فکر نکنم پستم تبلیغاتی باشه پس گیر ندین
______________________________________________
دریم دریم دانگ دینگ دونگ( اهنگ شروع برنامه)
صفحه روشن میشه و مردی که پشت میز نشسته و داره ورقاشو مرتب میکنه رو نشون میده
دوربین روی مرد زوم میکنه و مردک یک لبخند میزنه
__ با سلام و درود به ارواح مطهر هاگوارتز و با آرزوی قبولی همه شما در امتحانات سمج اعم اخبار امروز رو به اطلاعتون میرسونیم
این روزها جامعه ی جادویی حال و هوای دیگه ای داره و هر جای شهر رو که نگاه کنید آثار این تغییر و تحول بزرگ رو میبینید
مردم ما قراره تا در یک انتخابات بزرگ شرکت کنند انتخاباتی که ممکنه آینده ی اونا رو عوض کنه
با خبرنگاران ما همراه باشین تا به سطح جامعه بریم و با تنی چند از مردم خونگرممون صحبت کوتاهی داشته باشیم
گوشه ی تصویر یک اقاهه نشون داده میشه
آقای پرورده سلام عرض میکنم
پرورده: سلام آقای آرپیجیان
آرپیجیان: در خدمتتون هستیم
تصویر اون گوشه بزرگ میشه و کل کادر رو میگیره
پرورده: بینندگان عزیز ما هم اکنون در شهر خون و قیام قزوین به سر میبریم . خودروی زرهی سیار ما در میدان اصلی این شهر توقف کرده و حالا حالا ها فکر نکنم بتونیم از اینجا بریم . چرا که مردم اینجا برای انتخابات لحظه شماری میکنن و از هم اکنون پای صندوق های رای صف بستن البته نیم نگاهی هم به ما دارن ولی نگران نباشین جای ما امنه
تصویر از بالا ماشین رو نشون میده که از همه طرف توسط آدما احاطه شده
پرورده: از اونجایی که بیرون رفتن در این وضعیت به صلاح نیست همکارای ما تمام تلاششون رو به کار بستن تا چند تا از مردم تجمع کننده رو برای مصاحبه به داخل ماشین بیارن
هم اکنون هم در خدمت اولین اونها هستیم
پرورده: سلام آقا برای ما بگین اصلا چرا مردم اینقدر خوشحالن؟
آقاهه در حالی که سر از پا نمیشناسه : مثل اینکه خبر نداری منجی در راهه
پرورده: بله شما از کی صحبت میکنین؟
آقاهه در حالی که اشک تو چشماش جمع شده: ببخشید آقا من شرایطم برای مصاحبه خوب نیست
پرورده: بسیار خوب ممنون از لطفتون دارین میرین پایین بگین نفر بعدی رو بفرستن تو
یک پسر بچه ی هشت نه ساله می یاد بالا
پرورده: سلام عمو جان شما رو کی راه داده اینجا شما که از این چیزا سر در نمی یاری پس برو پایین؟
پسره با صدای کلفت: دوست عزیز من به عنوان یک شهروند حق رای دارم توی جامعه ی ما هر کی نت داره میتونه رای بده ربطی به سنم نداره
پرورده: خوب حالا میشه بگی به کی رای میدی؟
پسره: ما به منجیمون رای میدیم درسته که الان اوضاع به نفعمون نخواهد بود ولی آدم باید آینده نگر باشه به هر حال ما هم یک روزی بزرگ میشیم
پرورده: خوب میشه بگین منجی شما کدوم یکی از کاندیداهای انتخاباته؟
پسره در حالی که داره از جاش بلند میشه : جز برادر حمید کی میتونه شرایط یک جامعه ی مدنی رو در قالب رویکردهای اجتماعی فرهنگی برای نسل های دوم و سوم بعد از سقوط لرد به ارمغان بیاره
پرورده: بله بینندگان عزیز این دوست خردسال ما با آگاهی و بینش عمیق به کاندیدای اصلح خودش رای میده امیدورام همگی مردم ما از روی تفکر و آینده نگری به شخص اصلح رای بدن
تصویر کوچیک میشه و دوباره چهره ی آقای آرپیجیان نشون داده میشه
آرپیجیان: از همکار عزیزمون آقای پرورده تشکر میکنم و امیدورم به سلامت به دفتر سازمان بازگردند حالا به سراغ دیگر همکارمون مستقر در شهر قم میریم خانم حجّاب ( بسیار محجبه) سلام عرض میکنم .
تصویر خانم حجّاب که کنار تلوزیون بود بزرگ میشه و کل کادر رو میگیره
حجّاب: سلام همکار عزیز ما هم اکنون در یکی از پایگاههای تبلیغاتی کوئیرل کاندیدای محبوب مردم شهر قم هستیم
اینجا فضا بسیار روحانیه مسئولین ستادهای تبلیغاتی سی دی های چگونه عکسهای بی پی جی رو بیابیم و به مدیران گزارش دهیم رو پخش میکنن یک عده هم کاتالوگهای در باب دستار من حافظ شخصیت من رو به مشتاقان عرضه میکنن
اجازه بدین با یکی از این افراد صحبت کوتاهی داشته باشیم
حجّاب : سلام خانم میشه ......
