نمرات جلسه ی دوم کلاس تاریخ جادوگری
لاوندر براون: 19لاوندر چان! خوشحالم بازم میبینمت! ظاهر و محتوای پستت خیلی خیلی پیشرفت کرده! واقعا لذت بردم و ممنونم ازت.
نقل قول:
( ای خاک بر سرم!هی وایِ من! )
درمورد این پرانتزهای نظر نگارنده صحبت کرده بودیم قبلا هم. ولی به هرحال ذکرش خالی از لطف نبود.
نقل قول:
از قضا سرباز صاف روی نقطه ضعف لاوندر دست گذاشته بود.تعریف از قیافه!
کاتانا خیلی بیوقارانه خندید. خیلی خوشش اومد!
آرتمیسیا لافکین:ممنون بابت وقتی که گذاشتین. امیدوارم جاهای دیگه بتونم رولای قشنگتو بخونم.
نویل لانگ باتم: 15نویل شونن. خوش برگشتی!
پستت به عنوان پست تکی، خیلی کوتاه بود. خیلی سریع زدی روستایی سان ها رو بریون کردی! چند تا نکته برای جلسه بعدی باید بگم.
1- همون اولش، نویل تکلیف رو فراموش کرده و گویش قرمز شده. بعدش با دیدن روستایی ها به یاد میاره. خواننده متوجه این میشه و این استفاده ی خیلی خوبی از سوژه ی شخصیتته. اما روی نحوه ی پرداختن بهش باید بیشتر کار کنی. باید بیشتر توضیح بدی و کمک کنی خواننده ها هم تو احساسات نویل شریک شن! همون اولش استرس بگیرن بابت فراموش کردن چیزی که حتی فراموش کردن چیه و...!
2- نقل قول:
تمام ادم های داخل کلبه بغیر از نویل سوزانده شدند .
بعد از این جمله، احتیاجی به شکلکگذاری نبود.
3 - نقل قول:
"نگذشت" درسته!
موفق باشی شونن!
هوریس اسلاگهورن: هوریس شونن؟ چرا؟
هلنا ریونکلاو: 19حقیقتا اولاش خیلی ناامید شدم و گفتم هلنا سان که به باهوشی شهرت داره، چطوری اینقدر توی توصیف قرون وسطی اشتباه کرده؟!
ولی یهو دیدم که خوب دست منو خوندی!
باز هم به نوشتن رولهای زیبا ادامه بده !
گابریل ترومن: 15گابریل سان قدیمی!
راستش رولهات محتوای جالب و بامزه ای دارن، ولی متاسفانه ظاهرشون باعث میشه خوندنشون سخت بشه. دیالوگهای پشت سرهم با تعداد زیاد، خیلی خواننده ررو از اصل هدفی که داری، دور میکنه.
نقل قول:
سربازا به فکر میرند رییس اونها رو بع ترومن
نحوه ی روایت، جوری نیست که توی رول ازش استفاده بشه. بهتره بیشتر توصیف کنی و کمتر به تخیل مخاطب بسپاری صحنه ها رو! مثلا: "سربازا وقتی به فکر فرو میرن، چه شکلی میشن؟ فرمانده با چه لحن و قیافه ای شروع میکنه به حرف زدن با ترومن؟ ترومن الان حواسش به کیه؟"
موفق باشی گابریل عزیزم.
اما دابز: 20اما شوجو. تکلیفت به معنای واقعی کلمه، خستگی در کن بود. ممنونم.
سیوروس اسنیپ: 18سیوروس شونن! خوش برگشتی به کلاس!
درسته شونن، الایژا ساما همیشه به قولهاش عمل میکنه!
از رولت لذت بردم. منتهی نحوه ی روایتش یکم آشفته بود. خونآشامهای اصیلی که توی رولت استفاده کرده بودی، برای من خیلی جالب بودن چون باهاشون آشنایی قبلی دارم اما ممکنه خواننده ی ناآشنا رو گیج کنن. برای همین بهتر بود از خواهرش (ربکا؟
) و اینها اینقدر به وضوح استفاده نمیکردی.
موفق باشی. کاتانا بدرقهت میکنه!
زاخاریاس اسمیت: 19زاخاریاس شونن!
ظاهر پستت به قدری درجه یک شده که فقط میخوام بایستم به تماشا! :دی عالی کار کردی روش! همین فرمونو برو که کاتانا خیلی راضیه ازت!
نقل قول:
هیچکدام از آنها به زاخاریاس نگاه نکردند ولی معلوم بود که هیچکدام چوبدستی ندارند.
تکرار هیچکدام توی یه جمله و برای همون اشخاص، یه مقداری توی ذوق میزنه.زیاد قشنگ نیست. به طور کلی سعی کن از تکرار بپرهیزی مگه اینکه برای تاکید و قشنگتر کردن متنت استفاده بشه.
ملموس بودن توصیفات، از هنری بودنشون خیلی مهمتره. یعنی چی؟
برای مثال کمتر کسی هست که حس مور مور شدن رو تجربه نکرده باشه یا توی سرما از پیچیده شدن زیر پتوی گرم لذت نبرده باشه؛ با همچین توصیفاتی، خواننده راحت میتونه توی رولت غرق بشه. اما یه سری از توصیافتت واقعا برای کاتانا ملموس نبودن. مثلا:
نقل قول:
اما احساس کرد چیزی در پشتش قل میخورد
میدونی چی میگم؟ کاتانا متوجه منظورت شد ولی نتونست چشماشو ببنده و حس کنه چیزی در پشتش قل میخوره.
به همینطوری پیشرفت کردن ادامه بده. مطمئن باش وزیر شدن رو شاخشه!