هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۶

آماندا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۰ یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۵:۵۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
از همه جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 225
آفلاین
ارباب میشه اینو نقد کنید؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نه هک...معجون پز افتضاحی هستی!


بررسی پست شماره 218 خانه گانت ها، هک دگورث:


نقل قول:
- سییییییییس شییییییییی شووووووووو سوووووووو سااااااا!

لنگ آرسینوس همین جا بود که در هوا ماند. اما به سرعت آن را پایین آورد و به تنظیمات اصلی خودش برگشت.
- اگه قرار بود همه با سین شین کردن مار زبان بشن که پاتیل سوراخ هکتور الان باید سالازار اسلیترین می بود.
پست قبل جایی تموم شده که بد نیست...ولی مسئولیتی به عهده نفر بعد می ذاره. نوشته شده بلاتریکس حرفی زده که آرسینوس خشکش می زنه. و وظیفه نفر بعد اینه که اون حرف رو پیدا کنه!
این مسئولیت تقریبا سنگینیه که اصولا بهتره به عهده نفر بعد نذاریم. چیزی که تحویل نفر بعدی می دیم بهتره آسون و جذاب و واضح باشه.
شروع شما عالی بود. حرف بلاتریکس رو پیدا کردی. حرفی که برای اون صحنه کافی باشه. صحنه آرسینوس خیلی خوب بود. می تونستی ساده بنویسی که پاشو آورد پایین. یا اصلا اهمیتی ندی. ولی این یه فرصت بود و تو از این فرصت به خوبی استفاده کردی. تنها موردی که این جا توجهمو جلب کرد دیالوگ آرسینوس بود که خیلی خوب شروع شده...ولی تو قسمت دوم کمی گیر کرده!
پاتیل سوراخ رو به هیچ شکلی نمی شه به سالازار اسلیترین تشبیه کرد. موقع تشبیه حتما باید دو چیزی که تشبیه می شن با هم تطبیق داشته باشن. بشه یکی رو به یکی دیگه تبدیل کرد، حتی اگه این تبدیل خیلی سخت و غیر ممکن به نظر برسه. مثلا پاتیل رو می تونی حتی به کشتی پرنده تشبیه کنی، یا به سفینه فضایی. اون شباهت ابتدایی و اساسی رو داره. ولی به سالازار نمی شه.


نقل قول:
لینی بعد از مقادیری تعریف از خود و فدای دست و پای آبی رنگ خودش رفتن، به دنبال یافتن نجینی رفت.
این جاش قشنگ بود. البته با ارفاق در مورد حواس پرتیت و این که فدا می شن! فدا نمی رن...ولی به هر حال شما جمله ها رو ساده نمی نویسی. صرفا برای جلو بردن داستان، نمی نویسی. به جمله های ساده هم تا جایی که ممکنه شخصیت می بخشی. خاصشون می کنی. و اینم همون چیزیه که کیفیت پستت رو بالا می بره. به جزئیات هم به اندازه نکته های اصلی توجه می کنی.


نقل قول:
فلش بک- دقایقی قبل- وسط دعوای مرگخواران
لزومی نداشت این صحنه به صورت فلش بک نوشته بشه. فلش بک یعنی جدا شدن از داستان، به مدت کوتاه! رفتن به گذشته. این جدا شدن، یه ریسک کوچیکه. وقتی ریسک کنین که واقعا لازم باشه. این قسمت می تونست در ادامه قسمت مربوط به بلاتریکس نوشته بشه. البته چون خیلی کوتاه بود و اصلا هم پیچیده نبود، تاثیر بدی روی نوشته نذاشته. فقط خواستم اصل کلی رو بگم.


نقل قول:
نجینی زبان دو شاخه اش را بیرون داد و با لحنی غیر قابل اعتماد به لینی فیس فیس کرد.
لحن غیر قابل اعتماد یعنی لحنی که نشه بهش اعتماد کرد، نه لحنی که عدم اعتماد به طرف مقابل رو نشون می ده. فکر می کنم این جا اولا به جای "لحن" باید از کلمه "حالت" استفاده می شد و دوما به جای "غیر قابل اعتماد" از جمله استفاده می شد. مثلا:

نجینی زبان دو شاخه اش را بیرون داد و با حالتی که عدم اعتمادش(یا شک و تردیدش) به لینی را نشان می داد، فیس فیس کرد!


