هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین

۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏

استاد همون کتاب معروف باتیلدا باگشات " تاریخ جادوگری " که مشنگ ها بهش می گن کتاب سلیمان

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
بله کاملا موافقم ،پخش این فیلم ها به ما دلیل سالازار اسلیتیرین واسه راه ندادن مشنگ زاده ها رو نشون می ده .
اگه یکی از پدر مادر ها در اون زمان هاگوارتزو لو می داد هم دانش آموزا کشته می شدن هم هاگوارتز از بین می رفت .

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏
آتش زدن ، گردن زدن ، روغن داغ ، خفه کردن و در موارد بسیار نادر غرق کردن.

۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏

باران به شدت می بارید و باد هم او را یاری می داد انگار آسمان هم ناراحت بود ، بادی که برای من مانند نوازش پر بود برای آنان شلاقی سرد بود .

چوب های مرگ من خیس شده بود و حتی آتش کوچکی نیز درست نمی شد .
لبخندی زدم که منجر به لگدی به کمرم شد . آن مرد با صدای گوشخراشش گفت : اینقدر خوشحال نباش ساحره . راه های دیگه ای هم برای کشتن تو اون بچت هس .

ویا ، عشق کوچک من ، با آن چشمان درشت آبی رنگش و موهای بلوندش هر کسی را مسحور خویش می کرد . این دهکده ی خرافاتی می خواست دختر کوچکم را از بین ببرد .

ناگهان فهمیدم " خرافاتی " کلید مشکل من بود .

با صدای پر از دردم به شروع حرف زدن کردم : مگه نمی بینین ؟! عیسی مسیحم از دست شما عصبانیه که یه بچه ی عادیو می کشین . فکر کردین این آب و بارون مال چیه ؟ بذارین این بچه زنده بمونه . یا راهی جهنم می ...

مشتی که به صورتم برخورد کرد نفسمو برید و نگذاشت حرفمو ادامه بدم ، رهبرشون غرید : خفه شو ساحره ! چه کسی به پند و اندرز شیطانی مثل تو نیاز داره .

اما کار از کار گذشته بود مردم با من موافق بودند . بچه نباید کشته می شد .

ویارو از بغل من بیرون آوردند و به یک زوج جوان دادند . می خواستم فریاد بزنم ویای من. ولی خودمو کنترل کردم می دانستم این آخرین شانس اوست .
اشک ها روی گونه هایم غلتیدند ، از خودم بدم می آمد ، چگونه توانستم ویارا رها کنم ؟

کسی مرا روی تخته سنگی خواباند و چشمهایم را پوشاند ویا را برای آخرین بار بغل کردم و زیر لب برایش خواندم .
بالاخره زمان اعدامم رسید .
از پشت پارچه ی سیاه هیچ چیز معلوم نبود ، من صدای گریه ی ویا را می شنیدم صدای چک چک قطره ها ی باران، بوی چمن خیس ...

کسی دستور داد : حالا .

لبخند تلخی زدم می دانستم منظورش چیست ؟ او حکم گردن زدن مرا صادر کرده بود . دردی در گردنم احساس کردم و آخرین تصویری که روبروی چشمانم آمد صورت خندان ویا بود .

* ویا در فرانسوی یعنی زندگی

۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏

من پیشنهادی ندارم اگه کلاس خوب نبود اصلا نمیومدم .

۷) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏

نمیدونم این اولین جلسه ی من تو کلاس تاریخ جادوگریه .

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)
آ.... ن.....


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۵۰ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
استاد همون کتاب معروف باتیلدا باگشات " تاریخ جادوگری " که مشنگ ها بهش می گن کتاب سلیمان .

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
بله کاملا موافقم ،پخش این فیلم ها به ما دلیل سالازار اسلیتیرین واسه راه ندادن مشنگ زاده ها رو نشون می ده .
اگه یکی از پدر مادر ها در اون زمان هاگوارتزو لو می داد هم دانش آموزا کشته می شدن هم هاگوارتز از بین می رفت .

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏
آتش زدن ، گردن زدن ، روغن داغ ، خفه کردن و در موارد بسیار نادر غرق کردن.

۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏

باران به شدت می بارید و باد هم او را یاری می داد انگار آسمان هم ناراحت بود ، بادی که برای من مانند نوازش پر بود برای آنان شلاقی سرد بود .

