هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳

کنت الاف old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۶ جمعه ۶ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۰:۴۹ جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
از یتیم خانه های شهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 206
آفلاین
- یه عکس جیمز. فقط یکی!

- نچ!
کنت الاف دست به سینه رو به روی جیمز کوتاه قامت ایستاده و مشغول کل کل با او در راهروی هاگوارتز بود. جیمز هم با دو دست چیزی رو پشت سرش قایم کرده بود.

- گفتم که! چیزی دست من نیست.
- چاخان نگو جیمز. قد من اینقدر بلنده که میتونم از بالای سرت دستاتو ببینم.
الاف با نگرانی نگاهی به ساعت جدیدش که از دانگ کش رفته بود( بلـــه! پس چی فکر کردین؟ الاف حریص تر از دانگه! اونقدری که از دانگ هم چیز میز کش میره! ) فعلمون چی بود؟ اها، است. اوخ نه بابا، کرد! و دوربینش را از کیفش که روی زمین بود برداشت.

- جیمز. یکی فقط یکی!
- نچ!
الاف که داشت عصبانی می شد سریع در عرض ایکی ثانیه یه نقشه شرورانه کشید و ...
- تو که طرفدار المان بودی، واسه چی جامشون رو دزدیدی؟
جیمز تعللی کرد که ایا بگوید یا نه.
- تد بهم گفت. گفت ارزش این جا اونقدر بالاست که تمام المانی هارو میکوشونه اینجا و...
- کی به تدی گفته بود که بهت بگه که جامو بدوزدی؟
جیمز در یک لحظه دستان کوچکش را پایین اورد و بند رو اب داد...
- احتمالا ویولت چون...
ولی فلش دوربین الاف چشمان جیمز را زد. الاف خنده ای کرد و گفت:
- ممنون جیمز! میتونی مصاحبه ات رو تا چند ساعت دیگه ببینی!
و جیمز رو با فرمت تنها گذاشت.

ساعاتی بعد، استدیوی جادوگر تی وی

دست اندر کاران برنامه با تشویش( خدایی لغت تانکیه ها) و نگرانی اطراف را نگاه می کرد تا شاید الاف را پیدا کنند. اما او نه در کمد بود و نه پشت صندلی مهمان. ناگهان صدای شترقی بلند شد و کف کفش الاف دیده شد که معلوم بود به در کوبونده است.
- چه عجب جناب الاف خان!
- وقت بحث با تورو ندارم. این ضبط صوت و دوربین رو بگیر هر وقت اشاره کردم مصاحبه و بعد عکسو نشون بده. چه قدر مونده تا رو انتن؟
- سی!
الاف جست و خیز کنان و با لبخندی گشاد روی صحنه رفت و چون از شدت خوشحالی نمیتونست رو صندلی بند بشه پاشد تا برنامه رو اجرا کنه.

- نور، صدا، حرکت...
- به نام شرارت. سلام میکنم به شما بینندگانی که شبکه ی مارو برای شنیدن و دیدن اخبار انتخاب کردید.

دوربین عوض شد و الاف چرخی زد تا لبخندش رو به دوربین قرار گیرد.
- امروز با خبر مهمی در خدمت شما هستم. همین هفته پیش فهمیدید که تد ریموس لوپین بچه های هاگوارتز رو به استادیوم ماراکانا برده تا فینال جام جهانی رو بهم بریزند...

هاگوارتز، دفتر اساتید

تدی از روی صندلی بلند شد و گفت:
- منو میگه ها!
جیمز که منتظر بود حقه الاف رو ببیند ردای تد رو کشید و گفت:
- هیسسس! بزار ببینیم چی میگه.

استدیو

- همین چند دقیقه پیش متوجه شدیم جامی که دست المان هاست تقلبیه و جام اصلی دزدیده شده.
الاف مکثی کرد تا تاثیر بیشتری روی بینندگان بگذارد.
- ما یعنی من اون دزد رو پیدا کردم. اتاق فرمان تصویر لطفا.

تصویر بزرگی از جیمز که جام رو توی دستش داشت بر روی صفحه نقش بست.
- من تونستم با این دزد مصاحبه هم داشته باشم. اتاق فرمان! نوار صوتی.

هاگوارتز

- بوخودا من نمیدونستم اینطوری میشه.
- ساکت ببینیم چی گفتی بهش.

استدیو

حالا که نوار صوتی هم پخش شده بود الاف جوری لبخند میزد که نزدیک بود دهنش جر بخوره!
- حالا که فهمیدیم ویولت دستور دزدی رو داده سرپرستیش از دامبلدور صلب و به من داده خواهد شد!!

الاف قهقه ای شیطانی سر داد و برگه هایش را به بالا پرت کرد و با سرعت اذرخش از صحنه بیرون رفت تا سرپرستی ویولت را مال خود کند.

هاگوارتز

- بدبخت شدیم تد!
- بعله!



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳

پاپاتونده old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۰۳ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 61
آفلاین
پاپا تاک!


دوربین روی صورت پاپاتونده اس،پاپا در حالیکه چشماش رو درشت کرده، لبخندی می زنه. همینطور پاپیونش رو میزون کرده، بعد سرفه ای می کنه و با صدایی بم شروع به حرف زدن می کنه:

-سلام بر شما مردم غیور و همیشه در صحنه ی جادوگر! با اولین از سری برنامه های پاپا تاک در خدمت شما هستیم. این برنامه، برنامه ی اختصاصی شخصی به نام پاپاتونده اس که خودم باشم.

