لطفا درخواست نقد ننمایید. آفرین!
نتیجه دوئل پیوز و جیسون سوان: امتیازهای داور اول:
پیوز: 26.5 امتیاز – جیسون سوان: 25.5 امتیاز
امتیازهای داور دوم:
پیوز: 24 امتیاز – جیسون سوان: 25 امتیاز
امتیازهای داور سوم:
پیوز: 25.5 امتیاز – جیسون سوان: 25 امتیاز
امتیازهای نهایی:
پیوز: 25.33 امتیاز – جیسون سوان: 25.16 امتیاز
برنده دوئل:
پیوز!..................................................
شش جادوگر در حالی که شدیدا سعی می کردند مرموز و جدی به نظر برسند، دور میز نشستند.
یکی از آن ها بیش از این طاقت نیاورد و جدیتش را از دست داد.
- میز بهتر از این گیر نیاوردین؟ کجه! لق می زنه! تکون می خوره!
سوروس اسنیپ اخم هایش را در هم کشید.
- بهتره زودتر کارو تموم کنیم و بریم. من باید خودمو به اربـ ... به دخمه برسونم. ضمنا...اگلانتاین... تو محیط بسته پیپ نمی کشن.
اگلانتاین جوابی نداد. پیپش خاموش بود و همه این را می دانستند.
گابریل دلاکور شمع ها را فوت کرد و روی میز چید و یکی یکی روشن کرد.
دستکش هایش را پوشید.
- خب... حالا همه دست همو بگیرن.
اسنیپ بی سیم کوچکش را زیر ردایش پنهان کرد.
- لازمه؟
- بله خب. مراسم اینجوری برگزار می شه. باید انرژی هامونو به یک مسیر مشترک هدایت کنیم. اینجوری انرژی ما از انرژی روح قوی تر می شه و می تونیم پیوز رو احضار کنیم.
-اینجوری انرژیشون از انرژی روح قوی تر می شه و می تونن پیوز رو احضار کنن ارباب!گابریل برای پایان دادن به بحث ادامه داد:
- کاراش دیگه قابل بخشش نیست. دو روز پیش، جیسون رو با نوار چسب چسبوند بود به دیوار دفتر من. دو روز که کلا متوجهش نشدیم. بعد که از دیوار جداش کردیم صورتش صاف شده بود. همین اسنیپ وقتی دیدش فکر کرد ارباب برگشته! الانم صورتش صافه. دکتر گفت باید به مدت یک هفته هر روز دستمونو بکنیم توی دهنش و از داخل صورتشو به بیرون فشار بدیم که بازم سه بعدی بشه.
کسی دیگر بحث نکرد. همه دست هم را گرفتند و گابریل زمزمه کرد:
- روح پیوز! بهت دستور می دیم همین الان توی این اتاق حاضر بشی. زود باش...
اتفاقی نیفتاد.
گابریل دوباره و سه باره مراسم را تکرار کرد.
و پیوز نیامد!
-می تونه نیاد؟
ایوا بود که از اول مراسم ساکت مانده بود.
گابریل کتابش را ورق زد.
-نه... اینجا نوشته نمی تونه. مجبوره بیاد.
-شاید ترسیده و هاگوارتز رو ترک کرده؟
تردید در صدای همه کاملا واضح بود. سابقه نداشت تصمیم به اخراج روحی از هاگوارتز بگیرند.
گابریل کتاب را بست و شمع ها را فوت کرد.
-شاید. به هر حال چیزی که مشخصه اینه که اینجا نیست. اگه بود، احضار می شد. بهتره بریم.
و همگی از اتاق خارج شدند.
اسنیپ بعد از همه! چون باید گزارش کامل مراسم را اول به ولدمورت(که صبر کمتری داشت) و سپس به دامبلدور می داد.
با خالی شدن اتاق، سکوت فضا را در بر گرفت.
خیلی زود، صدای ترق و تروق ضعیفی سکوت را شکست.
میز وسط اتاق تکان خورد. کش و قوسی به خودش داد و رومیزی سفید را به گوشه ای پرتاب کرد.
-آخییییییییش! بی خیال ما شدن. معلومه که وقتی احضارم می کنین نمیام. چون تمام مدت همین جا زیر دستتون بودم!
جیسون هم حقش بود صاف شه. منم جایی نمی رم. هاگوارتز خونه منه. ولی میز شدن سخته. دفعه بعد لامپ می شم.