ما هم اومديم در جمع دوستان صميميه گروه همه كاره ي خودمون بپستيم و خلاصه حالي بكنيم ..و هنر ماسمالي كردن خودمونو به نمايش بذاريم ..:
-------------------
ويولت همچين كه اومد پاشو از در بذاره( بزاره بضاره بظاره و ..( كپي باي بتوچه )) بيرون يهو يه صدايي اومد !!!(باور كنيد لارتن نبود
) و همين باعث ميشه كه ويولت يه دور صد و هشتاد درجه درجا بزنه و شصت(شست، شسط يا شصط ؟؟) پاش بره تو چشمش (بر وزن كشمش) و بروبچ به حالت:
در ميان و حالشو مي برن..
-: مرض ..نخنديد صداي چي بود ؟
اديب: صداي ...صداي ... تلفن بود ..قشنگ!!!
ويولت با شنيدن اين حرف شصت( همون بالايي ها!!) پاشو يادش مي ره و به طرف تلفن شيرجه مي زنه و با يك حركت كاملا ..كاملا غير انتحاري(هههه .. ههه ضايع شديد خيال كرديد الان ميگم انتحاري ..نه؟! ..جواب :نه!
) و ميگه :
-: بله بفرماييد ..( با همون لحن دفعه ي قبلي!!!)
-: كجا بفرماييم؟؟
-: بفرماييد كارتونو بگيد !!
-: كارتون .. كارتون تام و جري
-: كارتون رو بگيد آقا!
-: خب گفتم كه ..ديگه چي بگم !؟!
-: اصلا برا چي اينجا زنگ زدي؟
-:هيچي همينجوري...گفتم دور هم باشيم ..
-:
صبر كن ...من تو رو ميشناسم ..تو قبلا زنگ زدي .. تو همين الان زنگ زدي ..تو كوئيرلي؟؟
-: نه .. از اولشم نبودم ...سر كار بودي...
-: چي ميگه؟ ... من از تو شكايت مي كنم من شمارتو مي دم مخابرات ..من مي دم ( نه اون مي دم نه اون يكي مي دم
)... مي دم ( مشترك گرامي شما مجاز به ديدن اين قسمت نمي باشيد !!) .. مي فرستم بگيرن( مشترك گرامي شما مجاز به ديدن اين قسمت نمي باشيد )
شخص مزاحمم كه مي بينه هوا پسيده(نكته: پس شده) گوشي رو مي ذاره!!!! ( گوشي رو مي گذارد سر جاش
) : تق !!
ملت شركا: چي شد؟؟
اما ويولت به جاي جواب دادن اولين كسي رو كه جلو دستش بود حسابي مي زنه تا عبرتي شود براي ديگران ..
اديب: ولي من مي دونم چي شد .. چون فال گوش وايستاده بودم!!!
ملت: چي شد؟؟
اديب: بريد بالا رو بخونيد
ملت شريك(شايدم شرك ):
لارتن :يعني چي ؟ يعني 5000 گاليون نفري پريد ؟
ويولت: آره
لارتن:پس يعني همه اش سر كاري بود ؟
ولي ايندفعه واي كاملا بي صدا لارتنو توجيه مي كنه كه جريان چي بوده و چي شد و چه خواهد شد و از اين حرفها!!!
در اي هنگام برو بكس شرك روي زمين پلاس مي شن و به حالت
دماغشونو مي گيرن!!!! اما يك نفر بوده كه خيلي شاد بوده اون كي بود ؟؟ كي بود ؟ كي بود ؟ كي بود ؟ نمي دونم ؟ كه در اين حال دوباره تليف زنگ مي خوره :
بوق ...بوق ....بوق ...بوق ...بوق (صداي زنگ تليف)
-: يكي اونو برداره
-: نمي خواد خودم الان مي رم برش مي دارم .. حال اين يارو مزاحمرو هم مي گيرم ....
-: بله بفرماييد!!
-: شركت خدمات جادويي بارون و شركا؟
-: نخير الان اسمشو گذاشتيم شركت خدمات شرك و خره!!!
كارتونو بفرماييد..
-: من كوئيرل هستم ...
-: ( مشترك گرامي شما مجاز به ديدن فحشهاي اين قسمت نيستيد )
-: شما همگي بلاك خواهيد شد ..
ملت شرك و خره!!: مآآآآآآآآآآآآ
آيا اين شخص كوئي واقعي بود ؟ ادامه ي داستان تا هفته ي بعد...
افكت تصويري: در اين لحظه تكه هاي كوچكي از داستان هفته بعد در حال پخش شدن است و تيتراژ پاياني داره مي خونه : هولالالا ..هو هو لالا . يهو لا لا لو لو لالالا
( نكته : آهنگ تيتراژ جواهري در قصر
)
------------------
دوستان همواره به من اشاره مي كنن مي گن كه آخه بوقي چرا همه چيزو تبديل به خز مي كني ...اين تعداد پرانتز به چه درد مي خورد .. من هم همواره بهشون مي گم كه بوق بر خز
------------------
همر همر پر از همر واي ازن همه همر ...دارم مي رم همر بخرم .. بچه نگير بهونه
چقدر داستان پيش رفت ..واقعا .. اونهايي كه مي گن لوس شد .. به قول لارتن لوس مثل اينو نديدن ...