پاپا با دست اشاره می کنه که صدای تشویق و سوت و جیغ و هوراااااااااااا بذارن؛ صداگزار هم همین کار رو انجام میده. پاپا شروع به دولا راست شدن می کنه و دوربین هم که قبلا تنها روی صورتش بود، این بار یه مدیوم شات تا کمر پاپا رو می گیره.

-ممنون، ممنون، من متعلق به همه ی شمام! ممنون، اون عقبیا حال می کنن ... نه این ماله یه چیز دیگه بود. به هر حال امروز با اولین برنامه خدمت شما رسیدم. ما به طور کلی راجع به اتفاقات زرد و گه گاه قرمزه جامعه ی جادوگری و ماگلی صحبت می کنیم.

بعد روی صندلی چرخان پشت سرش می شینه و یه چرخ می زنه. دوربین دوباره زوم می کنه به جلو و تا پاپیون سیاه پاپا رو می گیره. پاپا لبخند می زنه و ادامه می ده:

-خب همونطور که احتمالا اکثرتون می دونید، ماگل ها مسابقاتی دارند، شبیه کوییدیچ که اونو با نام فوتبال می شناسیم. این ورزش یه جام جهانی داره که مهمترین اتفاق ورزشی برای جامعه ی ماگلیه، انصافا فوتبال، ورزش بی خود و خنده داریه، از گاز گرفتن همدیگه مثل سگ روتوایلر وسط مسابقه بگیر، تا هفت بر یک باختن میزبان مسابقات که به عنوان پرافتخار ترین تیم فوتبال شناخته می شه! همش غیر قابله پیش بینی و دیوانه واره!

پاپا که می بینه تمام افراد پشت صحنه بدجوری یخ کردن و دیگه ممکنه از سرما منجمد بشن، خودش افکت خنده رو روشن می کنه و با لبخند می گه:

-بگذارید ادامه بدم! تمام این مسابقات با 22 تا بازیکن و 4 تا داور و چند میلیون یا حتی میلیارد تماشاگر، سر چند مثقال طلاست! آخه حماقت تا چه حد!

دوباره با دست دکمه ی افکت خنده رو زیر میز فشار میده و خودش هم به خندیدن ادامه میده، بعد چند ثانیه دوباره شروع به صحبت می کنه اما اینبار آروم و با لحنی جدی تر.

-حالا اتفاق مهمی افتاده، تمام این تلاش ها به پایان رسید و جام به یک تیم اهدا شد، تیم آلمان! همون تیمی که میزبان رو هفت بر یک شکست داد. این تیم به همراه هواپیما به کشورش بازگشت. اما ...

سکوت برای چند لحظه طنین انداز می شه. چهره ی جدی با لبخند چراغ خاموش پاپا، هر کسی رو مجذوب خودش می کنه. زمانی که حس کرد که حتی توجه پشت صحنه ی منجمد به حرفاش جلب شده بود، به آرامی زمزمه کرد:

-از جام خبری نبود!

ملت جادوگر که پای برنامه نشسته بودن هیپوفیز شده بودند، نه ببخشید هیپنوتیزم شده بودند! همشون به این شکل yhyp:: به تلویزیون خیره شده بودند، پاپا هم که دید، برنامه اش گرفته، گفت:

-خب می خواین بقیه اش رو نگم. اخم نکن آقای تصویر بردار! آقا اصلا می گم صبر کنید، گریه نکنید، خودکشی ... قرص برنج ...! آقا شوخی کردم، نکن آقا! خودت رو با لوستر دار نزن! برنامه زنده اس، آقا قطعش کن! گفتم قطعش کن!

برنامه قطع نشد. پاپا هم که دید نمی تونه واکنش های افراد پشت صحنه رو کنترل کنه، سعی کرد سریعتر سر و ته برنامه رو هم بیاره، قبل از اینکه تلفات جانیش بیشتر از تلفات جانی بمباران هیروشیما بشه!

-جام به سرقت رفته، خیلی ها فکر می کنن، کار برزیلی هاست. اونها میزبان بودند و نقل شده که فرودگاه برزیل به جای بلیط هواپیما از سرمربی تیم آلمان جام رو گرفته. بعضیا می گن جام توسط یه موجود چدنی، نه ببخشید مسی! به علت بی جنبگیش به سرقت رفته. بعضی های دیگه هم در مورد ...

پاپا که توجه تمام جامعه ی جادوگری رو به خودش معطوف کرده بود، در حالی که دوربین روی لبش زوم می کنه، با صدایی رسا اما آرام گفت:

-جادوگرا صحبت کردن. بله ... این مشنگ ها حماقت رو به انتها رسوندن، یعنی تقریبا زرد و قرمز رو رد کردن، رسیدن به قهوه ای!(دکتر پاپاتونده، فوق تخصص تشخیص رنگ از دانشگاه کمبریج انگلستان.) فکر می کنن جادوگرا بی کارن میان جامشون رو می دزدن. من از شما جادوگران عزیز درخواست می کنم، آرامش خودتون رو حفظ کنید. به هر حال ماگل هان و هر جا فهمشون به چیزی نمی رسه ما رو متهم می کنن.

