هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ جمعه ۵ اسفند ۱۳۸۴

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
ترور زوپيس_حكومت نظامي

در تصوير همه چيز نا مرتبه و مجري در حال سفت كردن پاپيونش مياد تو كادر

مايك لوري:سلام ببيندگان عزيز...همونطور كه ميدونيد از ساعت 11 ديشب تا همين چند لحظه پيش جامعه جادوگري در سكته به سر ميبرد و همه شغل ها از خانه داري تا وزارت از كار افتاده بود و همه گيج بودند...و من هم خيلي از پروژه!! زوپيس سرم ميشه و من خداي زوپسم...گزارشي رو همكاران از ملت تهيه كردن

تصوير ملتي رو نشون ميده كه در خيابان ،روبروي كاخ سبز! وزارت تجمع كردند به سردستگي دايي ماندانگاس كه بالاتر از همه روي شاخه يك درختي ايستاده

جميعت يك صدا شعار ميداد: مديريت زاخي ، حق مسلم ماست...

گزارشگر به ميان جميعت ميره و يك مرد عضله اي و چهارشونه رو گير مياره

گ: اقا نكن.سلام اينجا چه خبره؟
مرد رو ميكنه به دوربين: به نام مرلين...اصغر بن رستم هستم...35 ساله از سيستان.فكر كنم اينجا مردم به خاطر هتك حرمت به بارگاه رستم جمع شدن
گ:مرسي

دوان به سمت پير زني چروكيده و قوز شده كه بسيار شبيه پروفسور مك گونگال بود
گ:سلام..به چه دليل اينجا جمع شدين؟
پير زن(با صداي لرزان):چي ننه؟ به نام مرلين...من ،مگي، 15 سال دارم!! اينجا تجمع كرديم تا زنداني هاي سياسي رو آزاد كنن...نامزد من ، مرلين ، الان 75 ساله كه زنداني سياسي
گ: اونوقت شما...
پير زن:اره ننه. من به عشقم وفادارم

گزارشگر رو به دوربين ميكنه:بله...همونطور كه ميدونيد كسي اينجا دليل اصلي تجمع رو نميدونه ولي از قضا ما ميدونيم...وزارت سحر و جادو در جواب سخنراني برادر حميد كه وزارت را «عسن نجس و حرام» خواند و باعث هرج مرج و بمب گذاري هاي اخير در كنار ساختمان وزارت شد ، حكومت نظامري اعلام كرد و به مدت يك روز دسترسي همه كاربران را سقط كرد


تصوير دوباره مايك لوري رو نشون ميده
مايك:بله..از اونجايي كه من خداي زوپسم و آي پي هارو سرچ!! ميكنم وزارت با ميانجي گري هري پاتر_پسري كه وب مستر شد_ اتمام حكومت نظامي را اعلام كرد



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۲۳ یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۴

آرمين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۹ یکشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
از نا کجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
حمله توريستی به يکی از پايه های مهم جامعه:

با سلام خدمت بينندگان عزيز که تا اين وقت شب بيدار موندن که اين برنامه رو ببينن بازم بيدار بمونين چون دوستان اشاره ميکنن ۳۰ دقيقه پيام داريم از اون پيام خوبا...توجه کنيد...

۳۰ دقيقه بعد...

بله ممنون که هنوز بيدارين بله امروز پس از حمله مافيايی به پاگاه وزارت تحت عنوان اسموت کردن وزير اين گروه تحت عنوان شرکت اسموت گذاری بنياد به يکی از ريش و پشم داران ديگر ما حمله ور شد...خبرنگاران ما گزارش ميدن...سرژ تانکيان مثل هميشه ۶ عصر رفته که بخوسبه (احتمال ميره که توسط پدرش مجبور به اينکار شده چون پدر سرژ دوست نداره که پسرش شبهای هاگزميد رو ببينه چون بد آموزی داره!)که در اتاق خوابش مورد حمله اسموت کنندگان قرار گرفته...

خبرنگاران ما که از بيمارستان شهيد زرشکی(محل بستری شدن اين جانباز) گزارش ميدهند اعلام کردن سرژ از ناحيه ريش زير چانه و موهای روی سر دچار سوختگی شديد شده...اما دکترها در حال بررسی اين مساله هستند...همچنين بنياد جانبازان جانبازان جادويی اعلام کرد که سرژ زين پس جانباز حصاب ميشه و ميتونه از تصحيلاتی مثل گرفتن پيکان جوانان (با اقساط) بهره مند بشه! (نکته آموزشی :‌بريد خودتونو بسوزونيد تا فرصت از دست نرفته!)

در ضمن نظر شما رو به ادامه پيام بازرگانی جلب ميکنم...

پيکان جوانان...راهی برای رسيدن به آينده ای بهتر!

گزارشگر از جانگزشته و پر مو-جادوگر تی وی


امروز خودم را زخمی کردم تا ببینم آیا هنوز درد را حس میکنم یا نه....درد تنها واقعیت است...