چوب های مرگ من خیس شده بود و حتی آتش کوچکی نیز درست نمی شد .
لبخندی زدم که منجر به لگدی به کمرم شد . آن مرد با صدای گوشخراشش گفت : اینقدر خوشحال نباش ساحره . راه های دیگه ای هم برای کشتن تو اون بچت هست .

ویا ، عشق کوچک من ، با آن چشمان درشت آبی رنگش و موهای بلوندش هر کسی را مسحور خویش می کرد . این دهکده ی خرافاتی می خواست دختر کوچکم را از بین ببرد .

ناگهان فهمیدم " خرافاتی " ، کلید مشکل من بود .

با صدای پر از دردم به شروع به حرف زدن کردم : مگه نمی بینین ؟! عیسی مسیحم از دست شما عصبانیه که یه بچه ی عادیو می کشین . فکر کردین این آب و بارون مال چیه ؟ بذارین این بچه زنده بمونه . یا راهی جهنم می ...

مشتی که به صورتم برخورد کرد نفسمو برید و نگذاشت حرفمو ادامه بدم ، رهبرشون غرید : خفه شو ساحره ! چه کسی به پند و اندرز شیطانی مثل تو نیاز داره .

اما کار از کار گذشته بود مردم با من موافق بودند . بچه نباید کشته می شد .

ویا را از بغل من بیرون آوردند و به یک زوج جوان دادند . می خواستم فریاد بزنم "ویای من". ولی خودم را کنترل کردم می دانستم این آخرین شانس اوست .

اشک ها روی گونه هایم غلتیدند ، از خودم بدم می آمد ، چگونه توانستم ویارا رها کنم ؟

کسی مرا روی تخته سنگی خواباند و چشمهایم را پوشاند ویا را برای آخرین بار بغل کردم و زیر لب برایش خواندم .
بالاخره زمان اعدامم رسید .
از پشت پارچه ی سیاه هیچ چیز معلوم نبود ، من صدای گریه ی ویا را می شنیدم صدای چک چک قطره ها ی باران، بوی چمن خیس ...

کسی دستور داد : حالا .

لبخند تلخی زدم می دانستم منظورش چیست ؟ او حکم گردن زدن مرا صادر کرده بود . دردی در گردنم احساس کردم و آخرین تصویری که روبروی چشمانم آمد صورت خندان ویا بود .

* ویا در فرانسوی یعنی زندگی

۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏
من پیشنهادی ندارم اگه کلاس خوب نبود اصلا نمیومدم .

۷) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏
نمیدونم این اولین جلسه ی من تو کلاس تاریخ جادوگریه .

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏
آ.... ن.....