پاپا سری به نشانه ی افسوس تکون می ده، بعد از جاش بلند میشه. کاغذ های روی میزش رو جمع می کنه و می زنه زیر بغلش ، بعد بدون لبخند با لحنی نسبتا جدی می گه:

متاسفانه این اخبار همیشه هستند. ما به زرد بودن این اخبار امیدواریم. تا پاپاتاک دیگه شما رو به مرلین کبیر قسم می دم، اقدام عجولانه ای نکنید. این ماگل های بیچاره رو بذارید هر حرف مفتی می خوان بزنن، اینها اخبار زردن! زرد و شاد باشید!

بعد از جلوی تصویر می ره و صفحه سیاه می شه.


ویرایش شده توسط پاپاتونده در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۳ ۱:۰۲:۰۱
دلیل ویرایش: بازنگری


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳

فرد جرج ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۶ چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۵ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۶
از کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 179
آفلاین
جینورا پاتر خبرنگار اعزامی روزنامه توپ و جارو طی آخرین سفر خود جهت تهیه گزارش از جام جهانی کوییدیچ 2014 اعلام کرد :
در جام جهانی دنیای مشنگ ها اوضاع رو به وخامت است !!!
آلبوس در حالیکه روزنامه را صاف می کرد پس از خواندن تیتر روزنامه ادامه داد :
- همانطور که جادوگران و ساحران در گیر مسابقات کوییدیچ 2014 هستند در دنیای دیگر، مشنگ ها و بطور ویژه ای مشنگ های مذکر!! به نوعی از ورزش، توجه خاصی دارند!! در این ورزش پرطرفدار، دو تیم متشکل از11بازیکن به همراه یک شخص دیگر (به تعبیر خودشان داور!!!) به دنبال یک توپ گرد هستند، تا آن را وارد دروازه های تیم مقابل کنند. (چیزی که به عنوان دروازه از آن یاد می کنند شبیه کلاه توری خاله موریلم است ولی در سایز بزرگتر!!)
بنا به شواهد این نوع ورزش عجیب و غریب طرفداران زیادی در دنیای مشنگی دارد و به گونه ای می توان آن را آنالوگ مشنگی کوییدیچ دانست.
ساعاتی پیش در فینال این بازی ها تیم آلمان با شکست فاتحانه آرژانتین، مفتخر به دریافت جام شد، اما هنوز جام را به خانه نبرده آن را از دست داد!!
بنا به گزارشات و شایعات، جام جهانی ورزش جنجالی دنیای مشنگ ها دزدیده شده! از نیت و عوامل درگیر در این دزدی بی سابقه هنوز اطلاعاتی در دسترس نیست.
گزارشگر توپ و جارو
جینو.پاتر
-عجب!! مادرانگار همه جا سرک کشیده!
آلبوس درحالیکه روزنامه را تا می کرد رو به پدرش این را گفت.
-خب دختر آرتور ویزلیه دیگه، نمی تونه از دنیای مشنگا چشم پوشی کنه!
هری چشمکی زد و روزنامه را دوباره باز کرد. به عکس جینی در بالای ستون گزارش چشم دوخت. همسرش در عکس به او می خندید.


ویرایش شده توسط فرد جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱ ۱۸:۲۴:۲۶
ویرایش شده توسط فرد جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱ ۱۸:۳۰:۴۶


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳

سارا کلن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۷ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۲۹ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از همین دور و برا...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 355
آفلاین
فیلم "معجون عشق بی اثر" در حال پخش بود و ملت جادوگرا پشت تلویزیون در حالت مشغول دیدن لحظات رمانتیک و گریه دار فیلم بودند که ضد حالی اساسی شکل گرفت. در اینجا منظور از ضدحال اساسی قطع شدن فیلم و پیدا شدن آرم"خبر فوری" هست.
همه آهی کشیدند و کسانی که خود را نگه داشته بودند تا فیلم تمام شود بعد به w.c بروند سریعا به همانجا شتافتند.( به این شکل )
اما صدای دختری آن ها را میخکوب کرد:
-صبر کنید!
آنها هم که تحکم صدای دختر تویِ تلویزیون را شنیدند ایستادند.
دختر گفت:
-حالا خیلی آروم بشینید.
آنها هم همین کار را کردند.
دختر گفت:
-سلام عرض می کنم خدمت شما ساحره ها و جادوگران عزیز! بنده سارا کلن هستم. با خبری فوری در خدمتتون هستم.
همه کنجکاوانه به سارا نگاه کردند. سارا گفت:
- کاپ جام جهانی 2014 که آلمان اون رو از آن خودش کرده بود گم شده. این در حالیه که جیمز سیریوس پاتر، فرزند ارشد هری پاتر و استاد پرواز و کوییدیچ هاگوارتز درست در همان روز شاگردان خود را وارد ورزشگاه ماراکانا(همون جایی که بازی نیمه نهایی بود) کرده بود. فیفاانگشت اتهامش رو به سمت ملت جادوگر برده و وزیر اسبق(عسبق؟ نه بابا همون اسبق) هم به حمایت از ملت جادوگر برخاسته و انگشت اتهامشون رو خورد کرده به طوری که انگشت اشاره ی بلاتر شکسته و الان در یکی از بیمارستان های ماگل ها به سر میبره. اما رئیس فیفا در همان بیمارستان اعلام کرده که بهتر است کاپ را به جرمن ها بدهیم وگرنه...
البته وگرنه یشان را اعلام نکردند. به نظر شما منظور ایشان از تهدیدش چیست؟ نظر خودتون رو به دو چهار تا صفر بیست چهارده ارسال کنید!
ویکتور کرام به بنده گفتند که کار جیمز است و کاپ را در دستان او در کلاس ریاضیات دیده است.بنده خودم فقط یه برقی رو تویِ دستان جیمز دیدم! آخه اون موقع داشتم ناخن هامو سوهان می کشیدم! اما جیمز گفته که این ها همش شایعه هستش و کسی که کاپو دزدیده قطعا فلچره. و فلچر هم گفته:
-وقتی من تویِ ورزشگاه نبودم چه طور می تونم کاپ رو بدزدم؟

