فقط یک کوچولو فکر بیشتر، با چاشنی غذاهای مروپ، به سرعت جواب مناسبی رو به ذهن مرگخوارا آورد.
- ما که هر روز مرگ میبینیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890df2f054ed.gif)
- آره بابا. من و مرگ که اصلا همین دیروز با هم ناهار بیرون بودیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e29bbcc7.gif)
- مرگ از ترس من شبا زیر تختش رو نگاه میکنه قبل خواب اصلا.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4daabd491.gif)
- منم وقتی رز سفیدم خشک شد مرگ رو دیدم...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
- من وقتی سهامم سقوط کرد مرگو با دوتا چشمای خودم دیدم. برام دست تکون داد، کلی دوست شدیم با هم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
و صدها پاسخ هوشمندانه و مرگخوارانه دیگه، که البته مروپ با خوشحالی و ذوق به تک تک مرگخوارا نگاه کرد و تشویقشون کرد و در نهایت ملاقهش رو به سمت اسکورپیوس گرفت.
- اسکور مامان؟ بهت اعتماد دارم که به بهترین نحو یه تسترال رو برامون پوست بکنی.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890df2f054ed.gif)
اسکورپیوس آب دهانش رو محکم قورت داد، چندتا قدم عقب رفت، یعنی مستقیم به سمت پنجره.
- اوه... بله بله بانو. سریعا براتون تسترال پیدا میکنم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413799807e4.gif)
- اسکور مامان؟ چرا از پنجره میخوای بری بیرون؟ از در برو خب. ما هم اصلا باهات میایم که همگی تشویقت کنیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890df2f054ed.gif)
- همین پشت پنجره دارم یه تسترال میبینم بانو. :run:
و اسکورپیوس از پنجره شیرجه زد بیرون و مستقیم روی سر الستور و گابریل که زیر پنجره نشستهبودن و ریز ریز میخندیدن فرود اومد.
الستور که در لحظه کنترلشو از دست داده بود، اسکورپیوس رو از گلو گرفت و شروع کرد به فشار دادنش که مروپ و مرگخوارا سر رسیدن.
- فکر کنم من رو با تسترال اشتباه گرفت بانو. البته من خودم هم داشتم زودتر میرفتم دنبال تسترال براتون. ولی به نظر میرسه افتخارش نصیب اسکورپیوس شده.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
و با بیخیالی اسکورپیوس رو که کبود شدهبود و چشماش از حدقه بیرون زدهبودن رو رها کرد.
- آره آره... همین الان این گوشه دارم یه تسترال میبینم بانو.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d49d68713f.gif)
و صدای جیغ و دست و هورای مرگخوارا به هوا بلند شد و اسکورپیوس هم به سمت جایی که فکر میکرد تسترال اونجا باشه، رفت.
- اونجا تسترال نیست! مرتیکه پولکی خالی بند!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfcaaa5eebb.gif)
و گوینده صدا، که ردای سیاهی به تن داشت، و روی رداش هم حوله حموم سیاه به کمرش بستهبود و کلاه حموم صورتی روی سرش داشت و با کلی کف و صابون، صورتش رو پوشوندهبود و توی دستشم یه داس بزرگ نگهداشتهبود و در واقع حسابی مرگ بود، وارد شد.
- تو کجا من رو با دوتا چشمت دیدی و باهام رفیق شدی؟ سهامت سقوط کرد نهایت رنگ شلوارت عوض شد، مرتیکه مو طلایی!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfcaaa5eebb.gif)