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱ ۱۵:۵۵:۳۱

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۷:۲۴ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
1.برگردان فارسی نام فیلم چه می شود؟(2امتیاز)
فصل ساحره.
2.کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن می خواندند، نامش چه بود؟(2امتیاز)
استاد من چون زیاد دقت نکردم دقیق نمی تونستم بگم اما وقتی دوستان می گن کتاب سلیمان من چی می تونم بگم؟پس تصویب شد .
3.آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستین؟چرا؟(5امتیاز)
خب راستش نه. برای اینکه وقتی ما این کار های مشنگ ها رو می بینیم از دست اونها ناراحت میشیم و خب مسلما بعضی از ما ها کارهای نا خوشایندی بر علیه اونها می کنیم و این باعث خراب شدن روابط ما با اونهامیشه.
4.چند مورد ازنحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.(5امتیاز)
آتش زدن ،از روی پل های رودخانه ها آویزان کردن،سنگ باران کردن(آنها را در گو دال هایی انداخته و آنقدر رویشان سنگ پرتاب می کنند تا بمیرند)،به میخ کشیدن (آنها را با میخ به میله های چوبی بلند وصل می کردند تا پرندگان به آنها نوک بزنند و از گوشت تنشان بخورند تا بمیرند)،گردن زدن.
5.یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما راجادوگر یا ساحره شناختدو دارن می برنشما را آتش بزنند و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد ،را توضیح دهید.(8امتیاز)
دیروز مرا هنگام نجات یک دختر بچه گرفتند و حالا می خواهند مرا آتش بزنند .ترس در قلبم حکم فرمایی می کند .نگاهی به اطراف می اندازم تا شاید دیدن یک چهره ی آشنا کمی تسکینم دهد ،اما جز چهره ی مشنگ هایی که با نفرت نگاهم می کنند چیزی نمی بینم . از دور نگاهم به میله ای می افتد که قرار است مرا به آن ببندند دورش را پر از چوب کرده اند تا دیگر هیچ راه گریزی نداشت باشم .نزدیک میله نگهم می دارند و مرا روی سکوی بلندی می برند پدر روحانیشان هم آنجاس اوپس از نگاهی مملو از تنفر به من رو به جمعیت می گوید:
ای مسیحیان مومن ،دورد خداوند بر شما باد .امروز ما اینجا جمع شدیم تا این زن گناهکار را که مانند هم نوعانش دنیا را پر از سیاهی و پلیدی کرده به آتش بکشیم و از سیاهیه این دنیای فانی بکاهیم .
پس از پایان حرف او مردم با صدا های خشمگین حرف هایش را تایید می کنند.
نگهبانان مرا از میله پایین می برن آنها آتش را روشن کرده اند .حالا آن میله بیش تر خود نمایی می کند مرا از راهی که آتش هنوز به آنجا تجاوز نکرده نزدیک میله می برند و دستان بی حسم را به آن فلز داغ می بندند و سریع دور می شوند . چشمانم را می بندم این آخرین کاریست که در زندگی ام می کنم.
6.چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید.(2امتیاز)
ای اولین جلسه ایست که من در این کلاس شرکت کردم برای همین نظر خاصی ندارم .
7.تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی ؟(3امتیاز)
من اولین بار است که در این کلاس شرکت می کنم برای همین از نوع تدریس پرفسور ویزلی اطلاعی ندارم اما از روش تدریس پرفسور دوج خوشم آمد.
8.نام و نام خانوادگی واقعی تون را بنویسید.(3امتیاز)
اهم ،اهم با سلام من صغری خانم هستم.
سوال آخر شوخی بود جدی نگیرید.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۱

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
سیلام


۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏


فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏


کتاب سلیمان

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏


بله چون انگیزه دانش آموز ها رو بیشتر می کنه! بخدا

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏


فرو کردن میخ در قلب،در آب جوش انداختن،گردن زدن،جلوی حیوانات وحشی انداختن، تیکه تیکه کردن و دار زدن.

۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏


- « ولم کنین! ولم ... »

یکی از آنها پارچه ای سیاه رنگ را جلوی دهانم قرار می دهد و دیگر صدایم در نمیاید. دیگر برایم شانسی نمانده بود. آنها مرا گرفته بودند. هر یک از دستانم را یک نفر گرفته بود. چند نفر دیگر هم دور تا دورم بودند و چشم از من بر نمی داشتند.

تا چند دقیقه فقط تکان می خوردم تا خود را ازاد سازم. اما وقتی بیهودگی اینکار شدم ، دیگر فقط همراه آنها قدم بر می داشتم.

روز بود و هوا روشن! کاملا می دانستم که آنها مرا می برند تا بسوزانند. شاید مرگ با اتیش جالب تر باشد اما در خاک دفن شدن را ترجیح می دادم. من همیشه مراقب بودم اما امروز بی احتیاطی کردم. نتیجه اینکارم هم مرگ من شد.

صدای خرد شدن برگ های خشک را زیر قدم های محکمم حس می کردم. به طرف محدوده ای در دل جنگل می رفتیم. آنجا را می شناختم. همانجا که جادوگر ها اتش می زندند. من می توانستم در یک چشم بهم زدن تمام آنها را بیهوش کنم و ناپدید شوم اما بعدش خود جادوگر ها مرا می کشتند چون قوانین را زیر پا گذاشته می شدم. دیگر فرصت استفاده از قدرت هایم گذشته بود.

در یک آن چند نفر پاهام را بلند کردن. کمی روی هوا و دستهای چند مرد معلق بودم تا اینکه حس کردم روی چند تیکه چوب دراز کشیده ام. صدای شعله اتش را نیز می شنیدم. چشمانم را بستم. گرمای اتش را نیز کم کم حس می کردم.