این نیز حرف درستیه. اما دوستان بنده یعنی تعدادی از دانش آموزان کلاس معتقدن که جیمز اول کاپ رو برداشته و بعد فلچر اون رو ازش دزدیده. نظر شما چیه؟ نظرتون رو به دو چهار تا صفر بیست چهارده ارسال کنید!
فلچر و جیمز هر دوشون این رو رد می کنن که اونا اون کاپ رو دزدیدن.
امیدواریم این مشکل هرچه سریع تر حل بشه تا فیفا دست از سر کچلمون... امممممم.... من که کچل نیستم؛ پس دست از سر کچل ولدمورت بر داره.
خدا.... آها نه یه چیزو یادم رفت بگم. اینکه دانش آموزان هاگ بازی بعدیشون در ایرانه. جادوگران و ساحره هایی که می تونن حتما برای تشویق بیان و اینکه برامون آرزوی موفقیت کنید.
با تشکر از اینکه پایِ اخبار نشستید و گوش دادید. خدا نگه دارتون!

سارا بعد از قطع شدن دوربین از روی صندلی پایین جست و به حالت اعضای پشت صحنه اینگونه جواب داد:
کارگردان گفت:
-دختر تو دهنت کف نکرد اینهمه حرف زدی؟
-نچ. من دیگه برم بقیه ی مشخامو بنویسم. بای.


ویرایش شده توسط سارا کلن در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱ ۱۸:۱۲:۵۸


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
- تو اینجا چیکار می کنی راج؟
- اومدم نجات بدم مایا.
- تو به من خیانت کردی، برو، دیگه نمی خوام ببینمت.

فیلم هندیِ "دوباره بر می گردیم" در حال پخش بود. کارگردان و دست اندرکاران اشاره می کردند که بازیگر ها دقیقا" باید کجای فیلم را بازی کنند. همه با قیافه ی به صحنه نگاه می کردند. به نظر می آمد دیگر مشکلی وجود ندارد که ناگهان صدایی بلند شد:

- یعنی چی آقا؟ یعنی کارمند وزارت خونه نمی تونه یه خبر بزاره؟ من تو دهن ملت میزنم تا کی دست های پشت پرده؟ تا کی پارتی بازی؟

همه به طرف منبع صدا برگشتند، گیدیون پریوت در حالی که فریاد می زد می خواست خبری را بخواند اما مدیر صدا و سیمای جادویی می گفت که الان زمان پخش فیلم است و وقت اخبار گفتن نیست. دوباره صدای فریاد بلند شد:

- من آماده نیستم؟ آمادگی منو زیر سوال می برید؟ ای نــــــــــــــــفس کــــــــــــش.

با این فریاد، عین بولدوزر زد همه ی صحنه رو با ... با خاک گور یکی کرد. ( به قول ویولت ) شاید شما بگویید که گیدیون هیچ وقت عصبی نمیشه پس شخصیت پردازیت کجا رفته، در جواب این سوال باید بگم ایشان وقتی احساس می کنند به او توهین کرده اند خیلی خوب عصبانی می شوند. ( باور ندارید از تدی بپرسید )

خلاصه گیدیون پرید وسط صحنه که مایا و راج بودند.

- اِم...چیزه... با اخبار شبانگاهی در خدمت شما هستیم.

ملت پشت و جلوی صحنه:

کارگردان خود زنی می کرد تا به گیدیون ثابت کند که بابا جان الان صبحه، اخبار شبانگاهی چیه؟ تهیه کننده هم در داشت خودش را حلق آویز می کرد تا ثابت کند که وسط فیلم، اخبار نمیدن. خلاصه هرکی به خودش صدمه میزد تا چیزی را ثابت کند.

- اولین خبر درباره ی دزدی کاپ جام جهانی فوتبال که یک نوع ورزش مشنگی هستش. آقا این چه صحنه ایه؟ من تو خوابگاه سلطنتی که نمی تونم خبر بخونم.

ملت:

- بله داشتم میگفتم. خبری رسیده است که متهم جیم سین په ( نام کره ای نیست. ) پس از قهرمانی آلمان، به همراه بازیکنان این تیم به هتل رفته و زمانی که آن ها خواب بودند اقدام به ربودن کاپ کرده است.