-- جانی کش


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
برنامه ويژه جادوگر تيوي...جادوگر تيوي در تسخير حزب

توپ تانك فشفشه....كله وزير بايد اسموت شه

به مناسبت افتتاح جام جهاني كشتي در شهر سرژ،«ساري» اسموت پرور، يك سري افراد مو بور خارجي ريختن تو خيابوناي ساري و تظاهرات كردند كه كله وزير بايد اسموت شه.ما وزير پشموك نميخواييم.

اين تظاهرات به سردستگي سالازار اسليترين انجام شد.قسمتي از سخنان سالازار ساليترين:
«يعني چه؟مگه ميشه وزير كلش اسموت نباشه؟ كله وزير بايد مثل فانوس هاي كنار دريا بدرخشه تا ملت رو با نور هدايت خودش به درجات مرلين برسونه»

حزب مقدس ليبرات!! دموكرات جادوگرياليستي هم حمايت خود را از اسموت كردن كله وزير اعلام كرد

سرژ تانكيان در يكي از كنسرت هاي خود اينچنين خواند:attack...smoothing the head of minister

برادر حميد در بستر بيماري اين چنين فرمود:
«وزير بايد كله ره اسموت بكونه( bekoonah) ، و پشم كله عين نجسه و حرامه و تروريستيه و اي منافق...ضد انقلاب...بگريدش در رفت»

ارتباط راديوي با سدريك ديگوري از اون دنيا:
«نميدونم چرا واقعا اين وزير كلش رو اسموت نميكنه..كشششش...من كه مرده بودم ، گفته بودن شرط اول رفتن به بهش..كشششش... اينه كه كله بايد اسموت باشه...كششش»

متاسفانه ققنوس در ساختمان اداس در بين دندان هاي نيش سالازار و ونوس گير كرده و فعلا در دسترس نيست
____


من همينجا بلند تر از فرياد سرژ، طوري كه با فريادم كاخ صورتي وزير متلاشي ميشود اعلام ميكنم تا كله وزير رو اسموت نشه ول كن نيستم.
اين كله پر مو بزرگترين توهين به جامعه جادوگريه
اگر كله وزير اسموت نباشه چطور ما وزير را از غير وزير تشخيص دهيم؟چطور؟ حد اقل بايد وزير فرقي با گراپ داشته باشد كه...ميدانيم خيلي شبيه گراپي هست بايد كلش رو اسموت بكنه تا ما وقتي گراپ و وزير را با هم ببينيم اشتباه نكنيم.

دينگ ديرينگ ديرينگ(پيام بازرگاني)
هاگريد با ريش و موي فراوون و گره خورده توي كلبشه...طبق معمول داره گريه ميكنه كه چرا اينقدر موهاش بلنده
صداي در مياد و هاگريد درو باز ميكنه و هري و رون و هرمياني كه هر سه كلشون اسموت بود ميان تو و به هاگريد لبخند ميزنن
هاگريد تحت تاثير قرار ميگيره:خوش به حالتون...چطوري اين كارو كردين؟
هري يك تيغ در مياره و ره به دوربن نشون ميده و ميگه: با تيغ «كينگزلي نشان»
صداي هرمايوني:براي همه جور سليقه
صداي رون:همه جور قيافه
و بعد هر چهارتا رو نشون ميده كه هاگريد كلش رو اسموت كرده و شبيه تام كروز شده
همه با هم تيغ رو نشون ميدن:با تيغ « كينگزلي نشان» كله هايمان را اسموت كنيم
و بعد كله هاشون ميارن پايين و نور ميزنه تو دوبين و تصوير سياه ميشه



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۸۴

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
کوییدیچ برتر

به نام خدا............با سلام و خسته نباشید خدمت شما بینندگان عزیز جادوگر تی وی در خدمت شما هستیم با دیدار دو تیم های هاگزمید یونایتد و لندن استارز در چارچوب لیگ برتر کوییدیچ انگلیس و بریتانیا...

بازیکنان دو تیم رو مشاهده می کنید که وارد میدان می شوند.....

( الان دوربین داره نمای ورزشگاه رو نشون میده)

بینندگان عزیز نمای زیبایی از ورزشگاه هاگزمید بریدج، ورزشگاه اختصاصی تیم هاگزمید یونایتند رو مشاهده می کنید....
جمعیتی بالغ بر 50 نفر برای تماشای بازی به ورزشگاه آمدند...
عجب استقبال پر شوری....
نسبت به دفعه قبلی دو برابر شدند...واقعا عالیه...

بازیکنان هاگزمید یونایتند در سمت چپ تصویر با لباس های قرمز رنگ و بازیکنان لندن استارز با لباس های سفید در سمت راست تصویر مشاهده می کنید...

کاپیتان های دو تیم رو مشاهده می کنید که جلوی داوران ا هم دست می دهند...

