کلاس گیاه شناسی
باغ اسپراوت
جلسه اولپروفسور با بیل خود در پشت در ایستاده بود تا بار دیگر مقدم شاگردان را گرامی بدارد.البته این بار به شیوه کاملا متفاوت.او در این ترم قصد داشت تا کلاس را کمی از خشکی ترم پیشین در بیاورد.اما در این بین یک مشکل وجود داشت و آن این بود که وی اصلا چگونگی این کار را نمیدانست.
او به مانند هیولایی خفته در پشت در کمین کرده بود و به محض ورود اولین شاگرد که از قضا هدویگ بود با بیل به روی او فرود آمد.هدویگ به روی زمین پخش شد.اسپراوت در حالی که لبخند بسیار زیبایی بر لب داشت به بچهها که در وضعیت شوک سورپرایز اولیه کلاس بودند سلام نمود.بلافاصله کوییرل صندلی محبوب ریاست خود را رها نمود و بر روی هدویگ فرود آمد تا از هدویگ و شاگردان حمایت کند غافل از اینکه هدویگ را به آستانه مرگ رسانده بود.کوییرل با خشانت تمام رو به اسپراوت کرد و گفت:
-تو غلط میکنی دست رو شاگردان من بلند میکنی.خیال کردی حالا این ترمی هم مجوز تدریس دادم به تو هر غلطی دلت خواست میتونی بکنی.
در آن هنگام هدویگ که از ماموریت حذبی خود غافل نبود سر خود را از زیر کفش کوییرل بیرون آورد و گفت:
-کوییرل جان چند وقت میشود که جورابهایت را نشستی؟
کوییرل با بزرگواری و بدون آنکه به حرف یک جغد بی پر توجه کند بار دیگر به اسپراوت اخطار داد و غیب شد.اسپراوت به سوی میز خود رفت و گفت:
-بچهها خواهش میکنم بر سر جای خود بنشینید.
بچه های هاگوارتز بر سر جای خود نشستند و مبهوتانه به وی خیره شدند.آیا وی همان استاد ترم پیشین بود؟
هدویگ نیز خود را به زحمت خود را به آخرین صندلی کلاس رساند و بر آن جلوس نمود.اسپراوت بار دیگر لبخندی بر لب نشانذد و گفت:
-خب شاگردان عزیز این ترم هم بنده در خدمت شما هستم.
سپس سر خود را خم نمود تا بتواند سوسکی را که در زیر پایش وول میخورد ببیند و آنرا به شکل کاملا تروریستی بکشاند.در همین حین همگی بچه ها به طرز بسیار زیبایی خوشحالی خود را نسبت به شنیدن این خبر
نشان دادند.اسپراوت سر خود را بلند کرد:
-خب این ترم بر خلاف ترم پیشین پنج ترم بیشتر با همدیگر نیستیم.بنابراین باید کمی فشرده کار کنیم.عجیبه چرا کف زمین این قدر آب جمع شد یهویی؟
-
او سپس رو به دیوار خزمانند کرد و چوبدستی خود را بیرون آورد و گفت:
-بسیار خب این هم از برنامه درسی شما برای این ترم.
او چوبدستی خود را تکان داد ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.بار دیگر این کار را کرد ولی اثر نداشت.
-معلوم نیست کدام لرد سیاه احمقی این کار را کرده است.لودو چوبدستیت را بده ببینم.
-اسپراوت چوبدستی لودو را گرفت و خواست آنرا امتحان نماید.چوبدستی را برای آزمایش به سمت کریچر گرفت و گفت:
-خب بهتر است روی یک جن بیتربیت آزمایش کنم.اه...طلسم آدم شدگی چی بود...ک....کری....کروش....کروشیو.اهان کروسیوان....
اما قبل از اینکه طلسمش را ادامه دهد طلسم پیشین وی بر روی کریچر اثر کرد و او از درد فریاد نمود و از کلاس فرار کرد.اسپراوت لبخند
زد و گفت خوب این هم از برنامه درسی شما.در مدتی که بچه ها شاهد کریچر بودند که در حال تهدید بلاک نمودن از آنجا دور میشد پروفسور برنامه را پای تخته حک نموده بود.
