اتاق 46 طبقه چهارم تيمارستان(ببخشيد بيمارستان)
خانم پرستار : خب....آقايون و خانم ها اين اتاق اتاق خل و چل ها هست و كساني كه تخته كم دارن معمولا ميران اينجا!
ايماگو:ميشه يه نگاهي بندازيم؟
پرستار:بله با كمال ميل...بفرمائيد..
*****بعد از اينكه وارد اتاق شدند ايماگو برميگرده ميگه******
پرستار:كجا ميرين؟
ايماگو:ببخشيد فكر كنم اشتباهي اومديم!باغ وحش نيست اينجا؟؟؟
پرستار:
سوسك:هي اينيگو ول كن بابا بيا ببين كي اينجاست...
ايماگو:به به به......بريم عيادتش.....
سوسك : خانم پرستار....ميشه بگين اين بنده خدا رو چرا آوردين اينجا مگه چي كار كرده؟؟؟؟
پرستار:نميدونم...به من گفتند كه در حال كل كل كردن ور افتاده و ديوونه شده....
ايماگو:
سوسك:
ايماگو:خب...سوسك دسته گل زو ور دار بريم پيشش...
سوسك:به به ببين كي اينجاست لاوندر ما رو به جا مياري؟
لاوندر:بله معلومه...
ايماگو:خب كي هستيم؟
لاوندر:پرفسور دامبلدور و ...
ايماگو:و چي؟
سوسك:حتما ولد مورت ديگه....
لاوندر:آه بله من مورچه هستم از...
ايماگو:ولش كن بابا اين خيلي كم داره بريم...