نقل قول:
- عه درس شروع شد. وایسا یادداشت کنم.
این دیالوگ خیلی خوب بود. خیلی ساده و کوتاه بود. ولی با توجه به داستان و صحنه و شخصیت مورد استفاده، جالب و بامزه شده.


به شکلک ها دقت کنین. اینو خطاب به شما نمی گم. چون این کار خیلی انجام می گیره. ربط دادن مطلق یک شکلک به یک شخصیت، کار جالبی نیست. این که هر جا(بدون استثنا) اسم هکتور میاد شکلک ویبره رو بزنیم. هر جا اسم لینی میاد شکلک زنبور رو بزنیم. گهگاهی می شه این کار رو کرد.
گاهی شکلک ها جزو شخصیت ها می شن. ولی بهتره همیشه و بدون استثنا این کارو انجام ندیم. این کار شخصیت رو سرد و بی حالت جلوه می ده. مثل روبات می شه!


نقل قول:
از آن جایی که لینی اصلا به زبان مارها مسلط نبود، بهتر بود که کلمه ای هم به این زبان نگوید. اما لینی حشره ی کارهای بهتر نبود. به نظر میرسید کلمه ای که لینی بر زبان آورده نوعی توهین باشد چون بلافاصله نجینی با حالتی عصبانی دمش را در هوا چرخاند.
قسمت اول با توجه به جمله "بهتر بود کلمه ای به این زبان نگوید" اظهار نظر نویسنده اس. چیزی که معمولا می گن انجام ندین...ولی چیزی که این اشکال رو برطرف می کنه، ادامه صحنه اس. جایی که نجینی از این حرف عصبانی می شه. صحنه خیلی قشنگ بود. عبارت "لینی حشره کارهای بهتر نبود" خیلی بامزه بود. شاید چیزی که بامزه ترش می کنه اینه که نویسنده هکتوره. کسی که می دونیم همیشه با لینی در جنگ و جداله! این جاس که شخصیت هاتون بدون دخالت مستقیم، روی نوشته تاثیر می ذارن.


نقل قول:
انگار با زبان بی زبانی به لینی میگفت:
- همین دممو میزنم تو سرت که تبدیل به یه نقطه آبی روی دیوار بشیا. حشره ی مزاحم.
این جا نجینی حرف نزده. این حدس نویسنده اس...ولی کلا نجینی بهتره به این شکل مستقیم توضیح داده نشه. بهتر بود حالت نجینی ترجمه نمی شد. همونطوری بدون نظر دادن توضیحش می دادی که با عصبانیت و یه حالت تهدید آمیز دمشو به طرف لینی گرفته بود یا تکون می داد.


این سوژه همینه...یعنی باید همین باشه که مرگخوارا برن سعی کنن زبون مار یاد بگیرن. حالا به هر روشی. یکی از مار درس بگیره. یکی طلسمی اجرا کنه. یکی معجونی بخوره و هر کار دیگه. شما یکی از این راه ها رو انتخاب کردی. انتخاب خیلی خوبی بود. خوب هم نوشته شده.
پستت هکتور نداشت. آیا جاش خالی بود؟...اصلا!
این اتفاق خوبیه. که برای نوشتن به هکتور وابسته نیستی. می تونی ویژگی های شخصیت های دیگه رو هم ببینی و ازشون استفاده کنی. می تونی طنزت رو روی اونا هم پیاده کنی. فقط در مورد لینی هم نیست. تو قسمت اول پستت می بینیم که برای شخصیت های دیگه هم می تونی این کار رو انجام بدی. این وابسته نبودن خیلی خوبه.

طنزت مثل همیشه خوبه.


نقل قول:
به نظر نمیرسید شروع لینی برای یادگیری زبان مارها چندان چنگی به دل بزند. در واقع او بیشتر داشت زبان مخصوص خودش را اختراع می کرد تا یادگرفتن زبان مارها.
سوژه لینی رو نه تموم کردی نه ناقص گذاشتی. طوری نوشتی که نفر بعد اگه بخواد ادامه بده و اگه نخواد بره سراغ یکی دیگه. که اینم حرکت مفیدی برای ادامه سوژه اس. سوژه لینی هم به اندازه کافی خوب و جالب هست که ادامه داده بشه.


سوژه خوب، طنز خوب، و نکته سنجی و استفاده از فرصت ها خوب. روی شخصیت ها هم تسلط خوبی داری...خوبی هک...برو معجونتو درست کن!


