~ نمونهای از پست تیم اجرا کننده در مسابقات پانتومیم جادویی ~موضوع: پاپ کورن!
کلمه: ×××× ××××××
****************************************
- نمیخوام. من هیچوقت بلد نبودم خوب اجرا کنم. مجبورم نکنین.
لینی ویزویزکنان سعی داشت همگروهیاشو راضی کنه تا مسئولیت سنگین اجرای پانتومیم رو برعهدهی کسی جز خودش بندازن. اما از سخنان محکم و چهرهی ثابت اونا که نشونهای از همدردی با لینی در اون دیده نمیشد، لینی بیش از پیش ناامید میشه.
- هی خیلی دارین وقت تلف میکنینا! یکیتون بیاد اجرا کنه دیگه حوصلهمون سر رفت.
- حواستون هست که این اتاقو فقط برای چند ساعت از تام اجاره کردیم؟ تا نیومدن از پاتیل درزدار بندازنمون بیرون بیاین بازیمونو انجام بدیم دیگه.
حالا اعتراض گروه رقیب هم به هوا بلند شده بود. لینی که چارهای جز اجرا نداشت، آهکشان میره وسط اتاق میایسته و بلافاصله دو تا از انگشتاشو به نشونهی V به نمایش میذاره.
- با دو شروع میشه؟
لینی با حرکت سرش مخالفت میکنه و همچنان با اصرار حرکت قبلو تکرار میکنه.
- دو کلمهایه؟
لینی لبخندی میزنه. حالا نوبت حرکت بعدی بود. تکه کاغذی رو مچاله میکنه و بعد از اینکه چند ثانیه دستاشو پشت سرش نگهمیداره، هر دو دستشو مشت کرده جلو میاره.
- چی شده؟ گل یا پوچ بازی میکنی؟
- الان باید حدس بزنیم تو کدوم دستته؟ لینی داریم پانتومیم بازی میکنیما. حواست هست؟
لینی با هیجان به هکتور که آخرین دیالوگو به زبون آورده بود اشاره میکنه. هکتور که گیج شده بود مجددا حرفشو تکرار میکنه.
- حدس بزنیم کدوم...
شدت بالا و پایین پریدن لینی به دو برابر حالت عادیش تبدیل میشه. هکتور به آرومی جملهشو تموم میکنه.
- دستته؟
اینبار لینی با ناامیدی سرشو تکون میده.
- کدوم؟ کجاس؟ کو؟... چـی؟ کو؟ اولش با کو شروع میشه؟
لینی با خوشحالی تایید میکنه. برای چند ثانیه سرگرم فکر کردن به حرکت بعدیش میشه. تو این مدت یکی از تیم حریف از جاش پا میشه و میره.
- این کجا رفت؟
لینی بی توجه به غیب شدن یکی از جمع، تصمیمشو میگیره و مدام سرگرم اشاره کردن به زبونش میشه. از حدسهای مزخرف تیم حدس که بگذریم به اینجا میرسیم...
- زبونتو داری عوض میکنی؟ به یه زبون دیگه حدس بزنیم؟
به نظر میومد به سمت درستی در حال حرکت بودن! لینی اینبار به طرف در میره و چندین بار به اون میکوبه.
- مشت زدن؟ اعصاب نداشتن؟ در؟ در بستهس؟ کودر؟
آرسینوس که به تازگی بعد از خروج موقتش پاپ کورن به دست برگشته بود، شروع به ردیف کردن حدساش میکنه. اما چهرهی بیروح لینی نشون میداد که حتی ذرهای به حدس کلمه نزدیک نشدن. بنابراین مجددا حرکتشو تکرار میکنه.
- خب داری میزنی دیگه.
لینی که بسیار از نزدیک شدن به انتهای اجراش لذت میبرد، میره برای اجرای آخرین بخش. و حرکتش به این شکل بود که مدام در حال تابیدن دور خودش بود.
- سرگیجه؟
- اینقد میتابی که کوبیده میشی؟ اولشم کو داره.
ولی بخش انگلیسیش کجا رفت پس؟
- کو.... کو... کو... چی بگم خب؟ بابا من جا تو سرم گیج رفت اینقد نچرخ!
و در همین لحظه بود که لینی حس میکنه رسالتشو به پایان رسونده. بنابراین نفس عمیقی میکشه، البته نفسی که هرگز به انتهاش نمیرسه. چون بلافاصله پاپکورنی که تیم حریف از شدت ذوق و شوق به سمت هم پرتاب میکردن یکراست به مخ حشرهی کوچیک برخورد کرده و موجب بیهوشیش میشه!