من خیلی زود ترکیب دو تیم رو خدمتتون عرض کنم:

برای هاگزمید یونایتد تیم صدر نشین جدول:
الیور وود در درون دروازه ایستاده...
هنا آبوت و بیل ویزلی در خط دفاعی....
مایک لوری در پست جستجوگر...
ریموس لوپین، سرژ تانکیان و نارسیسا بلک هم در خط حمله...

با مربی گری الستور مودی..

اما برای تیم میهمان، لندن استارز:
سریوس بلک در درون دروازه ایستاده...
مانداگاس و فرد ویزلی در خط دفاعی...
ویکتور کرام همیشه درخشان در پست جستجوگر
زاخی اسمیت، آنجیلا جانسون و برادر حمید هم در خط حمله...

گزارش بازی ررو شروع می کنیم...
اما به نظر می رسه بازیکان لندن استارز در حال ترک زمین هستند....بله ترک زمین...
(دوربین بازیکنان لندن استارز رو نشون میده که دارن زمینو ترک می کنند...)
( یهو دوربین می چرخه و بازیکنای خوشحال هاگزمید یونایتد رو نشون میده..)
خب بینندگان عزیز ترک زمین شد...داوراعلام می کنه که 30 بر 00 به نفع هاگزمید یونایتد بازی تمام است..
حالا معلوم نیست برای چی ترک زمین شده..
در هر حال از شما بینندگان عزیز خداحافظی می کنم....دوستان در پخش جادوگر تی وی در خدمت شما هستن...
( یهو صفحه برفکی شد...)


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۴

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
این پست را لطفا پاک نکنید
برنامه روز های سبز(حال کردی اسمو)هر سه روز یک بار در این تاپیک پخش خواهد شد و اولین پستش هم در روز شنبه زده میشه
موضوعات برنامه در اولین شب معلوم میشود و تا اون موقع تو خوماریش بمونید



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۲۱ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۸۴

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
فکر نکنم پستم تبلیغاتی باشه پس گیر ندین
______________________________________________