..................

سلام وخت نشناسی که موهات بر جاذبه زمین غلبه کرده! از دیدگان ما پنهان شده بودی!
خانه ریدل! این پست مال خانه ریدله؟ می خوام بپرسم حواست کجاست، ولی از اولم حواس درست و حسابی نداشتی!


بررسی پست شماره 48 سالن امتحانات سمج، آریانا دامبلدور:


نقل قول:
آره واقعا. تام هم يكي بود مثل بقيه. و گيريم كمي خوش تيپ، ولي رودولف هم چيزي كم نداشت. تازه رودولف هيكل ورزشي هم داشت و از يه خانواده ي اصيل بود.
این قسمت، در ادامه اظهار نظر پایانی پست قبل، و خیلی خوب بود.
این جور توضیحا که بیشتر شبیه این هستن که نویسنده داره با خودش فکر می کنه و فکرش رو می نویسه، با اظهار نظر فرق می کنه. نوشتن این افکار اشکالی ندارن و معمولا می خوان به نتیجه خاصی برسن. برای همین، توضیحات باید در راستای همون نتیجه تقویت بشه.
الان این جا...یا قصد داریم تام ریدل رو تحقیر کنیم...یا رودولف رو تحقیر کنیم. و یا اینا رو با هم مساوی جلوه بدیم. که راهش اینه که کمی رودولف رو ببریم بالا و کمی تام ریدل رو بکشیم پایین تا مساوی بشن.
با توجه به جمله بعدی شما "رودولف خوبي هاي خودش رو تو ذهنش مرور مي كنه" هدف، گزینه آخره...که رودولف اعتماد به نفسش رو به دست بیاره. برای همین به نظر من می شد کمی مقتدرانه تر نوشت! روی معمولی بودن تام بیشتر تاکید کرد و خوبی های رودولف رو بیشتر توضیح داد. حتی اغراق کرد! شورش رو در آورد! خوبی هایی که وجود ندارن رو هم می شد گفت. اینجور وقتا کمی جلوتر برین.


نقل قول:
- تو نمي توني به من زور بگي. يا هر دومون تميز مي كنيم يا من دست به اين برگه ها نمي...

تام دوباره چوبدستيش رو درمياره.

- مي زنم.

تام سرش رو به علامت رضايت تكون ميده.

- همه رو خودم تميز مي كنم. تو هم كمي لم بده... ارباب.
حالت عصبی رودولف خوبه. این که عصبانیه و می خواد اعتراض کنه. ولی واقعا جرات کافی برای مقابله با تام رو نداره. از شکلک ها خوب استفاده کردی.


نقل قول:
كثيف كثيف بدون اينكه چيزي رو از روي زمين برداره، يه نيم ساعتي جارو مي زنه. اما از طول اتاق كم نشد!
چه بلایی سر این جمله اومده؟! نه ظاهرش درسته و نه مفهومش مشخص!


نقل قول:
تام بدون معطلي چوبدستي مي كشه و يه وردي زمزمه مي كنه به سمت رودولف.
اما هيچي نشد!
این جا هم ناهماهنگی وجود داره...چرا؟!

تام بدون معطلي چوبدستي مي كشه و يه وردي زمزمه مي كنه به سمت رودولف.
اما هيچي نمی شه!


یا

تام بدون معطلي چوبدستي کشید و يه وردي زمزمه کرد به سمت رودولف.
اما هيچي نشد!



جمله ها رو، مخصوصا در قیمت توضیحات سعی کنین به درست ترین شکل بنویسن. محاوره ای بودنشون مهم نیست. ولی بهتره فعل و فاعل و اجزای جمله پس و پیش نشن. خوندنش سخت می شه. مثلا:
نقل قول:
تام بدون معطلي چوبدستي مي كشه و يه وردي زمزمه مي كنه به سمت رودولف.

تام بدون معطلي چوبدستي مي كشه و يه وردي به سمت رودولف زمزمه مي كنه.


نقل قول:
- فكر كنم تو اين اتاق چوبدستي كار نمي كنه.

ایده خوبی بود. شرایط رو نسبتا برابر کرد و این می تونه سوژه های خوبی ایجاد کنه. ضمن این که الان اگه اتفاقی برای اینا بیفته، دیگه نمی تونن از چوب دستی استفاده کنن. این کارشونو سخت تر می کنه و طبیعتا سوژه های قابل استفاده رو بیشتر. این خیلی مهمه که تصمیم های درستی برای سوژه ها بگیریم. تصمیم هایی که موانع کوچیک و جذاب ایجاد کنه.


