- چرا من؟ چرا؟ چرا؟ اصلا چرا بروسلی و پسرش مثل هم کشته شدن؟
- بیا شوتت کنم!
- منم وایمیستم دروازه!
هکتور دستکشهای ضخیمی که برای جابجایی پاتیلهای داغ استفاده میکرد را پوشید و لینی روونا را شکر کرد که هکتور هوایش را دارد تا به در و دیوار نخورد.
- بگیر که اومد!
لینی به سمت هکتور شلیک شد. درست پیش از رسیدنش به دیوار، هکتور دستهایش را بالا آورد و مسیر او را با مشت محکمی تغییر داد و کوبید به سقف.
- آخ!
چرا منو نگرفتی؟
اصلا اون به درک ... چرا بروسلی و پسرش مثل هم کشته شدن؟
- فرستادمت کرنر!
اگه ضربهی اژی رو مهار میکردم ممکن بود ناراحت شه خوب! دل بچه میشکست تو پاسخگو بودی؟
- یک نفر دیگر با بچه بازی کند ... ما پیکسیمان را سالم میخواهیم.
داوطلب بعدی، روح آلکتو کرو بود که خودش دیگر در بین مرگخواران حضور نداشت. اژی لینی را برداشت و محکم به سمت او پرتاب کرد!
- بگیر که اومد!
روح آلکتو، روح چماغش را بلند کرد و لینی را روی هوا زد. لینی شانس آورد که آلکتو روح بود و از چماغ عبور کرد و به دیوار خورد. اما روح لینی خوششانس نبود و با ضربهی چماغ، به سوی مخالف شلیک شد.
- آخ! روحم!
- ناراحت نباش پیکس! یک روح نقرهای برایت درست میکنیم. از همانها که برای پتیگرو درست کردیم.
- ضربهی روحی سفتی بود ارباب.
درست مثل وقتی که در مورد پسر بروسلی فهمیدم.
شما میدونید چرا بروسلی و پسرش مثل هم کشته شدن؟
رودولف تنهای به روح آلکتو زد و او را به کناری پرتاب کرد و باعث شد گونههای پالی سرخ شود.
- یالا! حرف بسه بچه معطله. توپو بدین بهش تا یه بازی جذاب یادش بدم.
- بگیر که اومد!
اژی اینبار لینی را به صورت قوسی به سمت رودولف پرتاب کرد.
- تا حالا فروت نینجا بازی کردی؟
رودولف این را گفت و لینی را روی هوا با یک ضربهی قمه شتک کرد.
- نگران نباش پیکس. یک جسم نقرهای هم برایت درست میکنیم.
لینیِ نیمهجان از روی سطح قمه به زحمت پاسخ داد:
- ارباب با جسم جدیدم یادمه که بروسلی و پسرش چرا مثل هم کشته شدن؟
- همه چیز یادت خواهد بود پیکس.
- چه خوب! چون با جسم قبلیم هیچوقت نفهمیدم چرا بروسلی و پسرش مثل هم کشته شدن؟