به عنوان
یک محفلی پست میزنم !
___________________
آلبوس دامبلدور در مقابل گابریل ، ریموس لوپین در مقابل بارتی ، و سیریوس بلک در مقابل مورگان ایستاد .
آلبوس : خب ، وقتی سه رو گفتم شروع می کنیم ! اوکی؟
ریموس و سیریوس : اوکی !
آلبوس : امممم... امممم.. چی .. چی بود وردش بچه ها ؟
ریموس و سیریوس : کروشیو !
اما بلافاصله مجبور به باطل کردن وردی شدند که فریاد زده بودند . زیرا چوبدستی هر دوی آنها به سوی دامبل بود .
دامبل : اوخ ! واخ ! آخ ! عععع !
مرگخوار های طناب پیچ : هرهرهر کرکرکر ، کرکرکر هرهرهر !
بعد از چند دقیقه : - آلبوس ! بزن دیگه ! ببین .. اینطوری ...
سپس سیریوس تکانی به چوبدستیش داد و گفت : کروشیو !
مورگان شروع به جیغ زدن و پیچ و تاب خوردن کرد .
آلبوس با لب هایی ورچیده به زمین چشم دوخته و در مقابل چشمان متعجب ریموس و سیریوس زمزمه کرد :
- من نمی خوام .. نمی تونم... من دامبلم ... من نمی تونم طلسم نابخشنودی بزنم که ! من ...
اما ناگهان سرش را بالا کرد و با چشمانی که برق شرارت ایگور کارکاروف در آن ها می درخشید فریاد زد :
- ولی حالا که اصرار می کنید باشه ! کروشیو !
هر سه مرگخوار ( !! ) شروع به فریاد زدن و پیچ و تابیدن کردند .
_______________________
همان لحظه _ دفتر ارتباط با وزیر مردمی : - مال منه !
کلاه خودمه !
- ماااع؟
بچه برو خونتون ! ول کن این کلاهه رو !
آلبوس سورس که گریه می کرد همچنان دو دستی کلاه وزارتش را از دست بلیز بیرون می کشید :
- مال خودمه ! بابام خریده ! نمی خوام !
- مای خودمه ! بابام خییده ! نوموخوام !
( افکت دهن کجی !
)
آل :
!
______________
همان لحظه _ تالار اسرار : مرد بلند قامتی بر روی صندلی نشسته و در مقابلش مانیتوری قرار داشت . مرد سرش را خم کرده و موهایش را در دست گرفته بود :
- نیگا نیگا ! از بس گفتم مسئول این کودتا من نیستم ، کله ام مو درآورد ! عجب !
سپس دستی به موهای تازه درآورده اش (!) کشید و آن ها را مرتب کرد ، بعد در حالی که لبخند پهنش تمام صورتش را در بر گرفته بود به سراغ مانیتورش رفته و با تمرکز بسیار !! و سرعت کم ، تایپ کرد :
بگ..گو.. م...ن...تحت... ط..طل..س..م...فر..م..مان... نی...ستم..! دو...نطقه..نه... نقطه .. دی !
____________________
پیش دامبل شون اینا :
رییس کاراگاهان در حالیکه گوشش را می خاراند و شاهد شکنجه شدن سه مرگخوار بود گفت :
- بگو من تحت طلسم فرمان نیستم ! دو نقطه دی !
سیریوس دقایقی دست از شکنجه برداشت و مورگان نفسی تازه کرد .
سیریوس رو به رییس کاراگاها :
- کاملا مشخصه !
( قاعدتا این شکلکه نباید اینجا باشه ! ولی اگر دقت کرده باشید باب بزرگم همیشه از همین شکلک استفاده میکنه ! بیایید به شناسه های ایفای نقش سایت وفادار باشیم ! )
در تالار اسرار : _ آخخخخ جون ! باور کردن ! گولشون زدم ! هوراااا !