یک سری در پشت صحنه خود زنی می کردند، نصفی دار میزدند به حدی که جسد های پشت صحنه را با کامیون می بردند. یک سری لطف کردند و با غش کردن خود، اطراف را از بهت و حیرت در آوردند که در اینجا از آنان تشکر میکنیم.

- بلاتر در این باره گفت: هرگونه همکاری با آلمان را تکذیب می کنم و من اصلا" کشوری به نام آلمان نمی شناسم.

سپس گیدیون مکث کرد و گفت:

- به نظر من، یعنی گیدیون پریوت ایشون کاری بسیار عاقلانه کردند و من به عنوان یک کارشناس مسائل فوتبال، کوییدیچ، سنت مانگو، وزارت خونه، تیم مذاکره کننده خسته ای، اعلام می کنم ایشون... بعله اشاره می کنند ادامه خبرو بخون.

بعد از چند ثانیه سکوت ادامه داد:

- آخرین جایی که کاپ دیده شده در دست میم فه بوده است که 30 نفر او را به همراه جام در حال خروج از کلاس دیده اند. امیدواریماز این خبر لذت برده باشید. خدافظ.

سپس از میان اجساد پشت صحنه رد شد و از ساختمان خارج شد.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳

رکسان ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۹ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
از پسش برمیام!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 141
آفلاین
- بزار از این کرم پودرم به صورتت بمالم!
- بسه دیگه!

گریمور بساطشو جمع کرد و هیپوگریف وار از صحنه بیرون دویید. عوامل پشت صحنه هرکدوم یه جایی مشغول بودن و اصن یه وعضی! کارگردان بالاخره تونست بعد از مدت ها تقلا از زیر دست و پای بقیه بیرون بیاد و سینه خیزوارانه خودشو به رکسان برسونه. بعد در همون حالت که کنار میز اخبار داشت نفس های آخرشو می کشید، کاغذی رو به سمت رکسان دراز کرد:
- این خبر داغ ترین خبریه که رسیده! اول اینو بخون!

بعد دست دراز شده اش افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. عوامل پشت صحنه از دور شتافتند و جسد کارگردان رو به گوشه ای پرت کردند. رکسان بدون این که فرصت کنه حتی نگاهی به خبر بندازه، آماده روی آنتن رفتن شد.
- چوبدستی، ورد، آتش!

رکسان ورق های کاغذ رو جا به جا کرد و شروع به اعلام خبرها کرد:
- سلام [ملت پشت صحنه اشاره می کنن که سلام نه، سلام خدمت جامعه ی جادوگری یا هرچی! ] با خبرهای شرحه شرحه شده در خدمتتون هستم [ ملت سر در گریبان فرو کرده، روی مقوا می نویسن که با مشروح خبرها! ]

در همین لحظه هیجان زایدالوصفی رکسان رو در برمی گیره که بی خیال ادب و این حرفا شروع به ادامه دادن خبرها می کنه:
- همتون می دونین که آلمان قهرمان شده و نیازی نمی بینم فک خودمو اذیت کنم ولی فقط قهرمان شدن آلمان موضوع اصلی خبر ما نیست. تو یه اتفاق عجیب و غریب جام جهانی مشنگ ها دزدیده شده و الان تموم دوربین های فیفا مشغول کار بر روی این که کی و توسط کی جام جهانی دزدیده شده، هستن!

نصف ملت پشت صحنه، صحنه رو ترک کردن تا دیگه شاهد این حقارت نباشن. یک چهارم دیگم داشتن پاترنوس ارسال می کردن برای دانگ که "آیا خبرنگار بهتری نبود تو کل ایفای نقش؟" یک چهارم دیگه اما با سرسختی مشغول کاراشون بودن و حقیقتا اجرشون با مرلین!

- خبرهایی هم رسیده که معلم کوییدیچ هاگوارتز، دانش آموزا رو به فینال جام جهانی برده و یه بازی واقعی کوییدیچ رو به جادوآموزا نشون داده. عده ای عقیده دارن که سرقت جام می تونه کار اونا باشه. تحقیقات از مردم مشنگ نشون داده که اونا در حال تماشای جام بودن که صدای جیغی باعث میشه گوشاشونو با دستاشون بگیرن و چشماشونم ببندن و خب وقتی چشماشونو باز می کنن، جا تره و بچه نیست!

ملت پشت صحنه اشاره می کنن که مدیر ایفای نقش تو راهه و رکسان با خیال راحت که دانگو چه به این کارا، به خبررسانیش ادامه میده:
- گنده های فیفا تصمیم گرفتن از سال بعد سنسور ردیاب روی جام نصب کنن و البته به جامعه جادوگری این اخطار داده شده که اگه جامو برداشتن برای بازی، بیارن پس بدن جون هرکی دوس دارن که ما حوصله مذاکرات وین نداریم!

ناگهان ملت پشت صحنه همه کناری جمع میشن و دست ها بر سینه تعظیم می کنن.[یوسف پیامبر می بینین؟ ] لودو بگمن از راه می رسه و از پشت صحنه اشاره می کنه که هرچی زودتر اخبار رو جمع و جور کنه! رکسان با دیدن لودو آب دهنش رو قورت میده و رو به دوربین میگه:
- جادوگران و ساحرگان عزیز به پایان اخبار رسیدیم، تا خبر بعدی خداحافظ!

