چند دقیقه بعد:لینی وارنر داشت با آخرین سرعت به سمت اتاق اربابش
میدوید پرواز میکرد. در همین لحظه باز آن صدا به گوش رسید.
- برای بار آخر به تو میگوییم! تکرار کن! تکرار!
لینی به سرعت از سوراخ کلید وارد اتاق لرد شد. انتظار داشت صحنه ای را ببیند که لرد میخواست به بچه دامبلدور کروشیو، آواداکداورا و ورد های درد آور دیگر بزند. اما با صحنه دیگری رو به رو شد.
- کاری ندارد! حالا یکبار دیگر هم برایت میخوانم: اتل متل قلقلیه جسد دارم جسد کیه؟! اتل متل خال خالیه تبر دارم دست کیه؟! حالا تو بگو.
- اواَ؟!
- اواَ اواَ یار جدید و با وفای ما. اواَ اواَ.
لینی تحمل دیدن این صحنه را نداشت. لرد خبیث و بی رحم او اکنون در حال یاد دادن آهنگ "اتل متل قلقلیه جسد دارم جسد کیه؟!" به فرزند آلبوس دامبلدور بود. دشمن همیشگی اش. همان که همیشه به او پشمک میگفت.
فقط کمی مانده بود که لینی برود و در افق جزایر هاوایی محو شود. ولی مقاومت کرد و همانجا روی هوا معلق ماند. در این لحظه لرد سرش را به سمت لینی برگرداند.
- چرا اینجا آمده ای لینی؟ مشکلی پیش آمده؟
- نه ارباب فقط وقتی اون فریاد هاتون رو شنیدم گفتم شاید...دچار مشکلی چیزی شده باشد.
- مشکل؟ مگه تو نمیدانستی که ما درحال تر و خشک کردن پسرمان هستیم؟
پسر؟! اوضاع لرد خیلی وخیم بود. ممکن بود اگر بیشتر ادامه دهد به دامبلدور دوم تبدیل شود! لینی باید کاری میکرد. باید لرد را به هر قیمتی هم که شده خبیث میکرد.
چند دقیقه بعد - جلسه ی سری مرگخواران:- لرد داره مهربون میشه!
جلسه جدی شده بود. خیلی هم جدی شده بود. آنقدر جدی که حتی چند نفر از مرگخواران زیر فشار جدی بودن آن له شده و بعضی دیگر هم ردا دریده و در افق محو شدند.
- شایعه شده لرد رفته کلی پول داده پوشک و اینا هم گرفته. تازه الان داره حاضر میشه بره لباس بچه بخره...لرد کجایی؟ دقیقاً کجایی؟!
- بار اول نیست لرد داره مهربون میشه. یکم صبر کنیم لرد خودش دوباره خبیث میشه.
- معجون ضد مهربانی بدم بهتون؟!
_اون باید اینجا بمونه! من عمه اونم میفهمین؟!
عمه! - مرگخواران آ! ما که قادر نیستیم لرد را از آن بچه نجات دهیم. شاید بهتر باشد آن بچه را نیز خبیث کنیم.
لینی چند لحظه ای به حرف لادیسلاو فکر کرد.
- همچین ایده بدی هم نیست.