دریم دریم دانگ دینگ دونگ( اهنگ شروع برنامه)
صفحه روشن میشه و مردی که پشت میز نشسته و داره ورقاشو مرتب میکنه رو نشون میده
دوربین روی مرد زوم میکنه و مردک یک لبخند میزنه
__ با سلام و درود به ارواح مطهر هاگوارتز و با آرزوی قبولی همه شما در امتحانات سمج اعم اخبار امروز رو به اطلاعتون میرسونیم
این روزها جامعه ی جادویی حال و هوای دیگه ای داره و هر جای شهر رو که نگاه کنید آثار این تغییر و تحول بزرگ رو میبینید
مردم ما قراره تا در یک انتخابات بزرگ شرکت کنند انتخاباتی که ممکنه آینده ی اونا رو عوض کنه
با خبرنگاران ما همراه باشین تا به سطح جامعه بریم و با تنی چند از مردم خونگرممون صحبت کوتاهی داشته باشیم
گوشه ی تصویر یک اقاهه نشون داده میشه
آقای پرورده سلام عرض میکنم
پرورده: سلام آقای آرپیجیان
آرپیجیان: در خدمتتون هستیم
تصویر اون گوشه بزرگ میشه و کل کادر رو میگیره
پرورده: بینندگان عزیز ما هم اکنون در شهر خون و قیام قزوین به سر میبریم . خودروی زرهی سیار ما در میدان اصلی این شهر توقف کرده و حالا حالا ها فکر نکنم بتونیم از اینجا بریم . چرا که مردم اینجا برای انتخابات لحظه شماری میکنن و از هم اکنون پای صندوق های رای صف بستن البته نیم نگاهی هم به ما دارن ولی نگران نباشین جای ما امنه
تصویر از بالا ماشین رو نشون میده که از همه طرف توسط آدما احاطه شده
پرورده: از اونجایی که بیرون رفتن در این وضعیت به صلاح نیست همکارای ما تمام تلاششون رو به کار بستن تا چند تا از مردم تجمع کننده رو برای مصاحبه به داخل ماشین بیارن
هم اکنون هم در خدمت اولین اونها هستیم
پرورده: سلام آقا برای ما بگین اصلا چرا مردم اینقدر خوشحالن؟
آقاهه در حالی که سر از پا نمیشناسه : مثل اینکه خبر نداری منجی در راهه
پرورده: بله شما از کی صحبت میکنین؟
آقاهه در حالی که اشک تو چشماش جمع شده: ببخشید آقا من شرایطم برای مصاحبه خوب نیست
پرورده: بسیار خوب ممنون از لطفتون دارین میرین پایین بگین نفر بعدی رو بفرستن تو
یک پسر بچه ی هشت نه ساله می یاد بالا
پرورده: سلام عمو جان شما رو کی راه داده اینجا شما که از این چیزا سر در نمی یاری پس برو پایین؟
پسره با صدای کلفت: دوست عزیز من به عنوان یک شهروند حق رای دارم توی جامعه ی ما هر کی نت داره میتونه رای بده ربطی به سنم نداره
پرورده: خوب حالا میشه بگی به کی رای میدی؟
پسره: ما به منجیمون رای میدیم درسته که الان اوضاع به نفعمون نخواهد بود ولی آدم باید آینده نگر باشه به هر حال ما هم یک روزی بزرگ میشیم
پرورده: خوب میشه بگین منجی شما کدوم یکی از کاندیداهای انتخاباته؟
پسره در حالی که داره از جاش بلند میشه : جز برادر حمید کی میتونه شرایط یک جامعه ی مدنی رو در قالب رویکردهای اجتماعی فرهنگی برای نسل های دوم و سوم بعد از سقوط لرد به ارمغان بیاره
پرورده: بله بینندگان عزیز این دوست خردسال ما با آگاهی و بینش عمیق به کاندیدای اصلح خودش رای میده امیدورام همگی مردم ما از روی تفکر و آینده نگری به شخص اصلح رای بدن
تصویر کوچیک میشه و دوباره چهره ی آقای آرپیجیان نشون داده میشه
آرپیجیان: از همکار عزیزمون آقای پرورده تشکر میکنم و امیدورم به سلامت به دفتر سازمان بازگردند حالا به سراغ دیگر همکارمون مستقر در شهر قم میریم خانم حجّاب ( بسیار محجبه) سلام عرض میکنم .
تصویر خانم حجّاب که کنار تلوزیون بود بزرگ میشه و کل کادر رو میگیره
حجّاب: سلام همکار عزیز ما هم اکنون در یکی از پایگاههای تبلیغاتی کوئیرل کاندیدای محبوب مردم شهر قم هستیم
اینجا فضا بسیار روحانیه مسئولین ستادهای تبلیغاتی سی دی های چگونه عکسهای بی پی جی رو بیابیم و به مدیران گزارش دهیم رو پخش میکنن یک عده هم کاتالوگهای در باب دستار من حافظ شخصیت من رو به مشتاقان عرضه میکنن
اجازه بدین با یکی از این افراد صحبت کوتاهی داشته باشیم
حجّاب : سلام خانم میشه ......
خانمه در حالی که دستش رو میزاره رو دوربین : از من فیلم نگیر از کجا معلوم این فیلما دست کی می افته می یان کلمون رو بر میدارن رو عکسای بی ناموسی مونتاژ میکنن میگم نگیر حتما باید باهات در گیر شم؟
حجّاب در حالی که خنده ی ابلهانه میزنه : خوب این شهروند عزیزمون خیلی حساس بودن اجازه بدین با آقایی که اونجا وایستادن یک مصاحبه داشته باشیم
حججاب: سلام اقا
آقاهه : سلام و علیکم و رحمت ا...
حجّاب: در مورد این انتخابات برای ما صحبت کنین
اقاهه: والا چی بگم با این کاندیداهای بی ناموس و مردم بی ناموس تر و نا اگاه آدم چی میتونه بگه
حجّاب: بیشتر برامون توضیح بدین
آقاهه: خوب ما شنیدیم یک آقایی به نام حمید اومده کاندید شده و از قضا طرفداری بسیاری رو هم برای خودش دست و پا کرده
حججاب: خوب اشکالش چیه؟
آقاهه در حالی که صورتش قرمز شده : اشکالش چیه ؟ این آقا مظهر تهاجم فرهنگی و عقب افتادگیه این آقا ماییه رواج بی ناموسیه
از این بدتر اون خانم تهرانیه هست که موهاش آدم رو به انحراف میکشه اصلا زن رو چه به کاندیدایی خودش رو حامی زنان اعلام میکنه در حالی که حجاب تنها سلاح خانم ها در برابر توطئه ی غرب و شرق رو رعایت نمی کنه
حجّاب: نظرتون در مورد بقیه ی کاندیداها چیه؟
آقاهه: اونا که همگی زیر رادیکالن
حجّاب: یعنی چی؟
آقاهه با صدای کلفت : نئیدونم
حجّاب: پس با این اوصاف شما هیچ کدوم از کاندیداها رو اصلح نمیدونین ؟
آقاهه: نه خانم چرا حرف تو دهنم میزارن پس این کوییرل چیه؟ بهترین انتخابه مایه ی سعادت ما همین آقاست
حججاب: خیلی ممنون از شما
در حالی که به دوربین نگاه میکنه : آقای آرپیجیان در خدمت شما هستیم
تصویر خانمه کوچیک میشه
آرپیجیان: با تشکر از همکار عزیزمون اجازه بدین یک سر به استان سرسبز یزد بزنیم و با خبرنگارمون آقای دشتی صحبتی داشته باشیم
تصویر آقای دشتی بزرگ میشه
دشتی: با سلام خدمت بینندگان عزیز در خدمت شما هستیم
هر کاندیدایی در یک خطه از کشورمون محبوبن و برای خودشون طرفدار دارن در استان یزد هم مردم همگی به رون ویزلی رای خواهند داد حالا اجازه بدین تا کسی رو پیدا کنیم تو با اون مصاحبه ای داشته باشیم
یک زنه داره از اون ور خیابون رد میشه دشتی با میکروفون میدوئه طرفش
دشتی در حالی که داره نفس نفس میزنه
دشتی: سلام خانم نظر شما در مورد انتخابت چیه؟
خانمه در حالی که چادرش رو میکشه روی صورتش و فقط یک چشمش رو بیرون میگزاره ( همین طوری که نشوتم بخونین) : با عرض سلام و خسته نباشین خدمت تمامیه شما والا چیچی وگوئم
دشتی: شما به کی رای میدین و چرا؟
خانمه: ای که سوال نداره ما همگی به رون ویزلی رای میدیم .برا چیچی برا ای که خشمون می یاد رون ویزلی بهترینه
دشتی: خانم شما نمیدونین چرا شهر اینقدر خلوته ؟ مراسم ویژه ای در حال برگزاریه؟
خانمه: ای موقه همه ی مردم سر کارن تو مزرعه دارن خیار می کارن انتظار داشتی تو خیابون ول باشن؟ آدم بی کار بی عاره
دشتی: نه والا ممنون از مصاحبتون
تصویر دشتی کوچیک میشه
آرپیجیان: بینندگان عزیز اجازه بدین سری به همکار.....
آرپیجیان دستش رو میاره رو گوشیش : بله به من اشاره میکنن که مهلت اخبار به پایان رسیده و موقع پخش پیام های بازرگانیه بعد از پیام ها با مشرح اخبار در خدمت شما هستیم
تصویر از آرپیجیان زوم آت میکنه
دریم دذرینگ دینگ( اهنگ تموم شدن اخبار)