پست شما کوتاه بود. اتفاق خاصی در طولش نیفتاده. هدف پست همین بوده که تام رو اونقدر عصبانی کنیم که سعی کنه طلسمی اجرا کنه...و متوجه بشیم که چوب دستی ها تو این اتاق کار نمی کنن.
هدف خوب و کافی و مفید بود. ولی در طول پست چیز دیگه ای وجود نداره که خواننده رو جذب کنه. این "چیز" می تونست یه صحنه خنده دار باشه. یه نکته طنز کوچیک. مثلا تو همون قسمتی که رودولف اتاق رو جارو می زنه. حالت جارو زدنش...یا مثلا همه چی رو به طرف تام جارو بزنه و گرد و خاک به پا کنه...یا مثلا جارو یهو داد بزنه بگه مگه من برای جارو زدنم؟ با من پرواز می کنن! و با عصبانیت از اتاق خارج بشه یا حتی اینا رو تو اتاق دنبال کنه.
در طول پست به یه نکته کوچولوی جذب کننده احتیاج داشتیم. شما هم که طنز قوی و خوبی داری. می تونی پیداش کنی و بنویسی.


پست کوتاه و مفیدی بود. برو موهاتو مرتب بنما!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۸:۳۸ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 371
آفلاین
سلام ارباب. ارباب اينو نقد مي كنيد؟ ممنون.


Do you hate people
I don't hate them...I just feel better when they're not around




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۷ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۴:۱۵ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
ارباب معجونی پختم در راه شما. میشه نقدش کنید؟ ارباب معجون پز خوبیم؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 136 افسانه لردولدمورت، رز جادویی:


نقل قول:
مغازه ی جدیدی توی کوچه ی دیاگون باز شده بود. چرا توی کوچه ی دیاگون؟ چون اولین جایی بود که به ذهن صاحبش رسیده بود. دو طرف در مغازه دو ستون بادکنکی زرد و بنفشِ جادویی قرار گرفته بود که همه بفهمن اینجا مغازه ی جدید باز شده.
این سوژه ایه که گاهی سوژه قبلی رو ادامه می دیم و گاهی خودمون سوژه جدیدی داخل سوژه شروع می کنیم. گاهی سوژه ای که خودمون باز کردیم رو در پایان می بندیم و گاهی بازش می ذاریم که نفر بعدی استفاده کنه.
چیزی که لازمه بهش توجه کنیم همینه که اجباری وجود نداره.
کسی نباید فکر کنه من درباره فلان شخصیت می نویسم، پس هر طور شده باید تمومش کنم. حتی اگه سوژه های بیشتر و قابل استفاده تری داشته باشه.

پشت سر هم نوشتی...

وقتی سوالی مطرح می کنی بعدش باید فاصله گذاشته بشه. باید مکث بشه.
همین پاراگراف رو اگه با صدای بلند بخونی خودت هم اون مکث رو پیدا می کنی.
بعد از سوال مکث می کنیم...در انتظار پاسخ! و بعد خودمون جواب رو می دیم:

مغازه ی جدیدی توی کوچه ی دیاگون باز شده بود.
چرا توی کوچه ی دیاگون؟
چون اولین جایی بود که به ذهن صاحبش رسیده بود!
دو طرف در مغازه دو ستون بادکنکی زرد و بنفشِ جادویی قرار گرفته بود که همه بفهمن اینجا مغازه ی جدید باز شده.

این جوری بهتره.

جوابت جواب مضحک و جالبی هم بود. گاهی جمله های ساده و پیش پا افتاده می تونن خیلی جالب باشن، وقتی در جای درستی ازشون استفاده بشه.

کلمه "جادویی" این جا کمی از سر باز کنی به نظر می رسه! چرا جادویی؟ چه لزومی داشت تاکید کنیم که بادکنک ها جادویی هستن؟
وقتی تاکید کردیم، بهتره یه ویژگی جادویی بهشون اضافه کنیم و دربارش توضیح بدیم. مثلا بادکنکایی که با رد شدن هر رهگذر می ترکن و بعد خودشونو باد می کنن! یا هر حرکت جادویی دیگه ای. چون صفت جادویی چیز مشخصی رو تو ذهن خواننده روشن نمی کنه.