لودو کم کم از پشت صحنه میاد جلوی دوربین. رکسان پاشنه ی کفششو ور میکشه و آماده می کنه خودشو به هرحال!
- اخبار جامعه ی جادوگری رو به گند می کشی؟ ایفای نقش رو زیر سوال می بری؟ نیشتو باز می کنی موقع اعلام خبرا؟ وقتی به بالاک تبعید شدی، می فهمی مدیر ایفای نقش یعنی چی؟

و رکسان با تلاش زیادی در حال کندن زمین بود برای دور شدن از صحنه و جزایر بالاک!


ها؟!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
مراسم رونمایی از سرود و پیراهن تیم خرس های تنبل با ترانه ای از یضا رزدانی



من از لیتل هنگلتون پَر کشیدم به تیمی که پر از خرس درنده ست
برای مردم هنگلتون هرکس که پوست خرسو پوشیده برنده ست
تنبل یعنی یه تیم خرس داریم تنبل یعنی خیالت تخت باشه
تنبل یعنی تو حق داری ببازی اگه یکوقت شرایط سخت باشه



تو فکر کن لحظه ای بی چیز بمونی تنبل یعنی تو تیمت مورف داری!
تنبل یعنی باید یه رول بزنی اگرچه تمرین و سوژه نداری
اگه زمستان وزارت رو پکونده تو روی خشخاش تنها برگ هستی
تو باید تا تهش تنبل بمونی با اینکه تو گروه مرگ هستی
تو عمق پشم های بی کرانش میتونی چیزهاتو جا بذاری
اگه گشتن از این پوستین شروع شد، کُپ نکن! بهترین جاساز داریییییییییی!


تصویر کوچک شده


من از لیتل هنگلتون پَر کشیدم به تیمی که پر از خرس درنده ست
برای مردم هنگلتون هرکس که پوست خرسو پوشیده برنده ست
تنبل یعنی یه تیم خرس داریم تنبل یعنی خیالت تخت باشه
تنبل یعنی تو حق داری ببازی اگه یکوقت شرایط سخت باشه

تنبل تنبل تنبل تنبل



تو هنوزم توی ساواج هستی! دیوید با پرواز و آزادی باش!
نابینا کن بقیه ی تیمارو! برای آیلین بهترین زاغی باش!
چیز اگه تولید مورفین گانت نباشه، استعمالش اصن اثر نداره.
وقتی الادورا تو تیم باشه، هیچکس از تیم مقابل سر نداره!

من از لیتل هنگلتون پَر کشیدم به تیمی که پر از خرس درنده ست
برای مردم هنگلتون هرکس که پوست خرسو پوشیده برنده ست
تنبل یعنی یه تیم خرس داریم تنبل یعنی خیالت تخت باشه
تنبل یعنی تو حق داری ببازی اگه یکوقت شرایط سخت باشه


پیوست:



jpg  pooste khers.jpg (30.86 KB)
27009_53c7d014ac3d6.jpg 230X300 px


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۶ ۱۷:۱۰:۳۵
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۶ ۱۷:۲۴:۰۱
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۶ ۱۸:۰۲:۰۶


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
«پیام های بازرگانی»


اولی ها! دومی ها! سومی ها! چهارمی ها! پنجمی ها! ششمی ها! هفتمی ها! سمج ردی ها! به خرس های تنبل بیایید! وزیر سابق را ضایع نکنید! به لیگ کوییدیچ بی اعتنایی نکنید! دهن ما را باز نکنید! ای بابا! بیایید دیگر! وقت تیم دادن دارد تمام می شود! مورفین را بگمن شاد نکنید! نگذارید آن بودلر مخترع بیاید کر کر بخندد که: "تیمم و تیمم! این بود تیمت؟!" به جان خودم نباشد به هورکراکس ارباب؛ اگر نیایید یک طلسمی روی آن کلاه مادرمرده می گذارم که همه را بفرستد توی دخمه ها کنار فیلچ! دیگر خود دانید! ما دیگر حرفی نداریم! خرس های تنبل شما را به دیدن ادامه ی برنامه ها دعوت می کند...



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳

steve


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۰۲ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
از جهنم اومدم و میخوام محفلیا رو با خودم ببرم اونجا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 17
آفلاین
فیلم سینمایی این هفته : عاقبت تایید اشتباه