بدنم گرم و گرم تر می شد. می دانستم زجر خواهم کشید برای همین کمی از قدرتم استفاده کردم و زجرش خنثی کردم. فقط گرمای کشنده اش را حس می کردم. چشنانم را دیگر نمی توانستم باز کنم ... من مرده بودم. به همین سادگی ....

۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏


25 نمره اختصاص پیدا کنه به رول و پنج تای بقیه به سوال های دیگر!

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏


نمی دونم!

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏


میر حسین درگاهی!

با تشکر


تصویر کوچک شده


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۱

بانو.ویولت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۹ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۳۰ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲
از اتاق کالبدشکافی مقتولین سیفید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 147
آفلاین
۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
فصل ساحره یا زمان ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
استاد چیزه.. من چشام ضعیفه، روی جلد کتابو ندیدم. یه چیز تو مایه های افسانه های ملل، یه همچین جیزی!

۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
نچ، نچ اصلا استاد. آخه این چه فیلمی بود گذاشته بودین؟ من یه هفته اس شبا کابوس میبینم. امروز عصر قراره والدینم بیان ازتون شکایت کنن! یعنی چی اصلا؟ من اینگونه فیلمهارو به کل تحریم عمومی اعلام میکنم! باشد تا درس عبرتی گردد برای شوما!!

۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏
هووم؟؟

سوزوندن، جزغاله کردن، کباب کردن،به سیخ کشیدن،زنده زنده آب پز کردن، تف دادن در دیگ روغن.

۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏((پورفسور یعنی چی آخه ؟ چطور من باید داستان اعدام خودمو بنویسم؟ پس شما این وسط چیکاره اید؟ چرا دستی دستی منو به کشتن میدین؟ دهه!! فقط پورفسور یه دستمالی چیزی دستتون باشه ها! :hammar:))

شب سردی بود. سوز هوا کل وجودمو به یخ بستن سوق میداد. استرس و رعشه ای که از ترس به من هجوم آورده بود. کار هوا رو راحت تر میکرد. دو نقابدار در حالیکه دستانم با طنابی بسته بود و پارچه سفیدی روی صورتم رو میپوشاند مرا به جلوی پیشخوان هل دادند. پارچه از روی صورتم برداشته شد. چشمانم جایی را نمیدید.به سختی چشمانم را نیمه باز کردم و به نقطه مقابلم نگاهی کردم.
کشیشی که تکبر و غرور از چهره اش میریخت روی سکویی ایستاده بود ،نگاه تمسخر آمیزی به من کرد و با صدای خشن و بلندی که جمعیت حاضر بشنوند اعلام کرد :
-اهالی نجیب و محترم دهکده ژاک ، امشب یکی از پر افتخارترین شبهایی است که شاهدش هستیم. امشب یک ساحره به آتش کشیده خواهد شد. فردی که باعث نحسی و شومی دهکده ما شده، امشب دهکده به آرامش خواهد رسید. فردا روز بزرگی برای همگی ماست. روزی سرشار از نیک بختی و خوشی...

کشیش همچنان با صدای بلند مردم را برمی آشفت و خشم و کینه مردم را شدید تر میکرد. مردم با هیجان حرفای او را تایید میکردند و با خشم یشتری به من مینگریستند.

دود سیاهی در آسمان به چشم میخورد. بوی زمختی گلوم رو پر کرده بود و مثل دستی آهنین بر سینه ام فشار می آورد. من باید تحمل میکردم. سنگینی نگاه مردم رو حس میکردم. و چه حس غریبی بود تنها بودن در میان جمعی که به مانند شغال هرلحظه انتظار تکه تکه کردنت را میکشند.
سخنرانی کشیش به پایان رسیده بود. صورتم دوباره پوشانده شد. دو مرد نقابدار بازوهایم را گرفتند و کشان کشان از میان سیل جمعیت عبورم میدادند. پاهایم توان حرکت نداشت. فقط درآرزوی یک معجزه بودم. جمعیت خشمگین مرا احاطه کرده بود و باران اشیایی که به طرفم پرت میشد.