نقل قول:
خلاصه هر کس داش توی گرفتاری های زندگی خودش دست و پا میزد، اما اکثر مردم نمیتونسن نسبت صدای آهنگ مهدکودکی ای که از کنار دو تا ستون بادکنکی به گوش میرسید بی توجه باشن.
توضیحات می تونن محاوره ای نوشته بشن...ولی نه در این حد! تا یه جایی می شه بهشون لحن داد.
"نمی تونسن" و "داش" زیاده رویه. اینا رو می شه تو دیالوگ ها استفاده کرد. ولی حتی اونم حدی داره. برای بچه یا کسی که زیادی راحت باشه می شه استفاده کرد...نه افراد عادی.


نقل قول:
بوی گلی که جادویی به نظر میرسید فضا رو پر کرده بود.
این جاش قشنگ بود. چون جادویی بودن صفت رزه و احتیاجی به توضیح نداره.


نقل قول:
- آیا من بهترین بوینده ای نبودم که دیدین؟ به بوی گل فروشیِ جادویی خوش اومدین!
ایده خیلی خوبی بود. بامزه...ساده...دوست داشتنی. درست مثل رز.

ناقص نیست. ولی اگه می خواستی می تونستی ادامه بدی. یا قسمتی که ملت وارد می شنو کمی بیشتر توضیح بدی. که وارد می شن. دنبال چیز جالبی می گردن ولی هر چی می گردن چیزی پیدا نمی شه و رز توی گلدون هی براشون ژست می گیره.
به هر حال، همونطور که گفتم ناقص نبود.


اگه تو این پست دنبال قسمتی بهتر از حالت عادی بگردیم، همین قسمت آخرشه. بخش اول و قسمت های جلوی مغازه کمی عادی بودن. می تونستن کمی خاص تر یا متفاوت تر یا خنده دار تر باشن. ربات می تونست کمی متفاوت باشه. به جای ربات می شد از یه مرگخوار(یا شخصیت) دیگه هم استفاده کرد که بیشتر اشتغال زایی بشه! یا حتی خود رز می تونست جلوی مغازه پولا رو جمع کنه...و وقتی می رفتن تو بازم با رز مواجه می شدن که این بار داشت بوشو پخش می کرد!


ایده بامزه و پست بامزه ای بود. ساده و جمع و جور.


نقد شد رز!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
جانِ جانان! جان جانان!

نقد میشه پلیز؟



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
گویندالین!


نقل قول:
تاج سرم
میشه درخواست نقد اینو بدم؟
و شما نقد کنید؟
لطفا؟
شما بنویسین....نقدش با ما!


بررسی پست شماره 461 کافه تفریحات سیاه، گویندالین مورگن:


نقل قول:
- برو کنار ببینم گوین! اینا چی اند داری نگاه می کنی؟

گویندالین سرش را از روی تبلت مشنگی اش بلند کرده و به صاحب صدا نگاه کرد.
- آرسینوس اسم من الینه و دارم دنبال آواتار می گردم. آخه هر چی که پیدا می کنم یه چیزی کم داره. تو یکی اش خیلی غمگینم. یکی اش خیلی مهربونه. یکی اش...

-آهای...بلاک یعنی چی؟ ما الان چی شدیم؟!
پست قبلی جایی تموم شده که باید از همون جا ادامه داده بشه. در پست قبلی یه سوال مطرح شده بود.
شما دقیقا از همون جا ادامه ندادین.
حالا باید دید که چیزی که شما برای ادامه دادن انتخاب کردین به اندازه کافی خوب بود که ارزش این توقف موقتی رو داشته باشه یا نه؟
جریان آواتار ها!
به نظر من جالب بود. ارزشش رو داشت. مخصوصا با توجه به این که خیلی طولش ندادین و زود برگشتین سراغ سوالی که مطرح شد.
البته در حالت عادی این سوژه آواتار می تونست طولانی تر بشه. الانم به نظرم در پست های بعدی قابل استفاده اس.
به نظر من اگه قسمت اشاره به اسم گویندالین حذف می شد، این قسمت خیلی دلنشین تر می شد. گاهی جلوی گویندالینو بگیرین. نذارین خودشو بندازه جلو...نذارین حرف بزنه. یا حداقل محور حرفاش خودش نباشه. مثلا دیالوگ آواتارها توجه رو مستقیم به گویندالین جلب نمی کرد. اون قسمت خوب بود. ولی قسمت اسم نه.
الان این جا سوژه ای که داده شده جالب بود...ولی گویندالین داره سعی می کنه این وسط نقشی برای خودش پیدا کنه. خودشو مطرح کنه...که نباید بهش اجازه بدین.


