مورگانا از انفجار خشم چند دقیقه قبلش که بلاخره با نام لرد خاتمه یافته بود، تا همین لحظه که همه در آن بودند، همچون سایه ای سکوت کرده و تنها کارش این بود که شیطان کوچکی را در آغوش بگیرد. در واقع اگر کسی از ویژگی های اخلاقی مورگانا با خبر بود، می فهمید که چیزی در افکار او میرقصد. چند لحظه بعد، اطرافیان متوجه این سکوت شدند! و همین هم مورگانا را ترغیب کرد تااین افکار رقصنده را نشان بقیه هم بدهد
- اصلا چه نیازی هست که این همه آدم اینجا باشن، وقتی قراره مجوز بگیریم؟ اصلا چه دلیلی داره که اونا بخوان بیان و برای صدور مجوز فرهنگستان، خانه ریدل رو بازرسی کنن. و اصلا گیرم که بخوان، کی گفته باید فشن خوار راه بندازیم همچین موقعی؟
جماعت مرگخوار : فشن خوار؟
لرد با صدایی که بیشتر به نظر میرسید، خطاب به نجینی باشد تا مورگانا، گفت:
- خوب؟ الان مثلا که چی؟ میخواهی فخر بفروشی که یک کلمه جدید اختراع کردی؟یا به عالم بالا بگویی برای ما مجوز صادر کند ؟
مورگانا با دست موهایش را فر داد
- خوب اینم میشه اما راستش من فکر دیگه ای دارم ارباب!
لرد که از طول کشیدن حرف ها کلافه شده بود، غر زد.
- فکرت را میگویی یا میگذاری نجینی آنرا در شکمش بفهمد؟
مورگانا که متوجه کلافگی لرد شده بود با ظرافت تعظیم کرد.
- سرور من! ارباب قدر قدرت, راه حلش بسیار ساده است. ما باید یک گروه دست چین شده از مرگخواران رو که اصول رفتاردرست اعم از غذا خوردن، آداب معاشرت، نوع صحبت کردن، نوع سرگرم کردن میهمانان عالی رتبه و حتی لطیفه گویی رو به خوبی فرا گرفتن، انتخاب کنیم و در مهمانی ای که به طور مثال برای تولد شما یا پرنسس برگذار میشه، یا هر مناسبت دیگه ای که با شان شما هماهنگه ، اعضای فرهنگستان رو دعوت کنیم بهشون نشون بدیم که چقدر با فرهنگیم. البته به صورت غیر مستقیم!
و در حالیکه به گروهی از مرگخوارانی که چربی غذا از چانه شان روان بود، خیره خیره نگاه میکرد، گفت:
- و مسلما همه دعوت نخواهند شد.
لرد با لحنی که معمولا از او شنیده میشد، گفت:
- همونطور که شنیدید مورگانا ایده ما رو بیان کرد چون حالش را نداشتیم خودمان برای شما توضیح بدیم! اما حالا؟ کدوم یکی از شما اونقدر با فرهنگ هست که اینا رو به بقیه یاد بده؟ و اصلا کیا باید یاد بگیرن؟
لرد با پایان حرفش به همان گروهی خیره شد که لحظاتی پیش مورگانا به آنها چشم غره رفته بودو بعد گفت
- به زودی برای تولد دخترمان جشنی برگذار میشه. حالا کنار بایستید تا ما بتونیم انتخاب کنیم.
وچرخید تا روی کرسی مخصوصش بنشیند و مرگخواران را برای لحظاتی آزاد بگذارد، تا با فرمت
به یکدیگر خیره شده و در اعماق افکارشان، مورگانا را که با آرامش کنار یک ستون از گل رز ایستاده بود، نفرین کنند.