خلاصه:
کتی اشتباهی پاشو روی یکی از گیاه های مورد علاقه لرد می ذاره و لهش می کنه. گیاه از کتی مواد لازم برای درست کردن یه کود مقوی رو می خواد.
یک تار موی بلاتریکس، یکی از اعضای بدن تام(کبد تام تهیه شد)،یک مژه نجینی(تهیه شد)، ملاقه هکتور(تهیه شد)، یکی از بال های لینی(تهیه شد)، و در آخر... چوب دستی لرد ولدمورت!
کتی و لینی با بلا سر به دست آوردن تار موی بلا دعوا میکنن و کتی تو درگیری دخترعموی لینی رو با خودش اشتباه میگیره و میزنه تو گوشش و بیهوشش میکنه که لینی میرسه.
*****
کتی نگاهی به لینی جلو در و بعد لینی روی زمین کرد.
- لینی... لینی...
لینی نگاهی بغض آلود به لینی کرد.
- دختر عموی نازنینم. چه بلایی سرت اومده؟
- اخه... چطوری... دو تا لینی...
کتی چشم هاشو چند بار مالید. نمیتونست وجود دو تا لینی رو درک کنه. حسی توی وجودش میگفت یه چیزی این وسط اشتباهه. اما چون خودش نمیتونست متوجه بشه چی، به سمت بلا چرخید تا از اون کمک بگیره. اما چیزی که دید نه تنها کمکی بهش نکرد بلکه ظاهرا همه چیز رو براش پیچیده تر هم کرد.
بلا در حالی که دستشو دور گردن بلای دیگه ای حلقه کرده بود با چشم هایی قلبی قلبی و عاشقانه نگاهش میکرد.
- دختر عمو!
سیم های مغز کتی کاملا اتصالی کردن. قطعا چیزهای زیادی این وسط غلط بود. در واقع به نظر میومد هر چیزی که کتی در حال دیدنشه غلط بود!
باید فکر میکرد. تلاش کرد تا کمی از مغز دود گرفته اش کمک بگیره و متوجه بشه اوضاع از چه قراره.
-کتی!اما هر چی فکر میکرد کمتر به نتیجه میرسید!
-کتی!اما هر طور شده باید راهی پیدا میکرد.
-کتی!بعد از این صدا سیلی محکمی زیر گوش کتی خورد و اون رو حسابی به دنیای واقعی برگردوند!
نگاهی به اطرافش کرد و دید هنوز توی اتاق لینیه. و البته که از لینی فقط یکی وجود داشت! به نظر میومد اثرات معجون هایی که هکتور به خورد کتی داده بود کم نبود!
داشت به خودش میومد که لینی دوباره جمله خودشو تکرار کرد.
- میگم منم میام باهاتون!اصلا خودم براتون موهای بلاتریکس رو از ریشه در میارم!