نقل قول:
آرسینوس به گویندالین که حرفش نیمه کاره مانده بود، نگاه کردو گویندالین به آرسینوس، که نیمی از صورتش را از روی ماسک می خاراند.
خاراندن صورت از روی ماسک اشاره خوبی بود. همینجوری به ریزه کاری های شخصیت ها توجه کنین. ازشون سوژه بگیرین.


نقل قول:
تمامی مرگخواران، به پست شماره 666 خیره شده بودند.
عدد ها رو همیشه به حروف بنویسین.
در پست قبلی خودم هم این عدد رو به همین شکل نوشتم. چون این عدد، معرف اون پست بود. مثل اسم...برای همین این جا اشکالی نداره. ولی در موقعیت های دیگه همیشه به حروف بنویسین.


نقل قول:
- ارباب؟ شناسه بسته شده چیه؟ ینی کشتنتون مرلین به دور؟
- ارباب کار رودولفه؟
- ارباب ینی ما الان می تونیم لرد بشیم؟
این دیالوگ ها بد نبودن...می تونستن بهتر باشن...و بیشتر.

اشکالشون این بود که آدرس اشتباهی به خواننده می دن.
اولی اشکالی نداره...دومی اشاره بی دلیلی به رودولفه. سومی هم ممکنه خواننده رو به این مسیر هدایت کنه(که واقعا برن دنبال انتخاب لرد) که مسیر درستی نیست.
مرگخوارا می تونستن کمی جرو بحث کنن. نظرشونو بگن...و اون وسط به نظر من جالب ترین و مهم ترین شخصیت ها، بلاک کننده ها بودن. رز و لینی! که اشاره کمرنگی فقط به لینی شده بود و اونم از صحنه دور کرده بودین:
نقل قول:
لرد با چشمانی خشمگین و متعجب به مرگخوارهایش نگاه کرد تا گوینده آخرین جمله را بیابد! در این هیاهو، لینی دسترسی های مدیریتی اش را روی شانه های آبی اش گذاشته و پیکسی وار، از جلوی چشم های اربابش دور شده بود.

لازم نبود جایی بره. می تونست قایم بشه. همین قایم شدن، خودش پر از سوژه بود...که کجا قایم بشه(در همون صحنه)! رز و لینی هر دو سوژه های خیلی خوبی برای استفاده در چنین موقعیت هایی دارن. یکی گله و یکی حشره. به شخصیت های حاضر در صحنه و شخصیت های به درد بخور در اون موقعیت دقت کنین.


نقل قول:
- تو قبلا وزیر بودی. مرگخواران ما نمی دونن بلاک و شناسه بسته شده چیه! بیا با صدای بلند برای همه توضیح بده!
خوب تموم شده. سوژه پیش نرفته...و مسئولیت جذب کننده ای به نفر بعدی سپرده شده.


پست شما خوب و سرگرم کننده بود. گویندالینش هنوز خوبه. همینجوری تحت کنترل نگهش دارین.
اشاره های خوبی به شخصیت ها کردین.

با شخصیت های جدید هم آشنا بشین. تو پست های شما هم کم و بیش شخصیت های ثابتی رو می بینم. سعی کنین از بقیه هم استفاده کنین.

توجهتون به ویژگی های شخصیت ها بیشتر شده. مدتیه که تمرکزتون رو از گویندالین برداشتین و صرف بقیه کردین...این خیلی خوبه. اتفاق خوب دیگه این بود که از جاروش در این پست خبری نبود. لزومی نداره همه جا حاضر باشه. این حالت ساده شده گویندالین خوب بود.


خوب، سرگرم کننده، و سوژه حفظ کن بود. بیشتر بنویس...بی وسواس...بی توقع...راحت!





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۵۰ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶

گویندالین مورگن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۸ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 134
آفلاین
تاج سرم
میشه درخواست نقد اینو بدم؟
و شما نقد کنید؟
لطفا؟


تصویر کوچک شده


اینجا همه چی دراوجهـــ
جاییـــ که از همه بالاتره صاحب نداره
باید یاد بگیری فتحش کنی

*****

نزدیک غروب آفتاب است ...
و من...
صبح را دوست دارم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۴۱ یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
گرنت

سلام!...گراز؟!