خانمه در حالی که دستش رو میزاره رو دوربین : از من فیلم نگیر از کجا معلوم این فیلما دست کی می افته می یان کلمون رو بر میدارن رو عکسای بی ناموسی مونتاژ میکنن میگم نگیر حتما باید باهات در گیر شم؟
حجّاب در حالی که خنده ی ابلهانه میزنه : خوب این شهروند عزیزمون خیلی حساس بودن اجازه بدین با آقایی که اونجا وایستادن یک مصاحبه داشته باشیم
حججاب: سلام اقا
آقاهه : سلام و علیکم و رحمت ا...
حجّاب: در مورد این انتخابات برای ما صحبت کنین
اقاهه: والا چی بگم با این کاندیداهای بی ناموس و مردم بی ناموس تر و نا اگاه آدم چی میتونه بگه
حجّاب: بیشتر برامون توضیح بدین
آقاهه: خوب ما شنیدیم یک آقایی به نام حمید اومده کاندید شده و از قضا طرفداری بسیاری رو هم برای خودش دست و پا کرده
حججاب: خوب اشکالش چیه؟
آقاهه در حالی که صورتش قرمز شده : اشکالش چیه ؟ این آقا مظهر تهاجم فرهنگی و عقب افتادگیه این آقا ماییه رواج بی ناموسیه
از این بدتر اون خانم تهرانیه هست که موهاش آدم رو به انحراف میکشه اصلا زن رو چه به کاندیدایی خودش رو حامی زنان اعلام میکنه در حالی که حجاب تنها سلاح خانم ها در برابر توطئه ی غرب و شرق رو رعایت نمی کنه
حجّاب: نظرتون در مورد بقیه ی کاندیداها چیه؟
آقاهه: اونا که همگی زیر رادیکالن
حجّاب: یعنی چی؟
آقاهه با صدای کلفت : نئیدونم
حجّاب: پس با این اوصاف شما هیچ کدوم از کاندیداها رو اصلح نمیدونین ؟
آقاهه: نه خانم چرا حرف تو دهنم میزارن پس این کوییرل چیه؟ بهترین انتخابه مایه ی سعادت ما همین آقاست
حججاب: خیلی ممنون از شما
در حالی که به دوربین نگاه میکنه : آقای آرپیجیان در خدمت شما هستیم
تصویر خانمه کوچیک میشه
آرپیجیان: با تشکر از همکار عزیزمون اجازه بدین یک سر به استان سرسبز یزد بزنیم و با خبرنگارمون آقای دشتی صحبتی داشته باشیم
تصویر آقای دشتی بزرگ میشه
دشتی: با سلام خدمت بینندگان عزیز در خدمت شما هستیم
هر کاندیدایی در یک خطه از کشورمون محبوبن و برای خودشون طرفدار دارن در استان یزد هم مردم همگی به رون ویزلی رای خواهند داد حالا اجازه بدین تا کسی رو پیدا کنیم تو با اون مصاحبه ای داشته باشیم
یک زنه داره از اون ور خیابون رد میشه دشتی با میکروفون میدوئه طرفش
دشتی در حالی که داره نفس نفس میزنه
دشتی: سلام خانم نظر شما در مورد انتخابت چیه؟
خانمه در حالی که چادرش رو میکشه روی صورتش و فقط یک چشمش رو بیرون میگزاره ( همین طوری که نشوتم بخونین
) : با عرض سلام و خسته نباشین خدمت تمامیه شما والا چیچی وگوئم
دشتی: شما به کی رای میدین و چرا؟
خانمه: ای که سوال نداره ما همگی به رون ویزلی رای میدیم .برا چیچی برا ای که خشمون می یاد رون ویزلی بهترینه
دشتی: خانم شما نمیدونین چرا شهر اینقدر خلوته ؟ مراسم ویژه ای در حال برگزاریه؟
خانمه: ای موقه همه ی مردم سر کارن تو مزرعه دارن خیار می کارن انتظار داشتی تو خیابون ول باشن؟ آدم بی کار بی عاره
دشتی: نه والا ممنون از مصاحبتون
تصویر دشتی کوچیک میشه
آرپیجیان: بینندگان عزیز اجازه بدین سری به همکار.....
آرپیجیان دستش رو میاره رو گوشیش : بله به من اشاره میکنن که مهلت اخبار به پایان رسیده و موقع پخش پیام های بازرگانیه بعد از پیام ها با مشرح اخبار در خدمت شما هستیم
تصویر از آرپیجیان زوم آت میکنه
دریم دذرینگ دینگ( اهنگ تموم شدن اخبار)