- هکتور... کلهش...
کلهش کو؟
همین یک جمله بلاتریکس کافی بود تا مرگخوارها دو دستی بر سر خود بزنند.
- وقتی میگم از معجون سازی هیچی نمی دونید همینه دیگه
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfdb412c85f.gif)
اصلا ماده اصلی این معجون کله اون بود
دوریا با عصبانیت خودش را وارد بحث کرد.
- آخه دیوانه زنجیری ، اون کله هویجی دست ما امانت بووود
- خدایااا ، چرا هیشکی معجونای منو دوست ندارهههه ... اصلا من قهرمممم
- بری دیگه برنگردی
هکتور از همان زمانی که به جمع مرگخوارن پیوسته بود به جز این که در ماموریت ها معجون هایش مایه بد شانسی باشد ، هیچ سود دیگری نداشت. ظاهرا بد شانسی اش بیشتر از ربکا دست و پا گیر مرگخواران بود.
بلاتریکس رو به مرگخوارها جیغ کشید :
- از جلو چشمام خفه شید همتون ...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfcaaa5eebb.gif)
برید یه راه حل پیدا کنید به جای این که عین تسترال منو نگاه کنید. برید تا هموتونو با مسلسل وینکی تیر بار نکردم
تمام مرگخوار ها به این حالت ⇽ (
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d3ffaaf009.gif)
) صحنه را ترک کردند.
اما رودولف با جذابیت هرچه تمام تر(به گفته خودش
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524131282ac96.gif)
) به سمت بلاتریکس آمد و گفت:
-سلام ... چطوری یا نه؟
_
بلاتریکس با حالتی کاملا خشک و پوکر فیس به رودولف خیره ماند و زیر لب فحشی نثارش کرد.
ناگهان لینی از پشت رودولف بال بال زنان ظاهر شد.
- رودولف بی زحمت گمشو اونطرف می خوام با بلا حرف بزنم
- اگه نرم چی میشه حشره کوچولو؟
- اول نیشمو میکنم توی شاه رگت بعدم میدم نجینی دهنتو سرویس کنه
- بعدا می بینمت همسرم
لینی به سمت بلاتریکس آمد و سپس گفت :
- من یه راه حل پیدا کردم بلا
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52412ebb8020f.gif)
از اون کله هویجی فقط یدونه توی دنیا نبود ، نظرت چیه خواهرشو برداریم ببریم پای معامله با کله زخمی ؟ تاثیرشم بیشتره !!