نقل قول:
درخواست نقد دارم! اگه میشه لطفا این رو نقد کنید! (هر چند خودم میدونم زیاد خوب نیست!)
خب اول اینو باید عوض کنین...چرا خوب نباشه؟
احساستونو نسبت به نوشته ها عوض کنین. سخت نگیرین. لزومی نداره همیشه عالی باشن. شما هم فکر نکنین همیشه باید عالی بنویسین. بهترین ها هم گاهی متوسط می نویسن. گاهی حتی ضعیف. مهم اینه که حس خوبی از این نوشتن داشته باشین. راضی باشین...حتی اگه پست زیاد خوب نیست.
البته قیافه تون کاملا راضی به نظر می رسه!


بررسی پست شماره 318 قصر خانواده مالفوی، گرنت پیج:


نقل قول:
- بکش کنار ای نکبت! وگرنه با یک کروشیو جزغاله ات میکنیم! هوی مرگخوارن بزدل! بیایید من را از اینجا خارج کنید تا حال آن احمقی که گفت من به پرواز در بیایم را بگیرم!
لرد شخصیت سختیه...شخصیت حساسیه. محدودیت های زیادی داره. یکی از شخصیت هاییه که بیشتر تازه واردا نمی دونن باهاش چیکار کنن. چطوری طنزش کنن. تا کجا پیش برن.
لردی که الان تو ایفای نقش هست، قهرمان نیست. فوق العاده شجاع نیست...اوح هوش و قدرت و منطق نیست. چارچوب اصلی خودش رو حفظ می کنه. ولی برای این که سوژه داشته باشه، می تونه اشتباه کنه. می تونه کارای مسخره و غیر منطقی انجام بده. چیزی که این وسط مهمه اینه که ظاهر قضیه حفظ بشه! باطنش مهم نیست. باطنش می تونه کاملا طنز و مسخره بشه.
الان لرد رفته بالای یه درخت گیر کرده. با وجود این، اصلا احساس ضعف نمی کنه! داره با همون لحن مغرورانه دستور می ده و پرنده ها رو تهدید می کنه. خودشم جمع می بنده! من فکر می کنم این مسیر درستیه. لرد شما هنوز لرده...و در کنارش خنده دار هم هست.


نقل قول:
یکی از ملت از جان سیر شده گفت:
- لرد جان خودت خواستی پرواز کنی!
این یکی از چارچوب خارج شده!

یه مرگخوار می تونه اینو بگه...ولی تو دلش...یا زیر لب! و بعد اگه بطور اتفاقی کسی بشنوه یا ذهنش رو بخونه اشکالی نداره. ولی نمی تونه زل بزنه به لرد و اینو با صدای بلند بگه. هیچ مرگخواری هم لرد رو "لرد جان" خطاب نمی کنه. حتی اگه رو درخت گیر کرده باشه! تو پست قبل من یه دیالوگ نصفه ای نوشتم که گوینده هم توسط بلاتریکس به قتل رسید...ولی اون این جوری نبود. داشت یه سوالی می پرسید و با سوالش حرف لرد رو زیر سوال می برد. خیلی غیر مستقیم بود.


نقل قول:
و در آن لحظه، باهوش ترین باهوش ها، شجاع ترین شجاع ها، گرنت پیج وارد شد.
- من بلدم از درخت برم بالا!
منطق حکم می کنه که گرنت اونجا نباشه...
وسط قصر مالفوی ها، جایی که پر از مرگخواره و شرورترین و بدترین جادوگر تاریخ هم حضور داره، یهو یه گرنت ظاهر می شه و می گه من می تونم از درخت بالا برم!
منطقی نیست.
ولی در پست طنز کسی دنبال منطق مطلق نمی گرده. باید توجه کنیم که در صحنه ای که خلق شده کدوم مهمتره؟ منطق...یا سوژه؟
این جا به نظر من حضور ناگهانی و مضحک گرنت، ایرادی نداشت...اونقدر بامزه بود که اهمیت منطق رو کمرنگ کنه...ولی اگه به سوژه لطمه ای وارد نمی کرد!
آیا لطمه وارد کرده؟
کمی!
اینجا:
نقل قول:
سپس گرنت لرد را از درخت خارج نمود و پرنده را به علت زشت چهرگی و آزرده خاطر کردن لرد جذغاله نمود. سپس با لرد و گرنت خیلی شیک و مجلسی فرود فرمودند.