هر لحظه سوز سرما جای خود را به گرمای آتش میداد. گرما لحظه لحظه بیشتر میشدو غوغایی جمعیت کمتر. کسی جرات نمیکرد خود را بیشتر از آن به آتش نزدیک کند.
بالاخره رسیده بودیم. به سختی آخرین قدمها را برمیداشتم.پارچه برای بار آخر از صورتم برداشته شد. من بودم و تلی از آتش سرخ که همچون اژدهایی مغرورانه سربه آسمان گذارده بود. مرد نقابدار مرا به چوبک وسط تل بست و بسته های هیزم بیشتری به اطرافم چیده شد .
هیاهوی مردم و غریو شادی آنها بیشتر از گرمای آتش مرا اذیت میکرد. آتش هر لحظه شعله ور تر میشد .
توانی در بدن نداشتم. حتی برای فریاد زدن. برای آخرین بار به آسمان سیاه و تیره نگاه کردم.تک ستاره ای از میان دود و آتش به من چشمک میزد. با چشمان و صورتی خسته با آخرین توان به ستاره لبخند زدم و ...
آتش شعله کشید و ساحره را در آغوش کشید. ستاره ای درآسمان آخرین سو سو های خود را زد و خاموش شد..


۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏

استفاده از آهنگهای شاد، انجام حرکات موزون توسط استاد حین تدریس، بردن به گورستان جهت درک کامل مطالب، بازدید از یک مراسم اعدام زنده جهت تفهیم بیشتر.

[b]۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏
هردوشون خوفن!

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏
استاد پیر شدیا . بانو ویولت دیه . هه هه هه !




ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳۱ ۱۸:۰۷:۲۶


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۱

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
1.فصل ساحره
2.مسیحی ها مرتب از روی کتاب آسمانیشان انجیل می خواندند.
3.از لحاظی خوب است چون ما با رفتار مشنگ ها در قرون وسطا آشنا می شویم اما از طرفی دیدن ظلم بزرگ آنها نسبت به ما خیلی ناجور است.
4.آتش زدن ،به میخ کشیدن ،بستن روی پل های رود خانه ها،سنگ باران کردن(آنها را در گودالی انداخته وآنقدر رویشان سنگ می ریختند تا بمیرند)،گردن زنی.
5.دیروز مرا هنگام نجات یک دختر بجه گرفتند و حالا مرا به سمت هیزم های شعله ور می برند .ترس در قلبم بازی می کند به اطراف نگاه می کنم تا شاید دیدن چهره ی آشنایی کمی تسکینم دهد اما هیچی ،هیچ کس جز مشنگ هایی که با نفرت نگاهم می کنند.به آتش نزدیک می شویم میله ی وسط آن خود نمایی می کنند مرا از راهی که آتش هنوز به آن تجاوز نکرده نزدیک میله می برند و با آن طناب های کلفت بدن بی حسم را به آن میله ی داغ می بندند .چشم هایم را می بندم و به دنیا بدرود می گویم.
6.خب من پیشنهاد خاصی ندارم چون اولین جلسه ای است که در این کلاس شرکت می کنم ولی خب اگر سوال های که بیش تر به درس ربط دارد به عنوان مشق طرح شوند قطعا بهتر خواهد بود.
7.من از روش تدریس پروفسور ویزلی خبر ندارم ولی از تدریس پرفسور دوج لذت بردم.
8.صغری خانم
الکی بود زیاد جدی نگیرید.


ویرایش شده توسط پروتی پاتیل در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳۰ ۱۸:۵۵:۵۷
ویرایش شده توسط پروتی پاتیل در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳۰ ۱۸:۵۹:۲۲
دلیل ویرایش: خب یه کلمه رو اشتباه نوشتم

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۱

فرد.ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۸ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۱۰ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲
از عزیزتون لیلی رفتم زیر تریلی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 154
آفلاین
۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
فصل ساحره

۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
book of solomon(کتاب سلیمان)

‏ 3) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
برای سن های کوچک تر مناسب نیست چون روی روحیه آن ها تاثیر منفی دارد.

‏4) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)
فرو کردن میخ در قلب،در آب جوش انداختن،گردن زدن،جلوی حیوانات وحشی انداختن، تیکه تیکه کردن و دار زدن.

5) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏
من یک جادوگر هستم که به صورت مخفیانه جادو انجام میدادم.حالا بعد از چند سال من را شناسایی کرده اند و میخواهند ببرند و مانند بقیه جادوگران و ساحره ها آتشم بزنند.من احساس خوبی ندارم چون به هر حال مرگ سخت است و من در هر حال خواهم مرد ولی مرگ به روش سوزاندن بدترین روش مرگ است چون انسان با زجر میمیرد و تا کاملا نسوزد نخواهد مرد.خلاصه من را دارن به کوره ای نزدیک میکنند که محل مرگ من است و اگر در آن بیفتم هیچ راه برگشتی نخواهم داشت.کسانی که من را میبرن ماسک های سیاهی به سر کرده اند که صورتشان معلوم نباشد که اگر کسی از ما آن اطراف بود نتواند آن ها را شناسایی کنند.من در حالی که هم امید دارم و هم امید ندارم به طرف کوره میروم و امید وارم که دوستانم سر برسن و من را نجات بدهند.
من به کوره رسیده ام.گرمای کوره من را اذیت میکند اما وقتی که میخواهند من را در کوره بیندازند حس میکنم که از گرمای کوره کاسته شده است و وقتی چشم هایم را باز میکنم متوجه میشوم که کوره با استفاده از جادو نابود شده است.

6) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏
اگر مشق هاکمی کمتر و راحت تر شود خیلی بهتر است.اگر هم میشود دیگر سوال هشت را تکرار نکنید.

۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏
نمیدانم آخه تا حالا من تو کلاس های پروفسور ویزلی شرکت نکرده ام.

۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏
عباس قل مقولی
(سوال هشت را الکی گفتم به دل نگیرید)


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!‏
برای گریفیندور ‏.



تصویر کوچک شده




تصویر کوچک شده











چوبدستی یاس کبود / بدبختی و فقر و رکود


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۹:۴۴ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
جلسه چهارم کلاس تاریخ جادوگری

دانش آموزان در حالیکه با سر وصدای بلند در حال بازی کردن و صحبت کردن هستند،‏ در جا خشکشون میزنه!‏
پرفسور دوج در آستانه ی در ایستاده و اونا رو تماشا میکنه!‏

-‏ ببخشید پرفسور!‏

-‏ عیبی نداره عزیزان من! سلام،‏ صبحتون بخیر

پرفسور در حالیکه با همون حالت همیشگیش به سمت صندلیش میره،‏ به بچه ها میگه:

-‏ امروز من یکمی کار دارم،‏ واسه همین جلسه امروز یکمی کوتاه تر خواهد بود،‏ بنا بر این مستقیم میرم سر اصل مطلب:

در قرون وسطا،‏ زمانی که نظامیان درگیر جنگ های صلیبی بودند،‏ در داخل اروپا،‏ کشیش ها و مردم عادی هم در حال پیدا کردن جادوگران بودند،‏ به گونه ای که هر روز یک نفر به این اتهام به آتش کشیده میشد.
ولی نحوه ی قتل دیگری هم وجود داشت،‏ در شهر هایی که از کنارشان رودخانه میگذشت،‏ کشیش ها متهم ها رو از روی پل دار میزدند تا و بدنشون بصورت آویزان در آب رودخانه می ماند تا تجزیه شود،‏ فیلمی هم براتون آوردم در این زمینه به اسم:
season of the witch

من این فیلم رو میذارم و همینطور تکالیفتون رو هم روی تخته مینویسم،‏ یادتون باشه که حتما باید انجامشون بدین.

تکالیف:

۱‏) برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
۲‏) کتابی که از اول تا آخر فیلم هی از روی آن میخواندند،‏ نامش چه بود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏
۳‏ ) آیا با پخش چنین فیلم هایی موافق هستید؟ چرا؟ (‏۵‏ امتیاز)‏
۴‏) چند مورد از نحوه ی کشتن جادوگران در قرون وسطا را بنویسید.‏ (‏۵‏ امتیاز)‏
۵‏) یک رول جدی بنویسید و خودتون رو در حالیکه شما رو جادوگر یا ساحره شناسختند و دارن میبرن شما رو آتش بزنن و حتما هم بعد از آتش زده شدن خواهید مرد،‏ را توضیح بدهید(‏۸‏ امتیاز)‏
۶) چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن کلاس دارید؟ ( ‏۲‏ امتیاز)‏
۷‏) تدریس پرفسور دوج بهتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۳‏ امتیاز)‏
۸‏) نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏ (‏۳‏ امتیاز)‏

