سوژه جدید
کریس روی صندلی اش در اتاق وزیر نشسته،پاهایش را روی میز گذاشته و درحال خوردن ویفر پرتقالی بود که ناگهان معاونش گابریل وارد شد.
-بلد نیستی در بزنی گبی؟!
-پاتونو رو میز گذاشتید؟
گابریل سریع به سمت میز آمد و محل برخورد کفش کریس را دستمال کشید.
-بس کن گابریل...بوی شوینده خفمون کرد!
گابریل دستمالش را روی دهانش گذاشت تا سرفه های کریس باعث منتقل شدن ویروس به دهنش نشود.
-قبان کاکنا جازه ی آرسینس و پدا کدن...
-گبی سرفه نمیکنیم!دستمال رو دهنت نمیذاره بفهمیم چی میگی!
گابریل با نارضایتی دستمال را از روی دهانش برداشت و سریع گفت:
-قربان کارکنان جنازه ی آرسینوس رو پیدا کردن!
دستان کریس لرزید،هیچ کدام از وزیران خاطره ی خوشی از پیدا کردن اجساد وزرای قبلی نداشتند،سوژه ی قبلی این را ثابت میکرد!
-ببریدش!بگو ورش دارن ببرنش انبار!نزدیک ما نیارنش!
گابریل سریعا از اتاق خارج شد.کریس ویفرش را برداشت و درست قبل از اینکه آن را در دهانش بگذارد،صدایی از پشت سرش آمد.
-بذار خاطرات یه پادشاهی همیشه برجا بمونه...
کریس صندلی اش را به عقب هل داد و زیر میز سنگر گرفت.
-یا حضرت مرلین...یا ارباب تاریکی...یا پنج هزار و بیست و شیش طفلان ویزلی!
صدا دوباره گفت:
-بسه دیگه!انقد کولی بازی در نیار!
چند دقیقه بعد کریس با ترس از اتاق بیرون دوید.
-آرسییینووووس!روح آرسییینوسس تو اتاقه!