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
آهنگ " ای ایران" پخش میشه و آرم برنامه ی با کاندیدا ها می یاد بالا و مینویسه:
برنامه ی امروز، بهترین یهترین ها:
"سریـــــــــــــــــــــــــــــــوس بلــــــــــــــــــــــــــــک"

آهنگ اخبار ورزشی پخش می شه و تصویر می ره روی صورت خندون آنیتا.
آنیتا با خوشحالی میگه:
_ درود و دو صد بدرو به شما عزیزان بیننده. امروز بازهم می خوایم از استاد سخن، ناظر با معرفت، نقاد با نمک و صاحب خانه ی محفل ققنوس ؛ آقای سریوس بلک، سخن بگیم. پس از ایشون دوباره و به خاطر آشنایی بیشتر شما عزیزان با برنامه هاشون، دعوت کردیم تا به جمع ما بیان و ما رو از برنامه هاشون مطلع کنن.
آنیتا بلند شد و با خوشحالی و ذوق گفت:
_ سریوس عزیز، خواهش می کنم...
بعد سریوس با جبروتی خاص خودش وارد استدیو شد و خیلی مودب سر جاش نشست( پای چشمش کبود بود!!)
بعد با شرم حیا شروع به صحبت کرد:
_ با سلام خدمت شما انسانهای فهیم و دلاور، که حتی با تهدید هم به کس دیگه ای رای نمی دید.
آنیتا لبخندی زد و گفت:
_ ممنونم ....خب...تا اونجایی که یادم می یاد، جلسه ی پیش گفتی که برنامه هات کامل نیست، درسته؟؟!!
_ اوه....البته...
_ خیله خوب....پس ازت می خوام به مهم ترین سوال که در رابطه با ساحره هاست، جواب بدی!!
آنیتا لبخندی زد و در حالی که به خودش اشاره میکرد گفت:
_ خب...من خودم یه ساحره هستم و می دونی که بحث ساحره ها این روزا خیلی زیاده. میتونی بگی برنامه هات راجع به عملکرد آینده ی ساحره ها چیه؟؟؟
سریوس لبخند آنیتا رو پاسخ داد و در حالی که سرش رو تکون می داد گفت:
_ البته.....ساحره ها نقش مهمی در جامعه ایفا می کنند و وظیفه ی ماست تا به اوناها فضا بدیم تا راحت تر بتونن کار کنن. به طور کلی برنامه ی من اینه:
فعال کردن ساحره ها
خب اینطور که در ظاهر سایتی به نظر میاد ساحره های ما به اون نسبتی که جادوگرها فعالیت میکنن و حضورشون رو در سایت نشون میدن اینکار رو انجام نمیدن و بدتر از اون تعداد کم ساحره هایی هست که در مسایل مهم سایت دخیل هستن و چون هیچ ساحره وب مستر یا مدیری در حال حاضر نداریم منظورم همون ناظرهای ساحره هستن .خب علت این میتونه چندتا چیز باشه شاید اصولا ساحره ها کمتر به فعالیت و حضور موثر اهمیت میدن و یا شاید هم معتقد باشن تاپیک های مخصوصی برای ساحره ها نداریم که البته داشتیم و داریم .به غیر از آداس که الآن یک تاپیک فعالی هست و به مسایل ساحره های میپردازه قبلا هم چندتا تاپیک داشتیم که ساحره ها اداره ش میکردن مثل ردافروشی مانیا یا سالن مد جادوگری و چندتای دیگه که الآن یادم نیست.برای حضور پررنگ تر و موثرتر میشه دوباره اون تاپیک ها رو فعال کرد یا تاپیک های جدیدی زد که به شخصه زیاد موافقش نیستم ولی مثلا یکی از انجمن های خودم یعنی محفل میتونه محل مناسبی برای زدن تاپیک جدید و ساحره های ارتشی باشه ولی در این مورد معتقدم خود ساحره ها باید یک تغییر اولیه رو شروع کنن تا ما بعدا بتونیم بهش جهت بدیم.
آنیتا سری تکون داد و با تفکر گفت:
_ آها....پس یعنی شما با فعال شدن ساحره ها موافقین و اگه اونا اقدام به فعالیت بکنن، شما اونا رو پشتیبانی میکنین، درسته؟؟
سریوس با جدیت سری تکون داد و گفت: " کاملا!!"
_ خب......همون طور که میدونین تالار های اصلی در این مدت زیاد فعال نبودن، شما برای این کار چه نقشه هایی دارین؟؟
سریوس دستاشو به هم پنجه کرد و گفت:
بله.... من تصمیم دارم که نقش تالارهای خصوصی رو زیاد تر کنم .همونطور که همه میدونن تالار خصوصی میتونه بهتر مکان باشه برای یادگیری های اولیه در مورد سایت و چگونگی ایفای نقش و رول .پس در تالارها باید تاپیک هایی وجود داشته که بتونه مارو به این هدف برسونه .ناظر تالار خصوصی باید در کارش ماهر باشه تا به افراد تازه وارد شیوه کار رو یاد بده هر چند که من برای بهبود رول برنامه دیگه ای رو هم در نظر دارم ولی به جای اینکه تالار خصوصی جایی باشه که فرد یا اصلا سری بهش نزنه یا اگرم سری میزنه چیزهای بیخود و بیربط بنویسه به عنوان اینکه افراد کمتری اینجا رو مطالعه میکنن به مکانی مناسب برای آموزش های اولیه و تمرین تبدیل بشه.