در سوژه ها مشکل رو برای چی ایجاد می کنیم؟
برای این که سوژه ای برای نوشتن داشته باشیم.
و حل کردن مشکل، یعنی از بین بردن سوژه ها.
مشکلات می تونن حل بشن، ولی فقط وقتی که دیگه پتانسیل ادامه دادن نداشته باشن. این سوژه خیلی جای کار داشت. لرد می تونست مدت ها بالای درخت بمونه. هزار تا بلا سرش بیاد! مرگخوارا هزار راه برای نجاتش امتحان کنن و موفق نشن.
ولی وقتی مشکل بطور ناگهانی حل می شه، همه این سوژه ها بطور یکجا کشته می شن.
برای همین، مشکلات رو تا جایی که ممکنه حل نکنین! رسیدن به هدف، آخرین چیزیه که در سوژه ها می خواییم.


نقل قول:
- تو دیگر کیستی ای وی؟
- من ناجی شما هستم ای لرد!
- ادای مارا در میاوری مفسد فی الارض؟
- نه والا!
- خوب است!
این دیالوگ خیلی مسخره و غیر عادیه! ولی از اون جایی که حضور گرنت و کلا سر تا پاش مسخره و غیر عادیه، این دیالوگ بامزه شده. چون با اون شخصیت و موقعیتی که ایجاد کرده هماهنگه. برای همین جالب شده.


نقل قول:
و اینگونه شد که گرنت جسور، به خاطر جسارت ورود بی اجازه به کلاس تدریس لرد مجبور شد در این کلاس شرکت کند.
حضور گرنت، با دلایل بسیار غیر منطقی، خوبه. جالبه. ولی مشکلی وجود داره!
گرنت هنوز جا نیفتاده...
برای این که دیگران بتونن از شخصیتی استفاده کنن، اون شخصیت باید براشون جا افتاده باشه. باید بشناسنش.
حالا که نمی شناسن، می شد کار دیگه ای انجام داد. مثلا وظیفه خاصی بهش محول کرد. این وظیفه می تونست وظیفه یکبار مصرفی، برای ادامه پست باشه. مثلا پیشنهاد خاصی برای پرواز می داد...یا وظیفه ای که در ادامه سوژه به دفعات بشه ازش استفاده کرد. مثلا لرد دستور بده وقتی مرگخوارا برای پرواز آماده شدن، گرنت از پنجره به بیرون پرتابشون کنه. اینم چپ و راست از هر کی خوشش نیاد پرتش کنه بیرون.
این جوری می تونست حضور مشخص تر و معرفی شده تری داشته باشه. فرصتی هم پیدا می کرد که خودشو نشون بده و بگه که چه جور آدمیه.


پست شما خوب بود.

اشکالش به نظر من همین بود که سوژه های قابل استفاده رو رد کرده بود.
طنز پست خوب بود. منو یاد یکی از طنز نویس های خوب انداخت که الان حضور نداره. سبک طنزش شبیه ایشون بود.

شخصیت ها خوب بودن. البته شخصیت زیادی حضور نداشت. ولی همونایی که بودن، به خوبی تعادل رو برقرار کرده بودن. چون با ورود گرنت، تعادل می تونست شدیدا به هم بخوره.

سوژه ها رو حفظ کنین. ازشون استفاده کنین. در موقعیت های مختلف به این فکر نکنین که چطوری می شه تو داستان جلو رفت. به این فکر کنین که تو این موقعیت چه کاری می شه انجام داد که موضوع جالب تر بشه؟


خوب بود. از نوشته های خود، راضی باشید!






ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۲/۱۰ ۰:۴۴:۵۱



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

گرنت پیج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ سه شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۸
از مغز خوشگل من هر کاری بر میاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 74
آفلاین
سلام بر شما ای لرد بزرگ!
درخواست نقد دارم! اگه میشه لطفا این رو نقد کنید! (هر چند خودم میدونم زیاد خوب نیست!)
قربان شما!
پیشاپیش سپاس گرازم!


من اول مغز بودم...
بعد دست و پا در آوردم!


کـــارآگاه پیج

تصویر کوچک شده








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.