دانگ چشم‌هایش را باز کرد. متوجه می‌شود در بیمارستان هست.از این که خود را در یک بیمارستان مشنگی میبیند تعجب میکند .
دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهد. چند ثانیه بعد پرستار با ماسکی بر روی صورتش وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند.
رفتار پرستار بنظرش مشکوک می آمد ، از او پرسید من کجام ؟ چرا منو ایجا آوردین ؟
-شما تصادف کردید .
- تصادف ؟ تو دنیای مجازی ؟ مگه میشه ؟
-اینجا دنیای واقعی است .
دانگ اول قبول نکرد اما بعد با گفته های پرستار قبول کرد که اینجا دنیای مجازی نیست و او در دنیای واقعی تصادف کرده .
- خیلی خب ، من گوشیمو میخوام .
-بفرماید.
دانگ با فشردن دکمه آن متوجه میشود که گوشی شارژ ندارد و خاموش است .
- ببخشید ، میشه شارژر این گوشیو برام بیارین ؟
-متاسفم ولی شارژر این مدلو نداریم .
یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره؟
-از ۱۰سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شرکت‌های سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی‌ها مشترکه.
-۱۰سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم.
-شما گوشی‌تون رو یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌که به کما برید.
-کما؟!
-باورتان نمی‌شود که در تیر ماه ، سال۱۳93 به کما رفته‌اید و تیرماه ۱۴43 به هوش آمده‌اید. مطمئن باشید که نه می‌توانید به محل کارتان بازگردید ، البته اگر جایی کار میکردید ، و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما به وسیله بانک مصادره شده است.
-شما چی میگید ؟ این ... این ... امکان ... من باید برم ... زود تر مرخصم کنید .
-از نظر من شما هنوز شرایط لازم برای درک یسری چیزا رو ندارین.
-چرا؟ من که سالمم!
شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن.
- منظورت چیه ؟چه اتفاقی افتاده ؟
- بیرون از این‌جا، هیچکس منتظرتون نیست.
دانگ که وحشت کرده بود ، چشمانش را بست ، نمی توانست تصور کند که همه را از دست داده است حتی میترسید خود را در آیینه نگاه کند .
-من پیر شدم؟
-مهم اینه که سالمی. مدتی طول می‌کشه تا دوره‌های فیزیوتراپی رو انجام بدی .
-اون بیرون چه تغییرایی کرده؟
-منظورت چه چیزاییه؟
-هنوز توی خیابونا ترافیک هست؟
-نه دیگه. از وقتی طرح ترافیک جدید رو اجرا کردن، مردم ماشین بیرون نمیارن.
-طرح جدید چیه؟
-اگر راننده‌ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می‌برن پارکینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی‌شه.
-میدون آزادی هنوز هست؟
-هست، ولی روش روکش کشیدن .
-روکش چیه؟
-نمای سنگش خراب شده بود، سرامیک کردند.
-برج میلاد هنوز هست؟
-نه! کج شد، افتاد!
-چرا؟ اون رو که محکم ساخته بود؟.
-محکم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت کنه.
-چی؟!…. هواپیما خورد بهش؟
-اوهوم!
-چه‌طور این اتفاق افتاد؟
-هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج.
-این‌که هواپیمای خوبی بود. مگه می‌شه این‌جوری بشه؟
-هواپیماش چینی بود. ف ی ل ت ر کاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید، اون اتفاق افتاد.
-چند نفر کشته شدن؟
-کشته نداد.
-مگه می‌شه؟ توی رستوران گردان کسی نبود؟
-نه! رستوران ۴سال پیش تعطیل شد.
-چرا؟
-آشپزخونه‌اش بهداشتی نبود.
-چی می‌گی؟!… مگه می‌شه آخه؟
-این اواخر یه پیمانکار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی کار فلافل و هات‌داگ….
-الان وضعیت تورم چه‌ جوریه؟
-خودت چی حدس می‌زنی؟
-حتما الان بستنی قیفی، 30هزار تومنه.
-نه دیگه خیلی اغراق کردی. 26هزار تومنه.
-پراید چنده؟
-پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی؟
-این دیگه چیه؟
-بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده‌ای از نیسان قشقایی ساختن.
-همین جدیده، چنده؟
-۷۰میلیون تومن.
-پس ماکسیما چنده؟
-اگه سالمش گیرت بیاد، حدود ۲ یا ۲ و نیم میلیارد….
-یعنی ماکیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست؟
-آزادراه تهران به شمال هم هنوز تکمیل نشده.
-تونل توحید چه‌طور؟
-تا قبل از این‌که شهردار بازنشسته بشه، تمومش کردن.
-شهردار بازنشسته شد؟
-آره ، چند سال پیشم سکته قلبی کرد و مرد .
-ولی تونل که قرار بود قبل از سال۱۳۹5 افتتاح بشه ؟
-قحطی سیمان که پیش اومد، همه طرح‌ها خوابید.
-چندتا خط مترو اضافه شده؟
-هیچی! شهردار که رفت، همه‌جا رو منوریل کشیدن. مترو رو هم تغییر کاربری دادن.
-یعنی چی؟
-از تونل‌هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده کردن.
ا-توبوس‌های BRT هنوز هست؟
-نه! منحلش کردن، به جاش درشکه آوردن. از همونایی که شرلوک هلمز سوار می‌شد.
-توی نقش‌جهان اصفهان دیده بودم از اونا…
-نقش‌جهان رو هم خراب کردن.
-کی خراب کرد؟
-یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، یونسکو هم نتونست حرفی بزنه.
-ممنونم. باید کلی با خودم کلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم کنم.
-یه چیز دیگه رو هم هضم کن، لطفا!
-چیو؟
ا-ین‌که همه این چیزها رو خالی بستم.
-یعنی چی؟
-در همین لحظه پرستار ماسکش را برداشت و دانگ از تعجب خشکش زد ، تو ؟ واسه چی اینکارارو کردی ؟
و ویولت با آرامشی ترسناک گفت :
تقصیر خودت بود . کنت الافو تایید کردی ، با این که میدونستی من چه قد از اون فراری ام . منم با چند تا از بچه ها تصمیم گرفتیم این اتاقو درس کنیم تا حسابی اذیتت کنیم تا دیگه از این کارا نکنی.
-با کدوم بچه ها ؟
-استیو و کلاووس و آماندا !
-همتونو ادب می کنم ... واسیا ببینم گفتی استیو ؟ اون که هافله ؟
-آره ، ولی از کنت الاف خوشش نمی آد ، واسه همین تصمیم گرفت کمکمون کنه ، واسه همینم تو تالار یه ورد بیهوشی بهت زد و اوردت اینجا دیگه ...
-اینجا کجاس ؟
-تالار اسرار هافل ، استیو درشو وا کرد گذاشت بیایم اینجا ، چون اینجا هیشکی صداتو نمیشنوه .
-کاری میکنم که مرلین کبیر به حالتون گریه کنه !!
در این لحظه استیو ، کلاووس و آماندا با حالتی عجیب وارد اتاق شدند . دستشان پشت کمرشان بود ، انگار چیزی پشت دستشان قایم کرده بودند .
- البته اگه بتونی از این اتاق سالم بری بیرون ...