آنیتا بشکنی زد و گفت:
_ براوو....واقعا خوشم اومد!!!......سومین سوال: شما احیانن نمی خواین مکانی برای بهتر شدن وضعیت سایت و رول نویسی ایجاد کنین؟؟
سریوس خندید و گفت:
_ اتفاقا چرا آنیتای عزیز. من برای این سوال شما، این جواب رو دارم:
تشکیل مجلسی متشکل از نماینده های تمام اقشار
خب قبلا یک شورای ویزنگاموتی از اعضای برتر داشتیم که در عمل تغییر خاصی رو به وجود نیاورد ولی در این مجلس جدید از تمام اقشار و گروها ها نماینده تعیین میشه تا در اونجا فعالیت کنن و سعی در بهبود روند سایت و حل مشکلات داشته باشن.این نماینده که نماینده یک قشر خاصی هستش هر هفته در جلسه ای که به وسیله اعضا تشکیل میشه شرکت میکنه و پیشنهاد های گروهی که متعلق بهش هست انتقادات یا شکایت هاش رو مطرح میکنه و سران مجلس که توسط همین اعضا انتخاب شدن وظیفه دارن که پاسخگو باشن و سعی در حل مشکلات داشته باشن.در ضمن در همین جلسات که میتونه ماهانه یا هفتگی باشه عملکرد اعضا بررسی میشه و راه حل هایی برای بهبود کار سایت داده میشه!!!
_ عالیه!!!شما برای هر مشکلی، راه حلی دارید!!!.....یه لحظه صبر کنین........بله؟؟!!...........بله، اتاق فرمان میگن که میان برنامه ای آماده کردن از فعالیت های بی نظیر شما که میریم ببینیم!!
صفحه سیاه میشه و بعد آروم آروم روشن میشه. فیلم حالت قدیمی ای داره. صدای فردی می یاد که میگه:
_ تا چند سال پیش، سفید ها محلی برای فعالیت نداشتن و سایت در دستان نیرومند سیاهان بود....
چند نفر که لباس سیاه پوشیده بودن، داشتن چند تا انسان نحیف رو شکنجه میکردن. صحنه ها اونقدر فجیع بود که آدم گریش می گرفت.
_ تا اینکه فردی به نام زاخی با همکاری ریشالویی به نام سرژ سعی کردند تا مکانی برای فعالیت سفید ها دایر کنند.
دو نفر نشسته بودند، یکی پر از ریش بود و دیگری بی ریش. و داشتند با چشمانی نمناک به شکنجه گر های سیاه، نگاه میکردند.
_ اما پس از چندی، کسی به نام " سریوس بلک" منزل خودش را به این کار اختصاص داد.
دوربین در خانه ای زیبا و بزرگ قرار داشت و سرتاسر آن را نشان می داد.
_ و از آن زمان به بعد آن منزل، بزرگترین قطب رشد سفیدها شد.
در خانه همه داشتند با هم دوئل میکردند و همه خوشحال و خندان بودند.
_ و تا امروز، هیچ سفیدی به دست آلوده ی سیاهی ، کشته نشد!!!! و همه ی اینها به خطر زحمات شبانه روزی دو نفر به نام های آلبوس دامبلور که هم اکنون در قید حیات نیستند و "سریوس بلک" که هم اکنون زحمات ایشان چند برابر شده، است.
دوباره صفحه سیاه شد و روی تصویر آنیتا و سریوس روشن شد.
آنیتا دستمالی رو برداشت و بینیقش و به شدت گرفت و گفت:
_ واقعا چه دوران خفقان آوری بوده!!!
_ البته آنیتا جان.....اون زمان خیلی بد بود، هیچ سفیدی جرات نفس کشیدن نداشت و من و آلبوس، بابات، خیلی زحمت کشیدیم.
یهو آنیتا که خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود، پرید بغل سریوس و با گریه گفت:
_ اوه....سیریش.....تو خیلی خوبی...!!!!
و با خنده دوباره روی صندلیش نشست. سریوس دستمالی از جیبش در آورد و عرقی رو که روی پیشانیش نشسته بود رو پاک کرد!!!( حسابی سرخ شده بود!!)
_ خب....چون وقتمون کمه، میریم سر اصل مطلب....
سریوس سر جاش جا به جا شد و با هیجان پرسید:
_ اصل مطلب؟؟ البته.....حالا که شما پیش قدم شدید.....!!!
ولی با دیدن چشمان عصبانی ولنگ کفش آماده ی آنیتا، حرفشو خورد. آنیتا لبخندی زورکی به دوربین زد:
_ هه هه هه.....خب...راجع به همین مسئله ی سیاها و سفدا، برنامه ای مد نظرتئن هست؟؟؟
_ خوب شد که اینو پرسیدی... سیاه ها و سفید ها............وجود هر دو طرف در سایت و رول پلینگ حیاتی و ضروریه ولی باید برنامه های این دوگروه در راستای هم و به سود سایت باشه.جنگی که باعث یک دعوا بشه هیچ فایده ای نداره و به جای شکوفا کردن و زیبا کردن رول نتیجه ای عکس به بار میاره پس این دو گروه باید تحت تاثیر رهبرهای قوی که در انتخاباتی توسط همون جبهه تعیین میشن قرار میگیره و با برنامه ریزی بین دو رهبر سفید و سیاه دو ارتش عمل میکنن نه سرخود.رهبر هرگروه هم توسط اعضای همون گروه انتخاب میشه و بقیه در این زمینه حق رایی ندارن.