اینم از فیلم،‏ برین حال کنین،‏ من رفتم!‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
جلسه چهارم کلاس تاریخ جادوگری دانش آموزان در حالیکه داشتند با یکدیگر در وسط کلاس با صدای بلند صحبت میکردند،‏ هیچ توجهی به در کلاس نداشتند که ناگهان باز شد و پروفسور دوج وارد کلاس شد!‏ -‏ سلام بچه ها،‏ صبحتون بخیر!‏ -‏ سلام پرفسور دوج،‏ صبح شما هم بخیر. -‏ من امروز یکمی کار دارم واسه ی همین کلاس امروزمون یکمی کوتاه خواهد بود. با تمام شدن این جمله،‏ انو�ع فریاد های شادی از دانش آموزان برخاست،‏ به گونه ای که خود پروفسور مجبور شد آرامشان بکند. -‏ خوب،‏ امروز میخوام در مورد قرون وسطا و بلاهایی که در اون زمان بر ما و بسیاری از مشنگ ها وارد شد صحبت کنم،‏ زمانی که هر کسی کاری میکرد،‏ توسط همسایه هاش فوری لو میرفت،‏ زمانی که ما مجبور شدیم دهکده هایی جادویی خودمون رو درست کنیم و در اونها ساکن بشیم. در اون زمان کافی بود تا به یکی اتهام جادوگری بزنند،‏ تا بدون معطلی برش دارن ببرن وسط میدون بزرگ شهر،‏ ببندنش به یه تیکه چوب و آتیشش بزنن!‏ البته در این بین نحوه ی از بین بردن دیگه ای هم بود،‏ که اونایی رو که متهم بودند رو میبردند روی یک پل که از زیرش رودخانه ای با سرعت میگذشت،‏ و اونا رو از پ� آویزون میکردند و دارشون میزدند و جنازشون به صورت آویزان توی آب باقی میموند تا متلاشی بشه،‏ توصیه میکنم در این مورد یه نگاهی به فیلمseason of the witch‏ هم یه نگاهی بکنین!‏ خیلی خب بچه ها،‏ تا اینجا کافیه!‏ من این فیلم رو براتون میذارم،‏ نگاهش کنین و منم دارم میرم،‏ در ضمن تکالیفتون هم روی تخته است. تکالیف: ۱برگردان فارسی نام فیلم چه میشود؟ (‏۲‏ امتیاز)‏ ۲کتابی که در دست کشیش بود و با آن جادوگر ها را زنده کرد چه نام داشت؟(۲‏ امتیاز)‏ ۳‏ آیا موافق پخش شدن چنین فیلم هایی هستید؟ نظرتون رو کامل بگین(۵امتیاز)‏ ۴‏ چند مورد دیگر از نحوه ی از بین بردن جادوگران در قرون وسطا رو نام ببرید(۵‏ امیتز)‏ ۵‏ یک رول جدی بنویسید و وضعیت خودتون رو در صورتیکه شما رو جادوگر یا ساحره تشخیص دادن و میخوان شما رو از بین ببرن،شرح بدید(۸‏ امتیاز)‏ ۶‏ تدریس پرفسور دوج �هتر است یا پرفسور ویزلی؟(‏۲‏ امتیاز)‏ ۷چه پیشنهادی برای بهتر شدن کلاس دارید؟(۳‏ امتیاز)‏ ۸نام و نام خانوادگی واقعیتون رو بنویسید!‏‏(‏۳‏ امتیاز)‏ خیلی خب،‏ اینم فیلم،‏ تا جلسه بعدی خداحافظ!‏


ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳۰ ۹:۱۸:۴۸
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳۰ ۹:۲۲:۵۷
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳۰ ۹:۲۴:۴۵
دلیل ویرایش: کاملا اختیاری!‏

و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۰:۰۲ پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
امتیازات جلسه سوم درس تاریخ جادوگری:

چو چانگ:‏ ‏۲۵‏ امیتاز

لیلی لونا پاتر:‏ ‏۲۸‏ امتیاز

گلرت گریندلوالد:‏ ‏۲۹‏ امتیاز

جمع امتیازات ریونکلاو:

۲۹+۲۵‏=‏۵۴/۲‏=‏۲۷

جمع امیتازات گریفیندور:

۲۸/‏ ‏۲‏= ‏۱۴

تدریس بزودی ارسال میشود!‏








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.