جلسه اول:تدریس مقدمه گیاه شناسی و اصول مقدماتی آن
جلسه دوم:تدریس گیاهان جادویی ایران
جلسه سوم:تدریس گیاهان مشترک الخواص بین ماگل ها و جادوگران
جلسه چهارم:تدریس گیاهان مربوط به جادوی سیاه و روشهای مقابله با آن
جلسه پنجم:تدریس گیاهان محافظت کننده و روش بکار بردن با آن
-پس بهتر است درس خود را شروع کنیم.گیاه چیز سبزی است که شما در باغ یا گلخانه مشاهده میکنید.مثال واضحش برگ سبزی است که با نزدیک شدن کریسمس بر دهان آرم گروههای شما آویزان شده است تا بلکه سوتغذیه نگیرند.این چیز سبز به انواع مختلفی یافت میگردد از جمله دوار, تیغ تیغی, دراز و باریک یا برگهای خشک و یا گوشتی.ما در اینجا جمع شدیم تا این چیز سبز را بهتر بشناسیم.این موجود ناشناخته به دو صورت اهلی و وحشی مشاهده شده است.قدیمیترین مدارک و شواهد موجود مبنی بر اهلی نمودن گیاهان به جامعه اینکا برمیگردد.زندگی آنها بر کشاورزی استوار بود.آنها در دره های نزدیک به ساحل دریا کانالهایی به وجود آورده بودند تا آب را به صورت عادلانه میان خانواده های کشاورز تقسیم کنند.کشاورزان در این دره ها ذرت ,کدو,نخود,و آی کیو هویج برای مدیران محترم کشت مینمودند.ابزار کشت آنها کج بیلی بود با دسته ای کوتاه و لبه ای از مس یا مفرغ.کشتکاران برای کندن میله های چوبینی بکار می بردند که بسیار شبیه چوب جادو بود و با استفاده از آن سرعتشان در کندن سه برابر میشد.آنها دامنه های کوهستانها راپلکانی میکردند تا هم مساحت کشتزارها را افزایش دهند و هم از شسته شدن خاک و همچنین خورده شدن دانه ها توسط اجداد جغد عزیزمون و همچنین ققنوس جلوگیری کنند.این روش هم اکنون نیز کاربرد دارد.درهمان زمان جادوگران دیگر پیدا شدند که اجداد ریش سفیدان یعنی قشر ای کیو هویج جامعه از جمله دامبلدور بزرگ و همچنین خود بنده به عنوان کاپیتان ریش سفیدان بودند.ناگهان یک سال اولی از ته کلاس فریاد زد:
-استاد ولی شما که ریش ندارید.
-اشتباه میکنی دیدن ریش من چشم فرابصیری میخواد.من نفسم دارای ریش بس بلندی است که ریش دامبی جون در مقابل آن هیچ است.خب یک حسی به من میگوید قبل از آنکه بلاک گردم بهتر است این جلسه را به پایان برسانم.توجه داشته باشید از جلسه به بعد درس اصلی ما شروع خواهد شد.امروز فقط مقدمه و همچنین تاریخی از گیاه شناسی را به سمعتان رساندم و اما تکالیفتان:
1-بهترین تعریف برای کلمه گیاه در گیاه شناسی جادویی چیست؟(5 امتیاز)
2-روشهای تکثیر و تولید مثل گیاهان توسط ماگلها چست نام ببرید.(5 امتیاز)
3-مقاله ای در مورد تاریخچه زندگانی اینکاها بیاورید.کمتر از 7 خط نباشد.(10 امتیاز)خب مرخص فرمودیم.
***********************************************
ویرایش شده توسط پروفسور اسپروات در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۲۲:۴۰:۵۸
ویرایش شده توسط پروفسور اسپروات در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۳ ۲۲:۵۳:۲۱