و لحظاتی بعد صدای فریاد های دردناک دانگ در تالار میپیچید .


ویرایش شده توسط استیو لئونارد در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۹ ۱۳:۱۸:۳۹

:bat:
تو فیلما پسره میره خارج بعد 20 سال برمیگرده اتاقش بدون تغییر میمونه!



خواستم بگم اینا دروغه!

من سه روز با دوستام رفتم اردو برگشتم بابام اتاقمو کرده بود انباری!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1548
آفلاین
- نــــــــــــــه!! ولم کُـــــــــن دااانگ!! پست نمی‌زنــــــــم!
- لامصّب تو جادوکار ایفای نقشی!! از هیکلت خجالت بکش!
- اون موقع که داشتی کنت اُلافو تأیید می‌کردی باس به این فک می‌کردی که جادوکار ایفای نخشت ویولت بودلره! ولم کــــُـــن!!
- می‌گیرم می‌ندازمت تو آزکابان هاااا!!

همین لحظه، ویولت که دو دستی چنگ‌زده بود به پروژکتور جادوگر تی‌وی، دس از جیغ زدن برمی‌داره و دانگ که داشت سعی می‌کرد بِکَنَدش از اون پروژکتور کوفتی، با تعجب دست از کشیدنش برمی‌داره. عوامل صحنه هم که خیلی وقته با ظرف تخمه و فیلان، عوض سریال "به خاطر فرزندم" که رو آنتن بود، داشتن کشمکش بین دانگ و ویولت رو نگا می‌کردن، متوجه شدن داستان داره به نقطه‌ی اوجش نزدیک می‌شه.

ویولت پروژکتور رو ول می‌کنه و می‌چرخه سمت دانگ:
- چی قدقد کردی دونگ‌ای؟!

دانگ به فکر فرو می‌ره:
- جادوکار ایفای نقشی؟
- بعدش!
- از هیکلت خجالت بکش؟
- بعدش!
- می‌گیرمت می‌ندازمت...

بووووق. دنگ! بوشومف!!

پروژکتور کذایی روی سر دانگ خورد شده و مقادیری ماه و ستاره و سیارات منظومه‌ی شمسی و غیر شمسی، به معیت اقمارشون، دور سر مدیریت محترم می‌چرخه. ویولت برمی‌گرده به عوامل صحنه یه چشم‌غره می‌ره که خودشون جمع کنن و بفرستنش رو آنتن.

- کارلوس.. یادته قرار بود یه حقیقتی رو بهت بگم؟
-
- کارلوس.. تو هیچوقت به من توجه نکردی.
-
- کارلوس ایکبیری خاک‌برسر ِ ...

~Breaking News~


تصویر ویولت که پروژکتور به دس واساده وسط استودیو جایگزین کارلوس و ماریا [ ] می‌شه.
- فک کردین مملکت هرکی هرکیه؟! ینی چی همه رو می‌خواید بندازید آزکابان؟! فک کردید مملکت جادوکار نداره؟! فک کردید محفلی نداره؟ سیفید نداره؟! چی فک کردین با خودتون؟!

دستشو می‌زنه به کمرش، پروژکتورو هوخشتره‌طور دور سرش می‌چرخونه:
- تا وختی حاجی‌تون زنده‌س، جلو زندونی شدن هر بنی بشری وامی‌سه! ستاد مقاومت در برابر زندانی شدن تشکیل می‌ده! تو دهن ِ این دولت می‌زنه!

همین لحظه صدای خشنی از بیرون استودیو میاد:
- بودلرااااا ! بودلراااااا !

ویولت از به تغییر چهره می‌ده و جیغ می‌زنه:
- اگه می‌تونی منو بگیـــــــــــــــــــــر!!

بینندگان عزیز، از قسمت‌های بعدی سریال "به خاطر فرزندم" بدون پا دنبال خواهد شد، چرا که ویولت با قرض گرفتن پاهای ماریا و کارلوس، شیش‌پایی زده به چاک!..

دانگ کم کم داره به هوش میاد.
- تو سر مدیر ایفا می‌زنی با پروژکتور؟ پروژکتورت می‌کنم بودلر!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.