_ بسیار خوب......چون وقتمون کمه، زودتر میگم....برای هاگوارتز چه برنامه هایی دارین؛ چون اگه توجه کرده باشید، بیشتر محض تفریحه....
_ آ.....هاگوارتز.....یکی از برنامه های اصلی من کاربردی کردن هاگوارتزه...... همونطور که در حال حاضر هم میشه دید عملا هاگوارتز به یک مکانی برای یک سری کلاس آموزشی تبدیل شده که مثلا دروس جادویی داره توشون تدریس میشه .ما در کنار این دروس که حالت تفریحی دارن و باعث به وجود آوردن حالت رقابتی بین اعضای گروه ها میشن میتونیم کلاس های رول نویسی رو توسط افراد برجسته و خوب در این زمینه برقرار کنیم .در واقع به جای اینکه هر ناظر انجمنی در یک شیوه پست ها رو نقد کنه و راهنمایی انجام بده این کار یک حالت مشخص و با برنامه ای بگیره که همه در راستای هم باشن حتی میتونیم کلاس های آموزش نقد هم برای ناظرها بذاریم تا بعد از آموزش های بنیادی که در این کلاس ها به افراد تازه وارد داده میشه وقتی این فرد میره و در انجمن ها فعالیت میکنه ناظر راهنمای خوب و مفیدی باشه و بتونه به روند پیشرفت کمک کنه ولی این برنامه به این معنا نیست که کار نقد و بررسی کنونی که توسط ناظرهامون انجام میشه ایراد داره بلکه به این شیوه کار آموزش رول هدف مند میشه.
_ خدای من.....شما خیلی خوب برنامه ریزی کردین.....
_ هه..هه....نظر لطفتونه.....
آنیتا زیر لب گفت:" قابل شما رو نداره!!!"
و نگاهی به چشمان خیره ی سریوس کرد!!
_ خب.....مث اینکه خیلی وقتمون کمه!!!......خوبه به عنوان آخرین سوال، از برنامتون برای عضو گیری بگین؛ چون خیلی اوضاعش در هم بر همه!!!
_ باشه...باشه....نکته ی خیلی اساسی ایه........ این مسئله ای بود که مدت زیادی در انجمن مخصوص ناظران بحثش بود و آخر هم به نتیجه ای نرسید ولی اگر من وزیر بشم به هر طریق ممکن قصد دارم که تغییری در عضویت اعضا در سایت به وجود بیارم تا با اسم های از قبیل گوش مروارید و مهتاب شیطون روبرو نشیم.اولین مورد اینکه فقط اسامی که به فارسی نوشته شدن میتونن به عضویت در بیان چون اینجا یک سایتی هست که نوشته ها فقط باید به فارسی باشن پس اسامی اعضاش نباید مغایر این قانون باشه.دومین مورد هم یک پرسش نامه و محدودیت سنیه که باید زیاد روش کار بشه و افرادی هم به عنوان مسئول این کار باشن تا به اعضای جدید رسیدگی کنن.
_ خوبه.......واقعا نظراتت حرف نداشت.....خودم شخصا خیلی از برنامه هات خوشم اومد و میدونم که اگه کسی غیر از تو وزیر بشه، احتمال ارزشی شدن سایت زیاد میشه......پس به امید اینکه شاهد گرفتن پست وزارت توسط تو باشیم....
نگاهی به دوربین کرد و گفت:
_ شما رو به خداوند مهربون میسپاریم.....
و نگاهی به سریوس کرد:
_ من هم امیدوارم با راي دادن به من آسلام وآينده‌ي جادوگريتان را در زير سايه‌ي خواسته‌هاي طبيعيتان تضمين كنيد.
_ خب.....ممنونیم از شما بینندگان عزیز که به برنامه ی ما توجه کردین.....امیدوارم هر کجا که هستین، سالم و سلامت باشید.
آنیتا با شور و شوق فریاد زد:
_ پس وعده ی ما.........جمعه...........پای صندوق های رای.........و رای ما..........سریوس بلک..........بهترین بهترین ها...........
و همراه با سریوس برای دوربین دست تکان داد.
صفحه سیاه میشه و با سفید مینویسه:
"آهای سفیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدها............دیدید که چگونه سریـــــــــــــــــــــوس بلـــــــــــــــک، وضع رول نویسی شماها رو روبه راه کرد؛ پـــــــــــــــــــس، با رای دادن به او، وضع سایـــــــــــــــــت رو هم رو به راه کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!"
آهنگ " این پیروزی خجسته باد" پخش میشه...
-----------------------------
جواب های سریوس از ستادشون برداشته شده و الکی خوشم نیست!!!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

