_لعنتی! پله های گوشه بزرگ ترین توهینی بود که میتونست به یک عضو خبره و کهنه کارِ وزارتخونه بشه! من تا جان در بدن دارم این بی عدالتی را محکوم کرده و با نام و یاد فرمانده چگوارا و برادر ایشان، سرتیپ چخوشمزه، بنام ملت پایدار وطنم و در آخر بنام وزارت، چنین حرکت وقیحی را سرکوب میسازم! ویوا یوونتوس! یاعارعارعارعار!
_ریگولوس.
_ام... چیه خب... محکوم میسازم. چطوریه که پله های همه وسطه، مال ما گوشه ست؟
_بحث من اصلا این نیست ریگولوس. بحث من حتی اینم نیست که ویوا یوونتوس چه ربطی به این خزعبلات پیشینت داشت. بحث من اینه که چرا صدای تارزان در میاری.
_این صدا در زمان جنگ های جهانیِ هفتاد و پنج صدمُم، برای صدا کردن فرمانده چخوشمزه و گُردانِ سپاهی ایشون بنام اکیپِ چجالب استفاده میشد!
_ریگولوس... چخوشمزه که مال قبل از جنگ های-خدایا چی دارم میگم... چخوشمزه دیگه کیه آخه!
_برادر فرمانده چگوارا!
می دانید... سیوروس ترجیح داد سکوت اختیار کند و تنها ننگِ پایین رفتن از پله های گوشه را بپذیرد و بحث را تمام کند؛ بخصوص که در نبود رودولف تقریبا هیچ کس نمی توانست ریگولوس را خفه کند.
_ریگولوس... اگه خفه نشی رودولف رو صدا میکنم، احتمالا خیلی خوشحال بشه که از انجمن ساحره ها کشیدمش بیرون که بیاد تورو خفه کنه و به این مناسبت کارشو خیلی خوب انجام بده.
_بنام گردانِ چجالب و با یادِ پرچمِ همیشه محتزِز کشورم، چشم!
سیوروس نمی دانست "محتزز" دقیقا چیست و نمی دانست که از ریشه ی "احتزاز" اصلا می توان "محتزز" را خارج ساخت یا این کار فقط از دست یک ریگولوس بر می آید یا هر چه، اما... گفتم که. "تقریبا" هیچ کس نمی توانست ریگولوس را خفه کند.
لبخند پیروزمندانه اش، گوشه ی چشم هایش را چروک انداخت و سیوروس که از بوتاکس و امثالهم متنفر بود بسرعت خودش را جمع کرد.
ده دقیقه بعد-آزمایشگاه
_اینو آرسینوس برای فرم دادن موهاش استفاده میکنه.
سیوروس اخم کرد و شیشه ی صورتی رنگ را در میان بیگودی های دور و برش، روی میز برگرداند. دستش به سمت شیشه ی دیگری پیش رفت که معجونی فیروزه ای رنگ و براق در آن می درخشید.
_اون رو آرسینوس برای فرم دادن موهاش استفاده میکنه.
_ام... ریگولوس... اون یکی رو هم آرسینوس-
ریگولوس که در میان حرف سیوروس توانسته بود حرکت دستش به سمت یک شیشه ی زرد رنگ را تشخیص دهد، بسرعت از جا پرید.
_اونو آرسینوس برای فرم دادن موهاش استفاده میکنه راستی!
_چرا همه چی رو آرسینوس اینجا... ام... از این یکی هم برای فرم دادن موهاش استفاده میکنه؟
_نه سیوروس، البته که نه! آرسینوس از اون برای شکل دادن موهاش استفاده میکنه.
_ریگولوس. فرم دادن و شکل دادن یکیه.
_خب آرسینوس اینو به من نگفته بود سیوروس.
سیوروس به ریگولوس خیره شد. بنظر نمی رسید هزاران هزار شیشه و هزاران نمونه ی میکروسکوپیِ پراکنده در اطراف آزمایشگاه، هر یک وسیله ای برای فرم دادن موهای آرسینوس باشند. لااقل، نه همه شان! در دلش التماس کرد که لااقل همه شان چنین وضعیت اسفباری نداشته باشند.
_فکر کنم باید این یه ساعتِ مسخره ی افتضاح رو با توی لعنتی تو این... این...
_بنام گردانِ شماره ی دو، چزیبا، آزمایشگاه!
_آزمایشگاه... تلف کنم...
_آره سیوروس! کلی خوش میگذره!
_خوش... خوش...