجا پای یک عالمه شخصیت میاد وسط :
1- سوروس که مخصوصا جای لیلی و جیمز رو به نفع دامبلدور لو داد .
2- پیتر که مخصوصا جای خودشو با سیریوس عوض کرد تا قضیه لو بره .
3- سیریوس بلک که این همه سال در آزکابان سکوت کرد .
4- لیلی و جیمز که جونشونو برای این عملیاتی که امکان موفقیتش یک در هزار هست فدا کردن .
5- دامبلدور که طراح تمام این نقشه بوده !!!
و در اینجا راز شنلم کاملا نادیده گرفته شده .
-------------------------
نظر خودم بیشتر در مورد آبرفوروثه ! اگر در کتاب پنج و شش دقت کنید میبینید که هفت هشت جا به طوری که اسمش گفته نشده ازش یاد شده و در بعضی از جاها ویژگی های مختلفش رو گفته . همچنین برای من عجیبه که چرا رولینگ باید بگه که صاحب هاگزهد برادر دامبلدوره ؟ حتما نکته ای وجود داره .
به نظر من جریان شنل هر چی که هست بر میگرده به زمان پیشگویی تریلانی در هاگزهد . البته ایدم کامل نیست ولی سعی میکنم به زودی کاملش کنم