پ.ح.س.گ. گويل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۶ دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۴
از اسلي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 83
آفلاین
تصویر کوچک شده
صفحه تلوزيون برايه چند لحظه اين تصويرو نشون ميده و بعد ميبره


جنگ را از لابه لايه اتش و خون بيرون كشيديم تا نفرت از جنگ اييني جاودان شود


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

مریدانوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۲ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۲
از قعر فراموشی دوستان قدیمی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 190
آفلاین
پیام های تبلیغاتی ... دیش درن درن دد دد درد !!!
ستاد آرتیکوس دامبلدور تقدیم می کند ؛
تصویر دو تا جادوگر روی صفحه تلویزیون نمایان می شود ؛
زیر نویسی از زیر تصویر تیز رد می شود :
" این دو نفر کر هستند !!! "
اولی : میای بریم به آرتیکوس رای بدیم ؟
دومی : من می خوام برم به آرتیکوس رای بدم ؟!
اولی : ببخشید ! من خیال کردم می خوای بری به آرتیکوس رای بدی !
تصویر محو می شود و جادوگری که روی صندلی چرخ دار نشسته است با حرکات موزون در منطقه دست و کمر ! می گوید :
آرتیکوس ! کاندید همه اقشار جامعه ! آرتیکوس حامی دردمندان !!!



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۱۹ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۴

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
امروز برادر حميد آن كانديداي فرخنده ، با پوشيدن لباسهاي ماگلي به جمع جوانان كمر باريك رفت.او دليل كارش را اينگونه ذكر كرده:
جوانان بايد بدانند ، ما مثل آنها فرهنگ را دوست داريم و لباس غربي به تن ميكونيم...

تصویر کوچک شده

همچنين برادر حميد اين روزها در خواب فرو رفته است و چنين ميگويد:
ما محبوب قلوبيم...طرفداران ما بدون تبليغ به ما راي ميدهند...ما از ستاد به عنوان جايي براي ارشاد مردم استفاده ميكونيم و نه براي تبليغ...

او در انتهاي سخنانش در جمع جوانان گفت:
بارمرلينا ، به اين جوانان عنايت ده تا بتوانند در كنار هم باشند...پسر با پسر...دختر با دختر...لذا ما با هميم.
مرلين ريشا ، توفيقي به ما عنايت كون تا در صادرات جوانان موفق بوده باشيم...ما صادرات ميكنيم پس ما هستيم!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.